از ویژگیهای بلند ابوالأسود دوئلی، زبان آوری و دل آوری او بود. هم فصاحت در گفتار و حاضرجوابی و بدیهه گویی و درنماندن در بحث و سخن با دیگران داشت، هم در جای لازم و بموقع، بی باک بود و از گفتن سخن راست و دفاع از حق و مقابله با باطل و افشاگری و رسواسازی ظالم، هراسی نداشت. حضور در میدانهای نبرد و دفاع از «حق مجسم»، جلوه دیگری از شجاعتش بود. حضورش در جبهه جمل و صفین شاهد این سخن و ادعاست. در نبرد با خوارج نهروان نیز، از سوی حضرت امیر، به فرماندهی گروهی منصوب می شد که به خوارج تاختند.
شعر ابوالأسود، سرشار از نکته هایی است که به موضعگیری های او در مسائل اجتماعی و سیاسی دلالت دارد، در شعر او، سرزنش عایشه و طلحه و زبیر در برانگیختن فتنه جمل، نیز هجو بنی امیه دیده می شود و اعتراض بر ستمهای امویان و خونهایی که به ناحق و ظالمانه از شیعیان ریختند و دستهایشان از خون بیگناهان رنگین بود.
در شعر دیگری خواستار زوال حکومت آل زیاد شده و آرزو می کند که شوکت و جبروت و سلطه جائرانه آنان از بین برود.
اما آنچه برای ما مهم است، شخصیت فکری و روحی و حمایتگری او از «آل اللّه» و به کار گرفتن زبان شعری و ادبی در مسیر هدف والا و احیاء حق و جلوه های برجسته او در زمینه علوم ادبی و شعر است.
قصیده های طولانی دارد که مضمومنش بیان طغیانگری، ظلم و جرائم و بدرفتاریهای امویان است. او حتی پس از شهادت علی(ع) نیز دست از ولای او برنداشت و همواره تا پایان عمر، پرچم حقخواهی و عدالت جویی او برافراشته بود و همه تلاشهای امویان برای گسستن او از آل علی و پیوستن به صف بنی امیه ناکام ماند.
از نشانه های شعر مکتبی و شاعر موضعدار، آن است که در تبیین فضیلت ها و افشای رذیلتها و حضور در اینگونه صحنه های فکری در قلمرو ادب و شعر، از ویژگیهای بارز ابوالأسود، دلدادگی او نسبت به خاندان وحی، بخصوص امیر قافله عشق علی(ع) بود.
کوتاه نیایدو قصور نکند. همچنانکه شعر ابوالأسود سرشار از برشماری خوبیها و فضایل خاندان عصمت است، از سوی دیگر هیچ ستم و جور و انحرافی در دشمنان اهل بیت، بویژه امویان نبوده مگر آنکه با رساترین بیان و با قاطعیت بسیار، با زبان شعری خود بیان کرده است و علی رغم شرایط دشوار و خفقانها و سختگیریها، هرگز از خط اهل بیت فاصله نگرفته و جدا نشده است.
شخصیت علمی
ابوالأسود، از جهات علمی نیز درخشندگیها داشت. تذکره نویسان، اغلب از او با اوصافی همچون: فصیح، فاضل، فقیه، شاعر محدث، نحوی و ... یاد کرده اند. در دیوان او نیز تأکیدهای فراوان نسبت به جایگاه علم و عالمان دیده می شود و برتری دانش را نسبت به ثروت و اندوخته های مالی از دیدگاه او نشان می دهد.
منصبهایی هم که به او سپرده بودند، شاهد دیگری بر بعد علم و فضل و فقه اوست. در بصره هم منصب قضاوت داشت و هم در برهه ای از زمان، فرماندار آن شهر بود و این دو سمت قضایی و اجرایی، نیازمند دین شناسی و تفقّه اوست.
پیدایش علم مدوّن «نحو» را در ادبیات عرب به او نسبت می دهند. اصول علم نحو را از حضرت علی(ع) آموخت و اقدام به تدوین و تحکیم آن کرد و قواعد زبان عربی را سامان داد. بسیاری از مورخان، او را واضع علم نحو شمرده اند. در تشریح مباحث لغوی، تصحیح قرائت عربی، اعراب و نقطه گذاری بر آیات قرآن نیز فعالیتها و ابداعاتی داشته است. قرآنی نقطه گذاری شده و نوشته شده بر روی پوست، در موزه قرآن آستان قدس وجود دارد که منسوب به اوست.