همراز مهدي
موضوعات
امام زمان مهدی (عجل الله فرجه) (32) قائم آل محمد (29) گالری عکس تصویر فیلم (29) روانشناسی اسلامی (26) کنکور دانشگاه مهدی (25) مذهبی و معنوی (25) عشق و محبت (22) فرهنگی اجتماعی (22) نماز قرآن سنت (22) فلسفه و عرفان لاهوتیان (21) انتظار فرج و ظهور (21) یا اباصالح المهدی (21) سلام و صلوات (19) اخلاقی و سخنرانی (17) حدیث حکایت روایت (16) گل نرجس (16) دجال ملعون (15) آموزشی تحقیقاتی (13) کتاب علم فن آوری (13) مقاله پیام نامه بیانیه (13) عدالت انسانیت مسلمانیت (12) زندگی و خانواده (12) صبر و خویشتن دارى (12) شعر و شاعر (12) مشاوره عمومی نظرات (11) دانلود نرم افزار (8) شجاعت و شهامت (8) غدیر خم (8) سفیانی ملعون (6) مسئله پاسخ سوال جواب (6) دعا مناجات دلنوشته (6) اطلاعات و اخبار (5) نویسنده و داستان (5) ادب هنر طنز (5) سیدحسنی خراسانی یمانی (4) سید عبدالعظیم حسنی (4) شهید و دفاع مقدس (3) فروشگاه اینترنتی (2) جبهه جنگ ایثار شهادت (2) مذهبي و معنوي (2) الاسلام القرآن الکریم الشیعه اهل البیت علیهم السلام (2) آموزشي تحقيقاتي (2) مقاله پيام نامه بيانيه (2) حديث حكايت روايت (2) فلسفه و عرفان لاهوتيان (2) فرهنگي اجتماعي (2) يا اباصالح المهدي (1) روانشناسي اسلامي (1) نويسنده و داستان (1) عدالت انسانيت مسلمانيت (1) كتاب علم فن آوري (1) آدينه و متفرقه (1) Mahdism Doctrine Islamic (1) مرجع تقلید فتوی مجتهد (1) كنكور دانشگاه مهدي (1) امام زمان مهدي (عجل الله فرجه) (1) ورزشی و سیاحتی (1) پزشکی بهداشتی سلامت (1) گل گیاه طبیعت محیط زیست (0) سیاست پول اقتصاد (0) اینترنت رایانه کامپیوتر موبایل (0) سینما تئاتر نمایش (0) آدینه و متفرقه (0) بدون موضوع (46)
صفحه ها
همراز توجه : بیننده عزیز سلام علیکم برای اینکه از این وبلاگ دیدن میکنید سپاسگذارم لطفا برای تعجیل در فرج آقا امام زمان (عجل الله)<1>ءالی<100>صلوات بفرستید که برای برآورده شدن حاجت هم خوب است. آثار نماز آثار نماز نخواندن ويژگي هاي حضرت مهدي (عجل الله) 5 ويژگي هاي حضرت مهدي (عجل الله) 4 ويژگي هاي حضرت مهدي عليه السلام 3 ويژگي هاي حضرت مهدي عليه السلام 2 ويژگي هاي حضرت مهدي عليه السلام 1 مدح و منقبت سوّمين اختر فروزنده امامت و ولايت پنجره امام زمان علیه السلام چهل داستان و چهل حديث از امام حسين (ع) درخشش پنجمين نور ايزدى رمضان، منتخب از مفاتيح الجنان آيين رمضان مناسبتها، احکام، ادعيه و آداب ابوالأسود دوئلي شاعر ايمان و ولايت صداي سخن عشق، حماسه ديني در ادب پیک در وضو شریک نگیرید! قدمگاه کتاب ديگر قرآن! تكلیف عاشق ساعت به وقت شرعی دوازده! علم امام به رفتار ما روزه خواری اکیدا ممنوع! مهر من نثار تو آمنه بنت شريد رسم عاشق کشی اسلام چگونه گسترش يافت؟ فرهنگ ايراني چهار پناهگاه قرآنی تشيع و انديشه‌ شيعي2 تشيع و انديشه‌ شيعي سرز مین مقدس و خاندان آل اشعر
فيدها
دمشق در آخرالزمان
دمشق یا دمشق الشام یا به اختصار شام، پایتخت و بزرگ‌ترین شهر سوریه است. بنا به قول مشهور، حضرت زینب(س) در آنجا وفات یافت و حرم مطهر ایشان در منطقة زینبیة دمشق واقع است. خالدبن ولید در سال 14 قمری آن را تصرف کرد و دورة حاکمیت هزارسالة غربیان بر آن منطقه برافتاد. معاویه در سال 36 ق. آنجا را مقرّ خویش ساخت و تا سال 127 که مروان بن محمد، حران را پایتخت قرار داد دمشق پایتخت امویان بود.

دربارة وجه تسمیه دمشق برخی گفته‌اند به اسم بانی آن نامیده شده است که «دماشق بن ارم بن سام بن نوح» می‌باشد و نیز گفته‌اند که آن را جیرون بن سعدبن عادبن ارم بن سام بن نوح بنا کرد و «ارم ذات العماد» نامید. و روایت کرده‌اند که دمشق محل خانة حضرت نوح بود و او چوب‌های کشتی خود را از کوه لبنان فراهم می‌آورد.

در مورد فتنه‌ها و علائم ظهور و آنچه در دمشق اتفاق می‌افتد، روایات بسیاری از شورش‌ها، جنگ‌ها و زلزله‌ها در شام و دمشق، خبر می‌دهد. امّا از آنجا که سفیانی از دمشق خروج می‌کند، نقش آنجا پررنگ‌تر می‌شود. در برخی از روایات سفیانی از «وادی یابس» (مرز بین سوریه و اردن) ظهور می‌کند و در برخی دیگر از دمشق می‌آید.

در «غیبت» نعمانی به نقل از امام باقر (ع) آمده است:
«منتظر بانگ سفیانی باشید که به طور ناگهانی از دمشق شنیده می شود، در این بانگ فرج عظیمی برای شماست، زیرا که این بانگ نوید بخش پیروزی بزرگ شماست».1 در مورد حوادث زمینه‌ساز خروج سفیانی از پیامبر اکرم(ص) روایت شده است: «هنگامی که کافری در شام به هلاکت رسد، اصهب کافر قیام می‌کند و تسخیر مرکز، بر او سخت می‌شود و طولی نمی‌کشد که او نیز کشته می‌شود ...»2 کامل سلیمان نویسندة کتاب «یوم الخلاص» می‌گوید، مراد از مرکز در این حدیث دمشق است که اصهب در آنجا توسط سفیانی به هلاکت می‌رسد. همچنین در حدیث دیگری آمده است: «هنگامی که آسیاب بنی‌عباس بچرخد و پرچمداران پرچم خود را بر زیتون‌های شام بیاویزند، خداوند اصهب را هلاک می‌کند و همة سپاهیانش را به دست آنها [سپاه سفیانی] نابود می‌سازد و آنگاه پسر هند جگر خواره بر فراز منبر دمشق می‌نشیند».3
منظور از پسر هند جگر خواره، سفیانی است که از نسل ابوسفیان است.

در مورد اولین سرزمینی که سفیانی اشغال می‌کند، در روایات به نقل از امیرمؤمنان، علی(ع) چنین آمده است: «[سفیانی] روز جمعه خروج می‌کند و بر فراز منبر دمشق، قرار می‌گیرد و آن نخستین منبری است که او صعود می‌کند، خطبه می‌خواند، و مردم را به جهاد فرمان می‌دهد، و از آنها بیعت می‌گیرد که هرگز با او مخالفت نکنند چه مطابق میلشان باشد چه نباشد».4

امام صادق(ع) می‌فرمایند: «چون سفیانی به دمشق نزدیک شود، حاکم دمشق پا به فرار می‌گذارد، و قبایل عرب بر گرد او می‌آیند؛ ربیعی، جرهمی، اصهب و دیگر شورشگران علیه او می‌شورند ولی سفیانی بر آنها غلبه می‌کند، و بر شام سیطره می‌یابد».5

رسول اکرم(ص) می‌فرمایند: «هنگامی که سفیانی بر پنج منطقه (کُوَر خمس): دمشق، حَمْص، حلب، اردن، قنّسرین تسلط بیابد، نه ماه برای او بشمارید».6

در احادیث آمده است که سپاه سفیانی، پس از ظهور امام زمان(ع)، به فرمان خداوند در بیابانی به نام بیداء فرو می‌روند و تنها دو نفر از آنها باقی می‌ماند که فرشته‌ای به آنها سیلی می زند و چهرة هر دو به پشت برمی‌گردد، یکی را نزد دشمنان حضرت مهدی(ع) می‌فرستد که به آنها انذار بدهد، و دیگری با نام «بشیر» نزد سپاه امام می‌رود و نابودی سپاه سفیانی را به امام بشارت می‌دهد. امام علی(ع) دربارة پایان کار سفیانی این‌گونه می‌فرمایند: «... ساعتی نمی‌گذرد که تمام سپاهیانش (سفیانی) نابود می‌شود، پس مهدی(ع) او (سفیانی) را گرفته و در زیر درخت پرباری که شاخه هایش به دریاچة طبریه متمایل شده سر می‌برد و شهر دمشق را به تصرف خویش در می‌آورد».7

همچنین امام علی(ع) می‌فرمایند: «برای مصر منبری می‌سازم، دمشق را سنگ به سنگ ویران می‌کنم. یهود را از همة سرزمین‌های عربی بیرون می‌نمایم، و جامعة عرب را با این عصایم می‌رانم، همة اینها را مردی از تبار من انجام می‌دهد».8

همچنین در حدیثی آمده است که حضرت عیسی(ع) از شرق دمشق از آسمان فرود می‌آید.9
بنابراین همان گونه که مشاهده شد، دمشق یکی از کُوَر خمس است که سفیانی آن را تصرف می‌کند و همچنین در وقایع آخرالزّمان نقش به سزایی دارد.

ماهنامه موعود شماره 99

پی‌نوشت‌ها:
1. غیبت نعمانی، ص 149 به نقل از: روزگار رهایی، ج2، ص 1106.
2. روزگار رهایی، ج2، ص 992.
3. الحاوی للفتاوی، ج2، ص 141به نقل از: روزگار رهایی، ج2، ص 995.
4. الزام الناصب، ص 198 به نقل از: روزگار رهایی، ج2، ص 1088.
5. روزگار رهایی، ج2، ص 1116.
6. غیبت نعمانی، ص 163به نقل از: روزگار رهایی، ج2، ص 1129.
7. الملاحم و الفتن، ص123، به نقل از: روزگار رهایی، ج1، ص 471.
8. بحارالانوار، ج53، ص60به نقل از: روزگار رهایی، ج1، ص 472.
9. روزگار رهایی، ج1، ص552.

برچسب ها :
خروج سفيانى
  یکى از نشانه هاى قطعى ظهور است. سفیانى، عنصر بى بند وبار، آلوده وپرده در اموى نسب واموى نژاد است که در سوریه انقلاب مى کند وانقلابش نیز، پس از غلبه بر دوگروه مخالف خویش، به ظاهر پیروز مى گردد و آن ده خط مخالف راکه رهبرى یکى را مردى سرخ رو و دیگرى را مردى "ابرص " به عهده دارد، در هم مى کوبد. فضاى سیاسى و اجتماعى براى او آماده مى شود و او بر منطقه وسیعى که شامل: دمشق، حمص، حلب، اردن، فلسطین و اسرائیل کنونى است، مسلط مى گردد ویهودیان و عناصر تبهکار و حق ستیز، کودکان پرورشگاهى وکنار خیابانى از او پیروى مى کنند و همه این تحولات ظرف شش ماه صورت مى پذیرد 0

پس از استقرار قدرت وسیطره سفیانى در سوریه ومنطقه وسیعى که نام برده شد، سپاه گرانى مرکب از 142 هزار نفر سازماندهى مى کند وبخشى از آن را به منظور فتح عراق وبخشى دیگر را به سوى حجاز ومدینه منوره، گسیل مى دارد. سپاه 12 هزار نفرى او به سوى مدینه مى رود تا حضرت مهدى (ع) آن اصلاحگر بزرگ جهانى را که خبر ظهورش پخش گردیده، دستگیر نماید. آنان سه روز در مدینه توفف مى کنند ودر آن جا دست به چپاول وجنایت مى زنند وپس از آن، بخش مهم آن 12 هزار نفر، مدینه را به منظور دستیابى به امام مهدى (ع) به قصد مکه ترک مى کنند، چرا که اطلاع مى یابندکه آن اصلاحگر بزرگ، از مدینه به مکه رفته است.

این سپاه تجاوزکار در راه مکه، به بیابانى مى رسند ودر آن جا، زمین به امر خدا همه آنان را مى بلعد و جز دو نفر باقى نمى ماند، یکى از آن دو به سوى حضرت مهدى (ع) مى رود تا بشارت نابودى دشمنان حق وعدالت را بدهد ودیگرى به سوى سفیانى مى رود تا سرنوشت شوم ستونى از سپاه تجاوزکار او را گزارش کند. اما سپاه تجاوزکارى که از سوى سفیانى به عراق گسیل مى گردد، در منطقه اى از اطراف نجف که روحاء نام دارد پیاده مى شود وده ها هزار نفر از آنان براى اشغال نجف وکوفه حرکت مى کنند.

روز عیدى از اعیاد اسلامى، تجاوز خویش را به این دو شهر آغاز مى کنند وسر راه خود با ستونى از مدافعان که از بغداد مى رسد درگیر مى شوند و میان این ده ها هزار مدافع عراقى و سپاه سفیانى، جنگ وحشتناکى جریان مى یابد که البته سپاه سفیانى پیروز مى شود وکوفه را به 

اشغال خود در مى آورد ودر آن جا سخت به کشتار وسیع غیر نظامیان، جارى ساختن سیلاب خون از بیگناهان، برپا ساختن چوبه هاى بى شمار دار وبه اسارت بردن زنان ودختران، دست مى زند 0 مردى براى دفاع ازکوفه وحقوق مردم آن بپا مى خیزد وانقلابى به راه مى اندازد، امَا کشته مى شود.

سرانجام این بخش از سپاه سفیانى به سوى شام برمى گردد، اما گروهى ازکوفه وگروهى به فرماندهى سید هاشمى وگروهى به فرماندهى قهرمان پرواپیشه "یمنى "، سپاه 100 هزار نفرى سفیانى را تعقیب مى کنند وطی جنگ خونین میان راه عراق وشام همه را درهم مى کوبند و انبوهى اسیر و غنایم جنگى، بدست مى آورند 0

اما سرانجامِ شوم سفیانى و جنبش ارتجاعى او، بدین گونه پایان مى پذیرد که: حضرت مهدى(ع) آن اصلاحگر زمین وزمان پس از ظهور خویش، از مکه به تدریج به کوفه مى رسد وپس از استقرار عدالت در حجاز و عراق ودمشق، قلمرو سیطره ظالمانه سفیانى را هدف قرار مى دهد. در حرکت اصلاحى امام به سوى شام، انبوهى از حق طلبان به او مى پیوندند وسفیانى نیز در رمله "، شمال شرقى فلسطین و قدس براى شرارت آماده مى شود 0 لحظات رویارویى دو سپاه حق و باطل و عدل و بیداد، فرا مى رسد، گروه هایى از سپاه سفیانى، قرارگاه خویش را رها کرده وبه لشکر حق مى پیوندند وگروهى نیز به سپاه سفیانى ملحق مى شوند. شرایط براى یک پیکار بزرگ وسرنوشت ساز آماده مى شود.

سفیانى با دریافت گزارش رسیدن نیروى حق و آمدن اصلاحگر بزرگ امام مهدى(ع) از عراق به شام وفلسطین، خود را با همه قدرت و امکانات آماده رویا رویى ودیدار مى کند و بنا به روایتى از امام باقر(ع) مى گوید:

"اخرجوا الی ابن عمى "

یعنى: عموزاده ام را نزد من بیاورید. (1)پس از آنکه رویاروى هم قرار مى گیرند وامام مهدى(ع) سفیانى را براى گفتگو به حضور مى پذیرد و آن گفتگو به بیعت سفیانى با حضرت مهدى وبا ایمان به او وحرکت عظیم وعمیق و آسمانى او مى انجامد، سفیانى از قرارگاه حضرت مهدى(ع) به سوى سپاه خویش باز مى گردد که سران سپاهش مى پرسند: چه کردى؟ پاسخ مى دهد: "من در برابر منطق پولادین وموضع بحق حضرت مهدى(ع)، اسلام او را پذیرفتم وبه راه و رسم اوگردن نهادم و با او دست بیعت دادم وازگذشته سیاه خویش، ندامت کردم سران سپاه او مى گویند: "زشت باد رأى تو در شرایطى که خلیفه اى بلا"مانع وپراقتدار به سوى امام مهدى(ع) رفتى، اینک بر خط اطاعت اوگردن نهاده، بازگشته اى؟ " سفیانى از پیمان خویشدست کشیده وبیعت خویش با حجت خدا وخلیفه راستین او را مى شکند وبه تشویق سران سپاه تجاوزکار خود، براى پیکار با حق و عدالت آماده مى شود 0

سحرگاه یکى از روزها، پیکار نهایى حق وباطل آغاز مى گردد و خداوند پس از نبردى خونبار میان دو سپاه عدل وظلم، حجت خدا ویاران حق گراى او را پیروزى کامل مى بخشد و آنان، سپاه حق ستیز سفیانى را به طورکامل نابود مى سازند. (2)

طبق روایت دیگرى، سفیانى از سرنوشت شوم وتکان دهنده سپاه خویش که در راه مکه به زمین فرو مى رود وزمین به فرمان خدا آن ها را مى بلعد درس عبرت گرفته و مى کوشد تا فرمان امام مهدى(ع) راگردن نهد 0 به همین جهت بیعت مى کند، اما پس ازاندک زمانى بیعت خویش را مى شکند و سرکشى مى کند وپس از نبردى خونین به اسارت درمى آید و نابود مى گردد. (3)

به روایت دیگرى، پس از دستگیرى به دستور حضرت مهدى(ع) در دروازه بیت المقدس کشته مى شود. )4(خروج سفیانى

خروج سفیانى

  ا. به اعتبار اینکه از نسل بنو امیه است و آنان خود را پسرعموهاى بنى هاشم مى پندارند.خروج سفیانى

2. بحار الانوا ر ج 52 ص 388؟ معجم ا حایث الامام المهدى(ع)، ج 3 ص 6 خروج سفیانى خروج سفیانى31.

3. عقد الدورص 33 1 معجم احادیث، ا لامام المهدى(ع) ج 1 ص 505.
خروج سفیانى
4. عقد الدور ص 85 معجم ا حادیث الامام المهدى(ع)ج 3 ص 313.خروج سفیانى

برچسب ها :
ابليس دشمن فرزندان آدم
امام صادق(ع) به عبدالله بن جندب هشدار می‏دهد که مواظب‏ شکارگاه‏ها و دام‏های شیطان باشد: «ای پسر جندب! شیطان، مکان‏هایی برای شکار دارد. مواظب دام‏ها و شکارگاه‌های او باشید! امّا ابزار شکار او، ایجاد مانع در نیکی به برادران و دام‏های شیطان خفتن از انجام نمازهای‏ واجب است».



اشاره:
شیطان موجودی از جنس آتش و از نوع جنّیان است که به عنوان سردستة گمراه کنندگان شناخته می‌شود. وی اندکی پس از خلقت آدمی، تلاش خود را برای منحرف کردن اشرف مخلوقات آغاز کرده است. در اینجا نگاهی گذرا به زندگی وی از ابتدا تا زمان مرگش خواهیم داشت.


خلقت ابلیس
شیطان مانند سایر جنّیان از آتش آفریده شده است؛ چنان که در قرآن کریم چنین می‌خوانیم: «و یاد کن هنگامی که به فرشتگان گفتیم، آدم را سجده کنید. پس همه، جز ابلیس سجده کردند که از گروه جنّیان بود و از فرمان پروردگارش سرپیچید. آیا با این حال، او و نسلش را به جای من به دوستی می‌گیرید و حال آنکه آنها دشمن شمایند».1

امّا برخی به استناد آیة فوق و این آیه: «چون فرشتگان را فرمودیم برای آدم سجده کنید پس بجز ابلیس ـ که سر باز زد و کبر ورزید و از کافران شد ـ همه به سجده در افتادند»،2 معتقدند که شیطان از ملائکه بوده است. در پاسخ به این افراد بازهم به آیة 50 سورة کهف اشاره می‌کنیم که خداوند در این آیه برای شیطان فرزند قائل شده است، حال آنکه تحقّق این صفت برای فرشتگان محال است. در آیات و روایات برای ردّ عقیدة این گروه دلایل متنوّع دیگری هم بیان شده است علاقه‌مندان می‌توانند به تفاسیر و ذیل آیات مربوط به ابلیس مراجعه نمایند.


عبادت ابلیس
ابلیس به سبب زیادی عباداتش، به مقام ملائکه ارتقا یافته بود. امیرمؤمنان، حضرت علی(ع) دراین باره فرموده‌اند: 

«از آنچه خداوند نسبت به ابلیس انجام داد عبرت گیرید، زیرا اعمال فراوان و کوشش‌های مداوم او را با تکبّر از بین برد. او شش هزار سال عبادت کرد که مشخص نیست از سال‌های دنیا یا آخرت است، امّا با ساعتی تکبّر، همه را نابود کرد.3 شش هزار سال به حساب روز و سال‌های دنیا، زمانی بسیار طولانی است امّا اگر به حساب روز و سال آخرت باشد که حضرت علی(ع) بدان شاره داشته‌اند، با توجه به آیة 4 سورة معارج می‌توان گفت، شیطان سی میلیون سال، خداوند را عبادت کرده است.


امتحان ابلیس از طریق حضرت آدم
همان طور که دیدیم، طبق آیات قرآن، پس از اتمام آفرینش آدم، خداوند به فرشتگان دستور داد که بر آدم سجده کنند. همة ملائک گوش به فرمان خداوند بوده، به آدم سجده کردند، مگر شیطان. او تکبّر ورزید و از فرمان خداوند سرپیچی کرد. غرور او مانع تواضع و فروتنی در برابر خداوند بود. حضرت علی(ع) در این باره چنین فرموده‌اند: «شیطان بر آدم، به جهت خلقت او از خاک، فخر فروخت و با تکبّر به اصل خود که از آتش است، دچار تعصّب و غرور شد. پس شیطان دشمن خدا و پیشوای متعصّب‌ها و سرسلسلة متکبّران است که اساس عصبیت را بنا نهاد و بر لباس کبریایی و عظمت با خداوند در افتاد. لباس بزرگی را برتن پوشید و پوشش تواضع و فروتنی را از تن به در آورد».4

شیطان خود را برتر از انسان می‌دانست. خداوند به او فرمود: «در آن هنگام که به تو فرمان دادم، چه چیز تو را مانع شد که سجده کنی؟» گفت: «من از او بهترم؛ مرا از آتش آفریده‏ای و او را از گل!»5 به عقیدة وی، خاک از آتش و انسان از شیطان پست تر است. بنابراین عقیده، شیطان در مقابل فرمان خداوند، ایستادگی کرد.

نتیجة این غرور و خود بزرگ بینی، رانده شدن از درگاه حضرت حق بود. گفت: «از آن (مقام و مرتبه‏ات) فرود آی! تو حق نداری در آن (مقام و مرتبه) تکبّر کنی! بیرون رو، که تو از افراد پست و کوچکی!»6 ابلیس از این زمان کینة انسان را به دل گرفت و به حضرت باری تعالی عرض کرد: «گفت: پروردگارا! مرا تا روزی که انسان‌ها برانگیخته می‏شوند مهلت ده! فرمود: تو از مهلت داده‏شدگانی ولی تا روز و زمان معیّن!»7 


معرفت ابلیس به خداوند
یکی از نکات مهم و قابل توجّه در زندگی ابلیس، معرفت او نسبت به صفات جمال و جلال الهی است. پس از اینکه ابلیس از درگاه خداوند رانده شد و از خداوند مهلت گرفت، عرض کرد: «گفت: به عزّتت سوگند، همة آنان را گمراه خواهم کرد، مگر بندگان خالص تو».8 

این سوگند نشان دهندة این است که شیطان پس از سال‌ها عبادت در درگاه خداوند، به صفات حضرت حق مانند عزّت و جلال آگاهی دارد. جالب اینکه شواهد و قرائن نشان می‌دهند که وی از آن زمان تاکنون به عهد خود وفادار بوده و برای گمراه کردن بندگان از هیچ تلاشی دریغ نکرده است.


آزمایش آدم توسط شیطان
آغاز زندگی آدم و حوّا در بهشت، با رانده شدن ابلیس از درگاه خداوند هم‌زمان بود. زندگی آن دو در بهشت، چنین توصیف شده است: «امّا تو در بهشت راحت هستی! و برای تو این است که در آن گرسنه و برهنه نخواهی شد، در آن تشنه نمی‏شوی و حرارت آفتاب آزارت نمی‏دهد!».9 

ایشان اجازة بهره‌مندی از همة نعمت‌های بهشتی را داشتند جز یک مورد: «و گفتیم: ای آدم! تو با همسرت در بهشت سکونت کن، از (نعمت‌های) آن، از هر جا می‏خواهید، گوارا بخورید (امّا) نزدیک این درخت نشوید که از ستمگران خواهید شد».10 وی با استفاده از این دستور خداوند مقدّمات گمراه کردن آدم و حوّا را فراهم کرد، خود را به شکل فردی دلسوز و فداکار نشان داد و به آدم گفت: «ولی شیطان او را وسوسه کرد و گفت: ای آدم! آیا می‏خواهی تو را به درخت زندگی جاوید و ملکی بی‏زوال راهنمایی کنم»؟11 سپس شیطان آن دو را وسوسه کرد، تا آنچه را از اندامشان پنهان بود، آشکار سازد و گفت: «پروردگارتان شما را از این درخت نهی نکرده مگر به خاطر اینکه (اگر از آن بخورید،) فرشته خواهید شد، یا جاودانه (در بهشت) خواهید ماند».12

سرانجام شیطان با قسم دروغ آن دو را فریفت و باعث رانده شدن آنها از بهشت شد همان طور که آدم را باعث رانده شدن خویش از مقام قرب الهی می‌دانست.

نکتة مهمّی که همة ما باید بدان توجّه داشته باشیم، این است که اوّلین خصلتی که باعث رانده شدن از درگاه خداوند می‌شود، غرور، تکبّر و حسد ورزیدن بود. همچنین نخستین کاری که شیطان برای گمراه کردن انسان انجام داد، ظاهرسازی و دروغ بود.


حربه‌های شیطان در طول تاریخ
در آیات متعدّدی از قرآن و احادیث فراوانی که به دست ما رسیده، حربه‌های شیطان برای گمراه کردن انسان بیان شده‌اند، که به طور خلاصه از آنها با عنوان رذایل اخلاقی یاد می‌شود و شامل تمامی مواردی است که از آنها با تعبیر حرام در اخلاق، فقه و... یاد شده است. 

امام صادق(ع) در روایتی به دوستان‏ خود هشدار می‏دهد و آنها را از خطر دام‏های شیطان آگاه می‏سازد: «ای عبدالله! ابلیس دام‏هایش را در دنیای فریبنده ‏فقط به قصد شکار دوستان ما پهن کرده است». امام صادق(ع) به عبدالله بن جندب هشدار می‏دهد که مواظب‏ شکارگاه‏ها و دام‏های شیطان باشد: «ای پسر جندب! شیطان، مکان‏هایی برای شکار دارد. مواظب دام‏ها و شکارگاه‌های او باشید! امّا ابزار شکار او، ایجاد مانع در نیکی به برادران و دام‏های شیطان خفتن از انجام نمازهای‏ واجب است».13


موفقیّت شیطان در آخرالزّمان
با کمی دقّت در اطراف خود می‌توان به خوبی مشاهده کرد، شیطان در آخرالزّمان موفقیّت‌های بیشتری در گمراه کردن بندگان خداوند به دست آورده است. به عنوان مثال قرن‌های قبل، در روایات، از این موفقیّت پیش‌گویی شده بود که روایاتِ متعدّدِ بیان کنندة بحران‌های اخلاقی و اجتماعی در آخرالزّمان، گویای این مطلب هستند. پرداختن به تمام این رذایل در بحران‌ها از عهدة این مطلب خارج است و تنها به ذکر یک روایت در این رابطه اکتفا می‌کنیم. در روایتی که ابن عبّاس نقل کرده، پیامبر اکرم(ص) در حجّـ↨ الوداع، برخی از نشانه‌های آخرالزّمان را برای اصحاب چنین بیان کردند: «... ضایع و تباه کردن نمازها، تبعیت از شهوت‌ها، متمایل شدن به هواهای نفسانی، تکریم و بزرگداشت ثروتمندان و مال پرستان، فروختن دین به قیمت دنیا، اعتماد کردن مردم به خیانت‌کاران، ختم هر چیزی به دروغ، شخص به والدینش ستم و در عین حال به دوستش خدمت و نیکی می‌کند و آنجاست که ستارة گناه‌کاری طلوع می‌کند، چیزی جز شکایت کردن از خدا دیده نخواهد شد، قلب‌های مردم کاملاً با ترس و حقّه‌بازی عجین گشته است».14


تلاش‌های شیطان پس از ظهور حضرت مهدی(ع)
پس از ظهور حضرت مهدی(ع)، تلاش‌های شیطان برای وفای به عهدی که با خداوند برای گمراه کردن آدمیان بسته همچنان ادامه دارد. در آستانة ظهور شیطان کاری انجام می‌دهد که در سرنوشت مردم بسیار تأثیرگذار است. صبح‌گاه روز بیست و سوم ماه رمضان، پیش از ظهور، جبرئیل(ع) با ندای اعجازگونه‌ای حجّت را بر مردمان تمام کرده، نوید ظهور حضرت مهدی(ع) را به همة ایشان می‌دهد. عصرگاهان، ابلیس برای مقابله با این ندا به میدان آمده، او هم، راه پیوستن به سپاه دشمنان حضرت مهدی(ع) را نشان می‌دهد. این ماجرا از زبان امام باقر(ع) چنین نقل شده است: «...صدا، صدای جبرئیل روح الامین است و صدا در شب جمعه بیست و سوم ماه رمضان خواهد بود. دربارة آن شک نکنید، گوش فرا دهید و اطاعت کنید. در انتهای روز، صدای ابلیس ملعون [شنیده می‌شود] که ندا می‌دهد: آگاه باشید که فلانی مظلومانه کشته شد تا مردم را به شک بیندازد و آنها را مبتلا به فتنه کند».

سپس حضرت ادامه می‌دهند: «...صدایی از آسمان به گوش می‌رسد که صدای جبرئیل است و به نام صاحب این امر و پدرش و صدایی که از زمین شنیده می‌شود و آن صدای ابلیس است که به نام فلانی ندا می‌دهد که مظلومانه کشته شد ولی با آن به دنبال فتنه است».15

 به عبارت دیگر، او بلافاصله پس از صیحة آسمانی حضرت جبرئیل برای جلوگیری از همراهی مردم با امام عصر(ع)، بانگ بر می‌آورد و برخی از مردم را فریب می‌دهد. پس از این دو بانگ از آسمان، مردم جهان آرام آرام در دو سپاه حقّ و باطل صف‌بندی می‌شوند. 


پایان زندگی شیطان
به تصریح روایات، پایان یافتن زندگی شیطان در دستان حضرت صاحب الامر(ع) است. حضرت مهدی(ع) در پی گسترش عدل و داد در زمین هستند و برای رسیدن به این هدف پاک و مقدّس کارهای مختلفی انجام می‌دهند که از جملة آنها جنگیدن با موانع تحقّق عدالت جهانی است. از اهمّ جنگ‌ها می‌توان به موارد زیر اشاره کرد: جنگ با سفیانی، سپس با یهودیان، سرکوب دجّال و نابود کردن یأجوج و مأجوج و در آخر، جنگ با ابلیس آغاز می‌شود که نتیجة آن هلاکت شیطان است.16 اسحاق بن یعقوب می‌گوید: «از امام صادق(ع) پرسیدم: اینکه خداوند به شیطان فرمود منتظر وقت معلوم باش، این وقت معلوم کی خواهد بود؟ حضرت فرمودند: روز قیام قائم ماست. وقتی خداوند او را برانگیخته می‌کند و آمادة قیام است، در مسجد کوفه است. در آن وقت شیطان در حالی که با زانوهای خود راه می‌رود به آنجا می‌آید و می‌گوید: ای وای، از خطر امروز! قائم پیشانی شیطان را گرفته و گردنش را می‌زند. آن موقع روز وقت معلوم است که مدّت او به آخر می‌رسد».17

شیطان در این نبرد، از تمام یاران جنّی و اِنسی خود بهره می‌برد امّا همان‌طور که دیدیم او در این جنگ، شکست بزرگی را پذیرا و به دستان مبارک حضرت صاحب‌الزّمان(ع) نابود می‌شود.

با توجه به اینکه شیطان به دست حضرت مهدی(ع) کشته می‌شود و از همان زمان خلقت آدم او از این فرجام با خبر بوده، همواره با تمام کسانی که به طور خاص در مسیر تبلیغ و ترویج ولایت و به خصوص حضرت مهدی(ع) گام برداشته‌اند دشمنی می‌کرده و از هر طریقی برای رهزنی کسانی که در این وادی گام برداشته‌اند، کوتاهی نورزیده است. از همین رو، جا دارد که کمی بیشتر و دقیق‌تر به اطراف خود بنگریم و مواظب تلبیس و تدلیسات این دشمن قسم‌خوردة خود باشیم.

 شیطان در قیامت
 پس از برپایی قیامت و صحرای محشر، شیطان هم مانند دیگر مردم که محشور می‌شوند، محشور می‌شود. جالب است بدانیم وی مردم فریب خورده و پیروان خویش را ملامت می‌کند: «و شیطان، هنگامی که کار تمام می‏شود، می‏گوید: «خداوند به شما وعدة حق داد، من به شما وعدة (باطل) دادم و تخلّف کردم! من بر شما تسلّطی نداشتم، جز اینکه دعوتتان کردم و شما دعوت مرا پذیرفتید! بنابر این، مرا سرزنش نکنید؛ خود را سرزنش کنید! نه من فریادرس شما هستم، و نه شما فریادرس من! من نسبت به شرک شما دربارة خود، که از قبل داشتید، (و اطاعت مرا هم‌ردیف اطاعت خدا قرار دادید) بیزار و کافرم! مسلّماً ستمکاران عذاب دردناکی دارند!».18

فاطمه افخمی 
ماهنامه موعود شماره 101
ابلیس دشمن فرزندان آدم
پی‌نوشت‌ها:ابلیس دشمن فرزندان آدم
1. سورة کهف (18)، آیة50.
2. سورة بقره (2)، آیة 34.
3. نهج البلاغه ترجمة محمّد دشتی، خ192.
4. همان.ابلیس دشمن فرزندان آدم
5. سورة اعراف (7)، آیة 12.
6. همان، آیة ابلیس دشمن فرزندان آدم13.
7. سورة ص (38)، آیات 79ـ81.
8. همان، آیات 82 و83.
9. سورة طه (20)، آیات 118و119.
10. سورة بقره (2)، آیة 35.
11. سورة طه (20)، آیة 120.
12. سورة اعراف (7)، آیة 20.
13. بحارالانوار، ج 78، ص 279.
14. بشارة الاسلام، ص25؛ منتخب الاثر، ص432 به نقل از شش ماه پایانی، ص29؛ لازم به ذکر است این روایت بسیار مفصّل بوده و برای مطالعه لازم است علاقه‌مندان به منابع یاد شده مراجعه نمایند.
15. نعمانی، غیبت، ص17؛ بحارالانوار، ج2، ص231.
16. برای دست یابی به اطّلاعات بیشتر، مطالعة مقالة از ظهور تا قیامت، ماهنامة موعود، شمارة 97 را پیشنهاد می‌کنیم.
17. بحار الانوار، ج2، صابلیس دشمن فرزندان آدم231.
18. سورة ابراهیم (14)، آیة 22.ابلیس دشمن فرزندان 
برچسب ها :
دمشق در آخرالزمان
دمشق یا دمشق الشام یا به اختصار شام، پایتخت و بزرگ‌ترین شهر سوریه است. بنا به قول مشهور، حضرت زینب(س) در آنجا وفات یافت و حرم مطهر ایشان در منطقة زینبیة دمشق واقع است. خالدبن ولید در سال 14 قمری آن را تصرف کرد و دورة حاکمیت هزارسالة غربیان بر آن منطقه برافتاد. معاویه در سال 36 ق. آنجا را مقرّ خویش ساخت و تا سال 127 که مروان بن محمد، حران را پایتخت قرار داد دمشق پایتخت امویان بود.

دربارة وجه تسمیه دمشق برخی گفته‌اند به اسم بانی آن نامیده شده است که «دماشق بن ارم بن سام بن نوح» می‌باشد و نیز گفته‌اند که آن را جیرون بن سعدبن عادبن ارم بن سام بن نوح بنا کرد و «ارم ذات العماد» نامید. و روایت کرده‌اند که دمشق محل خانة حضرت نوح بود و او چوب‌های کشتی خود را از کوه لبنان فراهم می‌آورد.

در مورد فتنه‌ها و علائم ظهور و آنچه در دمشق اتفاق می‌افتد، روایات بسیاری از شورش‌ها، جنگ‌ها و زلزله‌ها در شام و دمشق، خبر می‌دهد. امّا از آنجا که سفیانی از دمشق خروج می‌کند، نقش آنجا پررنگ‌تر می‌شود. در برخی از روایات سفیانی از «وادی یابس» (مرز بین سوریه و اردن) ظهور می‌کند و در برخی دیگر از دمشق می‌آید. 

در «غیبت» نعمانی به نقل از امام باقر (ع) آمده است:
«منتظر بانگ سفیانی باشید که به طور ناگهانی از دمشق شنیده می شود، در این بانگ فرج عظیمی برای شماست، زیرا که این بانگ نوید بخش پیروزی بزرگ شماست».1 در مورد حوادث زمینه‌ساز خروج سفیانی از پیامبر اکرم(ص) روایت شده است: «هنگامی که کافری در شام به هلاکت رسد، اصهب کافر قیام می‌کند و تسخیر مرکز، بر او سخت می‌شود و طولی نمی‌کشد که او نیز کشته می‌شود ...»2 کامل سلیمان نویسندة کتاب «یوم الخلاص» می‌گوید، مراد از مرکز در این حدیث دمشق است که اصهب در آنجا توسط سفیانی به هلاکت می‌رسد. همچنین در حدیث دیگری آمده است: «هنگامی که آسیاب بنی‌عباس بچرخد و پرچمداران پرچم خود را بر زیتون‌های شام بیاویزند، خداوند اصهب را هلاک می‌کند و همة سپاهیانش را به دست آنها [سپاه سفیانی] نابود می‌سازد و آنگاه پسر هند جگر خواره بر فراز منبر دمشق می‌نشیند».3
منظور از پسر هند جگر خواره، سفیانی است که از نسل ابوسفیان است.

در مورد اولین سرزمینی که سفیانی اشغال می‌کند، در روایات به نقل از امیرمؤمنان، علی(ع) چنین آمده است: «[سفیانی] روز جمعه خروج می‌کند و بر فراز منبر دمشق، قرار می‌گیرد و آن نخستین منبری است که او صعود می‌کند، خطبه می‌خواند، و مردم را به جهاد فرمان می‌دهد، و از آنها بیعت می‌گیرد که هرگز با او مخالفت نکنند چه مطابق میلشان باشد چه نباشد».4

امام صادق(ع) می‌فرمایند: «چون سفیانی به دمشق نزدیک شود، حاکم دمشق پا به فرار می‌گذارد، و قبایل عرب بر گرد او می‌آیند؛ ربیعی، جرهمی، اصهب و دیگر شورشگران علیه او می‌شورند ولی سفیانی بر آنها غلبه می‌کند، و بر شام سیطره می‌یابد».5

رسول اکرم(ص) می‌فرمایند: «هنگامی که سفیانی بر پنج منطقه (کُوَر خمس): دمشق، حَمْص، حلب، اردن، قنّسرین تسلط بیابد، نه ماه برای او بشمارید».6

در احادیث آمده است که سپاه سفیانی، پس از ظهور امام زمان(ع)، به فرمان خداوند در بیابانی به نام بیداء فرو می‌روند و تنها دو نفر از آنها باقی می‌ماند که فرشته‌ای به آنها سیلی می زند و چهرة هر دو به پشت برمی‌گردد، یکی را نزد دشمنان حضرت مهدی(ع) می‌فرستد که به آنها انذار بدهد، و دیگری با نام «بشیر» نزد سپاه امام می‌رود و نابودی سپاه سفیانی را به امام بشارت می‌دهد. امام علی(ع) دربارة پایان کار سفیانی این‌گونه می‌فرمایند: «... ساعتی نمی‌گذرد که تمام سپاهیانش (سفیانی) نابود می‌شود، پس مهدی(ع) او (سفیانی) را گرفته و در زیر درخت پرباری که شاخه هایش به دریاچة طبریه متمایل شده سر می‌برد و شهر دمشق را به تصرف خویش در می‌آورد».7

همچنین امام علی(ع) می‌فرمایند: «برای مصر منبری می‌سازم، دمشق را سنگ به سنگ ویران می‌کنم. یهود را از همة سرزمین‌های عربی بیرون می‌نمایم، و جامعة عرب را با این عصایم می‌رانم، همة اینها را مردی از تبار من انجام می‌دهد».8

همچنین در حدیثی آمده است که حضرت عیسی(ع) از شرق دمشق از آسمان فرود می‌آید.9
بنابراین همان گونه که مشاهده شد، دمشق یکی از کُوَر خمس است که سفیانی آن را تصرف می‌کند و همچنین در وقایع آخرالزّمان نقش به سزایی دارد. 

ماهنامه موعود شماره 99

پی‌نوشت‌ها:
1. غیبت نعمانی، ص 149 به نقل از: روزگار رهایی، ج2، ص 1106.
2. روزگار رهایی، ج2، ص 992.
3. الحاوی للفتاوی، ج2، ص 141به نقل از: روزگار رهایی، ج2، ص 995.
4. الزام الناصب، ص 198 به نقل از: روزگار رهایی، ج2، ص 1088.
5. روزگار رهایی، ج2، ص 1116.
6. غیبت نعمانی، ص 163به نقل از: روزگار رهایی، ج2، ص 1129.
7. الملاحم و الفتن، ص123، به نقل از: روزگار رهایی، ج1، ص 471.
8. بحارالانوار، ج53، ص60به نقل از: روزگار رهایی، ج1، ص 472.
9. روزگار رهایی، ج1، ص552

برچسب ها :
سفیانی و قرقيسيا در گذر تاريخ
همچنین آن حضرت در فرازی از یک حدیث طولانی فرمود: «لشکر سفیانی از قرقیسیا عبور می‌کند، در آنجا به نبرد می‌پردازد و 100 هزار نفر از سرکشان و ستم‌پیشگان را به قتل می‌رساند». امام صادق(ع) در این رابطه فرمود: «برای خداوند منّان فراخوان همگانی و سفرة گسترده‌ای در قرقیسیا هست، که منادی از آسمان بانگ برمی‌آورد: هان! ای مرغان هوا و ای درندگان صحرا، برای سیر شدن از گوشت ستمگران سرکش بشتابید».
 


گفت‌وگو با حجّت‌الاسلام و المسلمین علی‌اکبر مهدی‌پور

اشاره:
در شمارة 98 موعود گفت‌وگویی پیرامون «شام در گذر تاریخ» با استاد گرامی حجّت‌الاسلام و المسلمین جناب آقای مهدی‌پور، محقّق و نویسندة ارجمند ترتیب داده بودیم که تقدیم خوانندگان شد. در ادامة موضوع، در این شماره، مبحث قرقیسیا و فرجام سفیانی را پی می‌گیریم. پیشاپیش از اینکه استاد محترم، ما را به حضور پذیرفتند از ایشان سپاسگزاریم. در این شماره گفت‌وگویی پیرامون «قرقیسیا» داریم که از شهرهای شامات، در شمال سوریه و محلّ وقوع بزرگ‌ترین نبرد جهانی در آستانة ظهور می‌باشد. 

 لطفاً در آغاز گفت‌وگو اشاره‌ای به مفهوم واژة «قرقیسیا» و موقعیّت جغرافیایی این منطقه داشته باشید. 
 قرقیسیا معرّب «کرکیسیا»؛ به نوعی اسب تازی گفته می‌شود، که در عربی به آنها «حلّاب» گویند.1
قرقیسیا شهری در شمال سوریه، در طول جغرافیایی 64 درجه و 45 دقیقه و عرض جغرافیایی 35 درجه، ـ براساس تحدید بطلمیوس ـ است.2 این شهر در شش فرسخی رَحبة مالک بن طَوْق، در نزدیکی «رَقّه» در استان الجزیره، بر کرانة رود خابور قرار دارد.3 خابور بزرگ‌ترین رودخانة الجزیره است، که از دو طرف کوه «قراجه داغ» واقع در جنوب دیار بکر ترکیه سرچشمه می‌گیرد. این رود پس از عبور از بستری به طول 350 کیلومتر در محلّ قرقیسیا به فرات می‌ریزد.4
قرقیسیا در 35 کیلومتری جنوب شرقی «دیر»5 بر کرانة غربی فرات، در محلّ التقای فرات و خابور قرار دارد.6

 این شهر از چه زمانی بنا شده، چه پیشینة تاریخی دارد و موقعیّت فعلی آن چگونه است؟ 
 سابقة تاریخی قرقیسیا به دوران سلاطین داستانی پیشدادی می‌رسد.7 این شهر که قبلاً «کرکیسیون» نام داشت، در سال 363 میلادی تحت حاکمیّت سلاطین ایرانی بود و لذا به نام «قرقیسیا» فرزند «تهمورث» به قرقیسیا تغییر نام داد.9

به سال 16 ق. سعد بن ابی وقّاص سپاهی به فرماندهی عمرو بن مالک زهری به هَیْت و قرقیسیا فرستاد. به سال 19 ق. عیاض بن غنم، الجزیره را فتح کرد و حبیب بن مسلمه را به قرقیسیا فرستاد. اهالی قرقیسیا بدون جنگ و خونریزی به آغوش اسلام آمدند و حبیب «عمیر بن سعد» را به عنوان والی قرقیسیا تعیین کرد.10 مردم قرقیسیا با معارف اسلامی آشنا شدند و آنجا را مرکز نشر تعالیم اسلامی قرار دادند، محدّثان و حافظان بسیاری در این شهر پرورش یافتند که اسامی شماری از آنها را سمعانی آورده است.11

هنگامی که معاویه با خاندان عصمت و طهارت به مخالفت برخاست و بر فراز منبر، صریحاً امیرمؤمنان(ع) را سبّ کرد، جمعی از دوستداران اهل بیت(ع) به سوی قرقیسیا مهاجرت کردند، که از آن جمله بود: عدیّ بن حاتم، جریر بن عبدالله بجلی و حنظلـة الکاتب.12 محدّثان منسوب به قرقیسیا را با عناوینی چون: قرقسانی، قرقسایی13 و قرقسیانی می‌خوانند.14

قرقیسیا در صدر اسلام، شهری آباد و فرهنگی بود و در سفرهای بازرگانی بین شام و عراق نقش مهمّی ایفا می‌کرد.15

از اینکه سمعانی در قرن ششم، یاقوت و ابن اثیر در قرن هفتم از آن به عنوان «شهر» یاد کرده‌اند معلوم می‌شود که تا آن زمان موقعیّت شهری قرقیسیا محفوظ بوده است، ولی بعدها به کلّی ویران شد و اینک قصبه‌ای بر ویرانه‌های آن به نام «ابوسرای» وجود دارد.16

 طرف‌های درگیر در نبرد قرقیسیا چه کسانی هستند؟
 در احادیث، از افراد زیادی به عنوان طرف‌های درگیر با سفیانی در نبرد قرقیسیا یاد شده که از آن جمله است: 
1. ابقع: در احادیث فراوان، از جمله در فرازی از یک حدیث طولانی از امام باقر(ع)، از خروج «ابقع» و کشته شدنش به دست سفیانی با همة هوادارانش سخن رفته است.17 ابقع در لغت به ابلق، یعنی: هر چیز سیاه و سفید، به ویژه به کلاغ سیاه آمیخته با سفیدی، هر شخص پلید، به ابرص، شوره‌زار و کسی که لباس رنگارنگ و وصله‌دار بپوشد، گفته می‌شود.18

2. اصهب: در احادیث فراوان از جمله حدیث یاد شده، پس از کشته شدن ابقع، از کشته شدن اصهب به دست سفیانی گفت‌وگو شده است.19 اصهب در لغت به معنای شتر سرخ مو، شتر سفید آمیخته با سرخی، نام چشمه‌ای در میان بصره و بحرین، به معنای دشمن و به رومیان از جهت رنگ چهره و دشمنی با اسلام گفته می‌شود.20

در احادیث فراوان از ویران شدن شام به سبب اجتماع سه سپاه ابقع، اصهب و سفیانی در آن سخن رفته است.21 در حدیثی از امام باقر(ع) در مورد اصهب هشدار داده شده که، از گروه اصهب برحذر باشید.22 در احادیث عامّه آمده است که همة خاندان و هواداران اصهب در این فتنه کشته می‌شوند.23

3. رومیان: آنگاه سپاه سفیانی وارد «قرقیسیا» می‌شود، در آنجا با ترکان و رومیان به نبردی سخت می‌پردازند24 که تعداد 100 هزار نفر از آنها کشته می شوند.25

4. کوفیان: سفیانی پس از این کشتار وارد کوفه می‌شود. سه روز آنجا را قتل‌عام می‌کند. 60 هزار نفر از اهل کوفه را به قتل می‌رساند و 18 روز در کوفه توقّف می‌کند.26 تعداد لشکر سفیانی در تهاجم به کوفه در حدیثی از امام باقر(ع) 70 هزار نفر آمده است.27

5. رزمنده‌ای از اهل کوفه: مردی سلحشور با عدّه‌ای از مستضعفان اهل کوفه در برابر سپاه سفیانی خروج می‌کند. او نیز به دست فرماندة لشکر سفیانی در میان کوفه و حیره به قتل می‌رسد.28

6. سپاه خراسانی: در آن گیر و دار سپاهی از خراسان با شور و شتاب، با پرچم‌های برافراشته، به سوی کوفه حرکت می‌کنند، که شماری از اصحاب مهدی(ع) در میان آنها می‌باشند.29

7. سیّد حسنی: در حدیثی از امام صادق(ع) از خروج سیّد حسنی و درو شدن یارانش به دست سفیانی سخن رفته است.30 ولی در حدیثی از طریق عامّه آمده است که مردی از اولاد امام حسن(ع) از مشرق خروج می‌کند، که اگر با کوه مواجه شود آن را در هم کوبد و برای خود راهی فراهم نماید.31 و در حدیثی از امام صادق(ع) از کشته شدن سیّد حسنی به دست اهل مکّه و ارسال رأس شریفش به سوی سفیانی سخن رفته است.32

8. آل قیس: در برخی از احادیث عامّه «قیس» از یاران حضرت مهدی(ع) و پشتوانة آن حضرت در قیام جهانی یاد شده33 و در حدیثی از پیامبر اکرم(ص) از اجتماع قیس و کشته شدنشان توسط سفیانی سخن رفته است.34 به جزیرة کیش در دریای عمّان «قیس» گویند35 و قیس نام محلّی در مصر است.36
در احادیث فراوان از خیزش قیس،37 به اهتزاز درآمدن پرچم‌های قیس در مصر،38 آنگاه فرود آمدنشان در الجزیره و درگیری آنان با سفیانی گفت‌وگو شده است.39

9. اهل بصره: در برخی از منابع عامّه پس از تشریح جنایات سفیانی در کوفه، پیرامون کشت و کشتار و تعدّی به حریم بانوان آمده است: «چون این خبر به اهل بصره می‌رسد، از دریا و خشکی گسیل می‌شوند و زنان را از دست سپاه سفیانی رهایی می‌دهند».40

به نقلی دیگر این عدّه از اهالی کوفه می‌باشند و در میان آنها عدّه‌ای از اهل کوفه هستند، که به سپاه سفیانی تهاجم نموده، اسیران را از دست آنها بیرون می‌آورند.41

10. شیصبانی: در حدیثی از امام باقر(ع) از خروج شیصبانی در آستانة خروج سفیانی در کوفه سخن رفته و با قاطعیّت آمده است که هرگز سفیانی بدون شیصبانی نخواهد بود. وی در کوفه خروج می‌کند و همانند جوشش آب از زمین می‌جوشد. وی هواداران زیادی پیدا می‌کند و با دوستان اهل بیت(ع) درگیر می‌شود.42

شیصبان در لغت به مورچة نر، لانة مورچگان، شیطان و پری گفته می‌شود.43 در اینجا، رمز یکی از ستمگران است که با خوی شیطانی خروج کرده، همانند لانة مورچه طرفداران فراوانی به گرد خود جمع می‌کند. 

افراد و گروه‌هایی که با سفیانی درگیر می‌شوند به این افراد محدود نمی‌شوند ولی ما به همین تعداد بسنده می‌کنیم. در مورد درگیری‌های او با «یمانی» و دیگر یاران حضرت، به خواست خداوند در گفت‌وگو‌های بعدی سخن خواهیم گفت. 

 چه افراد یا گروه‌هایی سفیانی را در این نبرد یاری می‌کنند؟
 در احادیث فراوان از افرادی که با سفیانی بیعت کرده، با وی هم‌پیمان می‌شوند سخن رفته است. در اینجا منحصراً به ده تن از دست‌یاران او اشاره می‌کنیم: 

1. مؤمّل بن نباته، از بنی زهره با او بیعت می‌کند، او را به سرپرستی نیروهای مسلّح خود برمی‌گزیند. 
2. همّام بن ورد، مشهور به «برقی» با او بیعت می‌کند، او را به ریاست نیروی زمینی خود نصب می‌کند. 
3. عقیل بن عقال، مشهور به «جرهمی» با وی بیعت می‌کند، او را فرماندار جبل می‌کند. 
4. زمامدار مصر با او بیعت و او را در سمت خود ابقا می‌کند، اهالی مصر اطاعت نمی‌کنند، لشکری به مصر گسیل می‌کند، نبرد سختی در کنار پل «فرما» رخ می‌دهد، مصری‌ها 70هزار کشته می‌دهند و شکست می‌خورند. 
5. مردی از خزاعه با او بیعت می‌کند که او را به ارمنستان می‌فرستد. 
6. مردی از بنی عبس با او بیعت می‌کند، او را به عسقلان می‌فرستد و مرزبانی حدود رومیان را به او واگذار می‌کند. 
7. مردی از بنی تغلبه با او بیعت می‌کند، مرزهای ارمنستان تا مصیصه (در نواحی انطاکیه) را به او می‌سپارد. 
8. مقدام بن هقل، از جهینه با او بیعت می‌کند، او را سرپرست نیروهای پیشاهنگ خود قرار می‌دهد. 
9. عبید بن نباته زهری را به جانشینی خود برمی‌گزیند. 
10. پسرش «عنبسه» را به استانداری خراسان نصب می‌کند و... .43

در نبرد تاریخی قرقیسیا، علاوه بر سپاه سفیانی از نیروهای دیگری در احادیث سخن رفته، که به شماری از آنها اشاره می‌شود: 
الف ـ عبدالله با عبدالله: در فرازی از یک حدیث طولانی که از عمّار یاسر نقل شده، از درگیری عبدالله با عبدالله سخن رفته و چنین آمده است: «ترکان در حیره فرود آیند و رومیان در فلسطین درآیند، پس عبدالله از عبدالله پیشی گیرد و سپاهیانشان در قرقیسیا در کرانة رودخانه با یکدیگر درگیر شوند و نبرد سختی رخ دهد». 44

در احادیث ملاحم از دو تن مدّعی خلافت به نام عبدالله یاد شده، که هم‌زمان در شام و مصر فرمانشان خوانده شود.45 امام صادق(ع) در حدیثی می‌فرماید: «هر کس مرگ عبدالله را برای من تضمین کند، من ظهور قائم(ع) را برای او تضمین می‌کنم».46

ب ـ عبّاسیان و مروانیان: امام باقر(ع) فرمود: «برای فرزندان عبّاس نبرد سختی با مروانی در قرقیسیا اتّفاق می‌افتد که جوان نیرومند با مشاهدة آن پیر می‌شود. خداوند نصرت خود را از آنها برمی‌دارد، به پرندگان هوا و درندگان صحرا الهام می‌کند که از گوشت ستمگران شکم خود را سیر کنند». آنگاه سفیانی خروج می‌کند.47

در حدیثی از امام صادق(ع) از درگیری سه نیروی حسنی، اموی و قیسی سخن رفته که تحت عنوان: حسنی و آل قیس اشاره کردیم و در احادیث فراوان از درگیری سه نیروی عظیم ابقع، اصهب و سفیانی گفت‌وگو شده، که تحت عنوان ابقع و اصهب سخن گفتیم. 

تعداد سپاهیان سفیانی روزی که از وادی یابس خروج می‌کند هفت نفر می‌باشد، هنگامی که به دمشق می‌رسد به 360 نفر بالغ می‌شود و شمار بیعت‌کننده‌ها در مدّت یک ماه به 30 نفر می‌رسد.48

 نبرد قرقیسیا در روایات چگونه به تصویر کشیده شده است؟ 
 در احادیث فراوانی از جنگ سختی در آستانة ظهور در منطقة قرقیسیا سخن به میان آمده است که در اینجا به تعدادی از آنها اشاره می‌کنیم: 
امام باقر(ع) به «میسر» فرمود:49 «از محلّ شما تا قرقیسیا چقدر فاصله هست؟» میسر گفت: نزدیک است، بر کرانة فرات قرار دارد. امام(ع) فرمود: «بی‌گمان در آنجا جنگی رخ خواهد داد که از روزی که خداوند آسمان‌ها و زمین را آفریده، چنین جنگی اتّفاق نیفتاده و تا هنگامی که آسمان‌ها و زمین پابرجاست چنین جنگی رخ نخواهد داد. سفرة گستردة پرندگان خواهد شد، درندگان زمین و پرندگان هوا از آن سیر می‌شوند. قیس در آن نبرد کشته می‌شود و کسی به خون‌خواهی او برنمی‌خیزد». جمعی از راویان، این حدیث را روایت کرده‌اند و افزوده‌اند که: «منادی بانگ برآورد که به سوی گوشت ستمکاران و سرکشان بشتابید».50

همچنین آن حضرت در فرازی از یک حدیث طولانی فرمود: «لشکر سفیانی از قرقیسیا عبور می‌کند، در آنجا به نبرد می‌پردازد و 100 هزار نفر از سرکشان و ستم‌پیشگان را به قتل می‌رساند».51

امام صادق(ع) در این رابطه فرمود: «برای خداوند منّان فراخوان همگانی و سفرة گسترده‌ای در قرقیسیا هست، که منادی از آسمان بانگ برمی‌آورد: هان! ای مرغان هوا و ای درندگان صحرا، برای سیر شدن از گوشت ستمگران سرکش بشتابید».52

مولای پرواپیشگان، امیرمؤمنان(ع) فرمود: «سفیانی بر شام سیطره پیدا می‌کند، پس در قرقیسیا حادثه‌ای رخ می‌دهد که پرندگان آسمان و درندگان زمین از لاشه‌های آنها سیر می‌شوند».53 آن حضرت در فرازی از یک حدیث طولانی فرمود: «آنگاه سفیانی به محلّ معروف به قرقیسیا می‌رود. در آنجا حادثة بزرگی رخ می‌دهد که گزارش آن به همة شهرها می‌رسد و اضطراب عجیبی آنها را فرا می‌گیرد».54

 در برخی روایات، از حضور فعّال شیطان در یاری و پشتیبانی سفیانی، سخن به میان آمده است، لطفاً اشاره‌ای به این موضوع داشته باشید.
 همة جریان‌های انحرافی به نوعی به شیطان مربوط می‌شود، ولی حرکت سفیانی دقیقاً با ابتکار شیطان و برنامه‌ریزی او آغاز می‌شود و در همة ابعاد با استعانت از او جریان می‌یابد. خداوند منّان می‌فرماید: «انّ الشّیاطین لیوحون إلی أولیائهم؛ بی‌گمان شیاطین به اولیای خود وحی می‌کنند».55

سرآغاز حرکت سفیانی با یک خواب شیطانی آغاز می‌شود. شیطان در عالم رؤیا به او فرمان خروج می‌دهد، او می‌گوید: من یار و یاوری ندارم. بار دوم همان رؤیا تکرار می‌شود. بار سوم شیطان می‌گوید: تو بیرون برو ببین چه کسانی در بیرون خانه منتظر خروج تو هستند؟ او بیرون می‌رود و می‌بیند هفت نفر منتظر او هستند، پرچمی در دست دارند و می‌گویند: ما یاوران تو هستیم. او با هفت نفر خروج می‌کند و شماری از روستایی‌های وادی یابس به او می‌پیوندند.56

امیرمؤمنان(ع) می‌فرماید: «سفیانی با هفت تن از وادی یابس حرکت می‌کند که در دست یکی از آنها پرچم پیچیده‌ای هست که آن را رمز پیروزی خود می‌دانند، تا 30 میل پیشاپیش او حرکت می‌کند. کسی از افراد مهاجم این پرچم را نمی‌بیند جز اینکه شکست می‌خورد».57

با توجّه به اینکه آن پرچم از سوی شیطان در اختیار سفیانی قرار گرفته و با توجّه به گفتار علی(ع) که آن پرچم را رمز پیروزی آنها تعبیر می‌کند، روشن می‌شود که شکست مهاجمان با مشاهدة این پرچم دسیسه‌ای از دسیسه‌های شیطانی برای پیشبرد اهداف سفیانی است. 

مروزی گوید: زمامدار شام برای درگیری و پیکار با سفیانی به سوی او حمله‌ور می‌شود و با مشاهدة پرچم او شکست می‌خورد.58
از دیگر دسیسه‌های شیطانی سفیانی این است که سفیانی سه نی در دست دارد، با آن نی‌ها به هر کس بزند می‌میرد.59

 سفیانی، قیام خود را چگونه و از کجا آغاز می‌کند؟
 سفیانی پس از قول و قرار با هم‌پیمانان خود، بر فراز منبر قرار گرفته، در میان یارانش خطبه‌ای ایراد کرده، خطاب به اهالی دمشق می‌گوید: «شما گوشت و پوست من هستید، من با دوستان شما دوست و با دشمنان شما دشمن هستم». پس به آنها وعده می‌دهد که چیزی را بر آنها مقدّم ندارد.60
آنگاه ایل و تبارش را گرد آورده، فرماندهان لشکری و کشوری خود را تعیین می‌کند و هویّت خود را با این بیان ابراز می‌دارد: «هان! ای اهل دمشق! من یکی از شما هستم، شما خواصّ یاران پدربزرگم معاویـة بن ابی سفیان هستید. او پیش از آنکه به سلطنت برسد، دوست و سرپرست شما بود. او به شما نیکی کرد و شما به او نیکی کردید. هنگامی که سرورش (عثمان) کشته شد، برای خون‌خواهی او برخاست، از شما یاری خواست و شما نیز او را یاری کردید و سرکرده‌های شما در رکاب او کشته شدند. من امروز به خون‌خواهی خاندان خود و بزرگان شما برخاسته‌ام، کسی از شما شایسته‌تر نیست که مرا یاری کند». پس او را اجابت می‌کنند و با او بیعت می‌نمایند.61

همة پیروان سفیانی از تیرة کلب هستند، با آنها خروج می‌کند، خرد و کلان را می‌کشد، به کسی رحم نمی‌کند، شکم زنان را می‌درد، آل قیس در برابرش می‌ایستند، آنها را درو می‌کند، دیگر کسی نمی‌تواند در برابرش بایستد.62 

 سفیانی، در قیام خود به چه دستاوردهایی می‌رسد و بر چه مناطقی مسلّط می‌شود؟ 
 در احادیث فراوان گسترة حکومت او را به پنج منطقه؛ یعنی 1. دمشق، 2. حمص، 3. اردن، 
4. فلسطین و 5. حلب دانسته‌اند.63 در برخی از احادیث به جای حلب «قنّسرین» بیان شده است.64 در احادیث فراوان مبدأ حکومت او را از روز سیطرة او بر مناطق پنج‌گانه حساب کرده، مدّت فرمانروایی‌اش را نُه ماه دانسته‌اند.65 و در بـرخـی از احـادیـث آمـده اسـت: «او هشـت ماه تمام حکومت می‌کند، حتّی یک روز هم بر آن اضافه نمی‌شود».66

در احــادیــث فراوان تأکید شده که خروج سفیانی در مــاه رجـــب خواهد بود، شش ماه تمام می‌جنگد تا بر مناطق پنج‌گانه سیطره پیدا کند، آنگاه نُه ماه تمام حکومت می‌کند و همة مدّت حرکتش از روز خروج تا روز هلاکتش مجموعاً 15 ماه می‌باشد.67

 چنان‌که در روایات آمده است، سفیانی در قیام خود به جنایات گسترده‌ای دست می‌زند، انگیزة او از این جنایات چیست؟ 
 کشت و کشتار، خیانت و جنایت، خباثت و قساوت سفیانی فراتر از آن است که در صفحات مجلّه بگنجد. برای شمارش جنایات سفیانی در بغداد، بصره، کوفه، رقّه، برقه، رمله، جزیره، قرقیسیا، اصطخر، حلوان، ساباط، مداین، عقرقوف، حمص، مصر و دیگر مناطقی که گام می‌نهد، به تحقیق عمیق و پژوهش دقیق نیاز هست. یک نمونه از جنایتش اینکه شکم زنان را می‌درد و کودکان را در دیگ‌ها می‌جوشاند.68 براساس روایات فراوان، مهم‌ترین انگیزة سفیانی بر ارتکاب این جنایات دشمنی با خاندان عصمت و طهارت می‌باشد و اینک به شماری از این احادیث اشاره می‌رود: 
الف ـ امام باقر(ع): «همة خشم و کینة او بر شیعیان ما می‌باشد».69

ب ـ امام صادق(ع): «در کوفه مستقر می‌شود و منادی‌اش بانگ برمی‌آورد که هر کس سرِ یک نفر از شیعیان علی را بیاورد یک هزار درهم جایزه دارد».70
 
ج ـ امام باقر(ع): «سفیانی و همراهانش هدفی جز آل‌محمّد و شیعیان آل محمّد(ع) ندارند».71

د ـ امیرمؤمنان(ع): «هر کس که نامش محمّد، علی، حسن، حسین، فاطمه، جعفر، موسی، زینب، رقیّه و خدیجه باشد، سفیانی او را برای کینه‌ای که از آل‌محمّد(ع) در دل دارد از دم شمشیر می‌گذراند».72

ه‍ ـ عمّار یاسر: «لشکر سفیانی چون سیل خروشان وارد کوفه می‌شود. هر کجا شیعه‌ای از شیعیان آل‌محمّد را پیدا کنند به قتل می‌رسانند».73
 
از اینکه در این گفت‌وگو شرکت کردید متشکریم و خوانندگان گرامی مجله را به ترسیم دیگر جنایات سفیانی در مقابله با وجود مقدّس حضرت بقیّـة‌الله ـ ارواحنا فداه ـ در گفت‌وگوی آینده ارجاع می‌دهیم. 


ماهنامه موعود شماره 101


پی‌نوشت‌ها: 
1. ابن منظور، لسان العرب، ج 3، ص 280. 
2. یاقوت، معجم البلدان، ج 4، ص 328. 
3. سمعانی، الأنساب، ج 10، ص 105. 
4. شمس‌الدّین سامی، قاموس الأعلام، ج 3، ص 2007. 
5. «دیر» مرکز شهرستان زور، قصبه‌ای در میان الجزیره و برّالشّام، در 120 کیلومتری جنوب شرقی رقّّه و 20 کیلومتری شمال غربی قرقیسیا قرار دارد. [قاموس الاعلام، ج 3، ص 2212]
6. شمس‌الدّین سامی، همان، ج 5، ص 3615. 
7. کیومرث، هوشنگ، تهمورث، جمشید، ضحاک و فریدون را پادشاهان پیشدادی گویند. [فرهنگ معین، ج 5، ص 364].
8. لویس معلوف، المنجد، الأعلام، ص 548. 
9. تهمورث، ملقّب به «دیوبند» سومین پادشاه از پادشاهان پیشدادی بود. [فرهنگ معین، ج 5، ص 405]. 
10. یاقوت، همان، ص 329. 
11. سمعانی، همان.سفیانی و قرقیسیا در گذر تاریخ 
12. همان. سفیانی و قرقیسیا در گذر تاریخ
13. ابن اثیر، اللّباب، ج 2، ص 175. 
14. سیوطی، لبّ اللّباب، ص 318. 
15. معلوف، المنجد، ص 548. 
16. شمس‌الدّین سامی، قاموس الأعلام، ج 1، ص 721. 
17. شیخ مفید، الاختصاص، ص 256.
18. نگارنده، روزگار رهایی، ج 2، ص 997. 
19. شیخ مفید، همان.سفیانی و قرقیسیا در گذر تاریخ 
20. سلیمان کامل، روزگار رهایی. 
21. شیخ مفید، الارشاد، ج 2، ص 373. 
22. عبدالحمید نیلی،‌ سُرور اهل الایمان، ص 31.سفیانی و قرقیسیا در گذر تاریخ 
23. سیوطی، العرف الوردی، ص 125، ح 110. 
24. مروزی، الفتن، ج 1، ص 308، ح 893. 
25. نعمانی، غیبت، ص 280. 
26. سیوطی، العرف الوردی،‌ ص 120، ح 91. 
27. نعمانی، غیبت، ص 280. 
28. شیخ مفید، الاختصاص، ص 256.
29. همان. 
30. عبدالحمید نیلی، سرور اهل الایمان، ص 42، ح 16. 
31. سیوطی، العرف الوردی، ص 115، ح 77. 
32. کلینی، الکافی، ج 8، ص 189، ح 285. 
33. سلمی، عقدالدرر، ص 97. 
34. همان، ص 73. 
35. یاقوت، معجم البلدان، ج 4، ص 422. سفیانی و قرقیسیا در گذر تاریخ
36. سمعانی، الانساب، ج 10، ص 295. 
37. نعمانی، غیبت، ص 277. 
38. شیخ مفید، الارشاد، ج 2، ص 369. 
39. مجلسی، بحارالانوار، ج 52، ص 208. 
40. مقدسی، فرائد فوائد الفکر، ص 310. 
41. مروزی، الفتن، ج 1، ص 309، ح 893. 
42. نعمانی، غیبت، ص 302. 
43. ابن المنادی، الملاحم، صص 81، 82 و 86 و 200. 
44. شیخ طوسی، غیبت، ص 463، ح 479. 
45. همان، ص 443، ح 436. 
46. همان، ص 447، ح 445. 
47. نعمانی، غیبت، ص 303. 
48. سلمی، عقد الدرر، ص 82.
49. میسر بن عبدالعزیز از اصحاب خاص امام باقر(ع) بود و حضرت اسرار امامت را به او آموخته بود [تستری، قاموس الرّجال: 10/ 320].سفیانی و قرقیسیا در گذر تاریخ
50. کلینی، الکافی، ج 8، ص 245، ح 451. 
51. نعمانی، غیبت، ص 280.
52. همان، ص 278. 
53. سلمی، عقد‌الدرر، ص 87. 
54. همان، ص 92. 
55. سورة انعام (6)، آیة 121. 
56. مروزی، الفتن، ج 1، ص 282، ح 823. 
57. سلمی، عقد الدرر، ص 73. 
58. مروزی، همان. 
59. همان، ح 822. 
60. ابن المنادی، الملاحم، ص 78. 
61. همان، ص 80. 
62. سیوطی، العرف الوردی، ص 111، ح 68. 
63. نعمانی، غیبت، ص 304. 
64. طبرسی، اعلام الوری، ج 2، ص 282. 
65. نعمانی، غیبت، ص 300. 
66. طبرسی، همان. 
67. نعمانی، غیبت، ص 300. 
68. مروزی، الفتن، ج 1، ص 206. 
69. نعمانی، غیبت، ص 301. 
70. شیخ طوسی، غیبت، ص 450. 
71. عیّاشی، التّفسیر، ج 1، ص 163، ح 222. 
72. حائری، الزام النّاصب، ج 2، ص 199. 
73. مروزی، الفتن، ج 1، ص 303، ح 882.سفیانی و قرقیسیا در گذر تاریخ

برچسب ها :
درباره وبلاگ
آمار وبلاگ
تعداد بازدید : 657309
تعداد نوشته ها : 253
تعداد نظرات : 11
پخش زنده
X