همراز مهدي
موضوعات
امام زمان مهدی (عجل الله فرجه) (32) قائم آل محمد (29) گالری عکس تصویر فیلم (29) روانشناسی اسلامی (26) کنکور دانشگاه مهدی (25) مذهبی و معنوی (25) عشق و محبت (22) فرهنگی اجتماعی (22) نماز قرآن سنت (22) فلسفه و عرفان لاهوتیان (21) انتظار فرج و ظهور (21) یا اباصالح المهدی (21) سلام و صلوات (19) اخلاقی و سخنرانی (17) حدیث حکایت روایت (16) گل نرجس (16) دجال ملعون (15) آموزشی تحقیقاتی (13) کتاب علم فن آوری (13) مقاله پیام نامه بیانیه (13) عدالت انسانیت مسلمانیت (12) زندگی و خانواده (12) صبر و خویشتن دارى (12) شعر و شاعر (12) مشاوره عمومی نظرات (11) دانلود نرم افزار (8) شجاعت و شهامت (8) غدیر خم (8) سفیانی ملعون (6) مسئله پاسخ سوال جواب (6) دعا مناجات دلنوشته (6) اطلاعات و اخبار (5) نویسنده و داستان (5) ادب هنر طنز (5) سیدحسنی خراسانی یمانی (4) سید عبدالعظیم حسنی (4) شهید و دفاع مقدس (3) فروشگاه اینترنتی (2) جبهه جنگ ایثار شهادت (2) مذهبي و معنوي (2) الاسلام القرآن الکریم الشیعه اهل البیت علیهم السلام (2) آموزشي تحقيقاتي (2) مقاله پيام نامه بيانيه (2) حديث حكايت روايت (2) فلسفه و عرفان لاهوتيان (2) فرهنگي اجتماعي (2) يا اباصالح المهدي (1) روانشناسي اسلامي (1) نويسنده و داستان (1) عدالت انسانيت مسلمانيت (1) كتاب علم فن آوري (1) آدينه و متفرقه (1) Mahdism Doctrine Islamic (1) مرجع تقلید فتوی مجتهد (1) كنكور دانشگاه مهدي (1) امام زمان مهدي (عجل الله فرجه) (1) ورزشی و سیاحتی (1) پزشکی بهداشتی سلامت (1) گل گیاه طبیعت محیط زیست (0) سیاست پول اقتصاد (0) اینترنت رایانه کامپیوتر موبایل (0) سینما تئاتر نمایش (0) آدینه و متفرقه (0) بدون موضوع (46)
صفحه ها
همراز توجه : بیننده عزیز سلام علیکم برای اینکه از این وبلاگ دیدن میکنید سپاسگذارم لطفا برای تعجیل در فرج آقا امام زمان (عجل الله)<1>ءالی<100>صلوات بفرستید که برای برآورده شدن حاجت هم خوب است. آثار نماز آثار نماز نخواندن ويژگي هاي حضرت مهدي (عجل الله) 5 ويژگي هاي حضرت مهدي (عجل الله) 4 ويژگي هاي حضرت مهدي عليه السلام 3 ويژگي هاي حضرت مهدي عليه السلام 2 ويژگي هاي حضرت مهدي عليه السلام 1 مدح و منقبت سوّمين اختر فروزنده امامت و ولايت پنجره امام زمان علیه السلام چهل داستان و چهل حديث از امام حسين (ع) درخشش پنجمين نور ايزدى رمضان، منتخب از مفاتيح الجنان آيين رمضان مناسبتها، احکام، ادعيه و آداب ابوالأسود دوئلي شاعر ايمان و ولايت صداي سخن عشق، حماسه ديني در ادب پیک در وضو شریک نگیرید! قدمگاه کتاب ديگر قرآن! تكلیف عاشق ساعت به وقت شرعی دوازده! علم امام به رفتار ما روزه خواری اکیدا ممنوع! مهر من نثار تو آمنه بنت شريد رسم عاشق کشی اسلام چگونه گسترش يافت؟ فرهنگ ايراني چهار پناهگاه قرآنی تشيع و انديشه‌ شيعي2 تشيع و انديشه‌ شيعي سرز مین مقدس و خاندان آل اشعر
فيدها
حرم حضرت علی(ع) در عید غدیر خم گلباران می شود

من کنت مولاه فهذا علی مولاه
 

 من کنت مولاه فهذا علی مولاه

 

برچسب ها :
غدیر و پرسشها
محسن ایزدى
بدون شک واقعه غدیر نقش سرنوشت‏سازى در تعیین مسیر آینده اسلام داشته است. واقعه‏اى که طى آن پیامبر اسلام، صلّى‏اللَّه‏علیه‏وآله، مهمترین مأموریت خود را به انجام رساندند. مأموریتى که انجام آن مساوى بود با تبلیغ تمام رسالت و کوتاهى در مورد آن به منزله از بین رفتن زحمات چندین ساله پیامبر اکرم و بى نتیجه ماندن فداکاریهاى مسلمانان صدر اسلام محسوب مى‏شد. 
مأموریتى که در آن پیامبر اکرم، صلّى‏اللَّه‏علیه‏وآله، بطور رسمى جانشین خود را انتخاب کردند و باعث یأس و ناامیدى مخالفان اسلام شدند.
واقعه غدیر از جهات مختلفى قابل تأمل و بررسى است و یکى از نکاتى که لازم است در مقطع کنونى مورد بررسى دقیق قرار گیرد پاسخگوئى به پرسشها و شبهاتى است که در این خصوص مطرح شده است. 

پرسشها و اشکالاتى که در مورد حدیث غدیر مطرح شده است دو گونه است: یکى اشکالات و پرسشهایى که در مورد اصل صدور حدیث از پیامبر، صلّى‏اللَّه‏علیه‏وآله، مطرح شده است و دیگر اشکالات و پرسشهایى که در مورد دلالت حدیث (بر نصب على، علیه‏السلام، به ولایت) مطرح شده است.
در اینجا به بررسى برخى از این پرسشها و انتقادات مى‏پردازیم:

پرسش اول:
اگر حدیث غدیر واقعیت داشت پس چرا از میان آن جمعیت انبوهى که در مراسم حجةالوداع شرکت کرده بودند تنها 110 نفر از صحابه پیامبر آنرا نقل کرده‏اند؟1

جواب:
اولاً، گروه زیادى از مسلمانان که اهل مدینه نبودند، در جحفه از پیامبر، صلّى‏اللَّه‏علیه‏وآله، جدا شدند و بنابراین نقلى از آنهادر تاریخ ثبت نشده است.
ثانیاً، بسیارى ازکسانى که در سفر حجةالوداع شرکت داشتند اهل نقل روایت و کتابت نبوده‏اند و راویانى که این حدیث را نقل کرده‏اند بطور کلى کسانى هستند که احادیث دیگر پیامبر، صلّى‏اللَّه‏علیه‏وآله، در اصول و فروع را نقل کرده‏اند. خلاصه تمام کسانى که اهل حل و عقد شمرده مى‏شوند، و از اکابر اصحاب پیامبر مى‏باشند این حدیث را نقل کرده‏اند و کمتر واقعه‏اى به اندازه واقعه غدیر خم راوى دارد.
ثالثاً، با توجه به مخالفت شدید با امامت على، علیه‏السلام، و عداوت و بغض نسبت به ایشان، بخصوص در اوائل حکومت بنى‏امیه، انگیزه‏هاى زیادى براى کتمان این حدیث وجود داشته است؛ بطورى که ضبط همین مقدار (تعداد 110 نفر) نیز از امور خارق‏العاده محسوب مى‏شود.
خلاصه انتشار این حدیث با سیاستهاى خلفاى جور در تضاد بوده لذا به هر وسیله از نقل آن جلوگیرى به عمل مى‏آورده‏اند.

پرسش دوم:
چرا با وجود آنهمه تاکید پیامبر اکرم، صلّى‏اللَّه‏علیه‏وآله، در روز غدیر نسبت به ولایت على، علیه‏السلام، و برگزارى مراسم بیعت با آن حضرت و تبریک مردم و اکابر اصحاب پیامبر، صلّى‏اللَّه‏علیه‏وآله، به امیرالمومنین هنوز بیش از هفتاد روز از آن واقعه نگذشته بود که مردم همه چیز را فراموش کرده و حدیث پیامبر پیامبر، صلّى‏اللَّه‏علیه‏وآله، هیچ نگرانى نسبت به زمان حیات خود ندارند و تمام نگرانى او از آینده اسلام است؛ زیرا کسى که مى‏گوید: »من بزودى از میان شما خواهم رفت« پیداست که در صدد تعیین جانشین براى خویش است و براى آینده برنامه‏ریزى مى‏کند.

جواب:
غالبا در هر جامعه‏اى عده انگشت‏شمارى هستند که سرنوشت جامعه را رقم مى‏زنند و معمولا توده مردم تابع آنها هستند و کمتر از خود رأى مستقلى دارند.
پس از رحلت پیامبر، صلّى‏اللَّه‏علیه‏وآله،کسانى که به عنوان اکابر صحابه پیامبر، صلّى‏اللَّه‏علیه‏وآله، شناخته مى‏شدند؛ با توجه به اوضاع بحرانى آن زمان، مصلحت جامعه اسلامى را چنین تشخیص دادند که از وصیت پیامبر، صلّى‏اللَّه‏علیه‏وآله، در مورد على، علیه‏السلام، صرف‏نظر کنند و »رأى« را بر »نصّ« مقدم دارند. لذا باعجله با ابوبکر بیعت کرده و توده مردم هم از آن تبعیت کردند. عده‏اى هم که با اینکار مخالف بودند در مقابل عمل انجام شده قرار گرفتند و بخاطر حفظ حکومت نوپاى اسلامى و وحدت میان مسلمان سکوت کردند.
سردمداران حکومت نیز بتدریج به مردم تلقین کردند که پیامبر، صلّى‏اللَّه‏علیه‏وآله، على، علیه‏السلام، را صرفا معرفى کرده و او را شایسته خلافت دانسته نه اینکه آن حضرت را به خلافت نصب کرده باشد.

برچسب ها :
ولايت مولا
سخنرانی منتشر نشده‌ای از مرحوم علامه امینی(ره)

«ولایت» در بیان قرآن کریم، اولاً و بالذات، از آن مقام مقدس حضرت احدیت است. خداوند متعال اولی به نفس همه مخلوقات است و تمام موجودات تسبیح گوی اویند. هرکس به زبان خودش« لا إله الّا الله» می‌گوید.

ولایت مطلقه‌ای که در تعابیر مختلف قرآن کریم آمده، از آن بشری است که عالم در پرتو آن وجود مقدس آفریده شده، و علت غایی همه موجودات، به شمار می‌آید. در هر ذره ای که در کون و مکان، و آسمان‌ها و زمین آفریده شده، رشحات رحمت وجود اقدس آن انسان کمال یافته می‌شود. وجودی که علت آفرینش همه انسان‌ها, افلاک و املاک است و آسمان‌ها و زمین در پرتو وجود او آفریده شده‌اند. همو که خداوند او را به « لولاک لما خلقت الأفلاک؛ اگر تو نبودی، افلاک را نمی‌آفریدیم» و«خلقتک لأجلی و خلقت الخلق لک؛ تو را برای خودم و دیگر مخلوقات را برای تو آفریدم.» مفتخر نمود. همان وجود مقدسی که وقتی ملائک آفریده شدند شناختش را با شناخت خداوند متعال عجین دیدند. حضرت آدم(ع) نیز وقتی در اولین لحظات پس از خلقت، چشمانش را باز نمود اول چیزی که دید نور، آن وجود مقدس بود.

این وجود مقدس اولی به نفس جمیع موجودات، و ولایت او ولایت الله است. دوستی و ولایت او بر همه واجب است و مقرون به دوستی خدا. طاعت و بیعت او طاعت و بیعت خداست. نه تنها شناخت او شناخت خداست که در ابتدا باید خداشناس بود تا بتوان نبی‌شناس شد. پس از طیّ این دو مرحله نیز می‌توان امام را شناخت:
اللّهم ّعرّفنی نفسک فإنّک إن لم تعرّفنی نفسک لم أعرف نبیّّّک؛
خدایا خودت را به من بشناسان، که اگر خودت را به من نشناسانی، پیامبرت را نخواهم شناخت؛
اللّهم ّعرّفنی رسولک فإنّک إن لم تعرّفنی رسولک لم أعرف حجتّک؛
خدایا رسولت را به من بشناسان که اگر رسولت را به من نشناسانی، حجتت را نخواهم شناخت؛
اللّهم ّعرّفنی حجتّک فإنّک إن لم تعرّفنی حجتّک ضللت عن دینی.
خدایا حجتت را به من بشناسان که اگر حجتت را به من نشناسانی، در دینم گمراه می‌شوم.
بر این اساس باید اول خدا و قدرت او, اراده, علم، جود, کرم, صفات جلال، جمال، همة صفات رحمت، عظمت, جود، جبروتش را شناخت، و پس از آن به سراغ درک این معنا برویم که ولیّ مطلق ما ـ پیامبر اکرم(ص) ـ افضل رسل، کامل‌ترین انسان‌ها، خلق اول و آینة جمال و کمال حضرت احدیت است.

اگر بنا بود ما از طریق بشری به پیامبر و امام و خدا معرفت پیدا کنیم، محصول عملمان عبث و بیهوده بود و اعتقاداتی خلاف واقع پیدا می کردیم. بشر قابلیت آن را ندارد که معیار و میزان امور شود. انسان همان موجودی است که خداوند متعال ـ خالق او ـ در قرآن‌کریم از این آفریده‌اش با عناوینی نظیر ظلوم، جهول، کنود، عنود، نادان، مفسد، سفاک و خون‌ریز، لجوج، و اهل مجادله و دعوا یاد کرده است. چنین موجودی به خودی خود نمی‌تواند درک کند که ولایت امام، ولایت الله است و یارای آن را ندارد که صفات، حرکات و سکنات او را درک کند. او نمی‌تواند بفهمد علم، قدرت، اراده، جلالت و عظمت او به چه اندازه است، و نفسیات و ملکات او در چه حد و منزلتی است. اگر بشر بخواهد مبنا قرار بگیرد، نتیجه‌اش همین شرایط آکنده از ظلم، تباهی، گمراهی‌ و دهن کج کردن‌ به امام(ع) می‌شود که می‌بینیم. این‌ها همه‌اش به خاطر این است که ما برای خودمان اعتبار قائل شده‌ایم، خودمان را آدم فرض کرده‌ایم، و روی خود تا این حد حساب کرده‌ایم که من هرچقدر می‌دانم امام هم باید همان قدر بداند و هر قدر که من آدمم امام هم باید همان قدر آدم باشد. برای همین است که اگر امام در میان ما هم ظاهر بشود، او را نمی‌شناسیم .

خیلی عجیب است باید اول خدای قادر دارای عظمت، جلال، کبریا، قدرت و... را شناخت، صفاتش را خوب درک کرد، و بعد سراغ سفیرش رفت، که او فرستاده‌ای به سوی ماسوی الله دارد که به هیچ زمان و مکانی محدود نمی شود . تمام انبیای پیش از خود را استخلاف کرده است. باید برای خدا همچون سفیری فرض کرد که هم بر اندام حکومت الهی راست آید و هم لکه ننگ و عار برای خداوند به حساب نیاید.

ولایت خداوند، ولایتی مطلقه است که در تمام موجودات جریان دارد . هیچ جنبنده و متحرک، نبات و جماد، و مخلوق و حتی ذره‌ای از آفریدگان خداوند نیست که مشمول این عنایت نباشد. تمام ملائک بر ولایت محمد و آل محمد(ص) مباهات می کنند. این ولایت و حکومت در مرتبه بعدی نامش نبوت و گاه رسالت می شود.

رسالت، نبوت و امامت، همه عین ولایت‌اند. تنها تفاوت میان رسول خدا(ص) و علی بن ابی طالب(ع) منصب بالاتری است که رسول اکرم(ص) داشته اند. ایشان همیشه می فرمودند: 

علیٌ منیّ بمنزلة هارون من موسی إلّا 
أنّه لا نبیّ بعدی. 
[جایگاه] علی، نسبت به من نظیر [جایگاه] هارون نسبت به موسی است، جز آن که بعد از من پیامبری نخواهد بود.
[هارون خلیفه و وزیر موسی(ع) بود.]

ایشان ـ پیامبر و علی(ع) ـ هر دو ولیّ مطلق خدا بوده اند و اولی به نفس مخلوقات. با این حال علی بن ابی طالب(ع) نسبت به مقام بالاتر رسول خدا(ص) در برابر ایشان اظهار خضوع می کردند.
روایات زیادی در کافی و غیر آن داریم که گفته‌اند، غیر از رسول و نبی که به آن‌ها وحی می‌شود، امام هم «مُحدَّث» است. محدّث به کسی می‌گویند که ملک با او حرف می زند و او ملک را نمی بیند. ملک مطلب را در گوش محدث بیان می‌کند، و یا آن را به قلب او القا می‌کند. دوازده امام ما (ع) و حضرت فاطمه صدیقه، اُم‌ ّالائمة النجباء أم أبیها ـ صلوات الله علیها و علی ابیها و بعلها و بنیها ـ این صفت را داشتند و هیچ کس جز ایشان چنین مقامی نداشته است. این تعبیر را به خصوص در زیارات حضرت زهرا(س) می‌توانید ببینید.

جمعی از برادران اهل سنت معاصر ما با استناد به این روایات آمده‌اند هو کرده‌اند که شیعیان قائلند به ائمة آن‌ها وحی می‌شود. «موسی جارالله» در الوصیّه, «سید محمود عبوسی» در السنة و الشیعة و «احمد امین» در فجر الاسلام و در الصراع و برخی دیگر آمده‌اند با این مطالب داد سخن داده‌اند که این مکتب, مکتب کفر و ضلال است. آخر وفتی پیامبر ما پیامبر آخرالزمان بوده، نباید به کس دیگری پس از او وحی شود.

ما جواب مفصلی به این مطالب در جلد پنجم الغدیر داده‌ایم. امروزه حرف‌های دور از انصاف زیادی دربارة تشیع، در خارج مرزها می‌نویسند و می‌گویند. حدود هشتاد درصد از این کتاب‌هایی را که دربارة ائمه ما نوشته‌اند، باید به دریا ریخت. این دست اعتراضات ناشی از بی‌سوادی و جهل نویسندگان آن‌هاست. گمان می‌کنند ما این مطالب را از خودمان می‌گوییم آن‌ها اگر سراغ منابع اصلی خودشان می‌رفتند، می‌دیدند از طریق «عبدالله بن عباس» در صحیح بخاری و مسلم و دیگر منابع، از رسول اکرم(ص) روایت کرده‌اند که فرمودند، «هر پیامبری بعد از خودش از امتش امام و خلیفه‌ای دارد که محدث است» و محدث را دقیقاً همان طور شرح داده‌اند که در منابع ماست و ما ‌می‌گوییم؛ یعنی شخصی که ملک با او حرف می‌زند یا مطلب را به قلبش القا می کند و او ملک را نمی‌بیند. آن‌گاه ادامه می‌دهد که اگر بنا باشد در امت اسلام هم پس از من ( پیامبر) یک نفر باشد، «عمر بن خطاب» است. پس آن‌ها هم قائلند که محدث با ملک در ارتباط است ولی بعد باید حرف‌هایی که محدث به ملک نسبت می‌دهد با ترازوی قرآن و سنت سنجید. البته اگر این ترازو به میان آید، راحت می‌توان حرف زدن یا حرف نزدن با ملک را فهمید. به عبارت دیگر مفهوم محدّث، یک مفهوم اسلامی است، و نه مذهبی؛ تنها اختلاف در مصداق است. 

خدا و نیز به حقّ جگر سوختة حضرت زهرا(س) به همة ما عقلی عنایت بفرماید که بفهمیم مسیرمان کجاست، چه می‌کنیم، باید کجا برویم، چه بگوییم و چطور حرف بزنیم. چه چیز را باید یاد بگیریم و پشت سر چه کسی راه بیفتیم و اقتضائات مسیری که باید در آن قرار داشته باشیم چیست. پنجاه سال و هفتاد سال از عمر ما می‌گذرد ولی همچنان بی‌سوادیم. هی می‌گوید «هو یا علی » ولی وقتی یقه هرکدام از آن‌ها را می‌گیری هیچ چیز از امامت نمی‌داند. تعارف که با هم نداریم هیچ نمی‌داند. فقط یک سری رسم و رسوم و آدابی دارند که باید رعایت کنند؛ همین و بس.
امام محدّث و حامل علم و صفات، و جمال و کمال خداست. از هر طرف به او نگاه کنی در او صفات خدا را متجلی می‌بینی. هم حامل آن است و هم همانند آینه‌ای پاک، صاف و عاری از هر کدورتی در نهایت وضوح و شفافیت آن را نشان می‌دهد. امام، آینة تمام‌نما و بدل‌نمای کمال و جلال خداست. اگر در زیارت‌ها مرور کنید در می‌یابید امام خازن علم خداست. اهل سنت زیاد از پیامبر(ص) روایت کرده‌اند که:

أنا مدینة العلم و علیٌ بابها؛
أنا دارالحکمة و علیٌ بابها؛
أنا میزان الحکمة و علیٌ لسانها؛
من شهر علم‌ام و علی درِ آن است. من خانة حکمت‌ام و علی درِ آن است. من ترازوی حکمت‌ام و علی زبان آن است.

متأسفانه هنوز هم جعفر بن محمد(ع) مظلوم است و اگر بخواهیم از ایشان مطلبی را نقل کنیم متهم می‌شویم. از علی بن ابی طالب(ع) نقل می‌کنیم که فرمودند: «هرکس می‌خواهد درباره آسمان‌ها و زمین چیزی بداند از من سوال کند والله علی به راه‌های آسمان از راه‌های زمین آشناتر است». ایشان این مطلب را در جمعی فرمودند که مخاطبان و پامنبری‌هایشان مترصد این بودند که بتوانند از ایشان ایراد بگیرند ولی هیچ کدام نتوانستند. علی(ع) آیات نازل شده در شب و روز، و سفر حضر را از هم تمیز می داد و می دانست هر آیه‌ای کی و کجا نازل شده است. والله، علی را اگر بالای منبری بگذارند با اهل تورات، با تورات و با اهل انجیل با انجیل حکم خواهد کرد. علوم اولین و آخرین همه در نزد علی‌ است. 

تو خودت را شیعه می‌دانی؟ ایشان مخزن علم الهی و معدن حکمت اوست. آن وقت تو به خودت نگاه می‌کنی و می‌پرسی آیا امام این را می داند یا نه؟! خیلی عجیب است. هم می‌خوانی هم دعوا می‌کنی؛ هم به امام(ع) عرض عقیده می کنی هم اشکال می گیری؟ هم معترفی هم معترض، و هم منکری و هم معترض؟

«احمد بن علی حافظ» یکی از بزرگان عامه است که مرد فوق العاده و جلیلی بوده است. وی کتابی دارد به نام زین الفتی فی شرح سورة هل أتی . از این کتاب دوجلدی دو نسخه وجود دارد، یکی در هند و دیگری در کتاب‌خانه سید بن طاووس(ره)2. و در کتابش از آن کتاب روایت کرده که: «هرکس می‌خواهد در علم حضرت آدم، حضرت نوح، حضرت ابراهیم، حضرت موسی و حضرت عیسی نگاه کند، به علی بن ابی طالب بنگرد». می‌خواهد بگوید هرکس می‌خواهد به پیامبران بنگرد به علی بن ابی طالب (ع) نگاه کند. علی بن ابی طالب(ع) مجسمة تمام علوم انبیاست. و همة پیامبران هرچه داشته‌اند علی(ع) حامل تمام آن فضائل و ملکات است. این روایت را شیعه نقل کرده و اهل تسنن هم آن را زیاد نقل کرده‌اند. «ابوالحمران» سلسله سند این روایت را به «ابوبکر» رسانده و آن را صحیح دانسته و می‌گوید: 
از این روایت استفاده می‌شود علی بن ابی طالب در صفات با انبیا شریک بود.

او این مطلب را از خودش، و نه به نقل از هیچ سنی یا شیعه‌ای نقل می‌کند؛ یعنی این‌ها این مسائل را می‌فهمند. «شطحفیه» در تفسیر و توضیح این حدیث می‌گوید:
هر پیغمبری که خداوند در قرآن او را به صفت حقیقیه مخصوصی ذکر کرده، علی همة آن صفات را داراست و پیامبر او را به همان صفت ستوده است.
او می‌گوید: هرکدام از حضرات آدم , نوح , ابراهیم , موسی و عیسی هشت صفت ممیزه داشته‌اند . بعد به بحث درباره علم علی بن ابی طالب(ع) می‌رسد. در آنجا می‌گوید.
مسلمانان همه بر این اتفاق نظر دارند که تمام انسان‌ها بعد از رسول خدا(ص) به علم علی بن ابی طالب(ع) نیازمندند و هیچ کس نیست که به این علم بی نیاز باشد. 

او پس از این مطلب بیان می‌کند نیازهای خلیفه اول به علم علی(ع) خیلی زیاد بوده است. بعد از آن نیازهای خلیفه دوم را برمی‌شمرد و روایاتی را با مضمون نزدیک به عبارت «لولا علیٌ لهلک عمر؛ اگر علی نبود، عمر هلاک می‌شد». نقل می کند که درمنابع شیعی وجود ندارد. نوبت به عثمان که می‌رسد می‌گوید او خیلی به علم علی(ع) نیاز داشت و بارها می‌گفت «اگر علی نبود، عثمان هلاک می‌شد». ما در منابع‌ خودمان این مطلب را نداریم و گمان نمی‌کنم یک نفر از علمای شیعه بتواند این عبارت را در منابع خودمان بیابد. او سلسله سند را نقل کرده و پس از آن به نقل از راوی می‌گوید:

روزی در خدمت عثمان بودم و صحابه، همه دور او را گرفته بودند. مردی وارد شد و رو به عثمان کرد و پرسید: یا امیرالمومنین مسلمان‌ها درباره این‌که مشرکان در قبور خودشان معذب‌اند یا نه، چه می‌گویند؟ عثمان جواب داد که معلوم است، هر مسلمانی با هر مقدار معلومات دینی می‌داند که شخص مشرک در قبرش دچار عذاب است. وقتی عثمان این جواب را داد، آن مرد از زیر عبایش جمجمه‌ای در آورد و جلوی عثمان انداخت و گفت این جمجمة یک مشرک است، آن را لمس کن. آیا حرارتی احساس می کنی؟ چطور شما چنین صحبتی می کنید؟ عثمان مات و متحیر مانده بود چه جواب بدهد. این دست و آن دست می‌کرد شاید یکی از اطرافیانش جوابی برای این سؤال داشته باشند ولی خبری از جواب نبود. در این میان یکی از صحابه بلند شد و به منزل علی بن ابی طالب(ع) رفت و گفت ماجرایی پیش آمده که لازم است برای جواب دادن به آن تشریف بیاورید. حضرت به میان جمع که رسیدند آن شخص سؤالش را مجدداً تکرار کرد. حضرت به یکی از صحابه اشاره فرموده، گفتند: برو سنگ چخماق بیاور. صحابی که سنگ‌ها را آورد حضرت آن‌ها را به هم زدند تا آتشی درست شد. بعد از آن سنگ‌ها را در دست آن مرد گذاشتند و پرسیدند، آیا حرارتی احساس می کنی؟ آن چه جور آتشی است که آهن و غیر آن را می‌سوزاند ولی خودش را نمی‌سوزاند و... ماجرا که به این‌جا می‌رسید، عثمان می‌گفت:
 اگر علی نبود عثمان هلاک می‌شد.

نه فقط عمر و عثمان، اگر علی(ع) نبود بشریت هلاک می‌شد. اگر علم علی(ع) نبود بشریت همه جزء بهائم می‌شدند. در هر جا معلم و مربی‌ای هست باید عالم‌تر و داناتر از شاگردش باشد. در روایات متعددی آمده که علی بن ابی طالب(ع) معلم تمام ملائکه ـ اعم از شداد و غلاظ، و رحمتِ ـ بهشت و جهنم و حتی جبرائیل و عزرائیل بوده است3. شاه و آیت الله، شریف و وزیر، بزرگ و کوچک، همة انبیا، مخلصین، صدیقین، امرا، اولیا، و نوح و ابراهیم، و موسی و عیسی، همه باید در محضر عدل علی(ع) حاضرشوند و بعد جایگاه هرکس در بهشت و جهنم مشخص می‌شود. این موضوع از جمله مطالب اسلامی است، و نه مذهبی. خیال کرده‌اید احتیاج شما به علی(ع) فقط همین قدر است که بروی حرم و دعا کنی تا بازارت گرم شود؟ جمعیت زیادی از علما، حفاظ، و محدثان عامه (اهل سنت) نقل کرده اند که محبت حضرت زهرا(س) در هشت و یا صدجا فایده دارد: هنگام مرگ، دفن، حشر و حساب و ..... آن قدر این دستگاه محشر، عریض و طویل است که تصورش را نمی‌توانید بکنید. همین طوری بهشت رفتن که فایده ندارد. باید علی(ع) را بشناسی و بعد به بهشت قدم بگذاری. در آن صحرای محشر، خداوند متعال برای معرفت امیر المومنین(ع)، برای همة بشریت یک مدرسة بزرگ به راه انداخته است. منبر بسیار بزرگی در آن‌جا گذاشته‌اند. رسول اکرم(ص) بالای منبر می‌روند و جبرئیل با نهایت خضوع در محضر ایشان حاضر شده، کلیدهای بهشت و جهنم را به آن حضرت تقدیم می‌کند. در آن هنگام رسول اکرم(ص) هم بانگ برمی‌آورند که، پسرعمو، وزیر، برادر و جانشینم کجاست؟ علی(ع) تا یک پله پایین تر از ایشان به بالای منبر می‌روند. پیامبر(ص) کلیدها را به دست علی(ع) می‌دهند و می‌فرمایند این‌ها باید به دست تو باشد. بهشت و جهنم و ملائکة رحمت و ملائکة شداد و غلاظ، مطیع تو هستند و مطابق نظر تو، افراد باید به بهشت یا جهنم بروند. روایات اهل سنت می‌گوید، این‌ها در برابر علی بن ابی طالب (ع) صف کشیده‌اند و می‌‌گویند: لبیک یا علی، گوش به فرمان توایم. بعد از آن علی بن ابی طالب تک تک افراد بشر را به سمت آتش یا بهشت روانه می‌کنند. حالا شما ببینید چقدر به علی بن ابی طالب(ع) احتیاج داریم...

پی نوشت ها:
٭ این سخنرانی بخشی از سخنرانی‌های مرحوم علامه امینی(ره) است که در مشهد مقدس ایراد شده است.
1. محدث قمی، مفاتیح‌الجنان دعا در غیبت امام زمان(ع)
2. سید بن طاووس (ره) خیلی حق به گردن شیعه دارد و همه شیعیان باید او را دعا کنند. خدا رحمتش کناد. زادة پیغمبری که واقعاً پهلوان و مجتهد در ولایت است. هر کس کتاب او را بخواند می فهمد که فوق العاده نسبت به خاندان رسول خدا(ص) محبت داشته است. 
3. چند شب پیش به روایت جالبی برخورد کردم که مناسب است آن را برای شما در این‌جا نقل کنم. راوی نقل می کند در خدمت امیر المومنین(ع) بودم که شخصی آمد و گفت اگر در قرآن شما این همه تعارض و اختلاف وجود نداشت حتماً دین شما را می‌پذیرفتم. حضرت فرمودند مثال بزن. گفت از مثال خارج است، تعدادش بیش از این حرف‌هاست. حضرت باز فرمودند، مثال بزن. گفت در در جایی آمده که خدا شما را می میراند (الله یتوفی الأنفس حین موتها) و در جای دیگر آن را به ملک الموت نسبت می دهد (قل یتوفّاکم ملک الموت الذّی وکلّ بکم) و در جای سومی هم آن را به «ملائکه طیبین» نسبت می‌دهد. حضرت خیلی راحت جواب دادند که همانند یک اداره شهربانی که هر آنچه پاسبان کرده، کلانتری کرده و هرچه کلانتری انجام داد، رئیس شهربانی انجام داده و کار رئیس شهربانی کار وزراست و همین طور تا بالا. خداوند متعال هم به همین سبک امور را گاه به خود و گاه به ملائک نسبت می دهد در هر دو حال کار خودش است و این انتساب صحیح. به علاوه که حساب کشی از هرکس مطابق شأن او انجام می شود .


ماهنامه موعود شماره 71 

برچسب ها :
نامهای پنجاه گانه «غدیر»
زهرا حبیبیان

هر نامی از این نامها دری تازه از قلعه بلند غدیر بر ما می‏گشاید چرا که اسلام بر برگزیدن نامی برای زمان یا مکان و یا هر چیز دیگر، خصوصیات مسمی را در نظر داشته و به جنبه‏ها و زوایای آن توجه کرده است.


نامها به سهولت در ذهنها جای می‌گیرند و به راحتی معانی بلند را منتقل می‌کنند به همین دلیل و دلایل دیگر، نامگذاری روزها و یا هفته‌ها یکی از شیوه‌های تبلیغاتی مثبت و منفی شده است و مطرح شدن و رواج پیدا کردن ارزشها یا ضد ارزشها را در پی دارد.

روز مادر، روز کارگر، روز پاسدار، روز جانباز و روز بهره ‌وری و هفته دولت و ... نمونه‌های شایسته‌ای از نامگذاری روزها و هفته‌ها در جامعه ما هستند. روز جهانی مستضعفین، روز جهانی قدس، روز آب، روز غذا و ... هم روزهایی است که در سطح جهانی مطرح هستند و برخی از آنها به برکت انقلاب اسلامی مطرح شده‌اند اسلام هزار و چهارصد سال پیش، از این شیوه برای القای اندیشه‌های نورانی خود و تثبیت آرمانهای مقدس الهی، بهره گرفته است.

اسلام علاوه بر این که برای برخی از روزها اسمهای خاصی مانند عید قربان، عید فطر، روز عرفه و ... برگزیده بر همه این روزها نام ایام الله نهاده است تا عظمت و قداست این روزها هر چه بیشتر در ذهن و دل مؤمنان، نقش بسته و موجب تذکر و تنبه آنان گردد.

یکی از روزهایی که در اسلام برای تعظیم آن، از شیوه نامگذاری بهره گرفته شده «غدیر» است. ویژگی غدیر این است که نامهای گوناگونی برای آن قرار داده شده و این خود عظمت این روز را نسبت به روزهای دیگر نشان می‌دهد.

نامهای روز غدیر، از اسرار و ابعاد این روز پرده برمی‌دارند. هر نامی از این نامها دری تازه از قلعه بلند غدیر بر ما می‌گشاید چرا که اسلام بر برگزیدن نامی برای زمان یا مکان و یا هر چیز دیگر، خصوصیات مسمی را در نظر داشته و به جنبه‌ها و زوایای آن توجه کرده است. از این روی شناختن و شناساندن نامهای روز غدیر یک ضرورت است. با این کار تصویری روشن از این روز در ذهن و دل نقش بسته و بیش از پیش این روز بزرگ را می‌شناساند.

شایسته است نامهای غدیر را با بهترین شکل و زیباترین خط بنویسیم و محافل جشن و سرور عید غدیر را با آن، معنی و روحی تازه ببخشیم.
آنچه در زیر می‌آید پنجاه نام و یا صفت برای روز غدیر است که از روایات برگرفته‌ شده است:

1 ـ بزرگترین عید خدا؛ «عیدالله الاکبر» (1)

2 ـ روز گشایش؛ «یوم وقوع الفرج» (2)

3 ـ روز خشنودی پروردگار؛ «یوم مرضاة الرحمن» (3)

4 ـ روز زبونی شیطان؛ «یوم مرغمة الشیطان» (4)

5 ـ روز مشعل فروزان دین؛ «یوم منار الدین» (5)

6 ـ روز بپا خاستن؛ «یوم القیام» (6)

7 ـ روز شادمانی؛ «یوم السرور» (7)

8 ـ روز لبخند؛ «یوم التبسم» (8)

9 ـ روز راهنمایی؛ «یوم الارشاد» (9)

10 ـ روز بلندی گرفتن منزلت شایستگان؛ «یوم رفع الدرج» (10)

11 ـ روز روشن شدن دلایل خدا؛ «یوم وضوح الحجج» (11)

12 ـ روز آزمایش بندگان؛ «یوم محنة العباد» (12)

13 ـ روز راندن شیطان؛ «یوم دحر الشیطان» (13)

14 ـ روز آشکار کردن حقیقت؛ «یوم الایضاح» (14)

15 ـ روز بیان کردن حقایق ایمان؛ «یوم البیان عن حقایق الایمان» (15)

16 ـ روز ولایت؛ «یوم الولایة» (16)

17 ـ روز کرامت؛ «یوم الکرامة» (17)

18 ـ روز کمال دین؛ «یوم کمال الدین» (18)

19 ـ روز جداسازی حق از باطل؛ «یوم الفصل» (19)

20 ـ روز برهان؛ «یوم البرهان» (20)

21 ـ روز منصوب شدن امیرمؤمنان؛ «یوم نصب امیرالمؤمنین(ع)» (21)

22 ـ روز گواهی و گواهان؛ «یوم الشاهد و المشهود» (22)

23 ـ روز پیمان؛ «یوم العهد المعهود» (23)

24 ـ روز میثاق؛ «یوم المیثاق المأخوذ» (24)

25 ـ روز آراستن؛ «یوم الزینة» (25)

26 ـ روز قبولی اعمال شیعیان؛ «یوم قبول اعمال الشیعة» (26)

27 ـ روز رهنمونی به رهنمایان؛ «یوم الدلیل علی الرواد» (27)

28 ـ روز امن و امان؛ «یوم الامن المأمون» (28)

29 ـ روز آشکار کردن امور پنهان؛ «یوم ابلاء السرائر» (29)

30 ـ عید اهل بیت(ع)؛ «عید اهل البیت(ع)» (30)

31 ـ عید شیعیان؛ «عید الشیعة» (31)

32 ـ روز عبادت؛ «یوم العبادة» (32)

33 ـ روز اتمام نعمت؛ «یوم تمام النعمة» (33)

34 ـ روز اظهار گوهر مصون؛ «یوم اظهار المصون من المکنون» (34)

35 ـ روز بر ملا کردن مقاصد پوشیده؛ «یوم ابلاء خفایا الصدور» (35)

36 ـ روز تصریح برگزیدگان؛ «یوم النصوص علی اهل الخصوص» (36)

37 ـ روز محمد(ص) و آل محمد(ص)؛ «یوم محمد(ص) وآل محمد(ص)» (37)

38 ـ روز نماز؛ «یوم الصلاة» (38)

39 ـ روز شکرگزاری؛ «یوم الشکر» (39)

40 ـ روز دوح (درختان پر شاخ و برگ)؛ «یوم الدوح» (40)

41 ـ روز غدیر؛ «یوم الغدیر» (41)

42 ـ روز روزه‌ داری؛ «یوم الصیام» (42)

43 ـ روز اطعام؛ «یوم اطعام الطعام» (43)

44 ـ روز جشن؛ «یوم العید» (44)

45 ـ روز عالم بالا؛ «یوم الملأ الاعلی» (45)

46 ـ روز کامل کردن دین؛ «یوم اکمال الدین» (46)

47 ـ روز شادابی؛ «یوم الفرح» (47)

48 ـ روز به صراحت سخن گشودن از مقام ناب؛ «یوم الافصاح عن المقام الصراح» (48)

49 ـ روز افشای پیوند میان کفر و نفاق؛ «یوم تبیان العقود عن النفاق و الجحود» (49)

50 ـ روز گردهمایی و تعهد حاضران؛ «یوم الجمع المسؤول» (50)



پی‌نوشت‌ها:
1ـ امام رضا(ع) می‌فرماید: و هوعید الله الاکبر (عید غدیر، برترین عید خداوند است)، الغدیر، ج 1، ص 286.

2ـ قال علی (ع): هذا یوم فیه وقع الفرج، مصباح المتهجد، ص‌ 700.

3ـ قال الصادق(ع): و فیه مرضاة الرحمن (در این روز، رضایت خداوند نهفته است)، بحارالانوار، ج 98، ص 323.

4ـ قال الرضا(ع): انه یوم مرغمة الشیطان، بحارالانوار، ج 98، ص 323.

5ـ قال الصادق(ع): یوم منارالدین أشرف منهما (روز مشعل فروزان دین، از دو عید فطر و قربان گرامی‌تر است.

6ـ قال الصادق(ع): ذلک یوم القیام (روزغدیر، روز بپاخاستن است) بحارالانوار، ج 98، ص323.

7ـ قال الصادق(ع): انه یوم السرور، الغدیر، ج 1، ص 286.

8ـ قال الرضا(ع): و هو یوم التبسم ،المراقبات، ص257.

9ـ قال علی(ع): هذا یوم الارشاد ، مصباح المتهجد، ص 700.

10ـ قال علی(ع): هذا یوم فیه ... رفعت الدرج (این روزی است که منزلت شایستگان در آن، بلندی گرفت) مصباح المتهجد، ص 700.

11ـ قال علی(ع): هذا یوم ... فیه ... وضحت الحجج (این روزی است که دلایل خداوند در آن، روشن گشت).

12ـ قال علی(ع): هذا یوم محنة العباد، مصباح المتهجد، ص 700.

13ـ قال علی(ع): و هو ... یوم دحرالشیطان، مصباح المتهجد، ص 700.

14ـ قال علی(ع): و هو یوم الایضاح (روزغدیر، روزآشکار کردن حقیقت است) مصباح المتهجد، ص700.

15ـ قال علی(ع): و هو ... یوم البیان عن حقایق الایمان، مصباح المتهجد، ص 700.

16ـ امام رضا(ع) در حدیثی مفصل، روزغدیر را روزعرضه ولایت به انسانها و مخلوقات معرفی می‌کند، المراقبات، ص 257.

17ـ امام صادق(ع): در هنگام ملاقات با برادر ایمانی خود بگو: الحمدالله الذی اکرمنا بهذا الیوم (حمد خداوند را که ما را در این روز کرامت داد) المرقبات، ص 257.

18ـ قال علی(ع) و هو ... یوم کمال الدین، مصباح المتهجد، ص 700.

19ـ قال علی(ع): هذا یوم الفصل الذی کنتم توعدون، مصباح المتهجد، ص 700.

20ـ قال علی(ع): و هو ... یوم البرهان، مصباح المتهجد، ص 700.

21ـ قال الصادق(ع): الیوم الذی نصب منه رسول الله امیرالمؤمنین(ع)، الغدیر، ج 1، ص 285.

22ـ قال علی(ع): وهو... یوم الشاهد و المشهود، مصباح المتهجد، ص700. امام صادق(ع): نام غدیر در زمین روز به گواهی گرفته شدگان (جمع مشهود) است. بحارالانوار، ج 98، ص 231.

23ـ قال علی(ع): و هو... یوم العهد المعهود، مصباح المتهجد، ص 700 .

24ـ امام صادق(ع): نام غدیر در زمین، روز میثاق گرفته شده است، بحارالانوار، ج 98، ص 321.

25ـ امام رضا(ع): روزغدیر، روز زینت است، المراقبات، ص 257.

26ـ قال الرضا(ع): یوم تقبل اعمال الشیعة، المراقبات، ص 257.

27ـ قال علی(ع): هذا ... یوم الدلیل علی الرواد (این، روز رهنمونی به رهنمایان است) مصباح المتهجد، ص 700.

28ـ قال علی(ع): هذا یوم الامن المأمون، مصباح‌المتهجد، ص 700.

29ـ قال علی(ع): هذا یوم ابلاء السرائر، مصباح المتهجد، ص 700.

30ـ قال الصادق(ع): جعله عیدا لنا، بحارالانوار، ج 98، ص 300.

31ـ قال الصادق(ع): جعله عیدا ... لموالینا و شیعتنا، بحارالانوار، ج 98، ص 300.

32ـ امام صادق(ع): روزغدیر، روزعبادت است. الغدیر، ج 1 ، ص 285.

33ـ قال الصادق(ع): انه الیوم الذی... تمت فیه النعمة، الغدیر، ج 1، ص 285.

34ـ قال علی(ع): هذا یوم اظهارالمصون من المکنون، مصباح المجتهد، ص 700.

35ـ قال علی(ع): هذا یوم ابدی خفایا الصدور و مضمرات الامور، مصباح المتهجد، ص 367ـ قال علی(ع): هذا یوم النصوص علی اهل الخصوص (این، روز تصریح برگزیدگان است) همان.

37ـ قال الصادق(ع):هوالیوم الذی جعله لمحمد(ص) و آله(ع) ، المراقبات، ص 257.

38ـ امام صادق(ع): روزغدیر، روز نماز است. الغدیر، ج 1 ص 285.

39ـ امام صادق(ع): روزغدیر، روز شکرگزاری است. الغدیر، ج 1، ص 285.

40ـ قال علی(ع): و انزل علی نبیه فی یوم الدرج ما بین له عن ارادته فی خلصائه (و خداوند در روز دوم، اراده خویش را در حق بندگان خاص و گزیدگان خود اظهار داشت) مصباح المتهجد، ص 700. مقصود ازدرج ، درختان پر شاخ و برگی است که در سرزمین غدیر وجود داشت و حضرت در سایه آنها قرار گرفت و ولایت امیرمؤمنان(ع) را ابلاغ فرمود.

41ـ این نام، معروفترین نام غدیر است که از مکان واقعه گرفته شده است.

42ـ قال الصادق(ع): ذلک یوم صیام (روز غدیر، روز روزه ‌داری است) بحارالانوار، ج 98، ص 323.

43ـ امام صادق(ع): روز غدیر، روز اطعام است. بحارالانوار، ج 98، ص 323.

44ـ قال الصادق(ع): انه یوم عید، بحارالانوار، ج 98، ص 298.

45ـ قال علی(ع): هذا یوم الملأ الاعلی ... (این روز عالم بالا است...) مصباح المتهجد، ص 700.

46ـ قال الرضا(ع): هو الیوم الذی اکمل الله فیه الدین، المراقبات، ص 257.

47ـ قال الصادق(ع): انه یوم فرح، الغدیر، ج 1، ص 286.

48ـ قال علی(ع): و هو ... یوم الایضاح عن المقام الصراح (روزغدیر، روز به صراحت سخن گفتن از مقام ناب است) مصباح المتهجد، ص 700.

49ـ قال علی(ع): و هو یوم تبیان العقود عن النفاق و الجحود (غدیر، روز باز کردن گره پیوند میان کفر و نفاق است) مصباح المتهجد، ص 700.

50ـ امام صادق(ع): نام غدیر در زمین، روز بازخواست شدگان است. بحارالانوار، ج 98، ص 320.

ماهنامه کوثر، شماره 2

برچسب ها :
عهد گرفته شده
مروری بر خطبه‌ی غدیر
رقیه شهابی


پیامبر اکرم(ص) در سال پایانی عمر پربرکت خود ـ سال دهم هجرت ـ برای اولین بار، به طور رسمی، اعلان حج نمودند تا همه مردم بنا بر استطاعت خود، در این کنگرة بزرگ جهانی حاضر شوند. این حج در تاریخ به «حجّة الوداع» یا «حجّة البلاغ» مشهور شده است. جمعیت حاضر در این کنگره عظیم، حدود 120هزار نفر بودند. از این تعداد حدود 70 هزار نفر از مدینة النبی به همراه حضرت حرکت کرده بودند. 

آن حضرت، چند روز مانده به ذیحجه، از مدینه خارج شد و پس از احرام بستن در مسجد شجره به طرف مکه حرکت کرد.
حضرت علی(ع) نیز که به امر رسول الله(ص) ، به یمن رفته بود، با دوازده هزار نفر، در مکه به آن حضرت پیوست. مسلمانان اعمال حج را در این سفر از آن بزرگوار آموختند. در این سفر، ایشان سه خطبة مهم ایراد فرمودند. 
خطبه اوّل در «منی» ، در واقع زمینه ساز خطبة غدیر و نصب خلافت بود. در این خطبه1، بعد از حمد و ثنای الهی فرمود: 
«ای مردم ! گفته‌های من را بشنوید و درباره آن بیندیشید. نمی‌دانم، شاید بعد از این سال، من شما را ملاقات نکنم». سپس اشاره فرمود: «هر ربایی که در دوران جاهلیت گرفته شده و هر خونی که به ناحق ریخته شده، رسماً بخشیده می‌شود تا کینه توزی‌ها و دشمنی‌ها از بین برود». سپس مردم را از اختلاف‌ها بر حذر داشت. آن حضرت(ص) تصریح فرمود که:
 اگر من نباشم، علی بن ابی طالب، در مقابل متخلّفین خواهد ایستاد.»

سپس به حدیث ثقلین اشاره کرد و فرمود: 
من دو چیز گران‌قدر، در میان شما باقی می‌گذارم که اگر به این دو تمسک جویید، هرگز گمراه نمی‌شوید. این دو، کتاب خدا و عترتم یعنی اهل بیتم هستند.
خطبة دوم را نیز، روز سوم در منی و در مسجد خیف ایراد فرمود. در این خطبه، به تفرقه نینداختن بین مسلمین سفارش کرد و بار دیگر مسئله خلافت را تذکر داد و حدیث ثقلین را مجدداً تکرار کرد. 
در کتاب سلیم2 و نیز بحار الانوار3 آمده است: «در این مقطع بود که منافقان احساس خطر کردند و بین خود، پیمان نامه‌ای را نوشتند که در تاریخ به نام «صحیفة ملعونه» مشهور شده است. در این پیمان نامه آمده بود که:
 اگر محمد از دنیا رفت، یا کشته شد، نگذاریم خلافت و جانشینی وی، در اهل بیتش مستقر شود.

اینان این معاهده را در کنار کعبه امضا کردند و با هم، هم قسم شدند. سپس آن را داخل کعبه زیر خاک پنهان کردند تا سندی الزامی برای خودشان باشد.
خداوند متعال آیات 79 و 80 سورة زخرف را در این‌ جا بر پیامبر(ص) نازل کرد:
 أم أبرموا أمراً فإنّا مبرمون.٭ أم یحسبون أنّا لا نسمع سرَّهُم و نجویهم بلی و رسلنا لدیهِم یکتبون. 
بلکه آن‌ها تصمیم محکم بر توطئه گرفتند. ما نیز اراده محکم دربارة آن‌ها داریم. آیا آن‌ها می‌پندارند که ما اسرار نهانی و سخنان درگوشی‌شان را نمی‌شنویم؟ آری، رسولان و فرشتگان ما نزد آنان هستند و می‌نویسند.
با این آیات، اسرار آن‌ها نزد حضرت برملا شد. 
نکته مهم در این سفر این است که جبرییل امین، لقب «امیر المؤمنین» را به عنوان لقب اختصاصی حضرت علی (ع) از جانب پروردگار آورد. نبی اکرم (ص) نیز دستور داد تا یک یک اصحابش، نزد حضرت علی(ع) بروند و به عنوان امیر المؤمنین به وی سلام کنند، و «السلام علیک یا امیر المؤمنین» بگویند و بدین‌وسیله بر امیر بودن آن حضرت(ع) از آن‌ها اقرار گرفت4.
بعد از پایان مراسم حج، با این که انتظار می‌رفت نبی مکرم اسلام (ص) مدتی در مکه به سر برد؛ ولی آن حضرت فرمان حرکت داد و دستور فرمود، همه از این شهر مقدس خارج شوند و به طرف غدیر خم حرکت کنند. هنگامی که سیل حجاج بیت‌الله الحرام به سرزمین «رابغ» ـ نقطه‌ای بر سر راه مکه و مدینه ـ در سه میلی «جحفه» ـ که یکی از میقات‌های احرام است و راه مردم مدینه و مصر و «عراق» از آن جا جدا می‌شود، رسید جبرییل امین در غدیر خم بر آن حضرت فرود آمد و با آیة 67 سورة مائده، وی را مورد خطاب قرار داد:

یا أیها الرسول بلّغ ما انُزل إلیک من ربّک و إن لم تفعل فما بلّغت رسالته 
و الله یعصمک من الناس إنّ الله لا یهدی القوم الکافرین 
ای پیامبر ! آنچه که پروردگارت به تو دستور داده است به مردم ابلاغ کن که اگر این کار را انجام ندهی، رسالت خود را به پایان نرسانده‌ای و خدا تو را از مردم حفظ می‌کند و گروه کافران را هدایت نخواهد کرد. 
خطاب آیه به گونه‌ای است که خداوند متعال، رساندن امری خطیر و مهم را به عهدة آن جناب گذاشته است که اگر به انجام نرسد، گویا رسالت ناتمام تلقی می‌شود.
و چه امری مهم‌تر از این که در برابر دیدگان حدود صد و بیست هزار نفر، رسماً علی(ع) را به جانشینی و خلافت و وصایت خود معرفی فرماید و وی را به این مقام منصوب کند. به همین دلیل، دستور توقف صادر شد و کاروان زائران، در این مکان، از حرکت باز ایستاد.
حضرتش نماز ظهر را با جماعت خواند و سپس در حالی که میان جمعیت، بر روی نقطه بلندی که از جهاز شتر و دیگر وسایل در دسترس ترتیب داده بودند، قرار گرفت، با صدای بلند و رسا، خطبه غدیر را ایراد فرمود. با سیری گذرا و نگاهی اجمالی به این خطبه، می‌توان آن را در یازده فراز ترسیم کرد. 
 
فرازهای خطبه غدیر

1. حمد و ثنای الهی
پیامبر(ص) در اوّلین بخش، حمد و ثنای الهی را به جای آورده و قدرت، عدالت، علم، کرم، لطف و رحمت حق تعالی را ذکر فرمود و این که خداوند مثل و مانند و همتا و شریکی ندارند، پاک و منزه و قدوس است. سپس به بندگی خود و اظهار خضوع در مقابل ذات حضرت حق شهادت داد. در مجموع در این فراز، یک دوره درس توحید و بیان صفات ثبوتیه و صفات سلبیه خداوند متعال را متذکّر شد. 

2. ذکر فرمان الهی
پیامبر(ص) مطلب اصلی را صریحاً بیان کرده و فرمود: فرمانی قاطع و روشن از طرف خداوند متعال، مبنی بر اعلان امامت و ولایت امیر المؤمنین(ع) آمده است و خداوند، از من راضی نمی‌شود مگر آنچه در حق علی به من امر کرده، ابلاغ کنم. سپس ایشان آیة 67 سورة مائده را تلاوت کرد و فرمود:
ای مردم ! من در رساندن آنچه خداوند بر من نازل کرده، کوتاهی نکرده‌ام و سبب نزول این آیه را برای شما بیان می‌کنم: جبرییل سه مرتبه بر من نازل شد و از طرف خداوند سلام، پروردگارم ـ که او سلام است ـ مرا مأمور کرد که در این محل اجتماع به پا خیزم و بر هر سفید و سیاهی اعلام کنم: علی بن ابی‌طالب، برادر من، وصی، و جانشین من بر امتم و امام بعد از من است. نسبت او به من، همانند نسبت هارون به موسی است؛ جز این که پیامبری بعد از من نیست و او صاحب اختیار شما، بعد از خدا و رسولش است.

3. اعلام رسمی ولایت و امامت دوازده امام (ع)
حضرت در این قسمت از سخنان خود، امامت دوازده امام بعد از خود را به طور رسمی بیان کرد تا ریسمان طمع طمع‌کاران یک‌باره بریده شود و اشاره فرمود که: ولایت آن‌ها بر همه انسان‌ها، در همه زمان‌ها و مکان‌ها و در جمیع امور نافذ است. آن‌ها نیابت تامه از خدا و رسول، در همه اعمال و رفتار و تبیین حلال و حرام دارند و شک کننده در این امر کافر است. بخشی از این فراز، این‌گونه می‌باشد:
 ای مردم ! این مطلب را دربارة او بدانید و بفهمید و بدانید که خداوند او را برای شما صاحب اختیار و امامی قرار داده که بر مهاجرین و انصار و تابعین آن‌ها به نیکی، بر روستایی و شهری، بر عجمی و عربی، بر آزاد و بنده، بر بزرگ و کوچک، بر سیاه و سفید، اطاعتش را واجب کرده است. بر هر یکتا پرستی ـ بر هر موجودی ـ حکم او اجرا شونده و کلام او، مورد عمل و امر او، نافذ است. هر کس تابع او باشد و او را تصدیق کند، مورد رحمت الهی است. خداوند او را و هر کس را که از او بشنود و او را اطاعت کند، آمرزیده است.
 ای مردم ! این آخرین باری است که در چنین اجتماعی، به پا می‌ایستم؛ پس بشنوید و اطاعت کنید و در مقابل امر خداوند، پروردگارتان سر تسلیم فرود آورید. زیرا که خداوند عزّ و جلّ صاحب اختیار شما و معبود شماست. بعد از خداوند، رسولش و پیامبرش که شما را مخاطب قرار داده و بعد از من، علی صاحب اختیار شما و امام شما به امر خداوند است و بعد از او، امامت در نسل من از فرزندان اوست تا روزی که خدا و رسولش را ملاقات خواهید کرد.» 
در ادامه ‌فرمود:
«حلالی نیست مگر آنچه خدا و رسولش و آنانان ـ امامان ـ حلال کرده باشند و حرامی نیست مگر آنچه خدا و رسولش و آنانان ـ امامان ـ بر شما حرام کرده باشند. خداوند عزّ و جلّ حلال و حرام را به من شناسانده است و آنچه پروردگارم از کتابش و حلال و حرامش به من آموخته است، به او سپرده‌ام.
... ای مردم ! او به امر خداوند، امام است. هر کس ولایت او را انکار کند، خداوند هرگز توبه‌اش را نمی‌پذیرد و او را نمی‌بخشد. حتمی است بر خداوند که با کسی که با او مخالفت نماید، چنین کند و او را به عذابی شدید تا ابدیت و تا آخر روزگار معذّب کند. پس بپرهیزید از این که با او مخالفت کنید و گرفتار آتشی شوید که آتش‌گیرة آن، مردم و سنگ‌ها هستند و برای کافران آماده شده است.
... ای مردم ! به خدا قسم، پیامبران و رسولان پیشین، به من بشارت داده‌اند و من به خدا قسم، خاتم پیامبران و مرسلین و حجّت بر همه مخلوقین از اهل آسمان‌ها و زمین‌ها هستم. هر کس در این مطالب شک کند، مانند کفر جاهلیتِ اوّل، کافر شده است و هر کس در چیزی از این گفتار من شک کند، در همه آنچه بر من نازل شده، شک کرده است. هر کس در یکی از امامان شک کند، در همة آن‌ها شک کرده است و شک کننده درباره ما، در آتش است.
... ای مردم ! علی و پاکان از فرزندانم از نسل او، ثقل اصغرند و قرآن ثقل اکبر است. هر یک از این دو، از دیگری خبر می‌دهد و با آن موافق است. آن‌ها از یکدیگر جدا نمی‌شوند تا بر سر حوض کوثر، بر من وارد شوند. بدانید که آنان، امین‌های خداوند بین مردم و حاکمان او در زمین هستند.»

4. بلند کردن امیر المؤمنین(ع)
رسول خدا(ص) با دست‌های خود، حضرت علی(ع) را بلند نمود و صریحاً فرمود: 
 ای مردم ! این علی، برادر من و وصی من و جامع علم من و جانشین من در امتم است و جانشین من در تفسیر کتاب خدا و دعوت کننده به آن و عمل کننده به آنچه مورد رضای خداست.» 
سپس فرمود: 
 اوست خلیفه رسول خدا ، اوست امیر المؤمنین و امام هدایت کننده از طرف خدا، اوست قاتل ناکثین و قاسطین و مارقین به امر خداوند متعال. پروردگارا ! به امر تو می‌گویم، بار الها ! دوست بدار هز کس را که علی را دوست بدارد و دشمن علی را دشمن بدار. یاری کننده او را یاری، و خوار کنندة او را خوار کن. لعنت کن هر کس را که علی را انکار کند و غضب نما بر هر کس که حق علی را انکار کند.
و در ادامه فرمود: «آنچه گفتم دربارة این علی و فرزندان این علی است.» 
 پیامبر(ص) با این سخن خود، راه هر گونه شک و شبهه‌ای را بر مکاران و حیله‌گران بست. 

5. تأکید بر مسئلة امامت
در این قسمت، حضرت بر این نکته تأکید کرد:
ای مردم ! خداوند دین شما را با امامت او کامل کرد. پس هر کس به او و کسانی که جانشین او از فرزندان من و از نسل او هستند تا روز قیامت و روز رفتن به پیشگاه خداوند عزّ و جلّ اقتدا نکند، اعمالش در دنیا و آخرت، از بین می‌رود و در آتش جاویدان خواهد بود. 
سپس مختصری از فضایل علی(ع) را ذکر کرد و فرمود که دشمنی با وی، دلیل شقاوت و دوستی با او، دلیل پرهیزکاری است.

6 . کارشکنی منافقان
با اشاره به آیه 47 سوره نساء: فرمود:
ای کسانی که به شما کتاب داده شده، به آنچه فرو فرستادیم و تصدیق کنندة همان چیزی است که با شماست ایمان بیاورید، پیش از آن که چهره‌هایی را محو کنیم و در نتیجه آن‌ها را به قهقرا باز گردانیم یا همچنان که «اصحاب سبت» را لعنت کردیم، آنان را نیز لعنت کنیم، و فرمان خدا همواره تحقق یافته است.
 به خدا قسم از این آیه گروهی از اصحاب من قصد شده است که آن‌ها را به اسم و نسب می‌شناسم؛ ولی مأمورم، از افشای این راز چشم بپوشم.» سپس به طور ضمنی، به اصحاب صحیفة ملعونه اشاره کرد و فرمود:
« ای مردم ! بعد از من پیشوایانی خواهند بود که به آتش دعوت می‌کنند و روز قیامت به آن‌ها کمک نمی‌شود. ای مردم ! خداوند و من، از آنان بیزار هستیم. ای مردم ! آن‌ها و یارانشان و تابعینشان و پیروانشان، در پایین‌ترین درجه آتش هستند و چه بد است جایگاه متکبران. بدانید آن‌ها اصحاب صحیفه هستند. پس هر یک از شما در صحیفه خود نظر کند».
راوی می‌گوید: وقتی پیامبر(ص) نام اصحاب صحیفه را آورد، اکثر مردم، منظور حضرت را از این کلام نفهمیدند و برای آن‌ها سئوال برانگیز شد. فقط عدة کمی که همان منافقان ( امضا کنندگان صحیفه ) بودند، مقصود را فهمیدند سپس فرمودند:
ای مردم ! من امر خلافت را به عنوان امامت و وراثت آن در نسل خودم تا روز قیامت به ودیعه می‌سپارم. من آنچه مأمور به ابلاغش بودم، رساندم تا حجت باشد بر حاضر و غایب و بر همه کسانی که حضور دارند یا ندارند، به دنیا آمده‌اند یا نیامده‌اند. پس حاضران به غایبان و پدران به فرزندان تا روز قیامت برسانند.
و به زودی امامت را بعد از من به عنوان پادشاهی، و با زور می‌گیرند. خداوند غاصبین و تعدی کنندگان را لعنت کند.

7 . دوستان و دشمنان اهل بیت(ع)
ابتدا با اشاره به سورة حمد فرمود: «مصداق این سوره و اصحاب «صراط مستقیم» که تکیه گاه این سوره است، اهل بیت و شیعیان آن‌ها می‌باشند.» 
سپس آیاتی که در آن، صفات مومنین آمده5و به جایگاه آن‌ها در بهشت اشاره شده است، تلاوت فرمود و اینان را به شیعیان آل محمد معنی کرد و آیاتی را دربارة منافقین و اهل جهنم و پیروان شیطان و ملعونین6خواند و به دشمنان آل محمد(ص) تعبیر کرد. 

8. معرفی حضرت مهدی (عج)
حضرت بیاناتی را دربارة حضرت بقیه الله الاعظم (عج) و اوصاف و خصوصیات ایشان فرمود. اجمالی از آن چنین است:
آخرین امام، مهدی(ع) از این خاندان است.
وی غالب بر همة ادیان است.
او فاتح قلعه‌ها و منهدم کننده آن‌هاست، انتقام گیرنده از ظالمین و همه خون‌های به ناحق ریخته شده است. غالب بر مشرکان و کافران و هدایت کنندة آنان، و وارث جمیع علوم است.
همة پیشینیان دربارة وی، بشارت داده‌اند. او بر همه پیروز می‌شود. ولیّ خدا در زمین و حکم کنندة بین خلق و امین الهی بر نهان و آشکار است. تعیین کنندة دقیق درجات افضل افراد است.
او کسی است که غالبی بر او نیست و کسی بر ضدّ او کمک نمی‌شود. او ولیّ خدا در زمین و حکم کنندة او بین خلق و امین او بر نهان و آشکار است.

9. آماده کردن مردم برای بیعت
سپس پیامبر(ص) اشاره فرمود که من بعد از اتمام خطبه، شما را به بیعت با خودم و سپس بیعت با علی(ع) دعوت می‌کنم و این بیعت، از طرف خداوند متعال و بیعت با حق تعالی است. سپس آیة 10 سورة فتح را تلاوت فرمود: 
کسانی که با تو بیعت می‌کنند، در واقع با خدا بیعت می‌کنند. دست خداوند بر روی دست آن‌هاست. پس هر کس بیعت را بشکند، این شکستن به ضرر خود اوست و هر کس به آنچه با خدا عهد بسته، وفادار باشد، خداوند به او اجری عظیم عنایت خواهد کرد.

10 . بیان حلال و حرام و واجبات الهی
حضرت در این بخش، ابتدا به طرح وجوب حج پرداخت و مطالبی دربارة حج و عمره و فضایل آثار دنیوی و اخروی آن فرمود. سپس به نماز، زکات، امر به معروف و نهی از منکر اشاره کرد و چند امر اساسی را به شرح زیر متذکر شد:
«اگر زمانی بر شما گذشت و درباره حلال و حرام الهی پرسشی داشتید یا آن را فراموش کردید، علی و امامان(ع) بعد از او، آن را برای شما بیان می‌کنند.
تعداد حلال‌ها و حرام‌ها بیش از این مقدار است و این بیعتی که از شما می‌گیرم، در واقع به نوعی بیان حلال و حرام تا روز قیامت است که از زبان آن‌ها بیان می‌شود.
به یاد داشته باشید که حلال و حرامِ بیان شده، غیر قابل تغییر است.
والاترین و شاخص‌ترین امر به معروف، رساندن پیام غدیر است و هیچ امر به معروف و نهی از منکری نمی‌شود مگر با امام معصوم. دیگران را به اطاعت از آن‌ها، امر و از مخالفت ایشان نهی کنید.
می‌تواند منظور حضرت این باشد که اوامر و نواهی را فقط امام می‌شناسد و به شما می‌شناساند. پس آنچه آن‌ها به شما گفته‌اند، به دیگران برسانید و از خود هیچ چیزی را به نام دین بدعت مگذارید.

11. بیعت گرفتن رسمی
در آخرین مرحله خطبه، مسئله بیعت مطرح شد. حضرت با توجه به آن جمعیت انبوه و شرایط غیر عادی زمانی و مکانی تصریح کرد که با یک دست و این گروه بسیار، بیعت با همگان امکان ندارد. خداوند دستور داده است، قبل از بیعت با دست، از زبان‌های شما اقرار بگیرم. بنابراین همگی چنین بگویید:
«ما شنیدیم، اطاعت می‌کنیم، راضی هستیم و سر تسلیم فرود می‌آوریم درباره آنچه از جانب پروردگار ما و خودت، به ما رساندی، دربارة امر امامت اماممان علی امیر المؤمنین و امامانی که از صلب او به دنیا می‌آیند. بر این مطلب، با قلب‌هایمان، با جانمان، با زبانمان و با دستانمان با تو بیعت می‌کنیم. بر این عقیده زنده‌ایم و با آن می‌میریم و (روز قیامت) با آن محشور می‌شویم. این قول را تغییر نمی‌دهیم، تبدیل نمی‌کنیم، دربارة آن شک نمی‌کنیم، آن را انکار نمی‌کنیم، و تردید به دل راه نمی‌دهیم و از این قول بر نمی‌گردیم و پیمان را نمی‌شکنیم.

تو ما را دربارة علی امیر المؤمنین و امامانی که گفتی بعد از او، از نسل تو و فرزندان اویند، یعنی حسن و حسین و آنان که خداوند بعد از آن دو منصوب کرده است، به موعظة الهی نصیحت کردی.
پس برای آن‌ها، عهد و پیمان از ما گرفته شد؛ از قلب‌هایمان، جان‌هایمان، زبان‌هایمان، ضمایرمان و دست‌هایمان. هر کس توانست، با دست بیعت می‌کند و گرنه با زبانش اقرار می‌کند. هرگز در پی تغییر این عهد نیستیم و خداوند در این باره از نفس‌هایمان دگرگونی نبیند.

ما این مطالب را از قول تو، به نزدیک و دور از فرزندانمان و خویشاوندانمان می‌رسانیم و خدا را بر آن شاهد می‌گیریم. خداوند در شاهد بودن کفایت می‌کند. تو نیز بر این اقرار ما شاهد هستی.» 
پس از این بیعت گرفتن زبانی، بعد از سخنانی، مجدداً فرمود: 
«ای مردم ! آنچه به شما گفتم، بگویید (و با خود تکرار کنید) و بر علی، به عنوان امیر المؤمنین سلام کنید و بگویید: شنیدیم و اطاعت کردیم. پروردگارا ! مغفرت تو را می‌خواهیم و بازگشت به سوی توست. و بگویید: حمد و سپاس خدای را که ما را به این هدایت کرد و اگر هدایت نمی‌کرد، ما هدایت نمی‌شدیم.»
در پایان خطبه، فرمود:
«خدایا ! به خاطر آنچه ادا کردم و امر نمودم، مؤمنان را بیامرز و بر منکران که کافرند، غضب نما و حمد و سپاس مخصوص خداوند عالم است.»
غدیر خم
پی‌نوشت‌ها:غدیر خم
1. مجلسی، بحارالأنوار، ج 113، ص 37.
2. سلیم‌بن قیس، ص 154 و 203 و 260.
3. مجلسی، همان، ج 114، ص 37. 
4. همان، ج 37، ص 111 و 120؛ کلینی، کافی، ج 1، ص 293 و 411؛ شیخ صدوق، خصال، ص غدیر خم464.
5. سورة مجادله (58) ، آیة 22 و سورة انعام (6 )، آیة 82.
6. سورة اعراف (7)، آیة 38 و سورة ملک (67)، آیات 11 ـ 8.


غدیر خم
ماهنامه موعود شماره 71

برچسب ها :
درباره وبلاگ
آمار وبلاگ
تعداد بازدید : 657323
تعداد نوشته ها : 253
تعداد نظرات : 11
پخش زنده
X