همراز مهدي
موضوعات
امام زمان مهدی (عجل الله فرجه) (32) قائم آل محمد (29) گالری عکس تصویر فیلم (29) روانشناسی اسلامی (26) کنکور دانشگاه مهدی (25) مذهبی و معنوی (25) عشق و محبت (22) فرهنگی اجتماعی (22) نماز قرآن سنت (22) فلسفه و عرفان لاهوتیان (21) انتظار فرج و ظهور (21) یا اباصالح المهدی (21) سلام و صلوات (19) اخلاقی و سخنرانی (17) حدیث حکایت روایت (16) گل نرجس (16) دجال ملعون (15) آموزشی تحقیقاتی (13) کتاب علم فن آوری (13) مقاله پیام نامه بیانیه (13) عدالت انسانیت مسلمانیت (12) زندگی و خانواده (12) صبر و خویشتن دارى (12) شعر و شاعر (12) مشاوره عمومی نظرات (11) دانلود نرم افزار (8) شجاعت و شهامت (8) غدیر خم (8) سفیانی ملعون (6) مسئله پاسخ سوال جواب (6) دعا مناجات دلنوشته (6) اطلاعات و اخبار (5) نویسنده و داستان (5) ادب هنر طنز (5) سیدحسنی خراسانی یمانی (4) سید عبدالعظیم حسنی (4) شهید و دفاع مقدس (3) فروشگاه اینترنتی (2) جبهه جنگ ایثار شهادت (2) مذهبي و معنوي (2) الاسلام القرآن الکریم الشیعه اهل البیت علیهم السلام (2) آموزشي تحقيقاتي (2) مقاله پيام نامه بيانيه (2) حديث حكايت روايت (2) فلسفه و عرفان لاهوتيان (2) فرهنگي اجتماعي (2) يا اباصالح المهدي (1) روانشناسي اسلامي (1) نويسنده و داستان (1) عدالت انسانيت مسلمانيت (1) كتاب علم فن آوري (1) آدينه و متفرقه (1) Mahdism Doctrine Islamic (1) مرجع تقلید فتوی مجتهد (1) كنكور دانشگاه مهدي (1) امام زمان مهدي (عجل الله فرجه) (1) ورزشی و سیاحتی (1) پزشکی بهداشتی سلامت (1) گل گیاه طبیعت محیط زیست (0) سیاست پول اقتصاد (0) اینترنت رایانه کامپیوتر موبایل (0) سینما تئاتر نمایش (0) آدینه و متفرقه (0) بدون موضوع (46)
صفحه ها
همراز توجه : بیننده عزیز سلام علیکم برای اینکه از این وبلاگ دیدن میکنید سپاسگذارم لطفا برای تعجیل در فرج آقا امام زمان (عجل الله)<1>ءالی<100>صلوات بفرستید که برای برآورده شدن حاجت هم خوب است. آثار نماز آثار نماز نخواندن ويژگي هاي حضرت مهدي (عجل الله) 5 ويژگي هاي حضرت مهدي (عجل الله) 4 ويژگي هاي حضرت مهدي عليه السلام 3 ويژگي هاي حضرت مهدي عليه السلام 2 ويژگي هاي حضرت مهدي عليه السلام 1 مدح و منقبت سوّمين اختر فروزنده امامت و ولايت پنجره امام زمان علیه السلام چهل داستان و چهل حديث از امام حسين (ع) درخشش پنجمين نور ايزدى رمضان، منتخب از مفاتيح الجنان آيين رمضان مناسبتها، احکام، ادعيه و آداب ابوالأسود دوئلي شاعر ايمان و ولايت صداي سخن عشق، حماسه ديني در ادب پیک در وضو شریک نگیرید! قدمگاه کتاب ديگر قرآن! تكلیف عاشق ساعت به وقت شرعی دوازده! علم امام به رفتار ما روزه خواری اکیدا ممنوع! مهر من نثار تو آمنه بنت شريد رسم عاشق کشی اسلام چگونه گسترش يافت؟ فرهنگ ايراني چهار پناهگاه قرآنی تشيع و انديشه‌ شيعي2 تشيع و انديشه‌ شيعي سرز مین مقدس و خاندان آل اشعر
فيدها
تشيع و انديشه‌ شيعي2
دین اسلام به تعبیری، در ذات خود یک نهضت اصلاحی بود. جوهره مفاهیم آیین ابراهیمی که تحریف شده بود در این دین زنده شدند. حضرت محمد صلی‌الله‌ علیه‌وآله به عنوان فرستاده خدا و منجی موعودی که پیغمبران دیگر آمدنش را بشارت داده‌اند،‌ به این مهم برخاست و پالایش دین‌های آسمانی را از زیاده‌روی و باطنی‌گری و گزافه‌گویی که با گذشت زمان‌ها به آن پیوسته بود، مژده داد و به توجه به سوی خدای یگانه دعوت فرمود. آیین تازه‌اش برگزیده آیین‌ها و چکیده همه کوشش‌های پیامبران برای تحقق نظامی بود که از نیروی الهی یاری می‌گرفت. جوهره اسلام نیز همان جوهره دیگر ادیانی بود که قرآن،‌ آنها را به رسمیت می‌شناسد. در روش اجتماعی خود، بر طرفداری از مستضعفان تاکید می‌کرد و دعوت خود را در قالبی ریخت و جنبشی را شکل داد تا داد بیچیزان ستمدیده‌ را از توانگران ستمگر بستاند. از اینجاست که قرآن کریم تصریح می‌کند که گروه نیرومند مکی از پیوستن مردم به دعوت نوین جلوگیری می‌کردند: «هرگاه به آنان گفته شود که همچون توده مردم ایمان آورید، گویند آیا همچون بیخردان ایمان بیاوریم؟» (سوره بقره، آیه‌11) و در سوره مبارکه دیگر تصریح کرده «اراده کردیم که بر فرودستان روی زمین منت نهیم و ایشان را پیشوایان و وارثان گردانیم.»

(سوره قصص، آیه5) علاوه بر این همه، اسلام در روزهای نخستین، از ایستادگی یهود در برابر انتشار دین نور پرده برمی‌داشت و آنان را به خاطر خروج از دینشان و گزافه‌بافی و رودررویی عامدانه با اسلام سرزنش می‌کرد. از جمله دستاویزهای یهودیان برای خودداری از درآمدن به دین جدید این بود که این دین به فقر دعوت می‌کند و با آن همراه است و از اینجاست که این آیه شریفه در قرآن آمده است: «همانا خداوند،‌ سخن آن کسان را شنید که گفتند: خدای فقیر است و ما توانگر...» (آل‌عمران، آیه181) پس طبیعی بود که فقیران و فرودستان مکه، دور حضرت محمد صلی‌الله‌ علیه‌وآله را بگیرند و همراه او در یک صف رودرروی گروه نیرومند مکی که رهبران آنان، پیشوایان قریش یعنی تجار بزرگ مکه بودند، بایستند. تنها پس از آنکه دعوت پیروز شد و توانست حجازیان را مقهور قدرت خود کند، گروه نیرومند مکی به دین جدید درآمدند؛‌ اینان همان کسانی بودند که اسلام شالوده خود را بر ستیز با آنان بنیان نهاده بود.

لذا پس از رحلت پیامبر اکرم صلی‌الله علیه و آله، طبیعی بود که پیشگامان اسلام دور مردی گرد آیند که در سایه اسلام پرورده شده و از سرچشمه آن سیراب گردیده و بدون هیچ پیوستگی یا وابستگی به نظام پیشین بار آمده باشد،‌ و این مرد، پیشوای متقیان حضرت امام علی علیهم‌السلام بود. این گروه،‌ در برابر حزب اشرافی کهن از سنخ ابوسفیان و عبدالله بن ابی (رهبر منافقان مدینه) و طبقه متوسط قدیمی که نماینده آن ابوبکر و عمر و ابوعبیده جراح و... بودند، قرار می‌گرفت. پس از رحلت پیغمبر اکرم، نخستین بار این گروه‌بندی‌ها بدین صورت شکل گرفت: ابوبکر و عمر به خلافت رسیدند. پس از این دو ابوسفیان درصدد برآمد که یکی از این دو گروه را به وسیله دیگری بکوبد، چون عثمان به حکومت رسید و رفته رفته روشن شد که او نماینده جبهه امویان است که سران قریش و دشمنان نخستین اسلام بودند، به جز شام که مرکز معاویه و پسر ابوسفیان بود، مسلمانان از هر سو سر به شورش برداشتند. با کشته شدن عثمان، بر هر کس که جانشین او می‌شد لازم بود که اسلام را به وضعیت نخستین خود برگرداند و ریاست معاویه بر حزب اموی به گروه‌بندی‌های دو حزب و پیدایش گروه سومی بین آن دو انجامید. لفظ شیعه که در زمان پیامبر پدید آمد در کنار عناوینی چون صحابه، انصار و مهاجرین بر همه اعضای قوم یکسان اطلاق می‌شد و به همین معنای کلی در سند حکمیت صفین و نیز در روزگار امام حسن علیه‌السلام بدون آنکه ویژه پیروان علی علیه‌السلام (یعنی معتقدان به خلافت بلافصل آن حضرت) باشد، بکار برده می‌شد. پس از شهادت امام حسین علیه‌السلام این تعبیر معنی اصطلاحی خود را یافت که عبارت است از: انتساب به حزب دوستداران حضرت علی علیه‌السلام و فرزندانش و دشمنی با امویان. از همین جا، واژه شیعه بر طرفداران علویان، از جمله توابین که به عنوان انتقام امام حسین علیه‌السلام از سال61 ق خود را برای شورش علیه امویان آماده می‌کردند، اطلاق گردید و سردارشان، سلیمان بن صرد خزاعی، شیخ شیعه نامیده شد و از آن پس دلالت این اصطلاح بر همین معنا ادامه یافت.

از اینجا آشکار می‌شود که جنبش شیعی به معنای خاص خود، جدا از رهبری علوی که در آن ایام در مدینه به دست محمدبن حنیفه بود، همزمان در کوفه و بصره و مدائن پدید آمد. هنگامی که معاویه پسر یزید بن معاویه (متوفی به سال 65 ق) پس از خود کار خلافت را به شورا واگذاشت، نخست از سوی عبدالله بن زبیر (مقتول به سال 73ق) و مروان بن حکم (متوفی به سال 65) از امویان، سپس از سویی دیگر عبدالملک بن مروان (متوفی به سال 86) در مورد آن به رقابت برخاستند ولی محمد بن حنیفه برای پرهیز از فرجام پدر و دو برادرش، ‌آن کار را رها کرد و به آن گروه از شیعه که مختار بن ابوعبیده (مقتول به سال 67 ق) موفق شده بود از شور و تعصباتشان بهره‌برداری کند، در مورد پافشاری بر خونخواهی امام حسین علیه‌السلام و دعوت به نام محمد بن حنیفه، میدان داد. از عواملی که نیروی عبدالملک را می‌افزود، دوری شیعیان از رهبران علوی‌شان بر اثر زیاده‌روی کوفیان در اعتقاد به مقام والای امامان تا حد خدایی بود. همچنان که محمد بن حنیفه و علی بن حسین علیه‌السلام نیز متوجه این نکته شدند. چون جنبش‌های نهانی علیه امویان در پایان سده اول تندی گرفت، از علویان، ‌ابوهاشم عبدالله بن محمد بن حنیفه (متوفی به سال 97) همراه عباسیان در آن شرکت جست و در پی‌ریزی شالوده معنوی آن سهیم شد تا آنجا که عباسیان پیروزی یافتند. به سال 121ه.ق جنبش زیدیان به پیشوایی زید بن علی بن حسین علیه‌السلام آغاز شد که هدف آن برگرداندن فرمانروایی به علویان بر پایه‌های معتدل اسلامی بود و به همین حالت تا روزگاران بعد باقی ماند. اما برادرش محمد بن علی بن حسین بن باقر علیه‌السلام و فرزند وی جعفر بن محمد صادق علیه‌السلام روش علی بن حسین علیه‌السلام را در برکناری از سیاست پیروی نمودند و در مبارزه خلافت شرکت نکردند و در علم و تقوی یگانه روزگار بودند، تا آنجا که امام صادق علیه‌السلام استاد نسل معاصر خویش شمرده شد. اما فرقه‌های شیعی در مطالبه خلافت برای علویان، سخت می‌کوشیدند.

قرن دوم با روحیه بحث و نظر، لبریز از فلسفه‌های گوناگون آغاز شد و فرقه‌های تندرو پی ‌در پی در کوفه و مدائن پدید آمدند. زیدیان شورش‌های خود را در سرتاسر ممالک اسلامی ادامه دادند و فرقه اسماعیلی بر پایه‌ای غلوآمیز به وسیله مبارک، مولای اسماعیل بن جعفر (متوفی به سال 133) بنیاد نهاده شد. این فرقه در شمال آفریقا شالوده محکمی یافت و بعداً‌ به مصر منتقل شد. اسماعیلیان به امامت محمد بن اسماعیل (متوفی به سال 198 ه.ق در بلاد روم) دعوت می‌کردند. اما رشته اصلی امامان از نسل امام صادق علیه‌السلام، زیر فشار عباسیان، در مدینه ماندند. موسی بن جعفر علیه‌السلام در زندان هارون‌الرشید در بغداد به سال 183 ه.ق به شهادت رسید و پسرش حضرت امام علی بن موسی الرضا علیه‌السلام جانشین او شد که مامون عباسی با چیدن توطئه‌ای ولیعهدش گردانید و دخترش را بدو داد. امام محمد تقی علیه‌السلام (220-195 ه.ق) فرزند خردسال امام رضا علیه‌السلام جانشینش گردید و اندک زمانی پس از آنکه معتصم احضارشان کرد، در جوانی به دست وی به شهادت رسید. با شروع فرمانروایی متوکل (خلافت از 232 تا 247 ه.ق) اوضاع تغییر کرد و شیعیان به سختی مورد آزار قرار گرفتند و قبر شریف امام حسین علیه‌السلام به سال 236 ه.ق تخریب گردید؛ طبیعی بود که امام علی بن محمد هادی علیه‌السلام پیشوای شیعیان راستین (214-254 ه.ق) زندانی گردد. متوکل کمی پس از به دست گرفتن حکومت به سال 233 او را از مدینه احضار و در سامرا زندانی کرد تا به شهادت رسید. در زمان امام هادی علیه‌السلام، محمد بن نصیر نمیری برآمد و مذهب نصیری را که عبارت بود از غلو در حق امامان و اعتقاد به خدایی آنان و نیز سهل‌انگاری در رعایت واجبات دینی، پایه‌گذاری کرد. جانشین امام هادی علیه‌السلام فرزندش امام حسن عسگری علیه‌السلام بود که به سال 232 ه.ق در سامرا زاده شد ودر همانجا به اقامت اجباری زیست تا به سال 260 ه.ق شهید شد.

امام عسگری علیه‌السلام معاصر حوادث و آشوب‌هایی در دولت عباسی بود که با قتل متوکل شروع شد. از آن پس خلفای عباسی، پی ‌در پی خلع یا کشته می‌شدند و امرا در ولایات اعلام استقلال می‌کردند مانند ابن‌طولون به سال 254 ه.ق. شورش‌های سرتاسری، دولت را مستاصل کرده بود که از مهم‌ترین آنها شورش زنگیان به سال 256 ه.ق و قیام علویان در مصر و کوفه و تصرف ناحیه گرگان به دست حسن بن زید و... بود. شهادت امام عسگری علیه‌السلام در حالی که به ظاهر فرزند شناخته‌شده‌ای نداشت یک فضای خالی در میان شیعیان برای پیدایش فرقه‌های مختلف به وجود آورد، همان وضعی که قبلاً پس از شهادت امام حسین علیه‌السلام در کوفه پیش آمده بود،‌ تا آنجا که دوازده امامیان، در مورد مهدی علیه‌السلام به چهارده فرقه تقسیم شدند که دیرپاترین آنها معتقد به این بود که پسر امام عسکری، مهدی علیهما‌السلام است و وجودش ضروری و حتمی است،‌ چه زمین خالی از حجت نمی‌تواند باشد. پس از آن شیعیان دوازده امامی یا امامیه معتقد شدند که مهدی دو غیبت صغری و کبری داشته که در دوران غیبت صغری،‌ از طریق چهار سفیر (نایب خاص) شیعیان را امامت می‌کرده. با فوت آخرین سفیر به سال 329 ه.ق دوره غیبت کبری اعلام شد که تاکنون نیز ادامه دارد.

اندیشه‌های شیعی

تشیع بعنوان یکی از مذاهب معنوی اسلام، نخستین بار در گروهی از مسلمانان پیشگام نمودار شد که از خویشتن نگهبانان جانبازی برای اسلام برگماشته بودند. یکی از ایشان ابوذر است که در وصف پاکی روان او گفته‌اند که پیش از اسلام آوردن یکتاپرست بود. و دیگری سلمان است که پیغمبر اکرم و علی علیه‌السلام او را از خاندان خود می‌شمردند و درباره او آورده‌اند که در جستجوی حضرت محمد (ص) و اسلام از دینی به دینی درآمد تا مسلمان شد و از او تصویر کهن سالخوردی فرورفته در دانش باطنی پرداخته‌اند که دوران فترت از حواریان مسیح تا محمد علیهماالسلام را پر کرد تا گواهی بر راستی دین نوین باشد. و نیز از آن جمله عمار بن یاسر بوده است که هم در آغاز اسلام و هم به روزگار عثمان شکنجه دید و در صفین کشته شد و پیشگویی پیغمبر در حق او راست درآمد که گروه ستمگر تو را خواهند کشت. و باز از ایشان بود حذیقه بن یمان، رازدار پیغمبر و منافق‌شناس در میان مسمانان و آگاه از فتنه‌ها. سرور ایشان علی علیه‌السلام بود ، مسمان نمونه، پرورده پیغمبر و زاهدترین یار وی؛ آنکه زهدش را بدینگونه تفسیر می‌نمودند: تا توانگر، آن را سرمشق قرار دهد و فقیر از فقر خود سرشکسته نباشد. زهد او مظهر همه آن ارزش‌های معنوی بود که اسلام نخستین می‌خواست به وسیله آن بر گروه نیرومند مکی غلبه کند؛ سخنان زاهدانه وی الگوی عمل عده بسیار زیادی از صوفیان و زاهدان بوده است اما عمل صوفیان در بسیاری موارد با اصول مذهب تشیع همخوانی ندارد که در اینجا مجال ذکر آن نیست. بدلیل همین منزلت امام علی علیه‌السلام در زهد بوده که شخصیت حسن بصری و عمربن عبدالعزیز بر الگوی شخصیت او تصویر شده و به همین لحاظ که همگان علی علیه‌السلام را از خود می‌دانند، آن حضرت مرجع معرفت صوفیانه و پیری که همه طریقه‌ها در او به هم می‌رسند، گردیده است. اهمیت شخصیت او در جهان اسلامی به آنجا رسید که نه تنها علی و فرزندانش علیهم‌السلام را در دعوت‌ها و تبلیغات سیاسی امام و پیشوای راستین می‌شمرند بلکه این جنبه به تصوف نیز انتقال یافت و بویژه از آغاز سده ششم، علویان «پیر» صوفیان نیز شدند و همچنان که در کنار شخصیت «تاریخی» علی علیه‌السلام یک شخصیت «اسطوره‌ای» شیعی از او به وجود آمد، تصوف نیز با رنگ و نقش خاص خود پرده تصویری از او ساخت که هنوز در کتاب‌های صوفیان منعکس است.

شهادت علی علیه‌السلام و احساس خلأ کوفیان از فقدان او و تعدی‌های امویان بر علویان و به دنبال آن، صلح مصلحت‌اندیشانه امام حسن علیه‌السلام و چشم‌پوشی ایشان از خلافت به نفع معاویه و پس از آن شهادت امام حسین علیه‌السلام و تن‌ زدن محمد بن حنیفیه از مبارزه سیاسی و خالی ماندن مرکز سیاست از امامی که به‌شخصه به رهبری پردازد، باعث شد افکار غلوآمیزی بروز نماید. از اینجا شیعیان با نام‌های گوناگونی پدید آمدند: «سبئیه» در نسبت به یمن (سبأ)، «ترابیه» در نسبت به ابوتراب، «خشبیه» و «غالیگری» در کوفه و دیگر مراکز شیعه آشکارا شدت گرفت و چون علی بن حسین علیه‌السلام از غالیان کوفه بیزاری جست، غالیان مستقیماً فعالیت سیاسی خود را به نام غالیگری و به عنوان حزبی سیاسی بی‌اعتنا به میل یا اکراه امامان ادامه دادند. از این مرحله به بعد، غالیگری پخته شد و تکامل یافت و جنبشی جداگانه با فلسفه‌ای خاص گردید. پیش از آنکه در باب غالیگری سخن آغاز کنیم بد نیست درباره عناصری که این فرقه را در کوفه به وجود آوردند، کلمه‌ای چند گفته شود. اکثریت کوفه‌نشینان اعرابی بودند با سطح تمدنی برتر از دیگر عرب‌ها و یک اقلیت ایرانی نیز که در جنگ قادسیه به لشگر عرب پیوستند، با آنان در کوفه می‌زیستند به‌خلاف تمدن تقلیدی بصره، تمدن کوفی اصیل بود و احساس‌ها و تعقل‌های ویژه عنصر یمنی را منعکس می‌کرد. به‌عنوان مصداق،‌ قبایل یمنی‌الاصل عبدالقیس، عجل، بنی‌اسد و ربیعه را می‌یابیم که مذهب غلو داشتند. قبیله بجیله و نهد نیز همین اعتقاد را می‌ورزیدند. آن ایرانیان نیز که به غلو گرویدند موالی این قبایل یا موالی دیگر اعراب آمیخته بدینان بودند. بر این اعراب، اتهام ایرانی‌زدگی بار می‌شد و همین گواهی می‌دهد که به دلیل سطح بالای تمدن، احساس قبیله‌ای در آنان ضعیف بود. گذشته از این، پیشوایان غلات بیشتر پیشه‌ورانی بودند عاری از احساس برتری جویی عربی که می‌خواستند از راه برتری فکری و اقتصادی منزلت اجتماعی خود را بالا ببرند و از اینجاست که یکی را علاف می‌یابیم و دیگری را جادوگر و سومی را جامه‌فروش و چهارمی را بافنده و پنجمی را گندم فروش و به همین ترتیب.

صوفیان از طبقه پیشه‌وران برخاستند و از اینجا می‌توان دلیل آورد که غالیان و صوفیان از یک نقطه منشعب شده‌اند و خاستگاهشان یکی است از قبایل پیشگفته، بنی‌عجل چنان به معنویت و درونگرایی شهره بودند که ابراهیم بن ادهم، زاهد مشهور را بدانان منسوب داشته‌اند. این حالت در مورد غالیان قم و استخر و مداین نیز صادق است: اینان از قبایل یمنی بودند که از کوفه بدین شهرها کوچیده بودند. یکی از بنیادی‌ترین اندیشه‌ها در تشیع، مهدویت است. مختار ثقفی این عنوان را به محمد بن حنفیه داد و او را به دلیل همانندی نام و کنیه‌اش با پیامبر اسلام، صورت و ظهور جدیدی از حضرت محمد صلی‌الله‌ علیه‌وآله قلمداد نمود. کیسانیه، بازماندگان یاران مختار، پس از مرگ محمد بن حنفیه معتقد به «رجعت» او در آینده شدند که برخی آن را به ریشه ایرانی پیوند داده‌اند. عمر بن خطاب نیز پس از رحلت پیغمبر،‌ عقیده به رجعت پیامبر داشت. چنین به ذهن متبادر می‌شود که اندیشه رجعت یک اندیشه عمومی بشری است. اندیشه مهدویت اندیشه اساسی تشیع بود. هر امامی در زندگی یا پس از شهادتش، از نظر یکی از فرقه‌های شیعی، مهدی تلقی ‌می‌گردید، در مورد رحلت امام می‌گفتند که دوباره باز خواهد گشت.

چون محمد بن حنیفیه درگذشت و اراده شیعه در برابر نیروی عبدالملک بن مروان و سختگیری حجاج،‌ سستی گرفت، ابوهاشم عبدالله فرزند محمد بن حنیفیه همچون پیشوایی معنوی که بر دانش نهانی به عنوان جوهره امامت تکیه می‌کرد،‌ ظهور نمود. او می‌گفت: «هر آشکاری را نهانی و هر تنی را جانی و هر تنزیلی را تاویلی و هر نمودی را حقیقتی هست.» ابوهاشم، این اندیشه شناخته شده اسلامی را که اسلام در هر صد سال نو می‌شود،‌ به این صورت عنوان کرد: «صد سال بر هیچ نبوتی نمی‌گذرد مگر آنکه دوره احکامش سپری می‌گردد.» و نیز او اولین کسی است که جامه راز بر ارقام و اعداد معین پوشانید؛ از جمله در مورد رقم دوازده، ابوهاشم با جانشین خود محمدبن علی بن عبدالله بن عباس شرط کرد که مبلغان او برای قیام علیه امویان به این تعداد باشد تا دعوتش مقرون موفقیت شود. ظاهراً‌ همو بود که این اصل کیسانی را که «دین عبارت است از اطاعت شخص معین (امام)» بنیاد نهاد که بعداً‌ داخل تصوف شد و ذوالنون آن را بدینگونه تعبیر کرد: «آنکه پیرش را فرمانبردارتر از پروردگارش نباشد، همانا مرید راستین نیست.» با مرگ ابوهاشم به سال 97 ه.ق برای شیعیان کوفه میدانی باز شد که این اصول تازه را تکامل بخشند و براین اساس بیان بن سمعان عجلی گفت که راز امامت یعنی دانش نهانی خدایی که از راه نوعی تناسخ به او رسیده است و مدعی شد مقصود از کلمه بیان در آیه «هذا بیان من الله و هدی» خود اوست و او قابل آن گردیده که بر بخشی از آیین محمد صلی‌الله ‌علیه‌وآله قلم بکشد و نیز اندیشه تجسم الهی را آورد و خدا را به صورت انسانی که همه اعضایش به جز صورت از بین رفته، تصور کرد، و این همه بعدها با مقداری رنگ‌آمیزی و دگرگونی به صوفیان رسید. سپس نوبت به مغیره بن سعید بجلی همتای بیان رسید. او اسرار عدد هفت را آشکار کرد و تعداد یاران خود را که وصفا می‌نامید و با آنان خروج کرد، هفت قرار داد. عقیده‌ای داشت که راز آفرینش در شناخت اسم اعظم خدا،‌ نهفته است و کلمه امانت را که در قرآن آمده به معنی امامت شیعی تفسیر کرد و نیز مغیره نخستین کسی بود که مقام علی علیه‌السلام را تا حد پیغمبران بالا برد و او را برتر از آدم و همردیف محمد صلی‌الله ‌علیه‌وآله شمرد و از همه مهم‌تر اینکه او بنیانگذار اندیشه تجسم خدا به صورت حروف الفبا و اعداد بود. پس از او منصور عجلی (متوفی به سال 121 ه.ق) پیدا شد که همه امامان را به مرتبه خدایی بالابرد و خود را پیغمبر دانست و نخستین کسی بود که ادعا کرد به آسمان برده شده و خدایش دست بر سر سوده و فرموده: «پسرم! از سوی من به مردم تبلیغ کن.» آورده‌اند که او می‌گفت: «اگر بخواهم قوم عاد و ثمود و نسل‌های بین این دو را زنده کنم می‌توانم. اعتقاد داشت که مسیح نخستین آفریده خدا بوده، چون کلمه خداست از این لحاظ وی پیشرو حروفیان است که بعدها پدید آمدند و علی علیه‌السلام را دومین آفریده می‌دانست.

پس از ابومنصور جنبش غالیگری به رهبری عبدالله بن معاویه (که به سال 130 ه.ق در زندان ابومسلم خراسانی به قتل رسید) به مداین و استخر انتقال یافت و راه برای اعتقاد یافتن صوفیان به اندیشه انتقال نور الهی از طریق پیغمبران و امامان به پیشوایان ایشان باز شد. ابوالخطاب اسدی (مقتول به سال 138 ه.ق) درمیدان غالیگری رکورد تازه‌ای به دست آورد. آورده‌اند که وی استاد اسماعیل بن جعفر و پیشوای او بوده. ماسینیون گفته است که ابوالخطاب به ابواسماعیل نیز ملقب شد زیرا پدر معنوی اسماعیل به شمار می‌رفت، با این تفسیر که تنها آن فرزندخواندگی معتبر است که معنوی و با گزینش الهی باشد. افزون بر این برخی از خطابیان معتقد بودند روح جعفر بن محمد علیه‌السلام (صادق) در ابوالخطاب قرار گرفت و پس از غیبت (مرگ) ابوالخطاب به محمد بن اسماعیل بن جعفر انتقال یافت. دیری نگذشت که این اندیشه (یعنی به اعتبار پیوستگی معنوی، جزء خاندان پیغمبر به شمار آمدن) همچون بازگشت به تصویر جدیدی از سلمان و به شکل فرزندخواندگی معنوی و انتقال مقام شیخی از یک صوفی به صوفی دیگر، وارد تصوف گردید. علاوه بر این ابوخطاب یارانش را پیغمبر می‌شمرد و اینان بر خدایی خود از آیه قرآن دستاویزی بر می‌ساختند که «هوالذی فی السماء و فی الارض» این آیه را بدانسان معنی می‌کردند که گویا خدای آسمان غیر از خدای زمین است و خود را خدای زمین می‌پنداشتند و قائل به حکومت اولیا در روی زمین بودند. در این جا قابل یادآوری است که پیروان ابوالخطاب تردستی و طلسمات و اخترشناسی و کیمیاگری می‌آموختند و درباره آنان گفتند هر گروهی را از راه آنچه مناسب می‌نمود می‌فریفتند و در برخورد با عوام اظهار زهد می‌کردند. خطابیان از این نیز پیشتر رفتند و معتقد شدند که به هر مومنی وحی می‌شود. گسترش این عقاید، «قشیری» را بر آن داشت که بگوید: هر فرد پرهیزگاری از خاندان پیغمبر است.

همه این اندیشه‌ها از جنبش غالیگری پدید آمد که از کوفه برخاسته بود و با کشته شدن حسین بن ابی‌منصور عجلی، به روزگار مهدی خلیفه عباسی پایان گرفت و لیکن بعدها در مجموع جزء میراث کلی برخی از گروه‌های اقلیت شیعیان گردید به طوری که نسل بعدی صاحبنظران شیعی غیرامامیه که نماینده اعتقادات عامه شیعیان غیردوازده‌امامی بودند راهی برای رهایی از عقاید غالیان نیافتند و کوشیدند آن را در قالبی معتدل، پیراسته از افسانه و گزافه بریزند. نمونه اینان هشام بن حکم (متوفی199ه.ق) قطعی مذهب است که خود را از هر سو در تنگنای عقیده به تجسم الهی محصور یافت و خود نیز همان مطلب را لیکن در معنایی مجازی و همچون وسیله‌ای برای توضیح و تفصیل بیشتر اظهار داشت.

از اندیشه‌های مهم دیگر تشیع موضوع عصمت امامان است،‌ به این شرح که پیغمبر به واسطه «وحی» و امام به دلیل «عصمت» از خطا در امان است. اساس این اندیشه عبارت است از فرود آوردن امامان از اوج خدایی و قرار دادن ایشان در مقام انسان کامل،‌ و این اندیشه دامن تشیع راستین را از انحرافات غالیان پاک می‌‌ساخت. اندیشه عصمت از تشیع وارد تصوف شد. میان برخی از شیعیان قرن دوم این حدیث نقل می‌شد که خدا انسان را به صورت خود و یا به صورت رحمن آفرید و از این جا می‌توان مبداء زمانی اعتقاد به همانندی خدا و انسان را تعیین کرد که بعدها از پایه‌های مهم صوفیگری شد. پس از این همه «نصیریان» پدید آمدند و بر فهرست افکار مزبور، این اندیشه را افزودند که تنزیل خاص پیغمبر اسلام و تأویل ویژه علی علیه‌السلام بوده و نسبت علی علیه‌السلام و محمد صلی‌الله ‌علیه‌وآله چون نسبت دو پرتو است که یکی پیش‌تر تافته و یکی پس از او. کم‌کم از قرن دوم هجری شیعیان حقیقت‌طلب که به شیعیان امامیه شهرت یافتند از زیر بار میراث غالیگری رها شدند و به دور از اعتقاد به تجسم الهی و غلو در حق امامان با عقلانیتی معتدل و مکتبی پویا راه جاودانه‌ای را گشودند و تحت مرجعیت فقها و علمای شیعی در ایران رو به گسترش نهادند.

منابع

1- قرآن کریم
2- ابن شهر آشوب، محمد بن علی المازندرانی: معالم العلما تحقیق عباس اقبال، تهران1331
3- ابن قتیبه، عبدالله بن مسلم الدینوری: عیون الاخبار،‌ مصر، التراث اسلامی، مصر1925‌م
4- ابوالفرج الاصفهانی: مقاتل الطالبین، تحقیق السید احمد صفر، قاهره1949
5- آقابزرگ الطهرانی، محمدحسن: الذریعه الی تصانیف الشیعه، 15 جزء طبعات النجف و طهران،1965-1936 م
6- صدوق: عیون الاخبار الرضا، ترجمه حمیدرضا مستفید و علی اکبر غفاری، بی جا،‌ نشرصدوق1372
7- ابن عساکر، ترجمه الامام علی بن ابی طالب من تاریخ الدمشق ج2، به کوشش شیخ محمدباقر محمودی موسسه محمودی1400 ق
8- مسعودی: الانساب الاشراف، به کوشش صادق نشات انتشارات امیرکبیر، تهران1342
9- نوبختی: فرق الشیعه، چاپ ریتر، استانبول1931
10- مشکوری محمدجواد: تاریخ شیعه و فرقه‌های اسلامی تا قرن چهارم، انتشارات نشر گسترده 1354 تهران


برچسب ها :
درباره وبلاگ
آمار وبلاگ
تعداد بازدید : 657309
تعداد نوشته ها : 253
تعداد نظرات : 11
پخش زنده
X