رسانه ملی و حماسه حسينی
باز این چه شورش است که در خلق عالم است
همه ساله با حلول ماه محرم و فرا رسیدن ایام عزاداری سالار شهیدان حضرت ابا عبدالله الحسین(ع)، ایران اسلامی حال و هوای دیگری پیدا می کند و همه
شهرها و روستاهای کشورمان را غم و اندوه و اشک و ماتم فرا می گیرد. زن و مرد، پیر و جوان، دارا و ندار، عارف و عامی، همه و همه، حتی اقلیتهای مذهبی
تلاش می کنند که به نوعی به پیشگاه حسین مظلوم(ع) و یاران وفادارش عرض ارادت کنند و در سوگ آنان، چنانکه شایسته است، عزاداری و سینه زنی نمایند.
صدا و سیمای جمهوری اسلامی نیز، به عنوان رسانه ملی، همراه و هم نوا با خیل بیکران مردم عزادار ایران زمین، همه عوامل فنی، تولیدی، گروههای
برنامه ساز و مراکز پژوهشی و تحقیقاتی خود را بسیج می کند تا به نوعی بتواند دین خود را به مظلوم کربلا ادا کند. اما در این میان پرسشهای مختلفی در زمینه
جایگاه، نقش و رسالت رسانه ملی در ایام عزاداری سیدالشهدا(ع) به ویژه دهه محرم وجود دارد، که پاسخ به آنها می تواند به اثرگذاری و کارآمدی بیشتر صدا و
سیما در این ایام کمک کند. پرسشهایی از این دست که:
- آیا صدا و سیما می تواند جای تکیه ها، حسینیه ها و منابر را پر نماید و مردم را به جای شرکت در مراسم عزاداری به دور خود جمع کند؟
- آیا صدا و سیما می تواند همه آنچه را که درست یا نادرست درباره تاریخ عاشورا و واقعه کربلا بر زبان برخی مداحان و سخن وران جاری می شود از شبکه های
گسترده رادیویی و تلویزیونی خود پخش کند؟
- آیا صدا و سیما می تواند تنها به بعد احساسی و شعاری واقعه عاشورا بپردازد و از بعد شعوری و معرفتی این واقعه غفلت کند؟
- آیا صدا و سیما می تواند تنها تصویری تک بعدی، سراسر سوگ و اندوه و مظلومیت و خالی از شور، حماسه و رشادت از واقعه عاشورا ارائه کند؟
- آیا صدا و سیما می تواند هر نوع مداحی و نوحه سرایی را فارغ از محتوا و پیامی که به شنونده و بیننده القا می کند، پخش نماید؟
و بسیاری پرسشهای دیگر که در این مجال فرصت پرداختن به آنها نیست. آنچه در این میان مسلّم است این است که صدا و سیما نمی تواند فارغ از همه
حساسیتها و دغدغه های مختلفی که در زمینه رویکرد رسانه به واقعه عظیم عاشورا و مناسبت محرم وجود دارد، به تولید برنامه یا پخش مستقیم و غیر مستقیم
مراسم عزاداری، سخنرانیها و... بپردازد. شاید با توجه به همین مطلب بود که امسال «شورای معارف سیما» اقدام به تدوین و ابلاغ «بایدها و نبایدهای برنامه
سازی ویژه دهه محرم سال جاری» نمود، که امیدواریم این بایدها و نبایدها مورد توجه برنامه سازان و مدیران پخش شبکه های مختلف قرار گرفته باشد.
اما گذشته از این بایدها و نبایدها که بیشتر ناظر به کیفیت ساخت و پخش برنامه ها در ایام محرم است بوده است، مطلب مهم دیگری که وجود دارد کیفیت
موضوعات و محورهای برنامه سازی در ایام محرم است. واقعه عاشورا از ابعاد مختلف تاریخی، سیاسی، اجتماعی، اعتقادی، فقهی، و... قابل بحث و بررسی
است و هیچکس هم نمی تواند ادعا کند که تا کنون رسانه ملی به همه ابعاد این واقعه عظیم پرداخته است. از این رو بر همه گروههای برنامه ساز لازم است که
با در نظر گرفتن شرایط سیاسی، اجتماعی روز و مخاطبان خاص شبکه خود به ابعاد ناگفته، ناگشوده یا کمتر گفته شده رویداد کربلا بپردازند و استفاده کنندگان
از رسانه را بیش از پیش با آن آشنا کنند.
برخی از موضوعاتی که به نظر می رسد در شرایط حاضر پرداختن به آنها ضروری می باشد به شرح زیر است:
1. شخصیت شناسی عاشورا: در رویداد بی نظیر عاشورا، شخصیتهای مثبت و منفی فراوانی وجود دارند که مردم ما از بسیاری از آنها شناخت اندکی دارند و
آنها را حداکثر در حد نامشان و اینکه آنها در صحنه عاشورا چه نقشی بازی کرده اند می شناسند، اما اینکه آنها در پشت این صحنه که و چه کاره بوده اند، چه
ویژگیهای روحی و شخصیتی داشته اند، چه علل و عوامل، شرایط و زمینه ها و روحیات و رفتاری موجب شده است که برخی از آنها به توفیق یاری حضرت
سیدالشهدا(ع) نائل و مستحق سلام ابدی گردند و برخی دیگر در مقابل آن حضرت قرار گیرند و استحقاق لعن ابدی پیدا کنند، برای بسیاری از مردم مبهم است.
بدون تردید شناخت دلایل رشد و تعالی شخصیتهای مثبت عاشورا و دلایل سقوط و تباهی شخصیتهای منفی آن می تواند برای همه مردم، در همه اعصار
عبرت آموز و قابل استفاده باشد.
2. فلسفه نهضت حسینی: حضرت اباعبدالله الحسین(ع) در بسیاری از فرموده های خود به موضوع امر به معروف و نهی از منکر به عنوان فلسفه قیام کربلا
اشاره و تأکید کرده اند که روح نهضت ایشان اصلاح امت پیامبر(ص) مقابله با همه مظاهر فساد و تباهی و ترویج اعمال معروف و پسندیده است. با توجه به نیاز
همیشگی جامعه اسلامی به امر به معروف و نهی از منکر، جا دارد که رسانه ملی با تبیین و تشریح فلسفه نهضت حسینی و انطباق آن با نیازها و شرایط امروز
جامعه ما، زمینه یک حرکت عمومی و فراگیر برای امر به معروف و نهی از منکر را در ایران اسلامی فراهم آورد.
3. نقش نهضت عاشورا در جنبشهای اسلامی طول تاریخ و دوران معاصر: قیام سرخ حسینی از اندک زمانی پس از عاشورای سال 61 هجری، تا عصر حاضر
همواره مبدأ و الهام بخش جنبشها و نهضتهای حق طلبانه، رهایی بخش و آزادی خواهانه بوده است. در طول تاریخ بسیاری از مجاهدان و حق طلبان با الهام گرفتن
از نهضت عاشورا و با تأسی از رهبر آزادگان حضرت ابا عبدالله الحسین(ع) به میدان آمده، مردم را با خود همراه ساخته و به پیروزی نیز رسیده اند، که رهبر فقید
انقلاب اسلامی ایران یکی از آخرین آنهاست.
بررسی تاریخ جنبشها و نهضتهایی که در ادوار مختلف تاریخ، به ویژه در دوران معاصر با الهام از نهضت حسینی به وجود آمدند و با بهره گیری از مکتب عاشورا راه
خود را پیش بردند، می تواند برای نسل امروز درس آموز، الهام بخش و حرکت آفرین باشد و آنها را نسبت به حقانیت نهضت حسینی بیش از پیش واقف سازد.
4. نقش فرهنگ عاشورا در پایداری کشور ایران: در قرون اخیر کشور اسلامی و شیعی ایران بارها مورد تاخت و تاز بیگانگان قرار گرفته و گاه تا حد سقوط کامل
نیز پیش رفته است، که آخرین آنها تجاوز رژیم بعث عراق با پشتیبانی همه دولتهای استکباری بوده است. اما آنچه همواره موجب پایداری این سرزمین شده
اعتقاد ولایی مردم آن به ویژه ارادت و محبت فراوان آنها به سالار شهیدان(ع) و تأثیرپذیری بسیار آنها از فرهنگ عاشورا بوده است. شیعیان پرورش یافته در دامان
پر مهر حسین(ع) «هیهات منّا الذّله» را شعار خود ساخته و «مقاومت تا شهادت» را سر لوحه خود قرار داده اند و از همین رو در برابر بیگانگانی که حریم فرهنگی،
اعتقادی و شهر و دیار این سرزمین را مورد تجاوز قرار دهند از هرگونه جانفشانی دریغ نمی ورزند.
پرداختن به این موضوع، در این زمان که از یک سو، کشور ما مورد تهاجم وسیع فرهنگی بیگانگان قرار گرفته و از دیگرسو، احتمال تهاجم فیزیکی آمریکایی
جنایتکار نیز وجود دارد، می تواند به پایداری بیشتر مردم ما، به ویژه نسل جوان کمک کند.
5. ارتباط قیام عاشورا و نهضت جهانی امام مهدی(ع): در بسیاری از دعاها و زیارتها از امام مهدی(ع) به عنوان «منتقم خون شهید کربلا» یاد شده و در روایات
نیز آمده است که امام حسین(ع) یکی از نخستین کسانی است که پس از ظهور امام مهدی(ع) رجعت می کند. این موضوع ارتباط وثیقی میان نهضت حسینی و
نهضت مهدی برقرار کرده تا بدانجا که می توان گفت این دو واقعه پشت و روی یک سکه اند و هیچکدام از آنها را نمی توان جدای از هم تبیین و تفسیر کرد.
تبیین و تفسیر ارتباط نهضت سرخ حسینی و انتظار سبز مهدوی و توجه دادن توأمان مردم به این دو نهضت، عزاداریهای آنان را از انفعال وتأثر محض و انتظار آنان
را از رکود و درجا زدن پیراسته ساخته و موجب پایداری و پویایی بیش از پیش شیعیان و آمادگی بیشتر آنان برای مقابله با فتنه ها و آشوبهای عصر غیبت می شود.
6. بررسی زیارت ناحیه مقدسه: یکی از زیارات ارزشمند و البته کمتر ناشناخته حضرت ابا عبدالله الحسین(ع) زیارتی است که از امام مهدی(ع) نقل و به زیارت
«ناحیه مقدسه» معروف شده است.
در این زیارت شخصیت و سیره امام حسین(ع)، زمینه های نهضت عاشورا، و وقایع کربلا به خوبی بیان و از بیشتر شهدای عاشورا یاد شده است. بررسی و
تبیین ویژگیهای زیارت ناحیه مقدسه، ضمن آشنا ساختن بیشتر مردم با این زیارت ارزشمند موجب بهره مندی بیشتر آنان از معارف موجود در آن می شود.
7. زنان عاشورایی: در هنگامه عاشورا و قبل و بعد آن زنان متعددی نقش آفرین صحنه های عشق، ایثار، فداکاری، جانبازی، پایداری و بردباری بوده اند، که شاید
جامعه ما از بسیاری از آنها شناخت اندکی داشته باشد.
پرداختن به زندگی این شیرزنان و حکایت عشق پر شور و همراه با معرفت آنان نسبت به امام زمان خویش، علاوه بر اینکه می تواند برای همه افراد جامعه ما،
به ویژه دختران و زنان درس آموز و عبرت آفرین باشد، ادای دینی است به ساحت گروهی از یاران سالار شهیدان(ع) که آگاهانه و از سر مسئولیت پذیری رسالت
ماندن و ابلاغ پیام عاشورا را برعهده گرفتند.
8. عاشورا از نگاه دیگران: امام حسین(ع) چراغ هدایتی است که فرا روی همه طالبان هدایت افروخته شده و اختصاص به شیعیان و مسلمانان ندارد. بسیارند
متفکران غیرمسلمانی که با مطالعه زندگانی حضرت ابا عبدالله(ع) و تاریخ عاشورا شیفته شخصیت آن امام همام شده و تحت تأثیر نهضت حق طلبانه ایشان قرار
گرفته اند.
بررسی آثار این گروه از متفکران و انعکاس دیدگاه آنان نسبت به شخصیت سالار شهیدان و عاشورای حسینی می تواند زوایای جدیدی پیش روی اهل تحقیق و
همه ارادتمندان آن امام بگشاید و موجب معرفت و ارادت بیشتر علاقه مندان حضرتش گردد.
9. آسیب شناسی مجالس و مراسم محرم: سالها پیش اندیشمند فرزانه، استاد شهید مرتضی مطهری(ع) با احساس تکلیف و مسئولیت به بررسی
تحریفهای عاشورا و آفتها آسیبهای مجالس و مراسمی که به نام امام حسین(ع) برپا می شود، پرداخت، که حاصل آن کتاب ارزشمند حماسه حسینی است.
قطعاً این اثر در سالیان اخیر نقش اصلاحی فراوانی داشته و موجب از بین رفتن بسیاری آفتها و آسیبهای مجالس عزاداری امام حسین(ع) شده است، اما جامعه
ما نیازمند آسیب شناسی مستمر و به روز این مجالس است و از این رو به نظر می رسد که رسانه ملی باید با بهره گیری از اندیشمندان و محققان حوزوی و
دانشگاهی و با رعایت همه حساسیتهایی که در این زمینه وجود دارد، به آسیب شناسی مستمر سخنرانیها، مداحیها، روضه خوانیها و عزاداریهای ایام محرم
بپردازد و مانع گسترش خرافات، مطالب واهی و بی اساس، بدعتها و تحریفها گردد.
10. عبرتهای عاشورا: رهبر معظم انقلاب اسلامی در سال 1375 در یکی از بیانات خود، ضمن بررسی نقش عوام و خواص در واقعه عاشورا به تبیین عبرتهایی
پرداختند که جامعه امروز ما می تواند از عملکرد این دو گروه در واقعه عاشورا، بگیرد. به دنبال این بیانات مقالات و کتابهایی نیز در همین زمینه منتشر شد، اما
متأسفانه این موضوع جنانکه باید و شاید پی گرفته نشد و به همین دلیل بهره برداری لازم هم از آن صورت نگرفت. از این رو مناسب است که رسانه ملی با توجه
به اهمیت و ضرورت این بحث در ویژه برنامه های محرم خود بار دیگر به آن بپردازد تا نهضت عاشورا درس آموزی لازم را برای همه مردم ما داشته باشد.
با امید به اینکه محرم و صفر امسال مخاطبان صدا و سیما شاهد رشد کیفی ویژه برنامه های این ایام باشند و رسانه ملی بتواند بیش از پیش دین خود را به
سالار شهیدان و نهضت حسینی ادا نمای
سیمای حضرت مهدی(ع)درکلام نبوی(ص)
پیامبر اعظم(ص) اسلام مجموعة تکاملیافتة فضائل همة انبیاء و اولیای الهی در طول تاریخ و درخشانترین کهکشان عالم وجود است که هزاران منظومه و خورشید درخشان فضیلت و کرامت را در خود جای داده است، علم توأم با اخلاق، حکومت همراه با حکمت، عبادت همراه با خدمت به خلق، جهاد توأم با رحمت، عزت همراه با فروتنی، روزآمدی توأم با دوراندیشی و صداقت با مردم در عین پیچیدگیهای سیاسی از ویژگیهای بارز پیامبر اکرم(ص) است.1
جلوة آشکار و مظهر اسمای خداوندی، نمونة انسان کامل و سرآمد تمام پیامبران و ختم رسل است.
احادیث بسیاری از چنین شخصیتی وجود دارد که به بیان اسامی و ویژگیهای اهل بیت گرامیاش میپردازد. هنگامی که میخواهد از کسی صحبت کند که او را همنام خود معرفی میکند2 میفرماید: آگاه باشید که هر کس (از پیامبران و امامان) پیش از او، نوید آمدنش را دادهاند، آگاه باشید که او برگزیدة و انتخابشدة خداوند است، آگاه باشید که او آنچه بگوید از پروردگارش میگوید و هشداردهنده به امر ایمان است.3 و مردم را به یاری، اطاعت و پیروی از او فرا میخواند. همانی که خداوند متعال تمام معجزات انبیاء و اوصیاء(ع) را به دست مبارکش جاری میسازد.4پیامبر رحمت و رأفت دربارة اسامی حضرت مهدی(ع) بیاناتی دارند که به اجمال به چند نمونه از آنها اشاره میکنیم:
آنچه که در روایات نبوی به عنوان اسامی، و نسب حضرت مهدی(ع) آمده است با عبارات مختلفی همچون: مردی از عترت من، مردی از اهلبیتم، مردی از فرزندانم، مردی از فرزندان فاطمه(س)، مردی از امت من؛ و بارها به نام مبارک آن حضرت یعنی «مهدی» اشاره شده است. احادیثی که در ذیل میآید سند گویایی است مبنی بر این مدعا که مهدی آل محمد(ص) روزی به اذن خداوند ظهور خواهد کرد و جهانی را که مملو
از ظلم و ستم است، به جهانی بر مبنای عدل و عدالت و عاری از هر نوع ظلم و ستم و تجاوز تبدیل خواهد نمود:
همانا زمین پر از ظلم و دشمنی میشود، پس از اهلبیت من و از عترت من فردی میآید، کسی که زمین را پر از قسط و عدل میکند همانگونه که از ظلم و جور پر شده است.5
در آخرالزمان کسی میآید، مردی از ذرّیهام، اسم او همانند اسم من و کنیهاش، کنیة من است. زمین را پر از عدل میکند آنگونه که از ظلم پر شده است. 6
مهدی حق و حقیقت است، او از فرزندان فاطمه (س) است.7 یک روز از دنیا باقی نمیماند مگر آنکه خداوند آن روز را طولانی کند تا مردی از اهلبیت من بیاید. درحالیکه ملائکه او را دربر گرفتهاند اسلام را نمایان خواهد کرد. 8
مردی از امت من میآید، اسم او همانند اسم من است و اخلاق او همچون اخلاق من است. زمین را پس از اینکه از ظلم و ستم پر شده است، پر از عدل و قسط میکند.9
مهدی (عج) جوانی است از ]نَسل[ ما اهلبیت.10 مهدی (عج) مردی از ذرّیه من است، صورتش همانند ماه تابان است، ... زمین را پر از عدل میکند همانگونه که پر از ظلم است، اهل آسمان و زمین و پرندگان در آسمان از خلافت او راضی میشوند. 11
در آخرالزمان مردی از عترت من بپا میخیرد، وی جوان است، صورتی زیبا و نیکو دارد، پیشانی فراخ و بینی کشیده، زمین را پس از ظلم و جور، پر از قسط و عدل میسازد ... .12
معرفی امام مهدی(ع) از سوی پیامبر گرامی(ص) به حضرت فاطمه(س)
آن هنگام که پیامبر(ص) مریض بود، بر
او وارد شدم. فاطمه (س) کنار بستر ایشان نشسته بود، فاطمه (س) گریست، آنگونه که صدای گریهاش بلند شد، رسولالله (ص) رو به سوی فاطمه(س) نمود و فرمود: عزیزم فاطمه! چه چیزی باعث گریاندن تو شده است؟ فاطمه (س) گفت: از دوران پس از شما میترسم. آن حضرت فرمود: عزیزم! مگر نمیدانی که خداوند عزّوجل [اهل] زمین را آگاه ساخت و از آن، پدرت را به رسالتش برگزید. سپس دوباره زمین را آگاه ساخت و از آن همسرت را انتخاب کرد و بر من وحی نمود تا تو را به همسری او درآورم. ای فاطمه! خداوند به ما اهلبیت (ع) هفت ویژگی عطا کرده است که به هیچ کسی قبل از ما عطا نکرده است و به کسی بعد از ما هم عطا نخواهد فرمود:
من آخرین پیامبران و مکرمترین آنها در نزد خداوند هستم. و دوستدارترین آنها نسبت به خداوندام و نیز پدر تو هستم، جانشین من بهترین برگزیدگان و دوستدارترین آنها نزد خدا است که همسر توست، و شهید ما که برترین شهیدان است و دوستدارترین آنها نزد خدا است عموی تو، حمزة پسر عبدالمطلب است که او عموی پدرت و عموی همسرت است. و آن کسی که دو بال سبز دارد و در بهشت با ملائکه به هر طرف که خواسته باشد پرواز میکند از ماست، و او پسرعموی پدرت و برادر همسرت است، دو سرور و آقای این امت از مایند و آن دو پسران تو هستند. [امام] حسن و [امام] حسین که هر دو آقایان اهل بهشتند. و قسم به کسی که مرا برانگیخته است، پدر آن دو بهتر از آنانند، ای فاطمه! قسم به کسی که مرا به حق مبعوث کرده است مهدی این امت از آن اوست. همانا آن زمان که هرج و مرج تمام دنیا را دربر گیرد و فتنهها آشکار گردند، راهها مسدود شوند [نا امن گردند]. هیچ کسی به کوچکتر از خود رحم نکند و کسی بزرگتر از خود را محترم نشمارد در این هنگام خداوند عزوجل از آن دو کسی را مبعوث میکند تا زندانهای ضلالت و قلبهای مکدّر را بگشاید. آنگونه در آخرالزمان برای این بهپا میخیرد که من در اول امر، این کار را کردم. دنیا را پر از عدل و داد میکند پس از اینکه از جور و ستم پر شده باشد. ای فاطمه، ناراحت نباش و گریه مکن. چرا که خداوند متعال به خاطر تو میبخشاید و بر تو نسبت به من رئوفتر و مهربانتر است و این، به خاطر مقام تو در نزد من است و جایگاهی که تو در قلب من داری و خداوند تو را به همسری کسی درآورد که شریفترین اهلبیت است و بالاترین منصب و جایگاه را دارد، بخشایندهترین افراد به مردم، باعدالتترین مردم و هوشیارترین آنهاست. و از خداوند خواستهام اولین کسی از اهلبیتم باشی که به من ملحق میشوی. 13
و خداوند تبارک و تعالی دعای بهترین خلق امتش را بیپاسخ نگذاشت و به زودی اجابت نمود.
امام مهدی(ع) معدن علوم پیامبر(ص)
همچنین در زبان ادعیه و زیارت معروفی که از جانشینان پیامبر اکرم(ص) و امامان معصوم(ع) به دست ما رسیده است از حضرت مهدی(ع) با این القاب و صفات یاد میشود:
ای حجت خدا و ذخیرة الهی و ای باقیماندة امامان پاک.14
ای سرچشمة فرمانهای الهی،15 صاحب دیانت الهی و برپادارندة دین براساس عدالت16 و ای پایه و اساس اسلام.17ای فروغبخش ظلمت و تاریکی و ای بینا کنندة نابینایان18، خورشید فروزان در تاریکیها، ای خورشید خورشیدها19، دارندة روشنایی و نور20، ای چراغ شبهای تار21.
ای ظهور حق، دولت حق و ای امام حق22 تو خود عین حقی، حق با توست و در تو، از توست و به سوی تو. و از جانب توست.23تو که منبع و مخزن هر علمی24، صندق سر الهی و معدن علوم پیامبری25 سخنت و کلامت راست و صادق و براساس علم و حکمت است.26تو که کشتی نجات27 و نجاتیافتة به فرمان خدایی.28
تو که با همه، حاضر در شهر و مکانها، و حتی حاضر در افکار منتظرانی.29 تو که از بین مردم عبور میکنی و در بازارهای مردم راه میروی و بر فرششان قدم میگذاری ولی مردم تو را نمیشناسند.30
و تویی که نابودکنندة متکبران سرکش، و به هلاکت رسانندة فاسقان و عصیانگران و ستمگرانی31 و درهم شکنندة قدرت و عظمت متجاوزان و ستمکاران.32
رضا عباسپور
پی نوشتها:
1. رهبر معظم انقلاب اسلامی، سخنرانی در حرم مطهر رضوی(ع).
2. ر.ک:صافی گلپایگانی، لطف الله، منتخب الاثر.
3. صافی گلپایگانی، همان، ج1.
4. همان.
5. کشف الغمه، ج 3، ص 261. صافی گلپایگانی، منتخبالاثر، ص 154.
6 . حر عاملی، اثباتالهداة ، ج 3، ص 606. صافی گلپایگانی، همان، ص182.
7 . مجلسی، بحارالانوار، ج 51، ص 75. حلیةالابرار، ج 2، ص 694.
8 . کنزالعمال، ج 14، ص 269.
9 . عقدالدّرر، ص 31؛ کنزالعمال، ج 14، ص 273.
10 . برهانالمتّقی، ص 98؛ کنزالعمال، ج 14، ص 585.
11 . کنزالعمال، ج 14، ص 264؛ ینابیعالمودة، ص 188.
12 . عقدالدّرر، ص 39.
13. ینابیعالمودة، ص 223؛ مجلسی، همان، ج 36، ص 307.
14. قمی، مفاتیحالجنان، دعای ندبه.
15. زیارت حضرت صاحب الامر(ع) در سرداب مقدس.
16. زیارت آل یاسین(ع).
17. زیارت حضرت صاحب الامر(ع) در سرداب مقدس.
18. دعای پس از زیارت آل یاسین(ع).
19. قمی، همان، زیارت صاحبالزمان(ع).
20. زیارت حضرت صاحب الامر(ع) در سرداب مقدس.
21. قمی، همان، دعای امام کاظم(ع) پس از نماز عصر.
22. کلینی، اصول کافی، ج2، ص163.
23. قمی، همان، زیارت جامعة کبیره.
24. قمی، همان، زیارت صاحبالامر(ع). ص868.
25. قمی، همان، زیارت صاحبالامر(ع). ص868.
26. دعای پس از زیارت آلیاسین.
27. زیارت امام زمان(ع) در روز جمعه.
28. زیارت حضرت صاحبالامر(ع).
29. قیومی، جواد، صحیفةالمهدی، دعای عبرات، ص150.
30. مجلسی، همان. ج52. ص154.
31. قمی، همان، دعای ندبه.
32. همان.
ظهور صغرا و ظهور كبرا (از آيت الله مكارم شيرازي )
در محضر آیت الله مکارم شیرازی ظهور صغری و ظهور کبری مطلب دیگری که لازم است در این ایام به آن توجه پیدا کنیم سخنی است که در بعضی از نوشته هایم آورده ام وتمایل دارم که عمومی هم عرض کنم مخصوصا برای جوانان عزیز .
همانطور که برای حضرت مهدی علیه السلام یک غیبت صغری و یک غیبت کبرا است یعنی درست مانند آفتاب وقتی می خواهد پنهان شود ابتدا قرص خورشید پشت افق پنهان می شود ولی هوا نیمه روشن است و کم کم این روشنایی برچیده می شود و تاریک می شود برای ظهورش هم یک ظهور کبرا و یک ظهور صغرا است مانند موقعی که آفتاب می خواهد طلوع کند قرص خورشید هنوز پیدا نشده اما هوا نیمه روشن است و بعد خورشید دیده میشود مرحله غیبت ایشان در دو مرحله واقع شده است و ظهور ایشان هم ظهور صغرا و هم ظهور کبرا دارد در ظهور صغری توجه مردم به امام زمان علیه السلام زیاد می شود و همه جا صحبت از امام زمان علیه السلام است و جلسات امام زمان علیه اسلام پرشور می شود و بحث های امام زمان علیه السلام همه جا را می گیرد وضع طوری می شود که مردم تشنه می شود و آماده می شوند ما تصور می کنیم که در این عصر و زمان ما ان شاءالله در بین الطلوعین ظهور حضرت مهدی علیه السلام قرار داریم .
من فراموش نمی کنم پنجاه سال قبل موسساتی که به نام حضرت مهدی علیه السلام بود خیلی کم بود و کتاب هایی که درباره حضرت مهدی علیه السلام نوشته شده بود به اندازه امروز نبود و سخن از امام مهدی علیه السلام به این گستردگی نبود اگر کسی چهل یا پنجاه سال قبل مسجد جمکران می رفت در بهترین شب ها ده یا بیست نفر بودند اما الان صدها هزار نفر در بعضی از شب های حساس هستند ما به سوی طلوع کبرا پیش می رویم .
اگر می خواهیم به آن ظهور کمک کنیم این ظهور صغرا را توسعه دهیم همین بحث های مختلف درباره حضرت را میان جوانان و بزرگسالان و زنان و مردان و مسلمانان و غیر مسلمانان توسعه دهیم و به اینترنت بکشانیم خلاصه با امواج نام مهدی علیه السلام را به همه دنیا برسانیم و این ظهور صغرا را پر رنگ کنیم تا نام حضرت مهدی علیه السلام در همه جلسات حضور پیدا کند من معتقدم اگر این کار را بکنیم این یک مصداق عملی دعای تعجیل فرج می شود .
نوشته شده در فصلنامه علمی -تخصصی ویژه امام مهدی علیه السلام سال دوم شماره پنجم پاییز ۱۳۸۱
تبیین امامت در پرتو قرآن و عترت
در احادیث فراوانی بر عالم بودن ائمه(ع) به امور نهانی و غیبی اشاره و تاکید شده است که البته این علم غیب از جانب خداوند به آنها اعطا شده و میشود و آنان خود هیچ گونه استقلالی در آن ندارند، ضمن آن که علم غیب ائمه(ع) مطلق نبوده1 و اموری از جمله علم به آغاز قیامت از آنان نیز پنهان است و جز خداوند نمیداند.
علی(ع) میفرماید:
علم خدا به دو گونه است، علمی که آن را برای خود برگزید، هیچ پیامبر و فرشتهای را از آن آگاه نمیسازد... علمی که آن را به فرشتگان میآموزد و آنان در اختیار پیامبر و اهل بیتش مینهند و بزرگ و کوچک این خاندان تا قیامت از آن بهره میبرند.2
خداوند نیز در قرآن به این موضوع اشاره میکند که دانش غیبی خویش را به کسانی اعطا میکند:
عالم الغیب فلایظهر علی غیبه أحداً إلّا من ارتضی من رسول3
خداوند دانای غیب است که هیچ کس را از غیب خویش آگاه نمیسازد مگر پیامبر [یا امامی] که او بپسندد.
در زیارت جامعه کبیره، خطاب به ائمه(ع) میخوانیم:
و ارتضاکم لغیبه و اختارکم لسره4.
خداوند شما را برای غیب خود پسندیده و برای رازش برگزیده است.
و اما روایاتی که بیانگر وجود علم غیب نزد ائمه(ع) است:
۱. امام علی(ع) در خطبهای از نهجالبلاغه که در آن از اوضاع نابسامان آینده پیشگویی میکند و از تسلط حجاج بن یوسف ثقفی خبر میدهد، به این آگاهی نام «علم غیب» مینهد و میفرماید:
اگر آن چه میدانم ـ و غیب آن بر شما پوشیده است ـ میدانستید، به بیابانها بیرون میشدید و بر کردههای خویش میگریستید، به سر و سینه میزدید و مالهای خود را بینگهبان وامی گذاشتید و کسی را بر آن نمیگماشتید... به خدا به زودی مردی از ثقیف بر شما چیره شود، سبک سر، گردنکش و ستمگر که مالتان را ببرد و پوستتان را بدرد.5
۲. علی(ع) خود را یکی از مصادیق «من ارتضی من رسول» در آیه فوقالذکر درباره علم غیب میداند و میگوید:
من همان مرتضای از رسول هستم که خداوند او را بر دانش غیبیش مطلع کرده است.6
۳. امام علی(ع) در نهجالبلاغه به نقل از رسول خدا(ص) درباره خود میگوید:
تو میشنوی آنچه را من میشنوم و میبینی آنچه را من میبینم، جز اینکه تو پیامبر نیستی.7
از روایت فوق دریافت میشود که امام(ع) نیز از اخبار و اطلاعات غیبیای که فرشته وحی بر پیامبر(ص) نازل میکرد، آگاه میشد.
۴. یکی از یاران امام علی(ع) پس از شنیدن پیشگوییهای آن حضرت، شگفت زده پرسید: «ای امیرمؤمنان! تو را علم غیب دادهاند؟»، امام در پاسخ فرمود:
این علم غیب نیست [علم غیب ویژه خداوند]، علمی است که از دارنده علم آموختهام. علم غیب، علم قیامت است و آنچه خدا گفته است که «إنّ الله عنده علم الساعة»، پس این علم غیب است که جز خدا کسی آن را نداند و جز این، علمی است که خدا آن را به پیامبرش آموخته و او نیز مرا آموخته و دعا کرده است که سینه من آن را فراگیرد و دلم آن علم را در خود پذیرد.8
۵. علی(ع) فرمود:
رسول خدا هزار در دانش را به روی من گشود... که هر دری خود به هزار در دیگر رهنمون است... به گونهای که اکنون از زمان فرا رسیدن مرگ و پیشامدهای ناگوار خبر دارم و با دانش خدادادی به داوری آن میپردازم.9
۶. علی(ع) فرمود:
به خدا اگر بخواهم به هر یک از شما خبر میدهم که از کجا آمده و به کجا میرود و سرانجام کارهای او چه خواهد بود، لیکن میترسم که درباره من به راه غلو روید و مرا بر رسول خدا(ص) تفضیل دهید.10
۷. علی(ع) فرمود:
سوگند به کسی که جانم در دست اوست، من نیز از آنچه پیامبر میدانست، آگاهم و از حوادثی که تاکنون روی داده است، یا تا قیامت روی میدهد، خبر دارم.11
۸. علی(ع) در توصیف امام معصوم میگوید: کسی که روح الهی را درمی یابد، از رویدادهای گذشته و آینده و آنچه در دل مردمان و زمین و آسمان است، آگاه میگردد.12
۹. کتب معتبر روایی ما مملو از روایاتی است که درباره آگاهی ائمه(ع) از دانشهای غیبی و امور نهانی است. از جمله در جلد ۲۶ بحارالانوار از ابتدا تا صفحه ۲۲۶ در موضوع ابعاد و گستره علمی ائمه(ع) و از جمله علم آنها به امور غیبی دهها حدیث نقل شده است.
۱۰. شیخ صدوق در کتاب عیون اخبار الرضا(ع) در باب پیشگوییها و اخبار حضرت رضا(ع) از امور نهانی و غیبی، ۴۴ حدیث ذکر میکند.
تا بدین جا روشن شد که آنچه به عنوان چهار ویژگی مهم امامت (نصب الهی، نص از جانب رسول الله، علم غیب و عصمت ) ذکر میشود، ساخته و پرداخته متکلمان و فقیهان در قرون سوم و چهارم نبوده و بلکه در متن احادیث و سخنان خود ائمه معصومین(ع) از آغاز وجود داشته است.
آقای کدیور برای آنکه از مغفول ماندن بعضی از ابعاد وجودی و شخصیتی ائمه معصومین(ع) انتقاد کنند که ممکن است در مواردی سخن کاملاً درستی باشد، هیچ نیازی به زیر سئوال بردن و یا تضعیف ابعادی دیگر از شخصیت آنان نداشتند.
۲. گفتهاند شیعیان اصیل از قبیل سلمان، ابوذر و... ائمه را این گونه که متکلمان رسمی معرفی میکنند، نشناخته بودند. به نظر میرسد در این مورد هم آقای کدیور از طریق صواب دور شدهاند. طبرسی(ره) در کتاب احتجاج به نقل روایتی از امام صادق(ع) و ایشان به نقل از پدرانشان میپردازد که سلمان سه روز پس از دفن رسول خدا(ص) طی خطبهای که در جمعی از مردم ایراد کرد، گفت: «مردم! سخن مرا بشنوید و در آن اندیشه کنید، به من دانش فراوانی داده شده است [از جانب رسول خدا(ص)] که اگر من هر آنچه را که درباره فضائل امیرالمومنین علی(ع) میدانم بگویم، گروهی از شما من را دیوانه خواهید خواند و گروهی دیگر خواهند گفت: خدایا قاتل سلمان را بیامرز... بدانید که نزد علی(ع) دانش منایا و بلایا و میراث وصایا [علوم غیبی و...] و فصل الخطاب و دانش نسبها است... اگر ولایت علی(ع) را میپذیرفتید از بالای سرتان و پایین پایتان برخوردار از نعمتهای الهی میشدید، اگر پرندگان آسمان را صدا میزدید، پاسختان میدادند و ماهیان دریا به سویتان میشتافتند و...».13
۳. لازمه اسوه بودن ائمه(ع) برای پیروانشان سنخیت و مشابهت بین امام و مأموم از هر جهت و دست یافتن مأموم به مرتبت امام(ع) نیست، بلکه مسئله الگوبرداری از صفات نیک و اخلاق حسنه آنها به قدر ظرفیت و طاقت هر فرد است. به این فراز از نامه علی(ع) به عثمان بن حنیف در نهجالبلاغه بنگرید: «آگاه باشید که برای هر مأمومی، امامی است که به او اقتدا کرده و از نور دانش او بهره میبرد. بدانید که امامتان از دنیایش به دو جامه کهنه و از غذایش به دو قرص نان بسنده کرده است، البته شما [چون من] قادر بر این کار نیستید اما باید من را در این مسیر با تلاش و پرهیزکاری و پاکی و درستی [در حد توانتان] یاری نمایید.»14
۴. و اما جریان غلو و تفویض:15
همانگونه که گفتهاند جریانی از زمان حضرت علی(ع) شکل گرفت که درباره شخصیت و مناقب ائمه(ع) زیادهگویی کرده و آنان را گاه تا مرتبت خدایی بالا میبردند (غالیان ) و یا آن که پارهای از افعال ربوبی را مثل خلق و رزق و... مستقلاً به ائمه(ع) نسبت میدادند (مفوضه )16 و ائمه(ع) نیز به شدت با این جریان برخورد کرده و ضمن لعن، آنها را مشرک و کافر خطاب میکردند و در موردی نیز علی(ع)گروهی از غالیان را به دلیل اصرار بر عقیده باطلشان سوزانید.17
اما برای این که ابعاد مسئله غلو و تفویض روشن گردد، ذکر نکاتی ضروری است:
۱. همانگونه که گفته آمد ائمه(ع) همگی با شدت و حساسیت با موضوع غلو و تفویض برخورد میکردند و غالیان را مورد لعن و نفرین قرار میدادند و بعضاً آنها را نام میبردند تا شیعیان و اصحابشان را از افتادن در دام آنان بر حذر دارند. در روایتی از امام صادق(ع)، ایشان هفت تن از غلات را نام میبرند.
امام(ع) در تفسیر و تعیین مصداق برای آیه:
هل أنبّئکم علی من تنزّل الشیاطین، تنزّل علی کلّ أفّاک أثیم.
آیا به شما خبر دهم که شیاطین بر چه کسانی نازل میشوند؟ بر هر دروغزن گناهکار فرود میآیند
نام هفت تن از غلات را بدین ترتیب آوردند: مغیره، بیان (یا بنان )، صائد، حمزه بن عمار بربری، حارث شامی، عبدالله بن حارث و ابوالخطاب.18
چنین روشنگریهایی از سوی ائمه(ع) اولاً مانع از آن میشد که دیگر اصحاب و راویان به دام غلو بیفتند و ثانیاً برای راویان حدیث، زمینه تشخیص روایات صحیح را از روایات مشکوک به غلو فراهم مینمود.
۲. ائمه(ع) علاوه بر لعن و معرفی غالیان با اسم و رسم، برای تعیین مرز غلو از حقیقت، نیز ملاکهایی ارائه میکردند، زیرا در کنار غلو این انحراف نیز وجود داشت که کسانی ائمه(ع) را پایینتر از مرتبت حقیقیشان قرار میدادند و منکر فضائل واقعی آنها میشدند.
از جمله این روایات عبارت است از:
۱. علی(ع) فرمود:
از زیادهگویی درباره ما بپرهیزید، ما را بندگان مخلوق و آفریده [و در ید قدرت] خدا بدانید، آنگاه هر آنچه خواستید در فضیلت ما بگویید.19
۲. امام صادق(ع) فرمود:
ای کامل! برای ما پروردگاری قائل شوید که ما به او باز میگردیم، آنگاه درباره [فضائل] ما آنچه خواستید بگویید.20
۳. امام باقر(ع) خطاب به ابوحمزه ثمالی فرمود:
ای ابا حمزه! علی را پایینتر از مرتبهای که او را خداوند قرارداده، نگذارید و بالاتر از آن مرتبه نیز قرار ندهید.
آنچه از روایات فوق و روایات متعدد دیگر فهمیده میشود این است که غلو و تفویض آنجا محقق میشود که ائمه(ع) به عنوان خداوند و یا شریک و مستقل از خداوند، قرار داده شوند و فضائلی به آنها نسبت داده شود که آنان را از مرتبه بندگی به مرتبه خدایی برساند اما اگر فضائل آنها در طول و ناشی از قدرت و کرامت و افاضه خداوند دانسته شود، هرگز به معنای غلو و تفویض مذموم نیست. بر این اساس، ویژگیهایی چون عصمت، علم غیب، نصب و نص از جانب خدا و رسول(ص)، هیچ ارتباطی با مقوله غلو و تفویض ندارد و همان طور که دیدیم حتی عالمانی که به اعتراف آقای کدیور درباره غلو حساس بودند مثل صدوق و مجلسی، به نقل روایات عدیدهای که ویژگیهای فوق را برای ائمه بیان میکنند، پرداختهاند.
در اینجا بد نیست به جمعبندی مرحوم مجلسی(ره) پس از ذکر دهها روایت در مذمت غلو و تفویض، درباره مفهوم و مرز غلو و تفویض، اشاره نماییم: «بدان که غلو درباره پیامبر و ائمه(ع) آن است که کسی قائل به الوهیت آنها شود و یا آنکه آنان را در معبودیت یا در آفرینش و روزیرسانی شریک خداوند قرار دهد یا آن که بگوید خداوند در آنها حلول کرده و یا با وجود آنها وحدت یافته است، یا آنکه بر این باور باشد که آنان بدون وحی و الهام از جانب خداوند، دانای به غیب هستند یا ائمه را جزء انبیا بداند و یا آنکه قائل به تناسخ ارواح بعضی از آنها در بعضی دیگر شود و یا آنکه مدعی شود که شناخت ائمه(ع) پیروان آنان را از طاعت الهی بینیاز کرده و تکلیفی در ترک گناهان ندارند، که همه این اعتقادات الحاد و کفر و مایه خروج از دین است همانگونه که ادله عقلی و آیات و روایاتی که ذکر آنها گذشت بر این امر دلالت میکرد و تو دانستی که ائمه(ع) از صاحبان چنین عقیدهای بیزاری جسته و آنان را کافر دانسته و فرمان به کشتن آنها میدادند و اگر روایتی را شنیدی که القاگر چنین عقایدی بود یا باید آن را تأویل به معنایی درست کرده و یا آن که از دروغ بافیهای غالیان دانست، اما از سوی دیگر بعضی از متکلمان و محدثان در ماجرای غلو زیادهروی کردهاند و این به دلیل کوتاهیشان در امر شناخت [مرتبت و منزلت واقعی] ائمه(ع) و ناتوانیشان از درک احوال غریب و شئون شگفتانگیز آنان بوده است و از همین رو بسیاری از راویان ثقه و مورد اعتماد را به دلیل آنکه بعضی از امور خارقالعاده و شگفت را از ائمه(ع) روایت کردهاند، تضعیف [و رمی به غلو] کردهاند و تا آنجا برخی پیش رفتهاند که گفتهاند از جمله مصادیق غلو آن است که کسی قائل به نفی سهو از ائمه شود و یا آنکه بگوید آنها آنچه بوده و آنچه خواهد بود را میدانند و... و این در حالی است که در روایات فراوانی وارد شده است که:
ما را رب و خدا ندانید و [پایینتر از آن] هرچه میخواهید درباره ما بگویید که البته نمیتوانید حق آن را اداکنید... .
و نیز در حدیث وارد شده است که:
امر [مقام و منزلت و...] ما چنان دشوار و دیریاب است که جز فرشتهای مقرب یا پیامبری مرسل و یابنده مومنی که خداوند قلبش را به ایمان امتحان کرده است، طاقت دریافت و باور آن را ندارد.
... بنابراین بر فرد مؤمن و متدین است که اقدام به رد روایاتی که در فضائل و معجزات و مراتب بلند آنها وارد شده است، ننماید مگر آنکه حاوی سخنی بر خلاف ضرورت دین و یا مخالف با براهین قاطع عقلی و آیات محکم قرآنی و احادیث متواتر باشد.»
تفویض مقبول و مردود
مرحوم مجلسی آنگاه در ادامه، به بحث پیرامون تفویض مذموم و مردود و مرز آن با تفویض مقبول میپردازد و مینویسد: «و اما تفویض دارای معانی متفاوت و متعددی است که بعضی از آنها از ساحت ائمه(ع) به دور و برخی دیگر برای آنها ثابت است، [و آنگاه به معانی گوناگون تفویض میپردازد]
۱. تفویض در آفرینش و روزیرسانی و تربیت و میراندن و زنده کردن: گروهی گفتهاند که خداوند ائمه(ع) را آفرید و امر آفرینش را به آنها تفویض و واگذار کرد، پس آناناند که خلق میکنند و روزی میدهند و میمیرانند و زنده میکنند. این سخن دو مفهوم میتواند داشته باشد:
[الف ـ] ائمه(ع) همه این امور را با قدرت و اراده مستقل خودشان انجام میدهند و فاعل حقیقی آنها هستند، این معنا کفر صریح است که ادله عقلی و نقلی آن را محال میدانند و هیچ عاقلی هم در کفر معتقد به آن شک نمیکند.
[ب ـ] اینکه خداوند همزمان با اراده و خواست آنها این امور را انجام میدهد، مانند شق القمر و زنده کردن مردگان و تبدیل عصا به اژدها و دیگر معجزات، در این صورت همه این امور با قدرت الهی که مقارن با اراده ائمه(ع) میشود، صورت میگیرد، در این صورت عقل از پذیرش این معنا که خداوند آنها را خلق و سپس کامل کرده و به آنها آنچه را که مایه اصلاح نظام عالم است، الهام کرده و سپس هر چیزی را مقارن با اراده و خواست ائمه(ع) خلق کرده است، ابایی ندارد و آن را ممتنع و محال نمیداند. اما روایاتی که ذکر آنها گذشت جز در مورد معجزات، این معنا را نیز رد میکند، ضمن آنکه چنین باور و ادعایی سخن به غیرعلم است، چرا که در اخبار و احادیث معتبره، چنین معنایی مشاهده نمیشود و تعدادی از اخبار مثل «خطبه بیان» که حاوی چنین معنایی است جز در آثار غلات و شبه غالیان یافت نمیشود. البته در مورد این روایات، این احتمال [صحیح] نیز وجود دارد که بگوییم مقصود این است که آنان علت غایی و مقصود نهایی آفرینش هستند و خداوند ائمه(ع) را در آسمانها و زمینها مطاع قرار داده است و هر موجود حتی جمادات به اذن خداوند مطیع آنها هستند و این که اگر آنها چیزی را بخواهند، خداوند خواسته آنان را رد نمیکند و البته آنها هم چیزی را نمیخواهند، جز آنکه خدا بخواهد، و اما درباره روایاتی که درباره نزول فرشتگان و روح بر آنها در هر امری و اینکه هیچ فرشتهای از آسمان نازل نمیشود مگر آنکه ابتدا نزد آنان میرود، این به مفهوم مدخلیت آنان در امر خلق و یا به جهت مشورت آنان با ائمه(ع) نمیباشد، چرا که خلق و امر تنها از آن خداست، بلکه مفهومی جز این ندارد که این نزول به خاطر بزرگداشت منزلت آنان از سوی خداوند است.
۲. تفویض در امر دین: این نیز دو معنا میتواند داشته باشد. معنای اول این که خداوند پیامبر و ائمه(ع) را آزاد گذاشته است که بدون وحی و الهام الهی هر آنچه را میخواهند حلال یا حرام کنند و یا آنکه آنچه را خداوند به آنها وحی کرده است با آرای خودشان تغییر دهند که این معنا قطعاً باطل است و هیچ عاقلی آن را باور نخواهد کرد. مگر نه این بود که پیامبر(ص) گاه برای جواب دادن به سئوال کنندهای روزها منتظر وحی میماند و از پیش خود جواب او را نمیداد و خداوند نیز فرموده است:
او از روی هوا سخن نمیگوید و آنچه میگوید وحی الهی است.
معنای دوم آن است که بگوییم چون خداوند پیامبرش را کامل کرد به گونهای که جز آنچه موافق حق و صواب بود، بر نمیگزید و هرگز به خاطرش خطور نمیکرد که مخالف خواست خداوند کاری انجام دهد، خداوند تعیین بعضی از امور را مثل اضافه کردن به نماز و تعیین نمازها و روزه مستحبی و... به او [و ائمه] واگذار کرد از این جهت که بزرگی و شرف منزلت او را نزد خویش آشکار نماید، در این صورت اصل تعیین و اختیار جز با وحی و الهام نیست، سپس آنچه را که پیامبر انتخاب میکرد با وحی الهی مورد تأیید و تأکید قرار میگرفت. عقل این معنا را رد نکرده و روایات متعددی نیز آن را تأیید میکند و شاید مرحوم صدوق که گفته است: «خداوند متعال امر دینش را به پیامبر تفویض کرده است اما تعدی از حدودش را نه»، مقصودش نفی معنای اول باشد و نه معنای دوم، زیرا خود او بسیاری از روایات تفویض را بدون آن که تأویل کند، در کتابهایش ذکر کرده است.
۳. تفویض امور مردم به آنها: از سیاست و تأدیب و تعلیم و تکمیل آنان و ملزم شدن مردم به اطاعت از آنها در آنچه آنها [پیامبر و ائمه(ع)] خوش یا ناخوش دارند؛ این معنای درستی است که خداوند فرموده است:
آنچه رسول میگوید و فرمان میدهد، انجام دهید و از آنچه نهی میکند، اجتناب ورزید، و آیات و روایات فراوان دیگری که در این زمینه است.
و باید سخن ائمه(ع) را که گفتهاند: «ما حلال خدا را حلال و حرام او را حرام میکنیم» به همین معنا دانست، یعنی آنکه میگویند بیان حلال و حرام خدا با ماست و مردم باید در امر حلال و حرام به ما رجوع نمایند.
۴. تفویض بیان علوم و احکام الهی به آنان: آنگونه که مصلحت میدانند به دلیل آن که ظرفیت عقلی مردم متفاوت است و گاهی نیز تقیه موجب میشود که به بعضی از مردم حکم واقعی را بگویند و به بعضی دیگر نه و نیز گاهی ممکن است جواب سئوالی را بدهند و گاهی سکوت کرده و از پاسخ امتناع میورزند. تفویض به این معنا نیز امر درست و ثابت در روایات است.
۵. اختیار در اینکه در هر واقعه و رویدادی که رخ میدهد براساس ظاهر شریعت یا براساس علم امامتشان و یا براساس الهام الهی حکم نمایند؛ این نیز معنایی درست و در روایات ثابت است.
۶. تفویض در عطا و بخشش: خداوند زمین و آنچه در آن است را برای آنان خلق کرده و انفال و خمس و... را به آنها بخشیده است، پس در اختیار آنان است که چیزی را ببخشند یا نبخشند.
پس اگر آنچه را ما درباره معنای تفویض گفتیم، دریافته باشی، فهم روایات وارده در این موضوع بر تو آسان خواهد شد و ضعف اعتقادات کسانی که هرگونه تفویضی را رد میکنند، برایت آشکار خواهد شد.»22
۵. آقای کدیور ادعیه شیعه را از دو سنخ دانسته (تشیع اصیل و تشیع تفویضی ) و ضمن بر شمردن دعای کمیل، دعای ابوحمزه ثمالی، دعاهای صحیفه سجادیه، مناجات شعبانیه و دعای عرفه از سنخ اول، گفتهاند که «در این دعاها یک کلمه اتکا و توسل به غیر خدا نیست، هرچه هست مستقیم به محضر خدا رفتن است.» گفتهاند که ما تشیعی داریم که شاخصهاش دعاهایی چون دعای عرفه امام حسین و... است و تشیع دیگری که شاخصهاش توسل و شفاعت ائمه به جای توکل به ذات ربوبی است.
البته در این مقال، مجال آن نیست که به بحث پیرامون توسل و شفاعت بپردازیم و ادله قرآنی و روایی آن را برشماریم، اما همین مقدار اشاره میکنیم که این ادعا که یک کلمه اتکا و توسل به غیرخدا یعنی محمد و آل محمد(ص) در این ادعیه نیست، صحت ندارد. اینک به عنوان نمونه:
الف: در اکثر ادعیه صحیفه سجادیه، امام سجاد(ع) در آغاز و وسط و پایان دعا، صلوات بر محمد و آل محمد(ص) میفرستد. به عنوان نمونه: ده فراز از ۱۳۳ فراز دعای عرفه امام سجاد اختصاص به درود و ستایش و تمجید و تکریم از محمد و آل محمد(ع) و دوستان و اولیای آنان دارد که ترجمه یک فراز آن چنین است: «خدایا درود فرست بر دوستان ایشان (محمد و آل محمد(ع)) که به مقام و مرتبت آنان اعتراف دارند، از راه روشنشان پیروی میکنند، به دنبال آثار آنان میروند، به ریسمان آنها چنگ میزنند، به ولایتشان تمسک میجویند و...»
ـ در فراز ۵۶ از دعای عرفه آمده است:
وجعلتهم الوسیلة إلیک و...
خدایا محمد و آل محمد(ص) را دستاویز به سوی خود و راه بهشت خویش قرار دادی.
در پایان دعای دوم صحیفه که ویژه صلوات بر رسول خدا(ص) است، آمده است:
و او (محمد(ص)) را از شفاعت نیکو درباره خویشانش که پاکیزهاند و مومنین از امتش، بیش از آنچه به آن حضرت وعده دادهای، عطا فرما.
مهدی نصیری
پی نوشتها:
1. شیخ مفید، انتساب علم غیب مطلق به ائمه(ع) را رد کرده و میگوید این دیدگاه کل امامیه است به جز اندکی از آنها که در زمره غلاه و مفوضه هستند ( اوائل المقالات، ص ۶۷).
2. مجلسی، بحارالانوار، ج ،۲۶ ص ۱۰۲.
3. سورة جن (72)، آیات 26 و 27.
4. شیخ صدوق، من لایحضره الفقیه و مجلسی، همان، ج ،۹۹ ص ۱۲۹.
5. دانشنامه امام علی(ع)، ج ،۳ مقاله «علم غیب امام(ع)» نوشته حسن یوسفیان، به نقل از نهجالبلاغه، خطبه ۱۱۶.
6. مجلسی، همان، ج ،۴۲ ص ۵۳.
7. نهجالبلاغه، خطبه ۱۹۲.
8. همان، خطبه ۱۲۸.
9. مجلسی، همان، ج ،۲۶ ص ۳۰.
10. نهجالبلاغه، خطبه ۱۷۵.
11. مجلسی، همان، ج ،۲۶ ص۱۱۰.
12. مجلسی، همان، ج ،۲۶ ص ۵.
13. طبرسی، احتجاج، ج، ص ۱۵۱.
14. نهجالبلاغه، نامه ۴۵.
15. غلو در لغت یعنی از حد تجاوز کردن و تفویض یعنی واگذار کردن کاری به دیگری و حاکم گردانیدن او در آن کار و در اینجا یعنی نسبت دادن افعال ربوبی به ائمه(ع).
16. معتزله را نیز از این جهت که معتقد بودند خداوند پس از آفرینش بندگان، آنان را به خود واگذاشته و در اعمال آنان هیچ نقشی ندارد، مفوضه میگویند.
17. براساس گزارشی که در کتب روایی آمده است پس از پایان جنگ بصره، هفتاد نفر از زطها (قومی از اعقاب کولیهای هند که به ایران و مناطقی از عراق کوچ کرده بودند) به نزد علی(ع) آمده بر او سلام کردند. حضرت به زبان آنها جواب داده و با آنها گفت وگو کرده آن گاه آنان ادعای الوهیت امام را مطرح کردند. امام به شدت در مقابل آنان ایستاد و فرمود: «چنین نیست. من مخلوق و بنده خدا هستم» اما آنان زیر بار نرفتند و چون امام نتوانست آنها را توبه دهد، تهدید به قتلشان نمود و چون نپذیرفتند، آنان را با آتش سوزانید. (دانشنامه امام علی(ع)، ج ،۳ ص ۴۰۹).
18. مجلسی،همان، ج ،۲۵ ص ۲۷۰.
19. شیخ صدوق، خصال و بحار، ج ،۲۵ ص ۲۷۰.
20. مجلسی، همان، ج ،۲۵ ص ۲۸۳.
21. همان، ج ،۲۵ ص ۲۴۶.
22. همان، ج ،۲۵ ص ۳۴۶ تا ۳۵۰.
ماهنامه موعود شماره 64
اولين بيعت كننده با امام زمان (عج) كيست؟
اولین مسئله ای که پس از اعلام ظهور حضرت قائم(عج) به وجود خواهد آمد مسئله بیعت با ایشان است واین سوال به ذهن متبادر می شود که چه کسی اولین بار با ایشان بیعت خواهد کرد. از روایات رسیده از جانب معصومین(ع) چنین استفاده می شود که اوّلین کسی با حضرت مهدی(عج) بیعت کرده و به دست مبارک آن جناب بوسه می زند...
اوّلین کسی با حضرت مهدی(عج) بیعت خواهد کرد و به دست مبارک آن جناب بوسه می زند، حضرت جبرئیل امین فرشته مقرّب الهی است.
اولین مسئله ای که پس از اعلام ظهور حضرت قائم(عج) به وجود خواهد آمد مسئله بیعت با ایشان است واین سوال به ذهن متبادر می شود که چه کسی اولین بار با ایشان بیعت خواهد کرد. از روایات رسیده از جانب معصومین(ع) چنین استفاده می شود که اوّلین کسی با حضرت مهدی(عج) بیعت کرده و به دست مبارک آن جناب بوسه می زند، حضرت جبرئیل امین فرشته مقرّب الهی است.
مفضّل بن عمر از امام صادق(ع) روایت کرده که فرمود: آنگاه که خداوند به حضرت قائم اجازه خروج دهد، آن حضرت به منبر رود، پس مردم را به سوی خویش دعوت کند و به خداوند سوگندشان دهد و به حق خویش آنها را بخواند و به این که بین ایشان و روش رسول خدا(ص) رفتار کند و به کردار آن حضرت عمل کند.
آنگاه خداوند جبرئیل را می فرستد که نزد او بیاید، جبرئیل در حجر اسماعیل نزد آن حضرت می آید و می گوید: به چه چیز مردم را می خوانی؟ حضرت قائم(ع) دعوت خود را به او خبر دهد. جبرئیل می گوید: من نخستین کسی هستم که با تو بیعت می نمایم، دست خویش را برای بیعت باز کن، پس دست به دست آن حضرت گذارد و متجاوز از سیصد و ده مرد نزد او بیایند و با او بیعت نمایند و در مکه می ماند تا یارانش به ده هزار نفر برسد، سپس از آنجا به مدینه رهسپار گردد.(1)
همچنین نقل شده است که حضرت قائم(عج) پشت به حرم(خانه کعبه) می دهد و دست خود را دراز می کند مثل دست موسی ... آنگاه می فرمایند: این دست خداست و از جانب خداست و به امر خدا کشیده شد و این آیه را تلاوت می کند :"ان الذین یبایعونک انما یبایعون الله یدالله فوق ایدیهم، فمن نکث فانما ینکث علی نفسه ...". پس اول کسی که دست آن حضرت را می بوسد جبرئیل است و با آن جناب بیعت می نماید و پشت سر او فرشتگان و نجبای جنّ و نقیبان آن حضرت بیعت می کنند. (2)
منابع:
1-مهدی موعود، ترجمه و نگارش علی دوانی، ص1154
2-اسرار العقائد، ج 2، ص 100 به نقل از کتاب "یکصد پرسش و پاسخ پیرامون امام زمان(عج)"، از علیرضا رجالی تهرانی، انتشارات نبوت
شبستان
روزشمار سال ظهور
اطلاع از نشانههای ظهور، علاوه بر آنکه حسّ کنجکاوی انسانها را ارضا مینماید، ثمرات و برکات مهمتری را نیز به دنبال میآورد. آنچه در ادامه میآید تصویری اوّلیه از حوادث و وقایع شش ماهه پیش از ظهور است که آقای مجتبی السادة در کتاب «الفجر المقدس المهدی(ع)» ارائه کردهاند.
اطلاع از نشانههای ظهور، علاوه بر آنکه حسّ کنجکاوی انسانها را ارضا مینماید، ثمرات و برکات مهمتری را نیز به دنبال میآورد که برخی از آنها عبارت است از:
1. یقین به علم غیب و علم به آینده معصومین(ع): تحقق و رخداد پیشگوییها، قرنها پس از بیان آنها باعث میشود که شنونده و خواننده ناخواسته به گویندة این بیانات ایمان بیاورد. به خصوص در موارد متعددی که مطلب بیان شده بسیار فراتر از سطح فهم مخاطبان و شنوندگان این دست روایات در مقطع صدورشان باشد.
2. افزایش امید به وقوع و قرب ظهور: از آنجا که بسیاری از مطالب مطرح شده در این روایات در مقام بیان و تبیین نشانههای ظهور امام عصر(ع) هستند به طور طبیعی خوانندگان و مستمعان این نشانهها نسبت به امام عصر(ع)، ظهور ایشان و نزدیکتر شدن این رخداد یقین بیشتری پیدا میکنند.
3. شناسایی جایگاه خود در نقشه و طرح نهایی هستی: چند هزار سال است که پس از هبوط حضرت آدم(ع)، آدمیان بر زمین زندگی میکنند و پس از ما نیز صدها و شاید هزاران سال بعد نیز این جریان زندگی برای بنی آدم ادامه داشته باشد. آنچه در دست ماست میراث تمام آنهاست که پیش از ما میزیستهاند که، باید آن را در نهایت امانتداری و حداقل به همان شکل که تحویل گرفتهایم، به نسلهای پس از خود تحویل دهیم. کوتاهی در انجام هریک از وظایفی که در این راستا برعهدة ما نهاده شده میتواند لطمات جبرانناپذیری برای ما و آیندگان ما به دنبال بیاورد. تفصیل این مطلب به مجال دیگری نیاز دارد و در اینجا نمیتوان حق آن را ادا کرد. متأسفانه بسیاری از ما خود را تنها در ظرف این چند روزه محدود و معدود دنیا مینگریم و نه تنها از آیندة بشریت که از آینده دنیایی و آخرتی خویش نیز غافلیم. فهم این نکته که از کجا آمده و به کجا میرویم و اساساً برای انجام چه مهمی ما را به صحنة هستی آوردهاند باعث میشود که رفتاری کاملاً متفاوت با آنچه اکنون انجام میدهیم از ما مشاهده شود.
4. آمادگی برای مواجهه با آسیبها و فتنهها: دورة آخرالزّمان را به طور شاخص با انحرافات، اعوجاجات، بحرانها و آسیبها میشناسند. مسلماً افرادی که پیش از وقوع فتنهها و بحرانها از آمدن آنها خبر دارند خود را برای مواجهه با آن مهیّا میکنند به حدّی که در مواردی میتوانند بدون ذرّهای آسیب پذیرفتن آن را پشت سر بنهند. مثال شاخص و ملموس این آمادگی بحران خشکسالی هفت سالة مصر در دوران حضرت یوسف(ع) است که تنها با خوابی و تعبیری توانستند از آن رهایی یابند و حتی از مناطق اطراف خویش مانند کنعان نیز دستگیری نمایند. شاید اگر ما هم به طور جدی به مطالعة نشانههای ظهور بپردازیم بتوانیم به چنین توفیقی دست یابیم.
5. شناسایی و ریشهیابی دقیقتر مشکلات و بحرانها: از آنجا که ما در حال حاضر از جمله ساکنان آخرالزمان به شمار میآییم میتوانیم با نگاهی گذرا به اطراف خود موارد متعددی از فتنهها و آسیبها را احصا کنیم که متأسفانه در تحلیلها و چارهجوییها بدون به توجه به ریشهها و علل و اسباب اصلی افراد به ارائة راه حلی سطحینگرانه بسنده میکنند. بدیهی است که نتیجة یک راه حلّ ساده و سطحی در بهترین حالت آن است که مشکل مرتفع نشود و در واقع، در موارد متعدد باعث دامن زدن و تشدید مشکل تا مرز چارهناپذیری میشود.
6. جهتیابی برای برنامهریزیهای خرد و کلان اجتماعی (درونمرزی، درون دینی و مذهبی، بینالمللی): مشهور است که میگویند فهم سؤال نیمی از جواب است و تا مسئلهای را خوب نفهمیم نمیتوانیم آن را به درستی حل کنیم. با شناسایی و ریشهیابی دقیق مشکلات و نیز نفش تاریخی خود، به راحتی میتوان دریافت که چه برعهدة ماست، باید در شرایط کنونی متولّی انجام چه اموری شویم و هدف پیش روی ما چیست. شناسایی مبدأی که در آن هستیم، هدفی که باید به آن برسیم و مسیر میان مبدأ تا مقصد همان برنامهریزی مهم و اساسی است که باید در تمامی عرصههای خرد و کلان آن را لحاظ کنیم و صد افسوس که مورد غفلت ما واقع شده است.
آنچه در ادامه میآید تصویری اوّلیه از حوادث و وقایع شش ماهه پیش از ظهور است که آقای مجتبی السادة در کتاب «الفجر المقدس المهدی(ع)» ارائه کردهاند. لازم به یادآوری است این کتاب با نام «شش ماه پایانی» توسط انتشارات موعود به فارسی ترجمه و منتشر شده است. تفصیل جزییات این جدول را در اثر فوق میتوانید مطالعه نمایید.
ماه
روز
مکان و موقعیت
حادثه
رجب
20 جمادیالاول تا 10 رجب
٭ 10 رجب
٭ 10 رجب
10 رجب
ـ
ـ
ـ
ـ
15 رجب
ـ
ـ
شام (سوریه)
یمن
ایران
خورشید
بین آسمان و زمین
بین زمین و آسمان
خورشید
ماه
1. باران شدیدی که بسیاری از خانهها را ویران میکند
2. آغاز شورش سفیانی (عثمان بن عنبسه)
3. آغاز قیام یمانی
4. آغاز قیام سید خراسانی
5. نمایان شدن یک بدن در قرص خورشید (سر و سینه حضرت مسیح(ع))
6. نداهای سهگانه:
الف) بدانید که لعنت خداوند شامل حال جمعیت ستمگران میشود!
ب) قیامت نزدیک شده است ای جمعیت مؤمنان!
ج) خداوند متعال فلانی را فرستاده است؛ حرفهایش را بشنوید و از او اطاعت کنید!
7. دستی که از آسمان به چیزی اشاره و دلالت میکند.
8. توقف خورشید از حرکت به مدت 3 ساعت
9. ماهگرفتگی (خسوف)
شعبان
ـ
جهان اسلام
خیزشها، آغاز و امور و جریانات سیاسی متفرق و پراکنده میشود.
رمضان
14 ماه رمضان
٭ 23 ماه رمضان (جمعه)
25 ماه رمضان
خورشید
از آسمان
از زمین
ماه
شام
1. کسوف و خورشیدگرفتگی غیرطبیعی
2. صیحة آسمانی:
الف) ندای جبرئیل: حق با حضرت مهدی(ع) و شیعیانش است!
ب) ندای ابلیس: حق با عثمان (سفیانی) و پیروانش است!
3. ماه گرفتگی و کسوف غیرطبیعی
4. بیعت کردن سیهزار نفر از قبیلة بنیکلب با سفیانی
شوال
ـ
نزدیک مدینه
(دیرالزور سوریه)
نبرد قرقیسیا (و کشته شدن صدهزار نفر از ستمگران) و پیروزی سفیانی
ذیقعده
ـ
21 و 22 ذیقعده
عراق و سوریه
عراق (بغداد)
1. قبایل جهت تهیة آذوقه مسافرت کرده و میجنگند.
2. سفیانی در بغداد کشتارگاهی برپا کرده و 80 هزار نفر را میکشد.
ذیحجه
10 ذیحجه
11 و 10 ذیحجه
٭ 25 ذیحجه
ـ
عراق (کوفه)
مکة مکرمه
مکة مکرمه
مدینة منوره
1. کشتارگاه کوفه را سفیانی به راه میاندازد و علاوه بر مردم عادی 70 عالم دینی را به شهادت میرساند.
2. آشوبهای منا (تاراج شدن حجاج و دریده شدن پردههای عصمت به حرام)
3. شهادت نفس زکیه در مسجدالحرام و بین رکن و مقام
4. شهادت مرد هاشمی (پسر عموی نفس زکیه محمد و خواهرش فاطمه) و اعدام آنها بر سر در مسجدالنبی(ص)
محرم
9 محرم
10 محرم (عاشورا)
12ـ15 محرم
٭ 15 محرم
مکة مکرمه
مکة مکرمه
مدینة منوره
در بین مدینه و مکه
1. جمع شدن سیصد و سیزده یار حضرت در مکه
2. روز ظهور:
الف) خطبه حضرت بین رکن و مقام
ب) بیعت یاران با حضرت.
ج) ندای جبرئیل.
3. حملة سپاهیان سفیانی به مدینه و تاراج شهر:
تخریب مقبرة مطهر حضرت رسول(ص) و خرد کردن منبر آن حضرت و سرگین انداختن چهارپایان در آن مکان متبرک.
4. فرو رفتن سپاه سفیانی در بیابان بیداء.
محمود مطهرینیا
ماهنامه موعود شماره 96