شيخ مفيد؛ مبين مباحث مهدویت
ابوعبدالله محمد بن نعمان معروف به شیخ مفید یکی از اکابر فقهای شیعه در سده چهارم و پنجم هجری در سال 336 هجری در روستایی به نام عبکرا دیده به جهان گشود. بعدها به همراه پدر که از اهالی بصره و به شغل معلمی اشتغال داشت به بغداد رفت و کسب علم و دانش پرداخت وی در مدت تحصیل بزرگانی چون: شیخ صدوق،محمد بن جنید اسکافی،ابو علی صولی،ابوغالب رازی،ابن قولویه قمی کسب فیض کرد و سرانجام استعداد و هوش فوق العاده خدادادی به یکی از نوادر در علم کلام و فقه در تاریخ اسلام بدل گشت.
پس از فراغت از تحصیل در بغداد به تدریس مشتاقان علوم دینی پرداخت و شاگردان بزرگی که هر یک به نوبه خود یکی از ناموران و نوادر جهان اسلام شدندو در میان تنبوه شاگردان به نام شیخ مفید نام چند تن چون ستاره های درخشان بیشتر رخ می نمایاند: سید مرتضی و سید رضی،شیخ طوسی و نجاشی و در این بین داستان آغاز تعلیم و تربیت دو بادر سید مرتضی و سید رضی که در عالم خواب و به توصیه حضرت زهرا(س) به وقوع پیوست از همه جاب تر و بیانگر جایگاه رفیع و بلند مرتبه استاد و شاگردان با عظمت ایشان است.
شیخ سرانجام در سوم رمضان المبارک سال413 هجری در سن 75 سالگی رخ د رنقاب خاک کشاند و جهان اسلام را در ماتم فقدان خویش سیه پوش کرد. شیخ علاوه بر تعلیم و تعلم شاگردان مبرز و بلند مرتبه آثار علمی گرانبهای بسیاری را به رشته تحریر در آ<رده اند که در میان آنها می توان از این کتابها نام برد:
اوائل المقالات، شرح عقاید صدوق،اجوبه المسائل السرویه و نکت الاعتقادیه در علم کلام و عقاید المقنعه ،المسائل الصاغانیه،جوابات اهل الرقه فی الاهله و العدد در فقه امالی در اخلاق الافصاح فی الامامه، ارشاد، جمل،الفصول المختاره،تفضیل امیر المومنین علی سایر الصحابه در امامت و فلسفه سیاسی اسلام.
شیخ مفید همچون استادش شیخ صدوق و دیگر علمای شیعه در جهت تشریح و توصیف مباحث مهدویت نیز آثار گرانبایی تالیف نموده اند که به اختصار به شرح آنها می پردازیم:
الارشاد فی معرفه حجج الله علی العباد
این کتاب در دو جلد (جزء) تنظیم شده جزء اول به حیات امام علی (ع) و جزء دوم به زندگانی دیگر ائمه (ع) اختصاص یافته است. بخش پایانی کتاب به امام مهدی (عج) است. دراین بخش پس از بیان نام، کنیه و ولادت حضرت مهدی(عج) به دلایل عقلی بر وجود امام معصوم اشاره می شود. آن گاه با بهره گیری از آیات قرآن و ورایات پیشوایان دین، ویژگیهای حضرت مهدی(عج) را بر می شمرد و از بشارت پیامبر(ص) به ظهور حضرت در آخرالزمان یاد می کند. مطالب اساسی این کتاب عبارتست از:
-ادله عقلی و نقلی بر امامت امام عصر(عج)
-روایاتی که درباره حضرت مهدی(عج) رسیده است
-اشخاصی که به فیض دیدار امام نائل شدند
-کرامات و معجزات حضرت در عصر غیبت
-علائم ظهور و حوادث پیش از ظهور حضرت
-سال،روز و محل قیام
-چگونگی گردآوری سپاه و ماموریت آنان
-مسیر حرکت حضرت
-مدت امامت و حکومت
-جریانات آن روزگار
-وضعیت روزگار ظهور
-ویژگیهای حضرت مهدی(عج)
این کتاب با تحقیق موسسه آل البیت الاحیاء التراث قم در دو جلد363 و562 صفحه ای توسط انتشارات کنگره هزاره شیخ مفید به چاپ رسید.
الفصول العشره فی الغیبه
شیخ مفید در دیباچه کتاب الفصول درباره این رساله می نویسد: « در دیگر نوشته های خود به مسائلی چون وجوب امامت ، عصمت امام، ویژگیهای امام، دلائل امامت ائمه معصومین (ع) نقد ادعای مخالفان ، فلسفه غیبت و ... پرداخته ام . در این نوشته،به ده پرسش درباره مهدی، پاسخ می دهم.» شیخ همچنین دراهمیت این کتاب می نویسد: « دراین اثر آنچه تمامی خردمندان بدان نیاز دارند،آورده شده و به گونه ساده، در دسترس همگان قرار گرفته است.»
پرسشهای دهگانه این کتاب عبارتند از:
1-آیا امام حسن عسگری (ع) فرزندی به نام مهدی داشته است؟ آیا این را فقط شیعه باوردارد، یا غیر شیعیان نیز بدان اعتراف دارند؟
2-تکذیب وجود فرزند برا یامام حسن عسگری(ع) از سوی جعفر بن علی (عموی امام زمان)
3-امام حسن عسگری (ع) اگر فرزندی به نام مهدی داشت ، چطور در وصیت خود ، از او نام نبرده و به مادرش وصیت کرده است.
4-دلیل بر ولادت مخفیانه و غیبت آن حضرت چیست؟
5-غیبت طولانی، خلاف عادت پذیرفته نیست. چگونه می تواند فردی که در زمناهای دور چشم به جهان گشوده تا این زمان (411هجری قمری) زنده باشد؟
اگر فرزندی به نام مهدی داشت ، چطور در وصیت خود ، از او نام نبرده و به مادرش وصیت کرده است.
4-دلیل بر ولادت مخفیانه و غیبت آن حضرت چیست؟
5-غیبت طولانی، خلاف عادت پذیرفته نیست. چگونه می تواند فردی که در زمناهای دور چشم به جهان گشوده تا این زمان (411هجری قمری) زنده باشد؟
6- غیبت طولانی،با دست نیامدن و مشخص نبودن محل سکونت وی چگونه ممکن است؟
7-بر فرض صحت غیبت، در صورت اجرا نکردن حدود بیان نکردن احکام، هدایت نکردن گمراهان، اقامه نکردن تمر به معروف و نهی از منکر چه نفعی خواهد داشت؟
8- به هر دلیلی که شیعه امامیه ادعای فطحیه ، کیسانیه ، ناووسیه و اسماعیلیه را در باب غیبت باطل می شمارد، به همان دلیل ادعای شیعه امامیه نیز، در غیبت حضرت مهدی باطل است.
9-شیعه امامیه بر این باور است که خداوند غیبت آن حضرت را لازم دانسته و خداوند چیزی را اراده نمی کند، مگر آن که دارای مصلحت باشد. از سوی دیگر شیعه امامیه معتقد است که در مشاهده آن حضرت و اخذ معارف دین از وی، مصلحت کامل بندگان وجود دارد و با ظهور آن حضرت، همه مصالح تحقق می پذیرد. بنابراین چگونه خداوند عیبت حضرت را اراده نموده است.
10-اگر امامیه بر غیبت امام عصر(عج) اصرار کند، باید در هنگام ظهور، معتقد به معجزه باشد، تا مردم او را بشناسند، در حالی که داشتن معجزه از ویژگیهای پیامبران الهی است.
این کتاب به «المسائل العشره فی الغیبه والاجوبه عن المسائل العشر» نیز معروف است و با این نام نیز به چاپ رسیده است.این کتاب با تحقیق فارس حسون و انتشارات کنگره هزاره شیخ مفید در 103 صفحه منتشر شده است.
رسالته ثانیه فی الغیبه
این رساله در پاسخ شخصی است که درباره غیبت امام زمان (عج) مطرح شده دراین رساله، پنج پرسش مطرح شده که شیخ، محکم و متقن به آنها پاسخ می دهد. از جمله سوالات مطرح شده در این اثر می توان از این سوالات نام برد:
-چه دلیلی بر وجود امام زمان هست؟
-چگونه کسی که طرفدار عدل و توحید است، امامت کسی را که ولادت او قطعی نیست می پذیرید؟ آیا چنین چیزی به عقل ، یا وحی درست می آید؟
این کتاب نیز توسط انتشارات گنگره شیخ مفید و تحقیق علاء آل جعفر در 60 صفحه به چاپ رسیده است.
مهدي(ع) ميآيد
آخرالزمان" اصطلاحی است که طی سالهای اخیر بارها شنیدهایم و هرچه پیش میرویم بر کاربرد آن افزوده میشود .
گرچه آخرالزمان از اعتقادات خاص شیعه و ریشهی آن در تفکر اسلامی است اما منحصر به مسلمانان نبوده و معادلهای این کلمه ، در ادیان دیگر کاربرد وسیع و متنوعی دارد . حتی در مکاتب و مباحث سیاسی غیردینی نیز بحثهای متعددی راجع به آن صورت گرفته است .
آنچه که در بین تمامی ادیان و حتی مکاتب غیردینی راجع به "آخرالزمان" اشتراک دارد ، اشاره به مقطعی از تاریخ انسان است که در آن ، بشر به عالیترین برنامه و اسلوب ادارهی زندگی اجتماعی دست یافته و به وسیلهی آن فصل نوینی از همزیستی متعالی توأم با صلح ، آرامش ، عدالت و رفاه جهانی را آغاز میکند . تأکید ادیان و فرهنگهای متأثر از آن بر اجتماع انسانها در غالب "مدینهی فاضله" ، "آرمانشهر" ، "شهر سالم" ، "اورشلیم" ، "اتوپیا" و ... دقیقا مبتنی بر همین اعتقاد میباشد . البته یکی از وجوه تمایز اعتقاد به آخرالزمان بر پایهی ادیان الهی با اعتقاد به این اصل بر پایهی مکاتب دستساز بشر (مکاتب اومانیستی) ، باورهای پیرامون ریشهی تأسیس چنین جامعهای است که پیروان ادیان آسمانی ، ریشهی آن را در "ظهور منجی آخرالزمان" میدانند و پیروان ایسمهای منحرف غیردینی ، آن را ثمرهی سیر تکاملی جوامع انسانی دانسته و پایان تاریخ مینامند(1) .
به هر حال آنچه مسلم و انکارناپذیر است ، انتظار تمام عالم برای فرارسیدن روز موعود و نجات انسان از پلیدیها و زشتیها و آغاز حکومت صالحان بر کرهی خاکی است و البته مترقیترین ، کاملترین و صحیحترین باور ، اعتقاد آخرالزمانی شیعه مبنی بر ظهور امام دوازدهم(س) ، حجت غایب ، حضرت ولیاللهالاعظم(ارواحنا فداه) میباشد .
شیعیان بر اساس وعدههای داده شده از سوی رسول اکرم(ص) و ائمهی طاهرین(س) منتظر تحقق موعد قیام و ظهور قائمآلمحمد(ع) هستند و برای این انتظار نیز تکالیف و وظایفی دارند . فرهنگ انتظار طی قرون گذشته ، نیروی محرکهی خیزشهای بزرگ عدالتخواهانه و ظلمستیز بوده که قیام شکوهمند امام راحل(ره) را میتوان آخرین آن نامید . از سوی دیگر روایات و متون متعدد ، نشانههای مختلفی را برای مشخص نمودن احوالات آخرالزمان و اشاره به عصر ظهور ذکر کردهاند که این بخش ، همیشه مورد توجه خاص و عام بوده است .
در سالهای اخیر مباحث پیرامون فرارسیدن دورهی آخرالزمان در میان پیروان ادیان مختلف رشد چشمگیری یافته که اعتقاد به رجعت و ظهور مسیح در سال 2000 میلادی در میان برخی از فرق مسیحی ، از آن جمله بود . همچنین اعتقادات بحثانگیز مسیحیان انجیلی (مسیحیان صهیونیست) ، یهودیان و ... و طرح تفکرات جنجالی همچون نبرد آرماگدون(هرمجدون) ، تخریب مسجدالاقصی و ... از این دست است . ارائهی عجولانهی تزهایی همچون پایان تاریخ ، به منظور منحرف نمودن تفکر فطری منجیخواهی نیز دلیل بر رشد همین باور ارزیابی میشود . البته هدف این نوشتار پرداختن به این دسته از مطالب نیست و واشکافی آنها نیاز به مباحث مشروح جداگانهای دارد ، اما توجه به موارد اخیرالذکر لازم است ، تا بدانیم احساس فرارسیدن آخرالزمان در تمام ادیان شکل گرفته است .
آنچه در اینجا مورد توجه است ، باور نزدیک بودن تحقق وعدهی ظهور مهدی موعود(عج) ، در بین اکثریت شیعیان و محبین خاندان عترت(س) است . شواهد و مستندات قابل توجه دلالت بر این امر دارند که این مسأله از حد یک آرزو و امید صرف فراتر رفته و به لطف ذات احدی در حال فرا رسیدن و محقق شدن است . انشاءالله
به نظر میرسد برای اثبات این مدعا ذکر نکاتی که در زیر میآید کفایت کند :
اول _ آیةالله ناصری در سخنرانیای در مدینةالنبی که در رجب سال گذشته صورت گرفته مطالبی را راجع به مبشراتی پیرامون حضرت بقیةاللهالاعظم(ص) بیان کردهاند . این مطالب که به نقل از حضرت آیةاللهالعظمی بهجت میباشد به این شرح است : « من خراسان بودم ، یکی از دوستان ما که تشرف دارد محضر حضرت [صاحبالزمان(عج)] به منزل ما آمد ، از او پرسیدم "شما تازگی تشرف محضر حضرت داشتهاید؟" ، فرمودند "بله" ، عرض کردم "راجع به ظهور سؤال نکردید؟" ، فرمودند که "چرا" ، گفتم که "حضرت چه فرمودند؟" ، گفت من از حضرت سؤال کردم "یابن رسولالله ظهور چه وقت خواهد بود؟" فرمودند "نزدیک است" عرض کردم "من هم درک میکنم ظهور شما را؟" حضرت فرمودند "پیرمردتر از شما هم درک میکنند ظهور مرا" » [انشاءالله] . آیةالله بهجت فرموده بودند آن پیرمرد که تشرف به محضر حضرت دارد حدود 60 سال سن دارد! . سپس آیةالله ناصری خطاب به مخاطبین میگویند « خدا میداند زمان ظهور نزدیک است . » (2)
دوم _ حضرت آیةاللهالعظمی مکارم شیرازی فرمودهاند « همانطور که برای حضرت مهدی علیهالسلام یک غیبت صغری و یک غیبت کبری است یعنی درست مانند آفتاب [که] وقتی میخواهد پنهان شود ابتدا قرص خورشید پشت افق پنهان میشود ولی هوا نیمهروشن است و کمکم این روشنایی برچیده میشود و تاریک میشود ، برای ظهورش هم یک ظهور کبری و یک ظهور صغری است مانند موقعی که آفتاب میخواهد طلوع کند قرص خورشید هنوز پیدا نشده اما هوا نیمهروشن است و بعد خورشید دیده میشود . مرحلهی غیبت ایشان در دو مرحله واقع شده است و ظهور ایشان هم ظهور صغری و هم ظهور کبری دارد . در ظهور صغری توجه مردم به امام زمان علیهالسلام زیاد میشود و همه جا صحبت از امام زمان علیهالسلام است و جلسات امام زمان علیهالسلام پرشور میشود و بحثهای امام زمان علیهالسلام همه جا را میگیرد . وضع طوری میشود که مردم تشنه میشود[ند] و آماده میشوند . ما تصور میکنیم که در این عصر و زمان ، "ما انشاءالله در بینالطلوعین ظهور حضرت مهدی علیهالسلام قرار داریم" . من فراموش نمیکنم پنجاه سال قبل مؤسساتی که به نام حضرت مهدی علیهالسلام بود خیلی کم بود و کتابهایی که دربارهی حضرت مهدی علیهالسلام نوشته شده بود به اندازهی امروز نبود و سخن از امام مهدی علیهالسلام به این گستردگی نبود ، اگر کسی چهل یا پنجاه سال قبل مسجد جمکران میرفت در بهترین شبها ده یا بیست نفر بودند اما الان صدهاهزار نفر در بعضی از شبهای حساس هستند . "ما به سوی طلوع کبری پیش میرویم" . » (3)
سخنان فوق از بزرگانی است که ما به راستگویی و تقوای آنها اعتماد کامل داریم و ضمنا این مطالب در لفافه و ابهام بیان نگردیده بلکه صراحتا نوید نزدیک بودن زمان ظهور را میدهد .
در خصوص توجه خاص به امام مهدی(ع) ، ذکر این نکته مناسب است که در دیداری که حجةالاسلام ریشهری نمایندهی ولی فقیه در امور حج به همراه دستاندرکاران حج گذشته ، چند روز قبل با مقام معظم رهبری داشتند ، آقای ریشهری یکی از ویژگیهای حج امسال را "توجه ویژهی حجاج تمام کشورها به امام زمان(ص)" برشمرد . (4)
اکنون سؤال این است که در این شرایط وظیفهی ما به عنوان جامعهی شیعی که خود را پیرو و سرباز آن حضرت میدانیم و نیز بر اساس وعدههای داده شده ، اصل سپاه حضرت مهدی(ع) متشکل از ما (یاران سید خراسانی که 200هزار تا یکمیلیون نفر ذکر گردیده است) میباشد ، چیست؟
وظایفی که شیعیان در آستانهی ظهور دارند ، متعدد و مختلف میباشد که لازم است کارشناسان موضوع به تبیین ، معرفی و تبلیغ آن بپردازند . آنچه در اینجا مدنظر است ، بخشی از این وظایف میباشد که به گسترش فضای منجیخواهی میانجامد . آیةالله مکارم در ادامهی مطالب فوق ، این بخش از وظایف را برشمردهاند . ایشان میفرمایند « اگر میخواهیم به آن ظهور کمک کنیم ، این ظهور صغری را توسعه دهیم . همین "بحثهای مختلف دربارهی حضرت را میان جوانان و بزرگسالان و زنان و مردان و مسلمانان و غیرمسلمانان توسعه دهیم و به اینترنت بکشانیم" . خلاصه "با امواج ، نام مهدی علیهالسلام را به همهی دنیا برسانیم" و این ظهور صغری را پررنگ کنیم تا نام حضرت مهدی علیهالسلام در همهی جلسات حضور پیدا کند . من معتقدم اگر این کار را بکنیم این یک مصداق عملی دعای تعجیل فرج میشود . » (5)
بیان فوق ، کلید اصلی راهکار انجام وظیفه است و مابقی کار ، اجرایی کردن آن است . در سالهای اخیر مکررا مباحثی را راجع به "جنبش نرمافزاری" شنیدهایم ، خصوصا در فرمایشات مقام معظم رهبری بارها به آن اشاره شده است . ما در حوزهی مهدویت و انتظار ظهور نیز نیاز به چنین جنبشی داریم ، البته از چند زاویه ، که سعی میشود بخشهایی از آن به تفکیک اشاره شود .
1_ یکی از مشکلات بزرگ جامعهی علمی ما ، ترجمهای بودن علوم در حوزهی علوم انسانی خصوصا علوم سیاسی و جامعهشناسی است . ما در این حوزهها مصرفکنندهی صرف تولیدات غرب هستیم و آنها نیز آنچه را که بر اساس اهدافشان میباشد تحویل ما دادهاند . غرب در هجوم فرهنگی خود سعی در سکولاریزه کردن جوامع ، خصوصا جوامع اسلامی داشته و برای موجه جلوه دادن این امر ، ضمن موفق قلمداد کردن جامعهی غربی ، علت آن را پایبندی به اصولی همچون لیبرالیسم و سکولاریسم تبلیغ کرده است . تأمل و دقت در سیاستگذاریها و واشکافی استراتژیهای غربی به خوبی آشکار میسازد که آنها از حربهی جدایی دین از سیاست فقط برای خلع سلاح جوامع غیرغربی خصوصا اسلامی بهره بردهاند و این در حالی است که خود دقیقا بر اساس آموزههای دینی و تصورات اعتقادیشان از آیندهی جهان (همچون اعتقاد آرماگدونی) به برنامهریزی ، سیاستگذاری و تدوین استراتژی اقدام نمودهاند . لذا در گام نخست باید ضمن دوری جستن از باورهای غلط و مسمومی که به وسیلهی شبیخون فرهنگی و استعماری غرب در جوامع اسلامی رسوخ یافته ، نسبت به بومی کردن علم بر پایهی اعتقادات اسلامی خصوصا در حوزهی علوم انسانی گام برداریم .
2_ در گام بعدی ، همین جنبش نرمافزاری میبایست در حوزهی علوم مهدوی شکل گیرد . در این راستا باید کاری گسترده و هدفمند بر روی احادیث و روایات برجای مانده پیرامون مسألهی آخرالزمان و ظهور منجی و نیز پیشگوییها و اعتقادات ادیان و فرق مختلف در این خصوص ، به عمل آید و سپس صحیح و ناصحیح آن از هم جدا شده و بر اساس صحیحیات آن و با توجه به شرایط روز ، اقدام به تولید فکر ، علم و فرهنگ انتظار شود . باید این باور را تقویت کنیم که اعتقاد به مهدویت میتواند به مثابه برترین شاخص و منبع برای تدوین علم و استراتژیهای راهبردی هر حکومت اسلامی عمل نماید . با باور فوق به بازنگری ، بازخوانی و بازنویسی سیاستهای کلان در عرصهی داخلی و خارجی پرداخته و با برداشتی اصولی و ضمنا واقعبینانه ، تمامی حرکتها را در راستای زمینهسازی آنچه که به آن وعده داده شده است جهت دهیم .
3_ دنیای امروز سراسر ظلم است و ستم و بیعدالتی . فریاد دادخواهی مردم ستمدیده و زجرکشیده در تمام جهان بلند است . مکاتب جنجالی که با پروپاکاند ، ادعای رفع مشکلات و ایجاد جهانی بهتر را میدادند یک به یک به زبالهدان تاریخ پیوستند . جهان غرب که لیبرال دموکراسی را برترین نسخهی ادارهی جوامع میدانست و نوید پایان سعادتمندانهی تاریخ را میداد ، خود به شکست دموکراسی معترف است . سردرگمی و استیصال ثمرهی لائیسیته در جهان به اصطلاح متمدن امروز است . فطرت حقیقتجوی انسانها میدان بروز یافته و دین دیگر مخدر به حساب نمیآید بلکه کیمیای عصر حاضر است . آشفتگی و پریشانی بر همه مستولی گشته و تمنای مصلح آخرالزمان میرود که به خواستهی تمام بشر تبدیل شود . در چنین شرایطی بزرگترین وظیفهی ما ترویج "منجیطلبی" است . در این عصر ارتباطات و با وجود ابزارهایی همچون شبکهی جهانی (اینترنت) ، دیگر هیچ بهانهای برای عدم ارتباط با جهان تشنهی عدالت وجود ندارد . باید با ملل مختلف ارتباط بگیریم . اشتراکات عقیدتی پیرامون منجی و مصلح آخرین را کشف و تقویت نماییم . با تأکید بر اشتراکات ، اصل منجیخواهی را تعمیم داده ، عمومی و جهانی سازیم . سپس در شرایطی به دور از تفرقه ، امکان معرفی منجی واقعی یعنی حضرت حجةابنالحسن(ع) را فراهم آوریم . تأسیس سایتهای اینترنتی متعدد و متنوع ، تألیف و ترجمهی متون و مقالات به زبانهای مهم دنیا ، برقراری رابطه با مراکز عقیدتی ، اجتماعی و روشنفکران ملل مختلف ، ایجاد امکان تبادل افکار و نظرات پیرامون موضوع منجی و مصلح جهانی و ... اقداماتی است که میتواند با بسیج امکانات مالی و فنی و توان علمی و اجرایی به مرحلهی اجراء درآید . تاکنون دنیای غرب ما را به چالش کشیده و با سوءاستفاده از فنآوری ارتباطی نوین به نشر افکار ، عقاید و توطئههای خویش پرداخته است اما از این پس این ماییم که بایستی با استفادهی بهینه از همان ابزار تکنولوژیک ، به اثبات برتری اعتقادمان راجع به آخرالزمان ، ظهور منجی و عدالت و صلح بیپایان بپردازیم . انشاءالله در آن شرایط ، پیروان راستین مذاهب الهی همنوای با شیعیان جهان ، ظهور منجی موعود را از خدای یکتا خواستار خواهند شد .
4_ در کنار این اقدامات ، تکتک ما باید مطالعاتمان پیرامون امام مهدی(عج) ، عصر ظهور و اتفاقات و مسائلی که در آن زمان به وقوع خواهند پیوست را بالا ببریم تا هنگام قرار گرفتن در آن شرایط ، هم از افتادن در گرداب فتنهها در امان باشیم و هم هر کداممان وظیفهی خویش را بشناسیم . بنا بر بسیاری از اخبار ، اتفاقات متصل به ظهور از ماه رجب آغاز میشود و تا محرم بعد (بیش از ششماه) و هنگام قیام قائم(ص) ادامه مییابد ، ما باید از هماکنون بر تمام این دورهی پر از تلاطم و شور اشراف داشته باشیم تا به هنگام عمل ، از میزان خطا کاسته شود . ما باید آسیبهای تفکر مهدوی را نیز خوب بشناسیم ، یکی از آفتها و آسیبهای جدی در سالهای اخیر ، جریان موازی و انحرافی انجمن حجتیه که مروج انتظار واپسگرا و مخرب بوده است ، میباشد و البته از این دست نیز بسیار است . واشکافی این جریانات کمک بزرگی به اصالت تفکرات حوزهی ظهور خواهد کرد . ما باید از هماکنون نگاهمان به دنیای اطراف را تغییر دهیم و از پنجرهی مهدویت به تمام تحولات جهان بنگریم .
ما باید مهدی(ع) را باور کنیم .
اللّهم صَلّف علَی کَهْفف الْحَصین وَ غفیاثف الْمضْطَرّف الْمسْتَکین حجّتفکَ وَ کَلفمَتفکَ النّاموس الأکْبَر الإمام الْمَهْدیّف الْمنْتَظَر حجّةفابْنالْحَسَنالْعَسْکَریّ صَلَواة اللهف وَ سَلامه عَلَیه اَللّهمّ عَجّفلْ فَرَجَه وَ سَهّفلْ مَخْرَجَه وَاجْعَلْنا مفنْ اَنْصارهف وَ اَعْوانفهف وَ الْفائفزینَ بفلفقائفهف
_________________________________________
پینوشت :
1_ اشاره به فرضیهی "پایان تاریخ" نوشتهی "فرانسیس فوکویاما"
2_ برگرفته از فایل تصویری سایت تخصصی موعود تحت عنوان "پیرمردتر از شما هم ظهور را درک میکند"
3_ فصلنامهی علمی- تخصصی ویژهی امام مهدی علیهالسلام ، سال دوم ، شمارهی پنجم ، پاییز 1381 _ به نقل از سایت تخصصی موعود
4_ واحد مرکزی خبر ، گزارش دیدار دستاندرکاران حج با آیةالله خامنهای
5_ به مأخذ سوم رجوع شود
مهدی و نهضت عدالت خواهی
و اشرقت الاَرض بفنورف رَبفها
اینک افق را بنگرید که خورشید طالع می شود ، تاریکی ها را می شکافد و شوکت و سطوت خویش را بر همه جا می گستراند ، سپاه فرشتگان در پیش رویش به تعظیم ایستاده ، چشم بر فرمان ، در پیشاپیش آنان جبرئیل امین دست ادب بر سینه دارد تا با اذن خدای جلیل فریاد بردارد و از کران تا کران بانگ خویش را بگسترد که ای مردمان ! گوش فرا دارید و بهوش باشید :
جاءَ الحَق و زَهَقَ اَلباطف:
حق آمد و باطل نابود شد
آری در طلیعه آن روز دو خورشید طلوع می کند :خورشید منظومه از شرق و خورشید مهدوی از غرب ، با یاران و همرزمان خویش در کنار یکتا معبد توحید ، کعبه مقدس .
آری فرزند مولود کعبه قیام الهی خویش را از این جا به جهانیان اعلام می دارد . زمان و زمین در انتظار این لحظه بی شکیب بودند ، شبها و روزهای بی شماری گذشته بود که ناگهان فرمان پروردگار در رسید ، اینک او می آید . همه جا را آذین بندید ، سر تا پا گوش شوید تا بشنوید که صاحب زمانه چه میگوید : او وعده خداست و وعده خداوند حق است . اکنون اگر نیک بنگرید خواهید دید که گلبرگها از خوشحالی شکفته اند و بر روی خورشید لبخند می زنند . آنان در انتظار این زمان ، لحظه شماری می کردند و در تب و تاب بودند .
گلهائی چند نیز پیش از شکوفائی این نوگلان پژمردند و چشمشان بر چشمة خورشید نیفتاد…
راستی تا آن زمان که خورشید بدمد چگونه باید زندگی را گرمی بخشید ؟ بهتر آنکه یاد خورشید را لحظه به لحظه در سینه ها مان زنده بداریم تا فروغش روحمان را گرمی بخشد که فرموده اند : تَوقع اَمر صاحفبک لَیلَک و نَهارفک : شبانه روز در انتظار ظهور صاحب الامر خود باشید . خورشید را باید پاس داشت ، و از نور و گرمیش سخن گفت و او را شناخت و شناساند و تا سرزدنش با تمامی وجود فریاد کنیم : که در انتظار طلوع نشسته ایم . چه بهتر که به فرمودة پیامبر بزرگوارe در حدیث ثقلین این شناخت را از سخـن خداونـد متعـال و کـلام دفربار پاکـان از آل محمـدe برگیریم و گوش به پیـام دل
از این رو بر آن شدیم تا خورشید را در این مجموعه با آن کلمات مقدس توصیف کنیم ، هر چند که این گزیده برگی از گلستان عطرآگین معارف آن بزرگواران می باشد .
آب دریا را اگر نتوان کشید پس به قدر تشنگی باید چشید
با اذعان به ناتوانی خود در این خوشه چینی از خرمن معرفت از حضرت دوست میخواهیم تا یاریمان کند و بتوانیم با استناد به احادیث و روایات به سوالاتی چند پاسخگو باشیم
همه افراد کنجکاو ازخود می پرسند :
1- آیا سرنوشت آینده بشریت صلح وعدالت و امنیت وآزادی انسانها از چنگال هرگونه ظلم و ستم وتبعیض واستعمار است ؟ یا آ نگونه که بعضی پیش بینی میکنند هرج ومرجها روز افزون فاصله ها بیشتر ، ناهماهنگی ها ونا به سامانیها فراوانتر ، وسرانجام یک جنگ اتمی – یا فوق اتمی – عالمگیر ، پایه های تمدن انسانی را ویران خواهد ساخت ، و اگر انسانهای بر روی کره زمین باقی بمانند افرادی عقب مانده ، معلول ، بینوا ودرمانده خواهند بود.
2- اگر عقیده نخست صحیح است وسرانجام صلح وعدالت است به چه دلیل ؟
3- اگر بنا هست جهان به سوی عدل وصلح وبرادری گام بر دارد ، آیا اجرای این اصول بدون انقلاب ممکن است ؟ و به تعبیر دیگر : آیا اصلاحات تدریجی و رفورمها توانایی بر دگرگون ساختن چهره عمومی جهان با این همه ناهنجاریها دارند ؟
4- اگر لازم است انقلابی صورت گیردآیا تنها از طریق قوانین مادی امکان پذیر است ، یا بدون استمداد از اصول معنوی وارزشهای اصیل انسانی ممکن نیست.
5- باز اگر قبول کنیم چنین انقلابی بهرحال انجام گرفتنی است ، رهبر این انقلاب چه صفاتی باید داشته باشد ؟
6- آیا این انقلاب الزاماف به حکومت واحد جهانی میانجامد ؟
7- آیا آمادگیهای خاصی برای چنان حکومتی قبلا لازم نیست ؟
8- این آمادگیها در دنیای کنونی وجود دارد یا نه ؟ و اگر ندارد آیا درحال حاضر جهان به سوی این آمادگیها گام برمیدارد یا به سوی عکس آن ؟
9- آیا این امور – بهرحال باعقیده عمومی مذاهب جهان نسبت به ظهور یک مصلح بزرگ آسمانی ارتباطی دارد ؟
10- اعتقاد عمومی مسلمانان به ظهور مهدی چگونه است و پیوند آن با این مسائل سرنوشت سازچیست ؟
11- آیا اعتقاد به چنان ظهوری ما را به اصلاح عمومی جهان از طریق یک انقلاب همه جانبه نزدیکتر میسازد یا آنچنانکه بعضی می اندیشند دور میکند ؟
12- و آخرین سؤال اینکه آیا این فکر و عقیده عمومی مذاهب یک واقعیت عینی است و مولود دلایل منطقی ، یا یک تخیل است برای اشباع کاذب تمایلات سرکوفته انسانها در مسیر گمشده عمومی یعنی ((صلح)) و ((عدالت )) ؟ ! …
شک نیست که در یک نظر ابتدایی قرائن گواهی می دهد که دنیا به سوی فاجعه پیش می رود ، فاجعه ای که زائیده " ترک عواطف " ، در "افزایش فاصله میان جوامع ثروتمند و فقیر" ، " شدت گرفتن اختلافات و برخوردهای دولتهای بزرگ وکوچک " ، " سیر تصاعدی جنایات " ، " نا بسامانیهای اخلاقی و روحی و فکری " ، و " فرآورده های نا مطلوب و پیش بینی نشده زندگی ماشینی " و مانند آن است . فاجعة مقایسه وضع موجود با گذشتة نزدیک ، چهرة آن را مشخص می سازد ، و عامل مؤثری برای نمو جوانه های بدبینی در اعماق فکر خوشبین ترین افراد محسوب می گردد . آگاهان بین المللی می گویند تنها حجم بمبهای هسته ای موجود در زراد خانه های دولتهای بزرگ برای نابود ساختن تمام آبادیهای کره زمین نه یک بار بلکه هفت بار! کافی است . این سلاحها را با آن هزینه های سرسام آور که با ارقام نجومی قابل بیان است بی جهت نساخته اند ، بازیچه نیست ، برای مصرف در یک جنگ اتمی وحشتناک ساخته شده و پیدا کردن بهانه برای شروع آن ، در جهانی که این همه برخورد مرزی و تزاحم منافع ، و مناطق قابل انفجار وجود دارد کار مشکلی نیست . در سران بزرگ امروز دنیا نیز " حس جاه طلبی " و " جنون قدرت " نیز به اندازه کافی برای شروع چنین جنگی سراغ داریم ! بنابراین پیش بینی میتوان کرد که در آینده ای نه چندان دور " فاجعة بزرگ " روی دهد و احتمالاٌ بشریت در یک جنگ وسیع اتمی ، یا بر اثر فقر اقتصادی ناشی از انحصارطلبی قدرتهای بزرگ ، یا پایان گرفتن منابع انرژی و یا غیر قابل زیست شدن محیط زیست ، از مبان برود ! ولی در برابر این همه عوامل بدبینی ابتدایی ، مطالعات عمیقتر نشان میدهد آینده درخشانی در پیش است :
این ابرهای تیره و تار با غرش تندرهای وحشت انگیز سرانجام کنار خواهد رفت . این شام سیاه قیرگون را صبح سپید امیدی به دنبال است . این سرمای سوزان زمستان جهل و فساد و زورگویی و ستم بهار شکوفان عدالتی در پی دارد . این اندوه کشنده ، این طوفان مرگبار ، و این سیل ویرانگر سرانجام ، پایان میگیرد ، و اگر خوب بنگریم در افقهای دور دست نشانه های ساحل نجات به چشم می خورد !
نخستین دلیل منطقی برای این موضوع قانون سیر تکاملی جامعه هاست :
از آن روز که انسان خود را شناخته هیچ گاه زندگی یکنواخت نداشته ، بلکه با الهام از انگیزه درونی وشاید ناآگاه کوشش داشته که خود و جامعه خویش را به پیش براند .
از نظر مسکن یک روز غار نشین بود و امروز آسمان خراشهایی ساخته که یک دستگاه آن میتواند جمعیتی معادل یک شهر کوچک را در خود جای دهد ، با تمام وسایل زندگی و همه امکانات لازم برای مردم یک شهر !
از نظر لباس یک روز از برگ درختان استفاده میکرد ولی امروز هزاران نوع لباس با هزاران طرح ، و هزاران شکل در اختیار دارد و باز در جستجوی رنگها و طرحها و جنسهای دیگر است .
یک روز غذایش فوق العاده ساده و محدود بود ، اما امروز به قدری متنوع و گوناگون شده که تنها ذکر نام آنها نیازمند به یک کتاب بزرگ است .
یک روز مرکبش تنها پایش بود ، اما امروز بر سفینه های فضائی سوار میشود ، و آسمانها را زیر پا میگذارد ، و از کرات دیگر دیدن میکند .
اما از نظر علم ودانش ، یک زمان بود که تمام معلومات او در یک صفحه کاغذ میگنجید –گر چه هنوز خط اختراع نشده بود – ولی امروزه حتی میلیونها کتاب در رشته های مختلف بیانگر علوم و دانشهای او نیست .
آن روز کشف آتش ، و اختراع جسم مدوری به شکل " چرخ " ، و حربه نوک تیزی مانند" خنجر " برای او کشف و اختراع بزرگی محسوب میگشت ، و از اینکه با انداختن یک کنده درخت روی یک نهر توانسته از روی آن بگذرد بسیار خوشحال بود که پلی ساخته است ، اما امروز صنایع سنگین و اختراعات حیرت انگیزش هر بیننده ای را گیج میکند ، و سیستم پیچیده مغزهای الکترونیکی او را در عالمی از رؤیا فرو میبرد .
و عجیب اینکه به هیچیک از اینها قانع نیست و باز برای وصول به سطحی بالاتر و برتر ، تلاش وکوشش میکند ، تلاشی پی گیر و خستگی ناپذیر .
از مجموع این سخن نتیجه میگیریم که عشق به تکامل در درون جان آدمی شعله ای است جاودانه و خاموش ناشدنی و در حقیقت یکی از امتیازات بزرگ انسان که او را از حیوانات و جانداران دیگر یعنی جاندارانی که ملیونها سال است درجا میزنند و زندگی ظاهراٌ یکنواختی دارند جدا میکند همین موضوع است .
و باز بخوبی میتوان نتیجه گرفت که این نهاد بزرگ آرام نخواهد نشست ، و همچنان انسان را در مسیر تکاملها به پیش میراند ، و نیروهایش را برای غلبة بر مشکلات و نابسامانیها و ناهنجاریهای زندگی کنونی بسیج میکند . و بسوی جامعه ای پیش میبرد که " تکاملهای اخلاقی " در کنار " تکاملهای مادی " قرار میگیرد .
و بسوی جامعه ای که در آن از جنگ و خونریزیهای ویرانگر و ضد تکامل اثری نباشد .
و بسوی جامعه ای که تنها " صلح و عدل "حاکم بر مقدرات انسانها باشد ، و روح تجاوزطلبی و استعمار که مهمترین سد راه " تکامل مادی و معنوی " او است ، در آن مرده باشد . ممکن است کسانی بگویند که تکاملهای گذشته همه در جنبه های مادی صورت گرفته ، و دلیلی ندارد که سیر تکاملی معنویات را هم در برگیرد . ولی پاسخ این سخن روشن است زیرا اولاٌ در تکاملهای گذشته بسیاری از اصول معنوی و انسانی را نیز میتوان یافت مثلاٌ در علوم و دانشهای بشری که در پرتوی تکامل پیشروی عظیم کرده است .
علوم غیر مادی هم کم نیست ، و فی المثل اعتقاد بشر نخستین درباره " خدا "که بصورت پرستش قطعات سنگ و چوب حتی خرما بود هیچگونه شباهتی با درک یک دانشمند روشن ضمیر خداشناس یا یک حکیم عارف ربانی امروز ، از این مسئله ندارد .
ثانیاٌ تکامل در همه جا تکامل است ، و عشقی را که در درون وجود نسبت به آن می یابیم هیچ حد و مرزی را به رسمیت نمی شناسد و در همة زمینه ها جویای آن هستیم از این گذشته اصول مادی و معنوی از هم جدا نیستند ، و فی المثل روح ستیزه جویی و برتری طلبی ، و تجاوزگری ، به همان اندازه زندگی مادی انسانها را به هم میریزند که یک بمب اتمی پر قدرت ! بلکه دومی بدون اولی بکار نخواهد رفت ! .
این است که نخستین برقه امید برای وصول و آینده ای روشن ، و دنیایی پر از صلح وصفا و برادری و برابری در پرتو قانون سیر تکاملی جامعه ها در نظرها پایدار میشود . بله هستی موهبتی است که خالق هستی ها به مخلوقات خویش ارزانی داشته است و آنها را بدین نعمت موجودیت بخشیده است . هر موجودی بنا به میزان درک و شعور خویش بهانه ای برای تداوم هستی جستجو میکند این بهانه ها ، همان آرزوهایی است که در کنه ذات خویش به آنها دل بسته است و زندگی خویش را وابسته به آن میپندارد . انسانها هر مقدار کمال بیشتری داشته باشند و هستی بیشتری را درک کنند ، آرزوهایی بزرگتر با مفاهیمی عظیم تر خواهند داشت . این انسان است که در پناه بهره وری از عقل ، هستی را وسیع تر می بیند لذا دامنة آرزوهایش گسترده تر از موجودات دیگر خواهد بود .
پهنة آرزوهای انسان بسیار وسیع است چنان که می تواند همه چیز را در خود جای دهد .
حتی آنچه را که در واقعیت نمی تواند تحقق بخشد در آرزوها محقق میکند و غیر ممکن ها را ممکن میسازد . اگرچه برخی از آرزوهای دست نیافتنی و غیرممکن را دنبال نمیکند و برای آن نیرو صرف نمی نماید زیرا آنرا عقلائی نمی بیند اما آن دسته از آرزوهایش که خواسته هایی ممکن و انجام شدنی است و گاهی با تلاش بسیار و صرف وقت و عمر زیاد بدست میآید و گاه براحتی حاصل می شود را دنبال میکند .
چنین خواسته هایی است که زندگی را تداوم میبخشد و تلاش را جهت میدهد و بذر امید را در دل میکارد و این امید سبب ادامه حیات و کوشش بیشتر میشود برای مثال ، شخص بزرگسالی را در نظر بگیریم که آرزو دارد جوان شود هر دلی که عمری را میگذراند آرزوی جوانی و جوان شدن را در بر دارد و هر پیری به عمر گذشته افسوس خورده و برای جوانی ارزش بسیار قائل است ولی هیچگاه به جوان شدن دوباره خویش دل نمی بندد و در نتیجه برای تحقق این آرزو نیز تلاش نمیکند و باقی زندگی خویش را به کوشش در این زمینه به هدر نمیدهد چون میداند این امر ، یک امر محال و ناممکن است و امید بستن به آن ، جز یک خیال باطل و امید بیهوده چیز دیگری نیست . پس این امید است که زندگی را معنادار ساخته سختیها را آسان میکند و تحمل ، آنها را شیرین مینماید . زندانی به امید آزادی ، دوره محکومیت خویش را میگذراند . این امید آزادی است که او را پیش میبرد و به فرداهایش معنا میبخشد . زیرا در یکی از همین فرداها او نیز آزادیش را دوباره بدست خواهد آورد .
بیمار به امید بهبودی ، دوره بیماری را سپری میکند و معالجات سخت را بر خود هموار میسازد و شبهای طولانی را با درد میگذراند و تلخی داروها را تحمل میکند و اگر اطمینان مطلق داشت که علاجی برای او نیست و یا اگر میدانست شفای او غیر ممکن است به هیچ یک از معالجات تن در نمیداد و هرگز قادر به تحمل وضعیت خویش نمی بود .
مادر به امید نوزاد زیبایش ، دوره بارداری را طی میکند و سنگینی بار را تحمل مینماید ، زیرا آینده ای شیرین از کودکش ، پیش چشم او ترسیم شده است . خلاصه اینکه هر کس به امیدی ادامه میدهد و پیش میرود . اگر امید به آینده ای بهتر نباشد و دور نمای زیباتری در پیش انسان گسترده نشده باشد ، هر انسانی متوقف میشود و می ایستد . حذف امید در حقیقت ، حذف توانایی و فلج کردن نیروی هر انسان تلاشگر است . شما نیز حتما بارها شنیده اید که انسان به امید زنده است .
با مطالعه در احوال بشری دیدیم که امید در امتداد آرزوهای ممکن بشری پدید می آید و به خواسته های معقول آنها نیرو میبخشد و سبب تلاش و کوشش و مبارزه و پیشروی میشود و در انتها فهمیدیم که امید مسبب اصلی ادامه زندگی است .
سر از دریچة صبح امید کرد برون کسی که دامن شبهای انتظار گرفت
ما انتظار میکشیم تا امیدمان ثمر بدهد و به نتیجه برسد . نهال امیدمان را با انتظار آبیاری میکنیم تا میوه و نتیجة این انتظار ، تحقق خواسته و هدف مطلوبمان باشد . انتظار قدمی دیگر است از جانب ما به سوی خواسته های ممکن و هدفهای مطلوب زندگی .
کوهنوردی را در نظر بگیرید که ستیغ قله ای را برای فتح و صعود برگزیده و به سوی آن در حرکت است . قله ، هدف و آرزوی اوست که به آن وابسته و امیدوار شده است و این امید سبب تلاش و اقدام و خلاصه محرک اصلی اوست . انتظار رسیدن به قله ، سبب میشود تا او قدمی دیگر بردارد و میخی دیگر بکوبد و هر بار سر را به سوی قله بلند کند و به فاصله کمتر شده خود و قله بنگرد تا بالاخره امید او نتیجه داده انتظارش به پایان برسد و قله را فتح کند . انتظار است که سبب میشود نیروهای خاموش آدمی روشن شود ، جهت بگیرد و با تلاش و همت نتیجه ای عظیم به بار آورد هر چه آرزویی مطلوبتر باشد و هر چه هدفی دوست داشتنی تر باشد انتظارش سختتر و تلاش برای آن شیرین تر خواهد بود . انتظار عاملی است که صبر و تلاش را به دنبال می آورد و رسیدن به مطلوب را ممکن میسازد . هر چه هدف نزدیک شود صبر برای آن مشکلتر و تلاش برای آن بیشتر و جدی تر خواهد بود .
همة انسانها در این هدفها مشترکند هرچند ممکن است تعریفشان از کار خوب متفاوت باشد و یا زندگی را درگرو چیز دیگری ببینند . بهرحال دوست دارند خوب زندگی کنند و خوب زیستن را بیاموزند . شجاعت ، سخاوت ، راستگویی ، ایثار و فداکاری و تمام صفات نیک انسانی جلوه های دوست داشتنی است که همگان به آنها ارج مینهند و هیچکس بطور طبیعی دوست ندارد این ارزشها را زیر پا بگذارد ، مگر اینکه این اصول را مقابل هدف خویش بیابد و عمل به آنها مانع رسیدن به آرزویش شود . در این موقع است که از این ارزشها چشم میپوشد و تنها به هدف خویش مینگرد . ولی در عمق وجود ، دائماٌ همراهی این دوره را طلب میکند و از اینکه صفات نیکوی انسانی سد راه وی شوند در رنج بوده و آنها را به فراموشی میسپارد .
و در آخر یا به آنها نیندیشیده یا اعمال ناپسند خود را توجیح میکند و خاطر آسوده خویش را آرامش میبخشد .
(( انتظاراز دیدگاه توحیدی ))
روزگاری نه چندان دور را عصر طلائی بشر و روزگار رهایی آدمی نامیده اند . روزگاری که پیشینیان ما از آغاز خلقت به انتظارش نشسته اند و ما نیز چشم به راهش دوخته ایم . عصری که جهانی کامل در پرتوی ظهور و هدایت امامی صالح شکل میگیرد و خستگی دورانهای بلند زمان را از زمین می زداید . امامی کامل که مصلحی است نیکوکار ، سایه امنش به وسعت تمامی بی پناهان است و دست مهربانش به سر تمامی غربت چشیدگان .
بهاری که نه تنها زمین را سرسبز میکند که پهنه دلها را ، بهاری میکند و همة گیتی را طراوت بهاران میبخشد و جوانه زدن می آموزد . همان که یادش بهار خاطره هاست . گفته اند که او چشمة آبی است که در کویر زندگی آدمیان می جوشد و سر بر می آورد و آبی تازه در رود زندگی جاری میسازد که خدایش فرموده است : ای رسول ما باز گو ، به دیدة تامل بنگرید که اگر آب مایه زندگی شماست ، صبحگاهی ، همه به زمین فرو رود. کیست که باز آب گوارایی برای شما پدید آورد ! و کشتی نجاتی که در کنار ساحل طوفان زدة غربت پهلو میگیرد و یک یک طوفان زدگان را پناه میبخشد و به ساحل سراسر هدایت و سعادت رهنمون میشود .
امامی به خوبی مادر ، به بخشندگی باران ، به مهربانی برادر و دلسوزی پدر ، همچون گرمای دلچسب خورشید ، طراوت چشمه و غدیر ، صفای بوستان ، زلالی آب ، مشعلی نورانی فراز همة قله ها ، سایه اش به گستردگی آسمانها . او خواهد آمد و جهانی خواهد ساخت که وعدگاه تمامی تاریخ بوده است . عصری که پیامبران بخاطرش کوشیدند و به امیدش صبر کردند ، وعده ای که نوید بخش هر رسالتی بوده است . چرا که از آغاز خلقت خداوند حلاوت زمان آخرین را نوید داده بود . پاداش امتحانهای سخت الهی که بر ظفریافتگانش بسیار شیرین می نماید ، پاداشی بس بزرگ است که به دل مینشیند ، رنجها را می زداید و دلها را التیام مببخشد . بسا که ارزش رنجی عظیم تر و آزمونی سخت تر را در خود نهفته داشته باشد .
بله روح زندگی ، دوباره زمین را فرا میگیرد ، دلهای مرده ، حیات میابند ، زمینهای مرده جان میگیرند . آفتابی درخشان که طلوع میکند ، تابیده و گرما میدهد و میدرخشد صبحی که پایان ندارد و خورشید جان آدمی را روشن نموده است و خواهیم دانست که نیش طعنه زنندگان و تمسخر ناباوران ، پایان یافته . استقامتمان به ثمر رسیده ، امیدمان نتیجه بخشیده و آنچه کرده ایم به درگاه باریتعالی پذیرفته شده است . برایستی که باید سر بر آستان درگاهش سایید و دستها را به شکر بلند کرد و به شکرانة این نعمت فراگیر ، فریاد برآورد که : الحمد لله رب العالمین .
و آیا به حقیقت هرکس که روز را بشناسد ، به انتظارش نخواهد نشست و در جستجوی آن نخواهد بود ؟ براستی که در هر اندیشه ای این انتظار شکل خواهد گرفت و به آن اندیشه شیرینی و حلاوتی تازه خواهد بخشید . انتظاری که نه تنها عبث و بیهوده نیست بلکه آرمان افتخار آفرینی است که منتظران به آن می بالند .
کدام خردمندی است که طالب هدایت نباشد و راه سعادت و تکامل را جستجو نکند ؟
آیا یافتن راه حقیقت ، کم آرزویی است که صبر برای آن کم ارزش باشد ؟ ! کدام دلی است که روشنی حقیقت را نطلبد و بدنبال آرامش نباشد ؟ آیا تمامی تلاشهای بشر برای رسیدن به آرامش و آسایش نیست و جای امنیت و آسودگی گم نشده است .
"چگونه هدفی صبر و انتظار می طلبد "
انتظار عملی است نه چندان سهل و آسان ، و نه آراسته به قامت نا آراستگان . عملی است با جلوه های گوناگون که هر جلوة آن فراز وسیعی از بلندای تاریخ است و تاریخ دیانت ، نکته های بسیاری از انتظار دارد .
برای انتظار باید کوشید ، تلاش کرد ، مرحله ها را پشت سر گذاشت و گوهر دل را به جلوة انتظار نشاند که هر فعل منتظر درسی از درسهای برگزیدگان الهی است . پس بنگریم آنچه را که باید دید و بیاموزیم آنچه را که باید آموخت . بله صبر را از نوح باید بیاموزیم. ابراهیم خلیل پیامبر الهی گفته منتظران بهوش باشید به خداوند ، ما را نیز وعده کرده است و خدا وعده را اجابت خواهد کرد همانطور که دعاهای یعقوب را اجابت نمود و یوسف را به دامان پر محبت پدر برگرداند .
مشقاتی که موسی از دوران کودکی کشید تا توانست در کنار دشمن خود فرعون ، جوانی را طی کرده و بعدها برقوم بنی اسرائیل غالب شود . موسی میگوید پروردگارا کدام عالم پارسایی است که به نزدش رویم تا ما را به کوتاه کردن شب غیبتمان رهنمون شود و کیست که راه نجات را از این بیابان سرگردان به ما بنمایاند .
ما نیز میخواهیم تا از سالهای غیبت بکاهیم و فرج عاجل را هدیة پیشگاه امام زمانمان نماییم که سخت آرزومند برطرف شدن غم ها از چهرة مبارکش هستیم .
تاریکترین لحظات شب قبل از طلوع فجر است تاریکترین را بگذرانید ، چشمها را به روی باد سرد شب ، ببندید ، تا نسیم خنک صبح ، طلوع خورشید را برایتان به ارمغان آورد .
سپیده میزند ، سحر میدمد و آفتاب از میان لایه های عمیق شب خواهد گذشت و دست ناتوان امید را با دستهای گرمش توان خواهد بخشید . پیکر فرسودة استقامت دوباره می ایستد و کمان خمیدة صبر راست خواهد شد .
ظفر نزدیک است . صبر پیشه کنید ، استقامت ورزید که انتظار جامة سعادت به بر خواهد کرد . اَلَیسَ الصبح بقَریب ؟!
جاری است از چشمه های نگاهم
باران بی کسی
خشکید شاخه ام ، در این دشت پر خزان
ای سبز سبز نگاهت در انتظار
الماس کن ، این تیرةخواب را
شبکور گمشده ام در کویر عشق
سنگ صبور ما ، باز آ به این مغاک
ای برق هر ستاره ، بیدارکن و بشکن
خاکستری خواب
ای یادگار همة اعصار
برگرد پر شتاب
منابع :
1- مهدی انقلابیف بزرگ ناصر مکارم شیرازی
2- قیام جهانی حضرت مهدی موعود (عج) مهدی فقیه ایمانی
3- کرامات المهدی واحد تحقیقات مسجد مقدس جمکران
4- درانتظار زینب صدر
5- چهل حدیث واحد تحقیقات مسجد مقدس جمکران
مرتضی طاهرپور خلیل آباد -
دانشجوی رشته زمین شناسی
مشهد - دانشگاه آزاد اسلامی واحد مشهد
زمینه سازان ظهور
روایات وارده درباره ظهورحضرت مهدی موعود"عجل الله تعالی فرجه الشریف" بیانگرآنست که زمینه سازان ظهورآن حضرت از مشرق زمین قیام می نمایند: حضرت علی(ع): "آغازظهوراوازمشرق است.زمانی که این امرپیش آمدسفیانی خروج می کند." 252 ص52بحارج امام زین العابدین(ع): "امرقائم ازسوی خداوندحتمی است وامرسفیانی نیزازجانب خداوندقطعی می باشدوقائم ظهورنمی کندمگرپس ازآمدن سفیانی" 182 ص53بحارج بادقت درروایات فوق به خوبی در می یابیم که ظهور آن حضرت شامل چند مرحله می باشد که این مراحل پیش از خروج سفیانی آغاز می شود وپس از خروج سفیانی و مهیا شدن شرایطی ظهور انجام می پذیردودرواقع دراین مقطع زمانی مقدمات ظهورفراهم می گردد.
اگرچه زمینه سازی برای ظهورمنحصربه این دوره زمانی خاص نمی شود امازمینه سازی دراین دوران به هیچ وجه قابل مقایسه با دورانهای قبلی نمی باشد زیراهرچه به ظهورنزدیکترشویم وظایفمان هم سنگینتر وحساسترمی شود وبیشترجنبه عملی به خود می گیرد بنابراین روشن است که این دوران ویژ گی خاصی داشته وآنرا باید "دوران طلایی زمینه سازی ظهور"نامید. براساس روایات زمینه سازی ظهورازمشرق زمین وایران ویمن آغازمی شودوقیام خودرا تا زمان ظهورحضرت ادامه می دهند وپس ازآن نیز در رکاب ایشان مجاهدت می نمایند امام موسی کاظم (ع): "مردی از قم مر دم را به سوی خدا دعوت می کند افرادی گرد او جمع می شوند که قلب ها یشان همچون پاره های آهن ستبر است که بادهای تندحوادث آنان را نمی لغزاند از جنگ خسته نشده و نمی ترسند اعتماد آنان بر خداست و سر انجام کار از آن پرهیزکاران است" بحار ج60 ص216 چاپ ایران این روایت خبرازقیام مردی ازقم رامی دهدکه همراه باپیروان مجاهد وسختکوشش قیام می نمایدوازتوطئه هاوجنگی طولانی که دشمنان بر آنها تحمیل می کنند خسته نشده ونمی ترسند.ازاین روایت چند مطلب به دست می آید: 1-مرکزقیام وی قم است. -2ماهیت قیام اومذهبی ودرواقع اسلامی است. 3-قیام ودعوت اومقبولیت مردمی هم دارد. 4-پیروان اوافرادی هستندکه براساس ایمان به خدا با دشمنان نبرد می کنندوبه هدف والاومقدسشان ایمان کامل دارند. 5-دشمنان جنگی طولانی رابرآنان تحمیل می نمایندکه بامقاومت سرسختانه خودسرانجام به اهداف خود می رسند. شایدبتوان به جرات گفت که وعده داده شده دراین روایت تحقق یافته وامام خمینی همان مردی بود که بنابرپیش بینی امام موسی کاظم (ع)ازقم مردم را به سوی خدادعوت نمودوبااستقبال گسترده مردمی توانست به حکومت برسدوپس ازرسیدن به حکومت نیزباپشتوانه عظیم مردمی دربرابرتمامی توطئه هاترورهاوحتی جنگ تحمیلی هشت ساله ایستادوسرانجام بااعتمادوتوکل برخداوهمدلی ووحدت با مردم توانست استقلال ایران ونظام جمهوری اسلامی راکه برگرفته ازتعالیم دینی مکتب شیعی است تثبیت نمایدوبه جهانیان یک الگوی سیاسی عملی ازاسلام وخصوصاشیعه معرفی نماید.
نصب حجرالاسود توسط امام زمان(ع) در دوران غيبت كبري
خانه خدا از مطهرترین چیزها در زمین است و انجام هرگونه اعمالی که به ارکان اعمال حج ارتباط داشته باشد توسط حجت خدا حضرت قائم(عج) صورت خواهد پذیرفت. از جمله این امور نصب حجر الاسود در دوران غیبت کبری است.
مختص ابوالقاسم جعفر بن محمد قولویه می فرماید: من در سال 337 هجری که اوایل غیبت کبری بود، همان سالی که قرامطه، حجرالاسود را به مسجد الحرام برگردانده بودند، به عزم زیارت بیت الله، وارد بغداد شدم و بیشترین هدفم دیدن کسی بود که حجرالاسود را به جای خود نصب می کند؛ زیرا در کتابها خوانده بودم که آن را از جایش کنده و بیرون می برند و پس از آوردن، حجت زمان و ولیّ رحمان حضرت بقیة الله ارواحنا فداه آن را در جایش نصب می کنند. (چنانکه در زمان حجاج لعنه الله علیه از جایش کنده شد و هر کس خواست آن را در جای خود نصب کند ممکن نشد تا آن که امام زین العابدین (ع) به دست مبارک خود آن را بر جایش قرار دادند.)
در بغداد سخت بیمار شدم؛ به طوری که خود را در شرف مرگ دیدم؛ لذا از آن مقصدی که داشتم (تشرف به بیت الله الحرام) ناامید شدم. مردی را که به ابن هشام مشهور بود از جانب خود نایب نمودم؛ نامه ای سر به مهر به او سپردم و در آن از مدت عمر خود سؤال کرده بودم و این که آیا در این بیماری از دنیا می روم یا نه؟
و به او گفتم: عمده هدف من آن است که این رقعه را به کسی که حجرالاسود را به جای خود نصب می کند، برسانی و جوابش را از او بگیری؛ زیرا من تو را فقط برای همین کار می فرستم. ابن هشام می گوید: وقتی به مکه معظمه وارد شدم و خواستند حجرالاسود را در جای خود نصب نمایند، مبلغی به خدام دادم تا بتوانم کسی که آن سنگ را بر جای خود قرار می دهد ببینم.
چند نفر از ایشان را نزد خود نگاه داشتم، تا مرا از ازدحام جمعیت حفظ نمایند. هر کس که می خواست حجرالاسود را در جای خود نصب نماید، سنگ اضطراب داشت و بر جای خود قرار نمی گرفت. در آن حال جوانی گندمگون و خوشرو پیدا شد. ایشان آمد و حجر را بر جای خود گذارد. سنگ در آن جا قرار گرفت، به طوری که گویا اصلاً و ابداً از جای خود برداشته نشده است.
بعد از مشاهده این حال، صدای جمعیت به تکبیر بلند گردید و آن جوان پس از این کار از در مسجدالحرام خارج شد. من نیز به دنبال او رفتم و مردم را از جلوی خود دور می کردم و راه را باز می نمودم؛ به طوری که آنها گمان کردند دیوانه یا مریض هستم و راه را باز می نمودند.
چشم از آن جوان برنمی داشتم تا آن که از بین مردم به کناری رفت و با وجودی که من با سرعت راه می رفتم و ایشان با کمال تأنی حرکت می کرد، باز به او نمی رسیدم؛ تا به جایی رسید که جز من کسی نبود که او را بیند. توقف نمود و فرمود: چیزی را که همراه داری بیاور.
رقعه را به او دادم. بدون آن که آن را باز و نگاه کند، فرمود: به صاحب رقعه بگو، او در این بیماری فوت نمی کند؛ بلکه سی سال دیگر، از دنیا خواهد رفت. ابن هشام گفت: آنگاه چنان گریه ای بر من غلبه کرد که قادر بر حرکت کردن نبودم. جوان مرا به همان حال گذاشت و رفت، تا آن که از نظرم غایب شد.
ابوالقاسم بن قولویه می فرماید: ابن هشام بعد از مراجعت از حج، این واقعه را به من خبر داد.
ناقل اصل قضیه می گوید: پس از آن که سی سال از جریان گذشت؛ ابن قولویه مریض شد و در صدد تهیه کارهای آخرت خود بر آمد. وصیت نامه خود را نوشت و کفن خود را آماده کرد و محل قبر خود را معین نمود. به او گفتند: چرا از این بیماری می ترسی؟ امید داریم که خداوند تفضل کرده و تو را عافیت دهد. جواب داد: این همان سالی است، که خبر فوت مرا در آن داده اند. در آن سال و با همان مرض وفات کرد و به رحمت الهی رسید.
ماخذ :
شیفتگان حضرت مهدی (عج) و برکات حضرت ولی عصر(عج)
آيا غيبت مختص امام زمان (عج) است؟
درباره مهدویت و مسائل مختلفی که دراین خصوص مطرح است از جمله ممکن است در اذهان این سئوال نقش ببندد که آیا غیر از امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف، اشخاص دیگری نیز از نظرها غایب گشته اند؟خود غایت شده اند.
با مرور تاریخ درمی یابیم که برخی از انبیا و اولیای الهی نیز به دلایل مختلفی غایب گشته اند.
1- غیبت حضرت خضر: به اعتقاد اکثر مسلمین جهان و نوشته مورخان ، خضر پیغمبر از زمان حضرت موسی علیه السلام تا کنون زنده است و کسی از مکان یارانش اطلاعی ندارد . داستان وی با حضرت موسی در قرآن آیات 59 تا 82 سوره کهف ذکر شده است.
2- غیبت حضرت موسی بن عمران (ع): ایشان از وطن، از فرعون و قوم او فرار نمود و داستانش در قرآن در سور مختلف آمده است. در طول غیبت هیچ کس از او اطلاعی نداشت و موسی را نمی شناخت، تا زمانیکه خداوند او را برانگیخت و او به دعوت خلق برخاست.
3- غایب شدن یوسف بن یعقوب: با وجود آنکه یعقوب پیغمبر بود و به او وحی می شد، ولی از غیبت فرزندش یوسف خبر نداشت و دیگر فرزندانش نیز بی خبر بودند تا اینکه پس از سالها غیبت این راز فاش گردید.
4- غیبت حضرت یونس: وقتی قوم او بر مخالفت افزودند و او را اطاعت ننمودند. یونس(ع) از میان آنان گریخت و از نظر قوم خود پنهان گشت. خدا او را در شکم ماهی پنهان نمود و او را زنده نگاه داشت، سپس او را بیرون آورده و سالم به سوی قومش بازگردانید.
5- داستان اصحاب کهف: اینان به خاطر حفظ دینشان از ترس مردم فرار کرده و 309 سال از نظر قوم غایب شده و به حالت ترس به غاری پناه بردند، تا آنکه خدا آنها را از خواب بیدار نموده و به سوی قومشان بازگرداند.
6- داستان حضرت عزیز : جریان ایشان در آیه 261 سوره بقره آمده که خداوند او و الاغش را صد سال می میراند و بعد او را زنده می گرداند در حالیکه آب و غذایش هنوز باقی و تغییری نکرده است.
7- غیبت حضرت عیسی: یهود و نصاری بر کشته شدن ایشان اتفاق نظر دارند، اما خداوند با بیان اینک او را نکشته و دار نزده اند بلکه مطلب بر آنان مشتبه گشته است (نساء 156) ایشان را تکذیب کرد.
عیسی بن مریم هم اکنون زنده و غایب است و زمان ظهورحضرت مهدی ارواحنا له الفداه از آسمان به زمین فرود می آید. پیامبر اکرم صلوات الله علیه می فرمایند که در زمان ظهور، حضرت عیسی به امام زمان در نماز اقتدا می کند.
8- غیبت حضرت ابراهیم: در زمان تولد حضرت ابراهیم ، آزر منجم ، خبر تولد نوزادی را داده بود که سلطنت نمرود را بر هم خواهد زد. پس نمرود تصمیم به کشتن او گرفت. به شهادت تاریخ بین 77 تا 100 هزار کودک پسر در این ماجرا کشته شدند اما نمرود نتوانست ابراهیم را بکشد. مادرش او را در غاری به دنیا آورد و همانجا بزرگ شد. گویند این غیبت 13 سال به طول انجامید.
9- غایب شدن حضرت صالح: حضرت صالح بر قوم ثمود که مردمی بت پرست بودند، مبعوث گردید. شیخ صدوق در کمال الدین، ج 1، ص 136 از حضرت صادق علیه السلام روایت می کند که: صالح مدتی از نظر قومش غایب شد. صالح در روز غیبت مردی کامل و دارای شکمی هموار، اندامی زیبا، محاسنی انبوه و گونه هایی کم گوشت، میانه رو و متوسط القامه بود. پس از غیبت، وقتی به سوی قوم بازگشت تغییر کرده بود و او را نشناختند.
این مطالب نمونه هایی چند از غیبت انبیا و اولیای الهی بود که به عنوان شاهد بر وجود غیبت در زمان قبل از ولی عصر (عج) ارائه گردید.