همراز مهدي
موضوعات
امام زمان مهدی (عجل الله فرجه) (32) قائم آل محمد (29) گالری عکس تصویر فیلم (29) روانشناسی اسلامی (26) کنکور دانشگاه مهدی (25) مذهبی و معنوی (25) عشق و محبت (22) فرهنگی اجتماعی (22) نماز قرآن سنت (22) فلسفه و عرفان لاهوتیان (21) انتظار فرج و ظهور (21) یا اباصالح المهدی (21) سلام و صلوات (19) اخلاقی و سخنرانی (17) حدیث حکایت روایت (16) گل نرجس (16) دجال ملعون (15) آموزشی تحقیقاتی (13) کتاب علم فن آوری (13) مقاله پیام نامه بیانیه (13) عدالت انسانیت مسلمانیت (12) زندگی و خانواده (12) صبر و خویشتن دارى (12) شعر و شاعر (12) مشاوره عمومی نظرات (11) دانلود نرم افزار (8) شجاعت و شهامت (8) غدیر خم (8) سفیانی ملعون (6) مسئله پاسخ سوال جواب (6) دعا مناجات دلنوشته (6) اطلاعات و اخبار (5) نویسنده و داستان (5) ادب هنر طنز (5) سیدحسنی خراسانی یمانی (4) سید عبدالعظیم حسنی (4) شهید و دفاع مقدس (3) فروشگاه اینترنتی (2) جبهه جنگ ایثار شهادت (2) مذهبي و معنوي (2) الاسلام القرآن الکریم الشیعه اهل البیت علیهم السلام (2) آموزشي تحقيقاتي (2) مقاله پيام نامه بيانيه (2) حديث حكايت روايت (2) فلسفه و عرفان لاهوتيان (2) فرهنگي اجتماعي (2) يا اباصالح المهدي (1) روانشناسي اسلامي (1) نويسنده و داستان (1) عدالت انسانيت مسلمانيت (1) كتاب علم فن آوري (1) آدينه و متفرقه (1) Mahdism Doctrine Islamic (1) مرجع تقلید فتوی مجتهد (1) كنكور دانشگاه مهدي (1) امام زمان مهدي (عجل الله فرجه) (1) ورزشی و سیاحتی (1) پزشکی بهداشتی سلامت (1) گل گیاه طبیعت محیط زیست (0) سیاست پول اقتصاد (0) اینترنت رایانه کامپیوتر موبایل (0) سینما تئاتر نمایش (0) آدینه و متفرقه (0) بدون موضوع (46)
صفحه ها
همراز توجه : بیننده عزیز سلام علیکم برای اینکه از این وبلاگ دیدن میکنید سپاسگذارم لطفا برای تعجیل در فرج آقا امام زمان (عجل الله)<1>ءالی<100>صلوات بفرستید که برای برآورده شدن حاجت هم خوب است. آثار نماز آثار نماز نخواندن ويژگي هاي حضرت مهدي (عجل الله) 5 ويژگي هاي حضرت مهدي (عجل الله) 4 ويژگي هاي حضرت مهدي عليه السلام 3 ويژگي هاي حضرت مهدي عليه السلام 2 ويژگي هاي حضرت مهدي عليه السلام 1 مدح و منقبت سوّمين اختر فروزنده امامت و ولايت پنجره امام زمان علیه السلام چهل داستان و چهل حديث از امام حسين (ع) درخشش پنجمين نور ايزدى رمضان، منتخب از مفاتيح الجنان آيين رمضان مناسبتها، احکام، ادعيه و آداب ابوالأسود دوئلي شاعر ايمان و ولايت صداي سخن عشق، حماسه ديني در ادب پیک در وضو شریک نگیرید! قدمگاه کتاب ديگر قرآن! تكلیف عاشق ساعت به وقت شرعی دوازده! علم امام به رفتار ما روزه خواری اکیدا ممنوع! مهر من نثار تو آمنه بنت شريد رسم عاشق کشی اسلام چگونه گسترش يافت؟ فرهنگ ايراني چهار پناهگاه قرآنی تشيع و انديشه‌ شيعي2 تشيع و انديشه‌ شيعي سرز مین مقدس و خاندان آل اشعر
فيدها
مهدویت پس از عاشورا
اندیشه ی مهدویت در طول تاریخ در بین شیعه به طور خاص ودر میان تمام مسلمانان به طور عام وهمچنین با نام منجی در میان تمام ملل وجود داشته است، اما در مواقعی که ظلم وستم ورنج مردمان افزون بر طاقتشان می شده نمود و بروز دیگری می یافت. ادعای دروغین مهدویت موضوعی است که همیشه جامعه ی اسلامی و به خصوص شیعی را دچار تشتت وآسیب می کرده است.


این ادعاها که امروزه و هر چه به ظهور نزدیکتر می شویم پررنگتر و بیشتر می شود، سابقه ای به طول خود اسلام دارد. اولین نشانه های ادعای مهدویت را می توان پس از واقعه عاشورا مشاهده کرد.

حادثه ی عظیم عاشورا ضربه ی خرد کننده ای بر پیکر شیعه وارد کرد و با انعکاس آن در سراسر سرزمین اسلامی رعب و وحشت شدیدی در جامعه اسلامی بر پا کرد. در آن روزگار محبوبتر ونزدیکتر از امام حسین(ع) نزد پیامبر وجود نداشت وهمگان بر این موضوع آگاهی داشتند،به خصوص کسانی که پیامبر را درک کرده و از تابعین بودند. پس از آن بود که با توجه به نحوه ی شهادت امام و یارانش و اسارت اهل بیت پیامبر توسط امویان مردم ازعمق ستمگری وظلم ایشان اطلاع یافته و دریافتند که یزید در راه تثبیت پایه های حکومتی خود از هیچ جنایتی دریغ نمی کند. واقعه حره پس از عاشورا وسرکوب مردم مدینه توسط سپاه یزید اختناق را در کل جامعه ی اسلامی به نهایت خود رساند. حکومت خلفای بعدی اموی همچون معاویه بن یزید ،مروان بن حکم ،عبدالملک بن مروان ،و ولید بن عبدالملک هم با خشونت و اختناق شدید همراه بود. این شرایط سخت بود که شخصی جاه طلب چون عبدالله بن زبیر را به فکر خلافت انداخت. او بااستفاده از کاهش محبوبیت امویان در جامعه سلامی ادعای خلافت کرده و توانست در مدینه عد ه ای را به دور خود جمع کند. همین شرایط سخت واختناق شدید بود که زمینه ی ظهور یک منجی را در بین مردم به خصوص شیعیان که در مرکز تهدیدات قرار داشتند، ایجاد کرد. شهادت امام حسین(ع)تاثیر شگرفی برعواطف مذهبی مردم ونیز بر آینده شیعه گذاشت؛ به طوریکه حتی عده ای تاریخ ظهور شیعه را این دوره می دانند، گر چه این نظر چندان صحیح نمی رسد. مردم کوفه که از عدم همراهی فرزند پیامبر در برابر دشمنان نادم وپشیمان بودند، پی به غفلت و کوتاهی خود در حمایت از نواده ی پیامبربرده وبرای توبه از این غفلت بزرگی راهی جز انتقام خون حسین(ع) برای خود ندیدند. رهبری این گروه که خود را توابون (توبه کاران) می نامیدند بر عهده ی سلیمان بن صردالخزایی بود وهسته ی اولیه ی آن را صد نفر از شیعیان ومعتمدین حضرت علی(ع) تشکیل می دادند. تشکیل این گروه توابون را می توان اولین بازتاب عملی واقعه کربلا پس از یک مدت دوره ی فترت دانست. با مرگ ناگهانی یزید شرایط به نفع ایشان تغییر یافت. آنها توانستند در ابتدا حمایت 16000 نفر را که در میانشان علاوه بر کوفیان مردم بصره و برخی قبایل دیگر حضور داشتند، به دست بیاورند. اما هنگام رویارویی باز هم داستان آن روزها تکرار شد و در نهایت تنها 3000نفر در مقابل سپاه سی هزارنفری عبیدالله بن زیاد شرکت کردند. سرانجام با کشته شدن بیشتر رهبران نهضت،باقیمانده ی توابون به سمت کوفه باز گشتند.

در این اوضاع واحوال درکوفه مختار بن ابوعبیده الثقفی که از پیروان متعهد اهل بیت در کوفه بود، برای خونخواهی امام حسین دست به تشکیل نیروی نظامی زد. در ابتدا او توابون را به شرکت در نیروی او و جلوگیری از هرگونه عمل شتابزده دعوت کرد اما ایشان اورا نپذیرفتند. زیرا تمام انگیزه های نهفته در دعوت او برایشان آشکار نبود. در صورتی که توابون در حقیقت تنها یک هدف خالص را دنبال می کردند و آن انجام وظیفه ای که روزی در برابر آن کوتاهی کرده بودند. 

در مورد شخصیت و ویژگیهای مختار اختلاف شدیدی وجود دارد. برخی او را جاه طلب وبرخی او را معتقد ودوستدار اهل بیت می دانند. از اینرو در مورد اقدامات او و واکنش حضرت امام سجاد(ع) به آن بحثها و تعبریات گوناگونی وجود دارد. اما چیزی که در این میان وجود دارد این است که او در سال 66 هجری قیام خود را با شعار «یا لثارات الحسین» (ای خون‌خواهان حسین) آغاز کرد. وحتی می بینیم که پس از کشتن بسیاری از قاتلان کربلا به خصوص سر عبیدالله بن زیاد را نزد حضرت علی بن الحسین (ع) می فرستد. مختار برای قیام خود نیازمند حمایت اهل بیت بود. او در حجاز تماسهای مکرری با حضرت زین العابدین گرفت اما نتوانست او را به رهبری قیام خود ترقیب کند. 

مختار پس از ناکامی در جلب حمایت علی ابن الحسین(ع) به سمت فرزند دیگر حضرت علی(ع) محمد ابن الحنفیه رفت و قیام خود را به نام او آغاز کرد. او به این وسیله توانست اعتماد مردم عراق را به دست بیاورد. در این زمانی بود که عبدالله ابن زبیر در برآورده کرده خواسته های عراقیان به خصوص در زمینه ایجاد عدالت بین ایشان موفق نبود و مردم این دیار با توجه به شرایط موجود به سمت مختار رفتند. با توجه به حرکات این دو می توان پی به خواسته جامعه اسلامی که رهایی از حکومت امویان بود، برد. این خواسته و نیاز در بین اهل عراق و کوفه بیشتر بود و همین نیاز بود که موجب دعوت از امام حسین(ع) شد. 

مختاربا توجه به ظلم وتعدی امویان و شرایط آن دوران واز بین رفتن حکومت و روحانیت خاندان بنی هاشم در بین مردم، با تبلیغات خود توانست محمد بن الحنیفه رانه تنها به عنوان امام از نسل علی(ع) بلکه با نام مهدی موعود معرفی کند. این اولین ادعای مهدویت در طول تاریخ بود که نشان از عمق اندیشه ی مهدویت در جامعه اسلامی آن روز است که پیامبر توانسته بود در بین مردم ایجاد کند و ائمه دیگر هم این اندیشه را تبیین کردند.

اما اینکه چرا شیعیان به سمت مختار و این الحنفیه تمایل پیدا کردند ناشی از شرایط فکری مردم بود. پس از واقعه کربلا وعین الورده آنچه باقی مانده بود، اعراب معمولی مردد و موالی بودند که در اوضاع نا میدی و بسیار سخت قادر به تشخیص وتمایز مکتبی بین فرزند علی به تنهایی و فرزند علی و فاطمه نبودند. هر چند احادیثی وجود دارد که امام حسین (ع)فرزند خود علی بن الحسین(ع) را به جانشین و امامت پس از خود معرفی کرد اما با توجه به شرایط ذکر شده و با توجه به تقیه امام سجاد در شرایط اختناق شدیدحکومت اموی اکثر شیعیان از محمد بن الحنیفه پیروی کردند. 

گر چه ابن الحنیفه خود مستقیم دعوتی برای امامت خود نکرد، چرا که به نظر می آید خود او هم درامامت خود شک داشت، اما تبلیغات مختار را هم رد نکرد. این هم از نکات مبهم تاریخ است. عده ای معتقدند که در شراط تقیه حضرت سجاد(ع) مختار مجبور بود کسی غیر از ایشان را امام معرفی کند تا گزندی یه وجود مقدش نرسد و با توجه به عدم تلبیغ ابن الحنفیه برای خود امویان نمی توانستند نسبت به او هم معترض شوند. اما در مقابل عده ی زیادی این کار مختار را بدعت در دین دانسته و آنرا محکوم می کنند. 

از این رو در می یابیم که این شخصیت محمد ابن الحنیفه نبود که مردم را به عنوان مهدی او را پذیرفتند بلکه شرایط سخت اجتماعی واستیلای امویان و تبلیغات مختار موجب این امرشد. با دقت در تبلیغات مختار درمی یابیم که عمده تاکید او در تبلیغات بر مهدویت ابن الحنیفه قرار داشتند به امامت او وشاید این مهمترین دلیل جذب مردم به سوی او باشد.

هر چند احادیث فروانی است که پیامبر ،مهدی موعود را از نسل خود می داند اما شرایط آن روزگار و تقیه ی امام بر حق توانایی دقت در این احادیث را از مردم گرفته بودند . پس از همه گیر شدن وتوفیقات نهضت مختار با قیمانده شیعیان نیز به این قافله پیوستند و مهدویت محمد ابن الحنفیه مسئله روز شیعیان گشت و با نشر آن در طول زمان مورد پذیرش عامه مردم قرار گرفت و اعتقادات خود را را بر مبنای آن بسط دادند.

در این شرایط است که امام با دلی پر درد از کمی یاران خود می گوید. بطوریکه حتی برخی از شیعیان واصحاب ممتاز مانند ابو خالدالکابلی، قاسم بن عوف ابتدا گرد محمد بن الحنیفه جمع شده بودند اما با تلاشهای امام او را رها کرده وهسته ی اولیه یاران امام را تشکیل دادند.

در چنین شرایطی، اثابت حقانیت امام سجاد بسیار دشوار بود. ظلم و اختناق شدید از طرف خلفی اموی و انحراف شیعیان از طرف دیگر امام را کاملا تنها کرده بود .اما با وجود این اوضاع واحوال، امام توانست گروه کوچکی از پیروان قدیمی اهل بیت همانند یحیی بن ام الطول ،محمد بن جبیر مطعم ،جابر بن عبدالله انصاری را تشکیل دهد. حمایت جابر انصاری که از فداکارترین اصحاب پیامبر بوده دردو میثاق العقبه و بیت الرضوان شرکت داشت اهمیت فروانی داشت. در میان یاران امام سجاد(ع) دو جوان پر شور کوفی به نام ابو حمزه ثابت بن دینار وفرات بن اصنف العبدی با ایمان قوی به خاندان امام حسین (ع) وجود داشتند بعد ها هم از یاران امام باقر شدند.

می بینیم اولین اندیشه ی انحرافی مهدویت در این زمان وبا چنین شرایطی شکل می گیرد. در همین اولین انحراف فکری، نقش عدم اطلاع وآگاهی توده مردم و عدم تفقه در دین وامام شناسی به وضوح دیده می شود. اینجاست که وظیفه امام سجاد(ع) در اثبات حقانیت خود، آن هم در شرایط اختناق مشهود وپر رنگ می شود. به شرایط فوق باید اوضاع اسفناک فرهنگی و دینی توده مردم راهم اضافه کرد. اوضاعی که درآن علما وفقهای دینی همچون محمد بن مسلم زهری، از فقیهان و محدثان بزرگ مدینه، که ابتدا مجذوب عظمت و زهد علی ابن الحسین (ع) شده بود، با چرخش به سوی امویان به عنوان یک عالم درباری درراستای تقویت پایه های حکومت آنها قدم بر می دارد. اوضاع اخلاقی جامعه هم دچار انحطاط شدید گشته بود؛ اشرافیت گرایی و ثروت اندوزی ،گسترش فعالیت زنان آواز خوان و غنا و احترامشان بین مردم، حتی در مکه ومدینه و عدم آگاهی مسلمانان از احکام دین خود همانند وضو ونماز، اهمیت فعالیتهای امام را نشان می دهد.

سید محمد باقر آقایی

منابع:
1- تشیع در مسیر تاریخ، دکتر سید حسین محمد جعفری، ترجمه دکتر سید محمد تقی آیت الهی
2- تاریخ تشیع از آغاز تا پایان غیبت مهدی، غلامحسین محمدی
برچسب ها :
مراقبت ماه شعبان
این ماه برای سالک الی الله بسیار با ارزش است. یکی از شبهای قدر در این ماه می‌باشد و کسی در آن متولد شده که خداوند بواسطه او وعده پیروزی به تمامی دوستان، پیامبران و بر گزیدگانش - از زمانی که پدر ما حضرت آدم (علی‌نبینا‌و‌آله‌وعلیه‌السلام) در زمین ساکن شده - داده است. و وعده داده، بوسیله او بعد از پر شدن زمین از ظلم جور، آن را پر از قسط و عدل نماید. از مقام آن همین بس که ماه رسول خدا صلوات‌الله‌علیه بوده و حضرتش صلی‌‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم فرمودند: "شعبان ماه من است، خداوند کسی را که مرا در ماهم یاری کند، بیامرزد."
شرافت ماه شعبان

این ماه برای سالک الی الله بسیار با ارزش است. یکی از شبهای قدر در این ماه می‌باشد و کسی در آن متولد شده که خداوند بواسطه او وعده پیروزی به تمامی دوستان، پیامبران و بر گزیدگانش - از زمانی که پدر ما حضرت آدم (علی‌نبینا‌و‌آله‌وعلیه‌السلام) در زمین ساکن شده - داده است. و وعده داده، بوسیله او بعد از پر شدن زمین از ظلم جور، آن را پر از قسط و عدل نماید. از مقام آن همین بس که ماه رسول خدا صلوات‌الله‌علیه بوده و حضرتش صلی‌‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم فرمودند: "شعبان ماه من است، خداوند کسی را که مرا در ماهم یاری کند، بیامرزد."

کسی که از این دعوت بزرگ آگاه شود، باید بکوشد که از دعوت شدگان این دعوت گردد. این جانشین و برادر او امیرالمؤمنین علیه‌السلام است که می‌فرماید: "از زمانی که ندای منادی رسول خدا صلوات‌الله‌علیه را که برای روزه این ماه ندا می‌کرد شنیدم، هیچگاه روزه این ماه را از دست نداده و در تمام عمرم آن را از دست نخواهم داد؛ اگر خدا بخواهد." این درباره روزه این ماه بود؛ و می‌توان کمک به آن حضرت صلوات‌الله‌علیه را از جهات دیگر مانند نماز، صدقه، مناجات و تمام کارهای خیر با روزه این ماه مقایسه نمود.


مناجات شعبانیه

این مناجات، مناجات معروفی است و اهلش به خاطر آن با ماه شعبان مانوس شده و به همین جهت منتظر و مشتاق این ماه هستند....

تمام کلام این که این مناجات، از اعمال مهم این ماه است؛ و نه تنها ماه، که سالک نباید بعضی از فرازهای آن را در طول سال ترک کند و در قنوتها و سایر حالهای عالی خود، خیلی با آن مناجات نماید و وقتی که می گوید: "و دیدگان قلبهای ما را با نور نگاه آن به حضرتت روشن بفرما تا آنگاه که چشمهای دل پرده‌ها و مانعهای نوری را پاره کرده و به معدن بزرگی برسد و روح‌های ما به عزت پاکیت وصل شود." از گفته خود غافل نباشد. و تامل کند، آیا قلب او چشم دیدن نور را دارد؟...

به هر حال این مناجات بزرگی است و یکی از ارمغان‌های آل محمد صلوات‌الله‌علیه می‌باشد که بزرگی آن را کسی که قلب سالم و گوش شنوایی داشته باشد‌، درک می‌کند. و اهل غفلت از درک فواید و نورهای آن بی‌بهره‌اند...



سایر اعمال این ماه

1- از اعمال مهم در این ماه روزه است؛ باندازه‌ای که با حالش مناسب باشد...

درباره روزه هر کدام از روزهای این ماه اخبار مفصلی وارد شده است. و من فقط روایتی را که در کتاب (من لا یحضره الفقیه) آمده است، نقل می‌کنم. امام صادق علیه‌السلام فرمود: "کسی که روز اول ماه را روزه بگیرد، حتما وارد بهشت می‌شود. و کسی که دو روز را روزه بگیرد خداوند در هر شب و روزی (به چشم رحمت) به او می‌نگرد و در بهشت هم به این نگاه ادامه می‌دهد. و کسی که سه روز روزه بگیرد، با خداوند در عرش و بهشت او دیدار می‌کند."...

2- از اعمال مهم در این ماه صلواتی است که در نیمروز هر روز این ماه فرستاده می‌شود؛ و اول آن چنین است: «اللّهم صل علی محمّد و آل محمّد، شجرة النبوة...» 

3- یکی دیگر از اعمال این ماه، همانگونه که در کتاب اقبال است بجا آوردن نماز و خواندن دعاهای این شبهاست. سالک باید در رابطه با این اعمال جدی بوده، و به هر کدام از ذکر و فکر و این اعمال که نشاط دارد، با در نظر گرفتن اولویتها اقدام کند....

4- یکی دیگر از کارهای مهم در این ماه عمل به این روایت است. امیرالمومنین علیه‌السلام فرمودند: "در هر پنجشنبه شعبان آسمانها زینت شده و آنگاه فرشتگان عرض می کنند: خدای ما! روزه‌داران شعبان را ببخش و بیامرز و دعایشان را اجابت فرما. بنابراین کسی که دو رکعت نماز بجا آورد که در هر رکعت سوره فاتحه را یک بار و قل هو الله احد را صد بار بخواند و بعد از سلام دادن صد بار بر پیامبر صلی‌الله‌وعلیه‌واله‌وسلم درود فرستد، خداوند تمام خواسته‌های دینی و دنیایی او را بر آورده می‌فرماید. و کسی که یک روز آن را روزه بگیرد، خداوند بدن او را بر آتش حرام می‌کند.


نیمه شعبان

روز و شب نیمه شعبان زمان بسیار شریفی است که جهات زیادی باعث این شرافت و بزرگی شده است. از قبیل:

الف- از شبهای قدر می‌باشد و شب تقسیم رزقها و عمرها چنانچه در روایات زیادی وارد شده است. و در بعضی از آنها آمده است: خداوند این شب را برای امت قرار داده است؛ چنانچه شب قدر را برای رسول خدا صلی‌‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم قرار داده. و این اشکال که بنابراین، لازم می‌آید که شب قدر، بیش از یک شب باشد را می توان به این بیان پاسخ گفت که تقدیر، مراتب و مراحل گوناگونی دارد.

ب- از اوقات زیارتی امام حسین علیه‌السلام می‌باشد که غیر از فرشتگان صد هزار پیامبر علیهم‌‌السلام آن حضرت علیه‌السلام را زیارت می‌کنند. و این مطلب نشانه عظمت این شب است. 

ج- از شب‌هایی است که تاکید به زنده نگهداشتن آن شده و اعمال و عبادات بسیار ارزشمندی در آن وارد شده که می‌توان گفت: در هیچ شبی اعم از شب قدر یا غیر آن مانند یا بیشتر از آن نیامده است.

د- شب میلاد امامی است که گیتی را از عدالت پر کرده، زمین را پاک می‌نماید و در تمام زمینه‌های دینی و دنیایی حاکمیت دارد.
برچسب ها :
آیا امام زمان(عج) ازدواج کرده و دارای فرزند هستند؟
یکی از مباحث پیرامون شخصیّت حضرت مهدی (عج)، زندگی شخصی و خانوادگی آن حضرت است، سخن از ازدواج یا عدم آن و داشتن فرزند و مکان زندگی و وضعیّت زندگی اولاد او و کیفیّت زندگی آن حضرت از بحثهای جذّابی است که احیاناً در اذهان بسیاری از معتقدان به او ابهاماتی وجود دارد که معمولا با جوابهای ضدّ و نقیضی نیز مواجه می‌شوند.



دکتر حسینی قزوینی

مقدّمه

اساساً غیبت طولانی آن حضرت از نگاه زندگانی شخصی و خصوصی وی این سؤال را به وجود می‌آورد که آیا در این مدّت، حضرت مهدی(علیه السلام)ازدواج کرده است یا خیر؟

برخی این سؤال را به صورت اشکال مطرح کرده و می‌گویند: اگر ازدواج کرده و همسر دارد، لازمه‌اش داشتن فرزند است و لازمه این نیز فاش شدن اسرار و شناسایی آن حضرت است که با حکمت و فلسفه غیبت منافات دارد و اگر ازدواج نکرده است، پس به سنّت رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) و به امر شرعی مستحب عمل نکرده است که این هم با مقام و شأن آن حضرت نمی‌سازد، زیرا وی رهبر دینی مردم است و در عمل به مستحبات همچون واجبات، باید پیشقدم باشد و فرضِ وجود امامی که مستحب مؤکّد شرعی را ترک کند و در واقع عمل مکروهی را انجام دهد بسیار مشکل و جای استبعاد دارد.

پس اگر ازدواج نکرده باشد اشکال ترک مستحبّ از طرف معصوم و اگر ازدواج کرده باشد، اشکال فاش شدن اسرار و تضادّ با فلسفه غیبت پیش می آید و چون طرفین قضیّه با اشکال مواجه است، عدّه‌ای چنین نتیجه‌گیری می‌کنند که اصلا آن حضرت وجود ندارد.

نکته‌ی دیگر این که اصل ازدواج یا عدم ازدواج آن حضرت جزء اعتقادات ما نیست، بلکه از مسائل شخصی است که در روایات نیز به آن تصریح نشده و مورد بحث امامان قبلی نیز نبوده است و کسانی هم که در دوران غیبت توفیق درک حضور آن حضرت را داشته اند آن قدر سؤالات و مشکلات در ذهنشان بوده است که به اینگونه سؤالات نرسیده‌اند.

در دوران غیبت صغری نیز از نائبان خاصّ، در این زمینه سخنی شنیده نشده است. از سوی دیگر ذهن انسان در کنار سؤال از ازدواج حضرت مهدی(علیه السلام)، سؤالات دیگری نیز می‌سازد از جمله این که: آیا امام مهدی(علیه السلام) دارای فرزند است؟ آیا مکان خاصّی برای زندگی وی و فرزندانش وجود دارد؟ آیا فرض وجود فرزند و همسر برای آن حضرت با حکمت و فلسفه غیبت سازگاری دارد؟ و در صورت ازدواج نکردن، آیا بر خلاف سنّت و دستور پیامبر(صلی الله علیه وآله وسلم) عمل نکرده است؟ و سؤالات دیگری که این مقاله در صدد جواب دادن به بعضی از آنهاست.

بنابراین، پس از طرح سؤال اصلی و بیان دیدگاههای متفاوت و دلائل آنها و نیز بررسی دلائل، سعی می‌شود تا به نتیجه‌ای مناسب و جامع برسیم.

آیا حضرت مهدی(علیه السلام) ازدواج کرده و دارای فرزند می‌باشد؟
در پاسخ به این پرسش، با توجّه به مسائل اعتقادی مانند: حکمت یا فلسفه غیبت و نیز مسائل فقهی همچون استحباب شرعی ازدواج و متونی که مستقیم یا غیر مستقیم دلالت بر ازدواج آن حضرت دارند، سه نظریّه وجود دارد:

ـ نظریّه أوّل: عدّه‌ای معتقدند که حضرت مهدی(علیه السلام) ازدواج کرده است و برای اثبات این نظریّه به دلائل ذیل استناد جسته‌اند.

الف: استحباب ازدواج:
ازدواج و نکاح در اسلام مستحبّ مؤکّد و سنّتی نبوی است. پیامبر اسلام(صلی الله علیه وآله وسلم) نسبت به امر ازدواج و ترویج آن تأکید داشته و امّت خود را به این امر تشویق و ترغیب می‌کردند و بارها فرموده‌اند: «نکاح کنید و با تشکیل خانواده بر تعداد خود بیافزایید، که من در روز قیامت به شما اگر چه فرزندی سقط شده باشد مباهات می‌کنم»([1]).

در احکام دین ازدواج سنّتی حسنه و مورد تأیید و عزوبت (همسر نداشتن و مجرّد بودن) مکروه است. ازطرفی ازدواج نکردن، اعراض از سنّت رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) است، چرا که آن حضرت(صلی الله علیه وآله وسلم)فرمود: «نکاح سنّت من است، و هر کس از آن اعراض کند (روی برگرداند و ازدواج نکند) از من نیست.»([2])

اکنون که سالیان متمادی از عمر حضرت مهدی(علیه السلام) می‌گذرد، آیا می توان گفت: او مستحبّ مؤکّد را ترک، و مرتکب مکروه شده است؟ هرگز نمی‌توان اینگونه نتیجه گرفت، چرا که او امام است و در عمل به مستحبّات شرعی از همه مردم سزاوارتر است، پس او ازدواج کرده و دارای همسر می‌باشد.

در کتاب «النجم الثاقب» در پاسخ منکرین وجود اهل و عیال برای امام مهدی(علیه السلام) چنین آمده است: «چگونه ترک خواهند کرد، چنین سنّت عظیمه جدّ اکرم خود را با آن همه ترغیب و تحریص که در فعل آن و تهدید و تخویف در ترک آن شده و سزاوارترین امّت در اخذ به سنّت پیغمبر، امام هر عصر است و تاکنون کسی ترک آن سنّت را از خصائص آن حضرت نشمرده است.»([3])

و نیز در کتاب «الشموس المضیئة» آمده است: «اگر در این زمینه (داشتن همسر و خانواده) هیچ نقل روایی وجود نداشت و فقط همین مطلبی که آن حضرت با وجود سنّ زیاد از نظر جسمی جوانی قویّ البنیه است... و نیز می‌دانیم که آن حضرت به سنّت پیامبر(صلی الله علیه وآله وسلم) عمل می‌کند، در قبول این مطلب که آن جناب همسر و فرزندانی دارد کافی بود»([4]).

ـ نقد و بررسی:
دلیل مزبور شامل دو قسمت است. قسمت اوّل: ازدواج سنّت رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) و امری نیکو و مستحبّ شرعی است. قسمت دوّم: امام زمان(علیه السلام) لزوماً به این سنّت و امر شرعی عمل می‌کند. هر دو مقدّمه نیازمند بررسی و تأمّل است.

امّا استحباب ازدواج([5]) از آیات و روایات فراوانی استفاده می‌شود مانند: آیه شریفه (فَانکِحُواْ مَا طَابَ لَکُم مِّنَ النِّسَآءِ)([6]) و آیه (وَأَنکِحُواْ الاَْیَـمَی مِنکُمْ وَالصَّــلِحِینَ مِنْ عِبَادِکُمْ وَإِمَآلـِکُمْ )([7]) و همچنین در حدیثی رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) ازدواج را سنّت خود می‌داند([8])، و در حدیثی دیگر می‌فرماید: هر کسی از آن اعراض کند از من نیست.([9]) و در روایاتی دیگر ازدواج امری پسندیده و ممدوح دانسته شده([10]) و بر تولید نسل و بقاء آن توصیه شده و کثرت مسلمین مایه مباحات پیامبر(صلی الله علیه وآله وسلم) شمرده شده است.

در اهمیّت و تشویق به ازدواج چنین آمده است: «هر کس ازدواج کند نصف دینش را بدست آورده است»([11]) و نیز امام صادق(علیه السلام) می فرماید: «دو رکعت نماز کسی که ازدواج کرده با فضیلتتر است از هفتاد رکعت نماز کسی که بدون همسر است»([12])، و همچنین در روایات فراوانی نقطه مقابل ازدواج یعنی ترک ازدواج مذمّت شده و از ناحیه ائمّه(علیهم السلام) امری مکروه و ناپسند شمرده شده است.([13]) که این روایات نیز به قرینه مقابل دلالت بر استحباب ازدواج دارند.

با توجّه به آیات و روایات فوق و وجود کلمات امر مانند «انکحوا» در آیات و تشویق به ازدواج در روایات و توصیه کردن در عمل به سنّت رسول خدا، فقهای بزرگوار اسلام، استحباب شرعی ازدواج را استنباط کرده و بر طبق آن به استحباب([14]) و بعضی به استحباب مؤکّد فتوی داده‌اند، و برخی آن را در شرایطی واجب می‌دانند([15]).

و از سوی دیگر از عمومات و اطلاقات ادلّه استحباب ازدواج بدست می‌آید که اوّلا: ازدواج چه به صورت دائم و چه به صورت غیر دائم (موقّت) مستحب شرعی است. ثانیاً: استحباب ازدواج مخصوص مشتاقان و کسانی که نیازمند به همسر می‌باشند نیست، بلکه شامل غیر مشتاقان و کسانی که در خود احساس نیاز به همسر نمی‌کنند نیز می‌باشد.([16]) چرا که علّت این حکم شرعی در اشتیاق به جنس مخالف و یا اطفاء (خاموش کردن) غریزه جنسی خلاصه نشده است تا گمان شود ازدواج برای غیر مشتاقان استحباب ندارد، بلکه مواردی از قبیل: تکثیر نسل و ابقاء نوع انسانی و کثرت تعداد موحّدین، در استحباب شرعی ازدواج دخالت دارند.([17])

پس اگر ازدواج برای تأمین این اغراض هم باشد، از جهت شرعی مستحب است، و دارای مطلوبیّت شرعی است.

بدیهی است که استحباب ازدواج فقط مختصّ به ازدواج دائم نیست، بلکه شامل غیر دائم و مِلک یمین (کنیزان) نیز می‌شود.([18]) و به همین جهت اینگونه به نظر می‌رسد که تحقّق یک مرتبه از ازدواج در طول عمر برای عمل کردن به این مستحبّ شرعی کافی است، اگر چه بنا به عللی([19]) بین زوج و زوجه جدایی حاصل شده باشد.

امّا با تأمّل در روایاتی که در آن عزوبت (همسر نداشتن) مکروه دانسته شده است حتّی برای مدّتی اندک([20])، معلوم می‌شود که مقصود از استحباب ازدواج، استمرار آن تا پایان عمر است. پس عمل کردن به استحباب ازدواج در صورتی کافی است که استمرار و دوام داشته باشد نه فقط صرف تحقّق آن، همانطور که این استحباب فقط به داشتن یک همسر نیست بلکه تعدّد آن نیز مستحب شرعی است.([21])

بنابراین در باره مقدّمه أوّل (ازدواج سنّت پیامبر(صلی الله علیه وآله وسلم)، و امری مستحب است) چنین نتیجه می‌گیریم: 1. ازدواج مستحب شرعی است، خواه نیاز به ازدواج باشد و خواه نباشد، خواه دائم و خواه موقّت. 2. این استحباب دوام و استمرار دارد و شامل تمام عمر انسان می‌شود. 3. تعدّد همسر نیز مستحب شرعی است.

و امّا مقدّمه دوّم (لزوم عمل امام(علیه السلام) به امر شرعی و سنّت رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) ) در اذهان سؤالاتی را به وجود می‌آورد، از جمله اینکه: با کثرت امور مستحبّی، آیا امام(علیه السلام) به همه آنها عمل می‌کند؟ یا اینکه از آن امور انتخاب کرده و گزینشی عمل می‌کند؟ آیا لزوم عمل به امور مستحب برای امام ضروری است؟

بدون تردید امامان مانند پیامبران چون هدایت مردم را به عهده دارند، و رهبران الهی محسوب می‌گردند، همیشه در عمل به احکام الهی پیشقدم بوده‌اند، و اساساً رسالت آنان ایجاب می‌کرد که أوّل خودشان عامل به احکام الهی باشند و از دستورات الهی سرپیچی نکنند و در صحنه عمل برای دیگران الگو و نمونه باشند، لذا عمل نکردن به اوامری که حکایت از محبوبیّت نزد خداوند دارد (خواه واجب و خواه مستحب) برای رهبران دینی مذموم است و شأن و رسالت آنان اقتضاء دارد که آنها به دستورات واجب و مستحب عمل کنند، پس امام(علیه السلام) نیز به آنها عمل می‌کند.

بنابراین، دو نکته در لزوم عمل کردن امام به مستحبّات وجود دارد:
1. هدایت و رهبری و الگوی کامل بودن برای مردم که ایجاب می‌کند امام در زندگی و معاشرت و در برخورد با دیگران به نحو احسن عمل کند و در عمل به دستورات دینی (واجب و مستحب ) پیشقدم باشد.
2. اقتضای شأن و منزلت انسان کامل ایجاب می‌کند که به مستحبّات عمل کند.

بدون تردید نکته أوّل در زمان غیبت امام(علیه السلام) موضوعیّت ندارد، زیرا امام(علیه السلام) در مرأی و منظر مردم نیست و امامت وی در باطن است، نه در ظاهر.([22]) ولی نکته دوّم در رسیدن به مطلوب (امام پایبند به مستحبّات شرعی است، و سزاوارتر از دیگران است) کافی است. با توجّه به دو مقدّمه‌ای که گذشت، عدّه‌ای معتقدند که امام زمان(علیه السلام) در عصر غیبت ازدواج کرده و صاحب همسر و فرزند است.

ب: استدلال به روایات:
دلیل دیگر معتقدین به ازدواج حضرت مهدی(علیه السلام) تمسّک به بعضی از روایات است، از جمله:

1 ـ مفضّل بن عمر از امام صادق(علیه السلام) نقل کرده است که فرمود: «... از مکان او هیچ یک از اولاد و دیگران اطلاع نمی‌یابد، مگر مولایی که متولّی امر اوست»([23])، در این روایت وقتی که سخن از جا و مکان و محلّ زندگی آن حضرت می‌شود، امام صادق(علیه السلام) می‌فرماید: کسی از مکان او اطلاع ندارد حتّی اولادش، پس معلوم می‌شود او اولادی دارد و داشتن اولاد حاکی از ازدواج امام است.

امّا با تأمّل در این روایت نکاتی به نظر می‌رسد که مانع از استدلال بر ازدواج آن حضرت است، آن نکات عبارتند از:

الف ـ این روایت در کتاب الغیبه نعمانی نیز نقل شده است، با این تفاوت که به جای کلمه «ولد» کلمه «ولی» آمده است: «ولا یطّلع علی موضعه أحد من ولیّ ولا غیره;([24]) از مکان او کسی از ولی و غیر ولی اطّلاع نمی‌یابد»، یعنی دوست و غیر دوست، آشنا و غیر آشنا، از مکان او خبری ندارند و نمی‌دانند او کجاست. در این روایت هیچ سخنی از فزرند و فرزندان نیست، بنابراین با توجه به این نقل اعتمادی بر آن روایت نیست.

ب ـ در روایت سخن از فرزند است، ولی از این جهت که بگوییم الآن امام(علیه السلام) دارای فرزند و همسر باشد نیست و به اصطلاح مجمل است، چرا که امکان دارد منظور فرزندانی باشند که در آستانه ظهور و یا پس از ظهور امام(علیه السلام) به دنیا می‌آیند.

ج ـ ممکن است این روایت و امثال آن بیانگر مبالغه در خفای شخص باشد، یعنی هیچ کس نمی‌داند که او در کجاست، حتّی اگر دارای فرزند هم باشد، فرزندانش نیز از جایگاه او اطّلاع ندارند.([25])

د ـ از جهت سند مخدوش است، زیرا یکی از راویان آن ابراهیم بن مستنیر و در جای دیگر عبد اللّه بن مستنیر است و هر دو مجهول‌اند.

با توجّه به نکات فوق، استدلال بر ازدواج امام(علیه السلام) در عصر غیبت مشکل، بلکه بعید به نظر می‌رسد.

ن ـ سیّد ابن طاوس از امام رضا(علیه السلام) نقل کرده است که آن حضرت فرمود: «... خدایا، مایه چشم روشنی و خوشحالی امام زمان(علیه السلام) را در او و خانواده و فرزندان و ذرّیه و تمام پیروانش فراهم فرما»([26]).

در این روایت سخن از خانواده و فرزندان آن حضرت است، ولی چون معلوم نیست که وجود این فرزندان پیش از ظهور است یا پس از آن، از این جهت مجمل است، و نمی‌توان به آن استناد کرد.

و ـ ابو بصیر از امام صادق(علیه السلام) نقل کرده است که فرمود: «گویا می‌بینم که قائم ما با خانواده‌اش در مسجد سهله اقامت گزیده است. ابو بصیر می گوید: گفتم منزلش آنجاست؟ فرمود: آری. گفتم: فدایت شوم! قائم همیشه در آن مسجد است؟ فرمود: آری...».([27])

این روایت نیز دلالت بر وجود فرزند برای امام(علیه السلام) پیش از ظهور ندارد و چه بسا مرادش اولاد آن حضرت پس از ظهور باشد، همانطور که از سیاق کلام در اکثر روایات که به نمونه‌هایی از آنها اشاره خواهیم کرد، این گونه استفاده می‌شود.

2 ـ روایتی مرحوم مجلسی(رحمه الله) در بحار الأنوار از علی بن فاضل نقل کرده است که در آن به مکان و جزیره‌ای اشاره شده که نسل و فرزندان آن حضرت، زیر نظر وی جامعه نمونه اسلامی تشکیل داده و برای خود حکومت دارند([28]). این مکان نامعلوم است و هر کس نمی‌تواند به آنجا برود و دسترسی برای عموم مردم ممکن نیست.

تمسّک به این روایت نیز نمی‌تواند اثبات کند که آن حضرت ازدواج کرده و در نتیجه فرزندانی دارد و لازمه آن نیز زندگی در مکان خاصّ است، زیرا اولاًّ: از نوع بیان روایت به دست می‌آید که این روایت اعتبار قابل ملاحظه‌ای در نزد مرحوم مجلسی(رحمه الله) نداشته است، زیرا می‌گوید: «چون این حدیث را در کتابهای معتبر نیافتم آن را به طور مستقل و جدا می‌آورم»([29]).

ثانیاً این داستان با وجود تناقضات فراوان و سخنان بی‌اساس و نیز مجهول بودن عدّه‌ای از روات آن، قابل استناد نیست، حتّی بعضی از محقّقین با بررسی‌های گسترده‌ای که انجام داده‌اند، معتقدند جزیره خضراء افسانه‌ای بیش نیست و واقعیت ندارد.([30]) و برخی همچون آقا بزرگ تهرانی می‌گویند: این داستان تخیّلی است.([31])

3 ـ روایتی که ابن طاووس از امام رضا(علیه السلام) نقل کرده است که فرمود: «اللّهمّ صلّ علی ولاة عهده والأئمّة من ولده». ابن طاووس می‌گوید: روایت فوق اینگونه نیز نقل شده «اللّهمّ صلّ علی ولاة عهده والأئمّة من بعده».([32])

این روایت نیز نمی‌تواند اثبات کند که آن حضرت دارای فرزند است. زیرا با وجود دو گونه نقل معلوم نیست مقصود فرزندان بعد از آن حضرت است، یا امامان پس از او. بنابراین روایت مجمل است. علاوه این دو روایت ناظر به پس از ظهور حضرت است نه پیش از آن.

هــ صاحب کتاب الشموس المضیئة پس از نقل هفت روایت در باره اقامتگاه و خانواده داشتن آن حضرت که بعضی از آن را آورده‌ایم، چنین نتیجه می‌گیرد: «از مجموع این روایات معلوم می‌شود که حضرت حجّت(علیه السلام) خانواده و اقامتگاه دارد، هر چند که جزئیّات آن را نمی‌دانیم».([33])

سپس اضافه می‌کند که داستان جزیره خضراء به نقل از مرحوم علامه مجلسی(رحمه الله) و داستانی قریب به آن در اثبات الهداة با این قید که شیعیان آن جزیره از تمام مردم دنیا تعداد شان بیشتر است و هر یک از فرزندان امام(علیه السلام) در آن جزیره‌ها حکومتی دارند، چنین آورده است: «با توجه به عمر طولانی و مبارک ایشان ممکن است آن حضرت همسر و فرزندان متعدّدی داشته باشد که بعضی مرده و برخی زنده‌اند». بنابراین آن حضرت فرزندان و نوادگان زیادی خواهد داشت که شمارش آنها به سادگی ممکن نیست».([34])

با عنایت و دقّت در مطالب کتاب مذکور توجّه به چند نکته ضروری است:
اوّلا: نمی‌توان به آن هفت روایت در اثبات ازدواج آن حضرت و در نتیجه وجود فرزندان و داشتن اقامتگاه استناد کرد، چرا که برخی از آن روایات همان روایاتی است که قبلا به آنها اشاره شد.([35]) و برخی دیگر گویای وجود همسر و فرزند برای آن حضرت نیست و بعضی دیگر با خفای شخصی و عدم اطلاع از مکان او سازگاری ندارد.

ثانیاً: وجود فرزندان بی‌شمار آن حضرت با فلسفه غیبت منافات دارد، زیرا ممکن است فرزندان در صدد تشخیص هویّت خود برآیند و خواهان دانستن حسب و نسب خود باشند.([36])

ثالثاً: چطور ممکن است شیعیان آن جزیره (بنابر نقل وی از کتاب إثبات الهداة)([37]) تعدادشان از تمام مردم دنیا بیشتر باشد. با اینکه علم پیشرفته‌ی نقشه‌برداری و جغرافیای امروز در شناسایی نقاط این کره خاکی چیزی را از قلم نینداخته است و امروزه جایی وجود ندارد که ناشناخته باشد، حتّی مثلث برمودا،([38]) کاملا شناخته شده و اسرارش (خواص مغناطیسی) آشکار گشته و تعداد زیادی به آن مکان رفته‌اند و گزارشهای متعدّدی ارائه کرده‌اند. بنابراین معقول نیست که جمعیّتی چند میلیاردی بیش از جمعیّت فعلی جهان در مکانی زندگی کنند و کسی هم از آنها هیچگونه اطلاعی نداشته باشد.([39])

به هر جهت اینگونه مطالب نمی‌تواند دلیلی قاطع بر اثبات ازدواج و در نتیجه فرزندان و مکان اقامت خاصّی برای آن حضرت باشد.

یــ برخی ممکن است برای اثبات ازدواج و فرزند داشتن حضرت مهدی(علیه السلام) به کنیه مشهور آن حضرت یعنی «أبا صالح» استدلال کنند و بگویند این کنیه به معنای پدر صالح است و این دلالت بر وجود فرزندی به نام صالح برای آن حضرت دارد. این نیز سخن درستی نیست زیرا:

اوّلا: با جستجو و تفحّص در میان کنیه‌های نقل شده برای حضرت مهدی(علیه السلام) در کتابهای معتبر، چنین کنیه‌ای نقل نشده است، بلکه به نظر می‌رسد این کنیه بر اثر کثرت استعمال در میان مردم، معروف شده است و در بعضی از مجلاّت([40]) و کتابها که در پاسخ از این سؤال مطالبی گفته شده است، بیشتر جنبه های ذوقی و استحسانی، با احتمالاتی بدون ذکر سند و دلیل در نظر گرفته شده است، مثلا: گفته شده است که این کنیه ممکن است از آیه شریفه (وَلَقَدْ کَتَبْنَا فِی الزَّبُورِ مِنم بَعْدِ الذِّکْرِ أَنَّ الاَْرْضَ یَرِثُهَا عِبَادِیَ الصَّــلِحُونَ)([41]) گرفته شده باشد.([42]) و یا می‌گویند: چه مانعی دارد که ما به آن حضرت بگوئیم أبا صالح یعنی پدر تمام نیکی‌ها و خوبی‌ها؟ و ممکن است برخی استدلال کنند به احادیثی که در آنها واژه أبا صالح و صالح به کار رفته است.

مرحوم مجلسی(رحمه الله) نیز در این رابطه داستانی در بحار الأنوار نقل کرده است، در حالیکه با رجوع به آن احادیث و دقّت در آنها معلوم می‌گردد، صالح یا أبا صالح نام جنّی است که مأموریت دارد تا اشخاص گمشده را هدایت و راهنمایی کند. در کتاب من لا یحضره الفقیه چنین آمده است: «امام صادق(علیه السلام)فرمود: هرگاه راه را گم کردی صدا بزن یا صالح! یا بگو: یا أبا صالح راه را به ما نشان دهید، خداوند شما را رحمت کند!»([43]).

امّا مرحوم مجلسی(رحمه الله) در حکایات و داستانهای اشخاصی که امام زمان(علیه السلام) را دیده‌اند «قضیه‌ای را از پدرش نقل می‌کند و او نیز از شخصی به نام امیر اسحاق استرآبادی که چهل مرتبه با پای پیاده به حجّ مشرّف شده بود نقل می‌کند که در یکی از سفرهایش قافله را گم کرد و متحیّر با حالت عطش و بی‌آبی مانده بود، سپس صدا زد یا صالح یا أبا صالح ما را راهنمایی بفرما، ناگاه شخص سواره‌ای را از دور دید که آمد و او را راهنمایی کرد و به قافله‌اش رساند. وی می‌گوید: پس از آن قضیّه من متوجه شدم که او حضرت مهدی(علیه السلام) بوده است.»([44])

روشن است که این قضیه ارزش علمی و استدلالی ندارد و صرفاً داستانی بیش نیست، زیرا معلوم نیست که شخص مورد نظر واقعاً امام(علیه السلام)را دیده باشد.

ثانیاً: با توجّه به معانی مختلف کلمه «أب» در لغت عرب که تنها به معنای پدر نیست، بلکه به معنای صاحب و غیر آن نیز آمده است([45]) و همچنین در روایتی از رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم)آمده است که فرمود: «من و علی پدران این امتیم»، می توان استفاده نمود که مقصود از این کنیه معنای پدرِ فرزندی به نام صالح نیست، بلکه أبا صالح یعنی کسی که افراد صالح و شایسته در اختیار دارد و نیز ممکن است کنیه ابا صالح بدین جهت باشد که امام زمان(علیه السلام)پدر و مجری اصلاح جامعه است، یعنی او تنها کسی است که به اذن خدا جامعه بشری را اصلاح خواهد نمود.

بنابراین با عنایت به مطالب فوق و احتمالات متعدّد، نمی‌توان از این کنیه بر ازدواج و داشتن فرزند برای آن حضرت استفاده کرد.

پس دلیل دوّم قائلین به ازدواج آن حضرت که روایات است، مخدوش می شود و جایی برای استفاده واستدلال به آن باقی نمی ماند، لذا نمی‌توانیم به آن روایات تمسّک کنیم.

امّا دلیل أوّل که برای ازدواج آن حضرت به استحباب شرعی ازدواج و سنّت بودن آن استدلال شده بود، دلیل محکم و قابل قبولی است، چون مقتضی موجود است، اگر چه زمان استنتاج هنوز نرسیده و زود است تا قضاوت قطعی بشود، چرا که باید دیدگاه مقابل را نیز بررسی کرد و از نبودن مانع و یا وجود امری مهمتر از ازدواج نیز مطمئن شد.

آیا ازدواج امام(علیه السلام) با فلسفه غیبت سازگاری دارد؟
ـ نظریه دوّم: برخی معتقدند که اساساً آن حضرت ازدواج نکرده است.

تنها دلیل آنان این است که: ازدواج امام(علیه السلام) با فلسفه غیبت سازگاری ندارد، زیرا لازمه ازدواج داشتن همسر و فرزند است و این امر باعث می‌شود که حضرت شناخته شده و اسرارش فاش شود و از سوی دیگر غیبت به معنای خفای شخص است، یعنی ناشناس بودن نه نامرئی بودن، در حالی که با ازدواج کردن شناخته می‌شود و حد اقلّ شناخته شدن شناسایی وی توسط همسرش می‌باشد.

امّا فلسفه غیبت بنا بر آنچه در روایات آمده است خوف از کشته شدن است. امام صادق(علیه السلام)درباره آن حضرت می‌فرماید: «برای غلام (مهدی(علیه السلام)) غیبتی است قبل از این که قیام کند، شخصی پرسید: برای چه؟ فرمود: می‌ترسد. سپس با دست مبارکش به شکمش اشاره کرد.»([46])

مقصود امام صادق(علیه السلام) از این حرکت احتمال کشته شدن آن حضرت است، و همچنین از امام سجّاد(علیه السلام) نقل شده است که فرمود: «در قائم ما سنّتهایی از پیامبران گذشته وجود دارد... و سنّتی که از موسی(علیه السلام) در او هست، خوف و غیبت است.»([47])

بنابراین، فلسفه‌ی غیبت، دوری و پنهان بودن از مردم است تا اینکه صدمه و گزندی به او نرسد و از شرّ دشمنان در امان بوده و هر چیزی که خلاف آن باشد، بر آن حضرت روا نیست و ازدواج با این امر و فلسفه منافات دارد. در نتیجه می‌توان گفت: ازدواج کردن امری است مستحب و پسندیده و مهمّ و حفظ اسرار و پنهان زیستی و حفظ جان از گزند دشمنان امری است اهمّ و مهمتر و هر گاه امری دائر شود بین مهمّ و اهمّ، عقل اهم را برمی‌گزیند.

به عبارت دیگر مصلحت اهمّ و فلسفه غیبت بیشتر است از مصلحت ازدواج، لذا فلسفه غیبت مانعی است برای ازدواج و می‌تواند از فعلیّت ازدواج جلوگیری کند و حال که ازدواج مانع دارد، ازدواج نکردن آن حضرت نمی‌تواند به عنوان اعراض از سنّت تلّقی شود، چون که وی اعراض نکرده، بلکه امر اهمّ را اختیار کرده است.

ـ نقد و بررسی:
با عنایت به دلیل فوق ممکن است برخی در مقام جواب بگویند: پنهان زیستی و خوف آن حضرت از کشته شدن مانع از ازدواج نمی‌تواند باشد، زیرا در روایات موارد دیگری نیز وجود دارند که به عنوان فلسفه‌ی غیبت شناخته می‌شوند، مانند:

الف) به دنیا آمدن مؤمنانی که در صلب افراد کافر هستند، درباره این مطلب امام صادق(علیه السلام)فرموده است: «قائم ما اهل بیت تا تمام کسانی که (مؤمنان) در اصلاب پدران خود به ودیعت نهاده شده‌اند، خارج نشوند، ظهور نخواهد کرد و هنگامی که همه خارج شدند، آن حضرت بر دشمنان خدا پیروز شده و آنها را می‌کشد.»([48])

ب) امتحان الهی: امام کاظم(علیه السلام) به برادرش علی بن جعفر فرمود: «برای صاحب این امر (امام مهدی(علیه السلام) ) غیبتی است که عدّه‌ای از معتقدین به وی برمی‌گردند. این غیبت محنت و سختی از طرف خداوند است که با آن خلقش را امتحان می‌کند.»([49])

ج) سرّی از اسرار الهی: در روایتی از امام صادق(علیه السلام) چنین نقل شده است: «صاحب این امر غیبتی دارد که گریزی از آن نیست... راوی پرسید: چرا؟ فرمود: به دلیل امری که ما اجازه بازگو کردنش را نداریم. راوی پرسید: پس حکمت غیبت او چیست؟ فرمود: همان حکمتی که در غیبت حجّتهای دیگر خداوند بوده است که پس از ظهورش کشف خواهد شد، همان طور که فلسفه‌ی کارهای خضر نبی(علیه السلام) برای موسی(علیه السلام) تا هنگام جدایی آنها کشف نشد. سپس امام فرمود: ای پسر فضل! این امر از امور خداوند و از اسرار الهی و غیبی از غیب‌های خداست.»([50])

با توجّه به موارد مذکور و موارد دیگری که به عنوان فلسفه غیبت شمرده شده است، نمی‌توان فلسفه غیبت را فقط در خوف از کشته شدن دانست که با ازدواج آن حضرت منافات داشته باشد. شهید سیّد محمّد صدر در این رابطه می‌نویسد: «اگر بپذیریم که غیبت آن حضرت به معنای مخفی شدن شخص وی است، بدین معنا که جسم مبارک او از دیده‌ها مخفی شده و با اینکه میان انبوه جمعیّت بوده و آنها را می‌بیند اما آنها او را نمی‌بینند، در این صورت باید گفت آن حضرت ازدواج نکرده و تا زمان ظهور مجرّد خواهد بود.

و این مسأله هیچ بعدی هم ندارد، زیرا هر چیزی که با غیبت در تضادّ باشد و آن حضرت را با خطر مواجه کند بر وی جایز نیست، چرا که ازدواج باعث کشف شدن امر آن حضرت می‌گردد. علاوه بر آن برای ازدواج لزوماً باید آن حضرت ظاهر شده و در معرض دید مردم قرار گیرد و این همان چیزی است که باید از آن اجتناب کند.

و این فرض که فقط برای همسر خود آشکار شود، اگر چه عقلا ممکن است ولی فرض آن بسیار بعید است، بلکه فرض باطلی است، زیرا چنین زنی با خصوصیات خاصّ به طوری که امام(علیه السلام)هویّت واقعی خود را از او مخفی نکند و هیچ خطری هم از ناحیه‌ی او متوجّه امام(علیه السلام) نباشد، چنین زنی بین زنان عالم یافت نمی‌شود، چه رسد به اینکه بگوییم در هر عصری چنین زنی وجود دارد;

امّا اگر غیبت را به معنای پنهان بودن و پوشیدگی عنوان آن حضرت بدانیم بدین معنا که او به صورت ناشناس در بین مردم زندگی می‌کند، در این صورت هیچ اصطکاکی با ازدواج ندارد و از آسانترین کارهاست، زیرا ازدواج به صورت ناشناس صورت گرفته و همسر وی نیز در طول عمر خود بر هویت واقعی او آگاه نخواهد شد و اگر به علّت عدم مشاهده پیری در چهره‌ی آن حضرت به هویت وی گمانی برد، حضرت او را طلاق داده و یا در شهری دیگر، دورِ جدیدی از زندگی خود را آغاز کرده و دوباره ازدواج می‌کند».

سپس شهید صدر می‌گوید: «حال که ثابت شد که ازدواج آن حضرت در عصر غیبت ممکن است، امکان دارد بگوئیم این امر تحقّق یافته است، چون مهدی(علیه السلام) به تبعیّت از سنّت اسلامی سزاوارتر است، خصوصاً اگر معتقد شدیم که معصوم تا جایی که ممکن است به مستحبّات عمل کرده و مکروهات را ترک می کند. بنابراین التزام به این که ازدواج وی در عصر غیبت ممکن است، در اعتقاد به آن کافی است»([51]).

با عنایت و دقّت در دلیل قائلین به ازدواج نکردن آن حضرت و جواب مذکور و کلام شهید سیّد محمّد صدر نکاتی قابل تأمّل است. از جمله:

1. مواردی که به عنوان فلسفه‌ی غیبت از روایات قابل استفاده است که به چند نمونه‌ی آن اشاره شد، در عرض یکدیگر نیستند، به این معنا که اگر غیبت برای امتحان باشد، دیگر مسأله‌ی خوف و ترس از کشته شدن در آن نیست. بلکه اینها در طول یکدیگرند، لذا نمی‌توان با بیان موارد دیگر فلسفه‌ی غیبت قائل به ازدواج امام(علیه السلام) شد. چون در عین این که غیبت برای ترس از کشته شدن است، برای امتحان کردن بندگان و معتقدین به آن حضرت نیز می‌باشد که این هم جای استبعاد ندارد، به عبارت دیگر فرضیّه ترس از کشته شدن در تمام موارد دیگر نیز جاری است.

2. سخن شهید صدر در معنای غیبت به دو صورت ناشناسی (مردم او را می‌بینند ولی نمی‌شناسند) و ناپیدایی (جسم و شخص او دیده نمی‌شود) و بنا کردن مسأله‌ی ازدواج را بر ناشناسی، سخن جامع و فراگیری نیست، چون نمی‌توانیم به ناشناسی به تنهایی و یا به ناپیدایی آن حضرت قطع پیدا کنیم، چرا که ممکن است آن حضرت گاهی ناشناس باشد و گاهی ناپیدا، همانطور که این برداشت از روایات نیز قابل استفاده است.([52])

3. شهید صدر معتقد است زنی که لیاقت و شایستگی و به اصطلاح هم کفو آن حضرت باشد در عالم وجود ندارد، صدور این سخن از ایشان جای تعجب است، چرا که زنان شایسته و بایسته با فضائل اخلاقی و معنوی بالا در هر دوره‌ای وجود داشته و هست. زنانی همچون حضرت مریم(علیها السلام) و آسیه همسر فرعون که در قرآن کریم الگوی دیگران شمرده شده‌اند([53]) و یا مانند حضرت خدیجه همسر پیامبر گرامی اسلام(صلی الله علیه وآله وسلم) بوده‌اند و هستند و از سوی دیگر در روایات وارده در شأن و خصوصیات اصحاب و یاران خاصّ امام زمان(علیه السلام) آمده است که پنجاه نفر آنان زن می‌باشند.([54])

آیا اینگونه زنان که لیاقت واقع شدن در زمره اصحاب خاص را دارند و محرم خیلی از اسرار هستند، لیاقت همسری آن حضرت را ندارند؟ چه مانعی دارد که امام(علیه السلام) از میان آنان زنی را به همسری برگزیند؟

4. به نظر می‌رسد که ازدواج آن حضرت به صورت ناپیدایی امری ممکن باشد برخلاف شهید صدر که آن را غیر ممکن می‌داند، زیرا ناپیدایی امری همیشگی برای امام(علیه السلام) نیست، و از سوی دیگر همانطور که برای همراهان و خواصّ غائب نیست([55]) برای همسر خود نیز می‌تواند غائب نباشد.

ـ نتیجه گیری:
کسانی که می گویند حضرت مهدی(علیه السلام) ازدواج نکرده است، تنها دلیلشان فلسفه‌ی غیبت است که آنهم ترس از کشته شدن و افشاء سرّ امام است. ولی با توجّه به موارد دیگر در فلسفه‌ی غیبت که در طول یکدیگربودند نه در عرض، این امر نمی‌تواند مانع ازدواج آن حضرت باشد، گرچه در این بحث فقط به عدم اثبات مانع پرداخته شده است. چون اثبات عدم المانع نیاز به اطلاعاتی کافی و جامع و احاطه‌ی کامل بر زندگی شخصی آن حضرت دارد و این نیز در حدّ توان ما نیست.

از سوی دیگر در مباحث تحقیقی و علمی نیاز به دلیل داریم و براساس مدارک و ظواهر به نتیجه می‌رسیم. بنابراین، گرچه با وجود این گونه مدارک، ازدواج آن حضرت امری ممکن است، ولی نمی‌توانیم با قطع و یقین به آن حکم کنیم، همانطور که نمی‌توانیم به عدم ازدواج قطع پیدا کنیم.

آیا سکوت بهتر نیست؟
ـ نظریّه سوّم: گروهی دیگر می‌گویند نباید به اینگونه مباحث پرداخت و نهایتاً باید توقّف کرد و در جواب این نوع سؤالات کلمه «نمی‌دانم» و «نمی‌دانیم» را بر زبان جاری می‌کنند، چرا که اصل ازدواج یا عدم ازدواج حضرت جزء اعتقادات ما نیست، زیرا در مباحث اعتقادی ما نیامده است که باید معتقد شویم به امام زمانی که ازدواج کرده یا نکرده است. این نوع موضوعات از مسائل شخصی است که معمولا در روایات نیامده و کسی هم به آن نپرداخته است، حتّی امام عسکری(علیه السلام) نیز در رابطه با ازدواج فرزندش چیزی نفرموده است.

نگاه اجمالی به تاریخ غیبت صغری و کبری حاکی از وجود نداشتن چنین مسائلی است و حتّی کسانی که توفیق لیاقت ملاقات با آن حضرت را یافته‌اند، هیچگونه سؤالی درباره ازدواج آن حضرت از آنها صادر نشده است و غالباً به دلیل مشکلات فراوان یا نیازهای مادّی و معنوی و یا پرسیدن مسائل علمی از این گونه سؤالات غافل بوده‌اند، گرچه اساساً سؤال نکردن از ازدواج طبیعی است، چرا که خیلی اوقات پیش می‌آید که سالها با اشخاص و دوستان زیادی آشنا هستیم، ولی لزومی نمی‌بینیم که از زندگی شخصی او سؤال کنیم، مثلا بگوییم آیا همسر دارید؟ اگر دارید دختر چه کسی است؟ آیا فرزند دارید؟ جنسیّت آنها چیست؟ و... لذا اساساً لزومی ندارد که از این گونه امور مطّلع شویم و این مسائل در زندگی ما نیز هیچ تاثیری ندارد و به دلیل اطّلاع نداشتن مورد مؤاخذه قرار نمی‌گیریم.

ـ نقد و بررسی:
درست است که اینگونه مسائل جنبه شخصی دارند و دانستن یا ندانستن آن تأثیری در زندگی ما ندارد، ولی امامان ما مانند انسانهای عادی نبوده‌اند که بی‌تفاوت از کنارشان بگذریم، زیرا آنها هادیان و رهبران دینی و اجتماعی مردم هستند که طبق نصوص متعدّد از آیات و روایات، دارای مقام عصمت و مصونیّت از خطا و اشتباه می‌باشند.

لذا دوستان و شیعیان آن حضرت دوست دارند سیره و روش آن امام را در مسائل خانوادگی و شخصی نیز بدانند و به ابهامات و یا سؤالات احتمالی ذهن خویش پاسخی مناسب بدهند و این مسأله مختص به امام مهدی(علیه السلام) نیست، همانطور که هنوز عدّه‌ای می‌پرسند: چرا امام حسن مجتبی(علیه السلام) با جعده ازدواج کرد؟ یا چرا امام جواد(علیه السلام) با امّ الفضل دختر مأمون، یعنی کسی که قاتل پدرش بود ازدواج کرد؟ آیا از آنها فرزندی باقی ماند؟ و... امام عصر(علیه السلام) نیز از این قاعده مستثنی نیست، بلکه قضیه برعکس است و حسّاسیّت در امام زمان(علیه السلام) که مهدی موعود است و قیام خواهد کرد و حکومت جهانی را تشکیل خواهد داد و... بیشتر است.

بنابراین، اساس بحث از زندگانی شخص آن امام مانعی ندارد، گرچه به علّت موقعیّت استثنایی وی که همان در غیبت به سربردن باشد، ما اطّلاع چندانی نداریم و ناچاریم به همان مقدار از ادلّه و ظواهر و عمومات اکتفاء کنیم.

یاد آوری یک نکته:
لازم به یاد آوری است که بحث اصلی ما ازدواج امام زمان(علیه السلام) است که مطالب مذکور پیرامون همین عنوان است. ولی از مباحثی پیرامون فرزندان و ویژگی‌های همسر آن حضرت که لازمه ازدواج است خودداری کردیم و سعی بر این بود که به مقدار نیاز اکتفاء و از زیاده گویی پرهیز نماییم.

ـ نتیجه‌گیری کلّی:
دلایل نظریّه‌ی اوّل (قائلین به ازدواج آن حضرت) یا مخدوش است و رسا نیست و یا غالباً ناظر به زمان ظهور آن حضرت است و از بیان ازدواج وی در زمان غیبت ساکت است.
دلائل نظریّه‌ی دوّم (قائلین به ازدواج نکردن آن حضرت) که فلسفه‌ی غیبت یعنی ترس از کشته شدن بود، با احتمالات و ذکر موارد دیگر فلسفه غیبت و این که آن موارد در طول یکدیگرند، نتوانست مدّعای خود را به طور کامل ثابت کند.
دلیل نظریّه‌ی سوّم (قائلین به توقّف) که عدم اعتقادی بودن موضوع و عدم اطّلاع از مسائل شخص آن حضرت بود، با سیر تحقیقات علمی و اشتیاق شیعیان بر اطّلاع از این مسائل و پیدا کردن جوابی برای سؤالات و ابهامات ذهنی خود، سازگار نبود.

بنابراین، با توجّه به عمومات در استحباب ازدواج و مکروه بودن عزوبت و ترک آن در هر حالی و مانع نبودن فلسفه‌ی غیبت، می‌توان نتیجه گرفت که وی ازدواج کرده است و لازم نیست که این امر باعث افشاء سرّ آن حضرت شود و با فلسفه‌ی غیبت منافات داشته باشد، بلکه همسر وی می‌تواند زنی پاکدامن و خودساخته همچون یاران خاصّ و یا ابدال آن حضرت باشد و همچنین لازم نیست که این ازدواج، از نوع دائم آن باشد، بلکه با ازدواج موقّت (غیر دائم) نیز می‌تواند به امر مستحب عمل کند، همانطور که لازم نیست حتماً عمر همسر وی مانند عمر خود آن حضرت طولانی باشد.

از طرفی لازمه ازدواج، داشتن فرزند هم نیست که سؤال شود فرزندانش در کجا زندگی می‌کنند؟ بلکه ممکن است ازدواج کرده باشد ولی دارای فرزند هم نباشد و نداشتن فرزند نیز برای آن حضرت نقص نیست، چرا که وی می‌تواند صاحب فرزند شود، ولی به دلیل انجام مأموریت الهی و حفظ خود از شناسایی دیگران، می‌تواند با اختیار خود صاحب فرزند نشود.

پس اگر چه دلیل محکم و قاطعی بر ازدواج آن حضرت در اختیار نداریم، ولی مانعی هم برای ازدواج نمی‌بینیم، لذا با شواهد و قرائن و عمومات ادلّه استحباب ازدواج می‌توانیم معقتد شویم که آن حضرت ازدواج کرده است. واللّه اعلم.

«کتابنامه»
1. مجلسی، محمدباقر، بحار الأنوار،مؤسسه الوفاء، بیروت / 1404.
2. نوری طبرسی، میرزا حسین، نجم الثاقب، انتشارات مسجد جمکران، چ دوم / 77.
3. سعادتپرور، علی، الشموس المضیئة، نشر احیاء کتاب، چ أوّل / 80، مترجم: سید محمدجواد وزیری.
4. حرّ عاملی، محمّد بن الحسن، وسایل الشیعه، مؤسسه آل البیت، قم / 1409.
5. مکی عاملی، محمّد بن جمال، اللمعة الدمشقیة، 10 جلدی، دار العالم الاسلامی بیروت.
6. نجفی، محمّد حسن، جواهر الکلام.
7. طباطبایی یزدی، محمّدکاظم، عروة الوثقی.
8. طباطبایی، محمّد حسین، شیعه در اسلام، انتشارات جامعه مدرسین، چ دوازدهم / 76.
9. نعمانی، ابن أبی زینب، الغیبة، انتشارات صدوق.
10. رضوانی، علی اصغر، موعودشناسی، انتشارات مسجد جمکران، چ أوّل / 84.
11. سیّد ابن طاووس، جمال الاسبوع، انتشارات رضی، قم.
12. حرّ عاملی، محمّد بن الحسن، اثبات الهداة، 3 جلدی، مکتبة العلمیة قم.
13. عاملی، جعفر مرتضی، دراسة فی علامات الظهور والجزیرة الخضراء، انتشارات دفتر تبلیغات اسلامی قم ترجمه محمّد سپهری.
14. تهرانی، آغابزرگ، الذریعة إلی تصانیف الشیعة، دار الاضواء، بیروت.
15. قمی، عباس، مفاتیح الجنان، ناشران قم، چ أوّل.
16. باقی، محمدرضا، مجالس حضرت مهدی(علیه السلام)، نشر صدر، چ أوّل / 78.
17. طوسی، محمّد بن حسن، الغیبة، انشتارات بصیرتی، چ دوم.
18. صدوق، محمّد بن علیّ، کمال الدین، نشر اسلامی 2 جلدی.
19. صدوق محمّد بن علیّ علل الشرایع، دار احیاء التراث العربی، چ دوم.
20. صدر، سیّد محمّد، تاریخ الغیبة الکبری، دار التعارف سوریه.
21. عیاشی، محمّد بن مسعود، تفسر القرآن، نشر علمیه قم.
22. کلینی، محمّد بن یعقوب، اصول کافی، دار التعارف، لبنان.
23. افتخارزاده، سیّد حسن، گفتارهایی پیرامون امام زمان(علیه السلام)، نشر شفق، چ چهارم / 79.
24. سیّد ابن طاووس، الامان، مؤسسه آل البیت(علیهم السلام)، قم / 1409 هـ.
25. شیخ صدوق، من لا یحضره الفقیه، انتشارات جامعه مدرسین، 4 جلدی، 1413 هـ.
26. إبراهیم بن علیّ، کفعمی، المصباح، انتشارات رضی، قم / 1405 هـ.

 پایگاه مؤسسه تحقیقاتی ولیعصر (عج)
برچسب ها :
عملکردها و فعالیت های جهان غرب بر ضد مهدویت
اقدامات غرب در جهت مخدوش نشان دادن انقلاب جهانی حضرت مهدی (عج)
1 ـ یکی از بزرگترین فعالیتهای تبلیغاتی که مستقیماً در باره اعتقاد به ظهور حضرت مهدی (ع) توسط دشمنان در این ایام انجام گرفته، فیلم «نوسترا داموس» است که سه ماه متوالی در شبکه های تلویزیونی آمریکا به نمایش گذاشته شد.در این فیلم حضرت مهدی(عج) با لباس عربی نشان داده می‌شود که هر کاری را با فشار یک کلید انجام می‌دهد و در اثر اقدامات او خونریزی زیادی شده و تعداد زیادی یتیم و بیوه بر جای می‌مانداین فیلم سرگذشت زندگی ستاره شناس و پزشکی فرانسوی بنام «میشیل نوسترا داموس » است که نزدیک به ۵٠٠ سال قبل می زیست.


وی پیشگوییهای خود را درباره آینده به رشته تحریر درآورده که مهمترین آنها پیشگویی او درباره ظهور نواده پیامبر (ص) در مکه مکرمه و وحدت بخشیدن به مسلمانان و به زیر پرچم خود درآوردن آنها و پیروزی بر اروپائیان و ویران کردن شهر و یا شهرهای بزرگ سرزمین جدید ( آمریکا) است.و به نظر می رسد لابی صهیونیست و اطلاعات آمریکا در ساختن این فیلم دست داشته باشند و هدف آنان از تهیه این فیلم بسیج نمودن ملتهای آمریکا و اروپا علیه ایران و مسلمانان است، زیرا آن را خطری می پندارند که غرب و تمدن آن را تهدید می کند، بویژه وقتی آنچه را که بر پیشگویی «نوسترا داموس» اضافه نموده اند مورد توجه قرار دهیم؛ و آن اینکه آمریکا بعد از شکست اروپا به دست حضرت مهدی (ع) و نابودی موشکهای غول پیکر و دیگر شهرهای آن، جهت رویارویی با آن حضرت به بستن یک پیمان همکاری با روسیه اقدام نموده و سرانجام بر وی پیروز می گردند!
این کتاب هم از نظر ارزش علمی کتاب و نویسنده جای بحث دارد و هم اینکه به صورت رمزی و ابهام آمیز نوشته شده که قابل تفسیر به صورتهای گوناگون می باشد.
مسئله این نیست که غربیها اعتقاد به ظهور مسیح (ع) یا مهدی(ع) و یا اعتقاد به پیشگوییهای نوسترا داموس دارند... بلکه بر این باورند که خطر خیزش اسلامی و تمدن الهی، تمدن مادی آنها را تهدید نموده و سلطه ظالمانه آنها را بر ملتهای جهان از میان برمی دارد. از این رو از هر عنصر اطلاعاتی استفاده می کنند تا زنگهای خطر را درگوش ملتها به صدا درآورند و موافقت و پشتیبانی آنها را جهت اجرای تمام نقشه های استعماری خود در حال و آینده جذب نمایند.

” چند سال پیش عده ای از محققین و دانشمندان خارجی به قم آمدند و تمام کتاب ها و مطالب روایی که در مورد امام زمان (عج) و خصوصیات و ظهور ایشان می باشد را جمع آوری کرده و با خود به کشور هایشان بردند تا برروی آنها تحقیقات و بررسیهای مفصل انجام دهند ... “ 
بنابراین به حساب باور و عقیده خود ناچارند در مورد امام مهدی (ع) تبلیغات آنچنانی نموده و دست به تهیه فیلم بزنند و از آنجایی که با موج آگاهی بخش اسلام- که نسبت به رهبر موعود افزایش خواهد یافت- روبرو می شوند، ناگزیر تر شده، و در صورت صحت امر ظهور ، و آشکار شدن آن بزرگوار با او رویارویی کنند .
٢ ـ تبلیغ مؤسسات دینی ورسانه های دولت های غربی به وقوع حادثه ای بزرگ: حادثه ظهور، حادثه ای بزرگ است و قدرت های بزرگ جهان سیاست خارجی خود را به شکلی سامان داده اند که آمادگی های لازم برای این حادثه در آن ملحوظ باشد.این در حالی است که مؤسسات دینی و رسانه های این دولت ها نیز، مردم خود را برای پیشواز این حادثه آماده می سازند. این مؤسسات دینی به همراه رسانه های دیداری و شنیداری این دولت ها از سال های دهه ی ٨٠میلادی مردم خود را به ایمان جمعی به وقوع حادثه ای بزرگ در سرزمین شام که به نبرد هسته ای خواهد انجامید توجه داده اند. 
این مؤسسات پیوسته مردم خود را به این نکته فرا می خوانند که در آینده ای نزدیک، لشکری از دشمنان مسیح که بدنه ی اصلی آن از میلیون ها نظامی تشکیل یافته از عراق حرکت می کند و پس از گذشتن از رود فرات که در آن زمان به خشکی گرائیده است به سوی قدس رهسپار می شود، اما نیروهای مؤمن مسیح راه این لشکر را سدّ کرده و همگی در « آرماگدون» با یکدیگر برخورد خواهند کرد و در این مکان است که درگیری اتفاق خواهد افتاد. 
٣ ـ تبلیغ جنگ آرماگدون : به اعتقاد صهیونیست‌ها جنگ بین مسیحای موعود و جدال در ٢٠ مایلی جنوب شرقی حیفاو ١٥ مایلی از شرق و غرب عالم در محل شهر باستانی« میگدون» در منطقه «آرماگدون» اتفاق می‌افتد که در این جنگ پیروزی از آن یهودیان است، ایستگاه‌های ماهواره‌ای غرب و اسرائیل دائم در صدد تبلیغ این جنگ به منظور آمادگی هر چه بیشتر نیروهای خودی میباشند. 
مؤسسه گرس ـ هل ـ سل در کتاب تدارک جنگ بزرگ آورده است: شبکه ٤ تلویزیون اسرائیل می‌کوشد مردم را متقاعد سازد که باید جنگ کنند زیرا خواست خداوند است، چون خداوند در ازل مقدور فرموده که دقیقاً همین ما مردمانی که در این نسل زندگی می کنیم باید به جنگ هسته‌ای دست بزنیم و با آیاتی از انجیل و گوشه‌هایی از کتاب هزقیل و دانیال نبی ثابت می کنند که ما در دوره آخرالزمان هستیم، که بعنوان نمونه آیه ١٢ باب ١٤سفر زکریا ی نبی در تورات اشاره می‌نماییم: 
« تا حدودی در این آیه یافت. گوشت ایشان در حالی که بر پاها ی خود ایستاده‌اند کاهیده خواهد شد و چشمانشان ازحدقه گداخته خواهد شد و زبانشان در دهانشان کاهیده خواهد شد» با اندک نظر به این آیه می‌توان شرایطی را که در اثر انفجار بمبها ی اتمی حادث می‌گردد 
” به اعتقاد صهیونیست‌ها جنگ بین مسیحای موعود و جدال در ٢٠ مایلی جنوب شرقی حیفا و ١٥ مایلی از شرق و غرب عالم در محل شهر باستانی« میگدون» در منطقه «آرماگدون»اتفاق می‌افتد که در این جنگ پیروزی از آن یهودیان است.... “ 

از نقطه نظر صهیونیستی جبهه متحدین در این جنگ شامل کشورهای روسیه ، ایران ،مناطق شمالی و جنوبی افریقا و عراق قلمداد شده است .در این دیدگاه مسیحای یهود (مشیا) در هیبت یک ژنرال ۵ ستاره به عنوان سرفرماندهی کل نیروهای خیر، فاتحانه از دره میگدون گذشته، از دروازه اصلی وارد اورشلیم (بیت المقدس) می‌گردد و در این حال تمامی ساکنان زمین حتی پیروان حقیقی مسیح مرده و حکومت ملکوت مسیح بر زمین به مرکزیت اورشلیم برگزار خواهد شد . رونالد ریگان رئیس‌جمهوری سابق امریکا در سال ١٩٨٣گفت که ارماگدون همواره ذهن وی را به خود مشغول ساخته و هم او بود که تأکید داشت که : «برای یک آدماگدون واقعی بایدمسلح شویم» 
4 ـ تبلیغ مدارس انجیلی در آمریکا درباره ظهور و واقعه آرماگدون مدارس انجیلی در آمریکا بر پایه این تحلیل که واقعه آرماگدون تنها حادثه ای است که بازگشت دوباره مسیح را به زمین ممکن می سازد و این واقعه، بسیار نزدیک است به تبلیغ این دیدگاه پرداخته اند. در مورد گستردگی فعالیتها و تلاشهای غربیها شایان ذکر است که از طرف یکی از مسئولین حوزه علمیه قم چنین نقل شده که بعضی از محققین و دانشمندان خارجی برای جمع آوری احادیث و مطالب مربوط به مصلح آخرالزمان به قم آمده بودند. طبق فرمایش این مسئول حوزه علمیه قم چند سال پیش عده ای از محققین و دانشمندان خارجی به قم آمدند و تمام کتاب ها و مطالب روایی که در مورد امام زمان (عج) و خصوصیات و ظهور ایشان می باشد را جمع آوری کرده و با خود به کشور هایشان بردند تا برروی آنها تحقیقات و بررسیهای مفصل انجام دهند و این نشان دهنده اهمیت این موضوع برای آنها می باشد. 
تا جایی که این لطیفه شایع شده که وزارت اطلاعات آمریکا پرونده ای از تمام اطلاعات لازم درباره امام مهدی (عج) تهیه و تنظیم نموده که تنها نقص آن، تصویر آن حضرت است. مکتب" بنیاد گرایی مسیحی" براین اعتقاد هستند که خداوند مقرر کرده است، بشر هفت مرحله یا مشیت الهی را بگذراند که یکی از آنها نبرد هسته ای آرماگدون است.دست اندر کاران این نظام که نظام « مشیت الهی گرایی» نامیده می شود، پیوسته می کوشند با برنامه های عامه پسند تلویزیونی کشیشان پروتستان در آمریکا که حدود ٦٠میلیون بیننده دارد، مردم را متقاعد سازند که به جای « صلح» باید در پی « جنگ» باشند. آنها با نقل آیات انجیل سعی می کنند ثابت کنند که ما در دوره آخرالزمان هستیم. 
اینان چون اعتقاد دارند اسرائیل باید « مقر فرود آمدن» دومین ظهور مسیح باشد، سعی دارند پرستش سرزمین اسرائیل را به یک آیین مذهبی بدل سازند. آثار 
” از این بازی کامپیوتری گاهی به«یا مهدی(عج)»نیز یادشده است. در این نرم افزارسعی شده است که خلیج فارس مرکز حرکات تروریستی جهان نشان داده شده و خود را سردمدار مبارزه با این تحرکات نشان دهند. همچنین از بعد روانشناسی در نظر دارند که افراد را نسبت به امام زمان(عج) و لفظ «یا مهدی(ع)» شرطی کرده و نفرت به حضرتش را در میان مردم القاء نمایند. در واقع غربی در این بازی و فیلم فوق خواستار این مطلبند که چهره مصلح را خشن و خونریز جلوه دهندتا در اثر فاصله گرفتن مردم از حضرت شرایط ظهور(قبلاًٌ شرح مفصلش گذشت) فراهم نگردد. ... “ 

 معتقدین به « مشیت الهی گرایی» در سمت های حساس ایالات متحده آمریکا می تواند بسیار نگران کننده باشد. به عنوان مثال « جیمز وات » به عنوان وزیر کشور اسبق ایالت متحده، در کمیته مجلس نمایندگان اظهار داشت: « به علت ظهور دوباره و قریب الوقوع مسیح، نمی توانم خیلی در بند نابودی منابع طبیعی خودمان باشم» . پیام مشیت الهی گرایان منحصر به مرزهای ایالات متحده نیست. این گروه در اوت ١٩٨٥ نمایشی را به صحنه آوردند که نخستین کنگره مسیحیان صهیونیست » نام گرفت. در اوائل دهه ٩٠ ، آمریکائیان به بیش از ١٤٠٠ رادیوی مذهبی گوش می دادند. اکثریت هنگفتی از ٨٠٠٠٠ کشیش بنیاد گرای پروتستان که روزانه از ٤٠٠ ایستگاه رادیویی سخن پراکنی می کنند، هواخواهان مشیت الهی گرایان هستند، 
برخی از مشهورترین این افراد عبارتند از:پت رابرتسون ،جیمی سواگارت، جیم باکر و جری فال ول. مدرسه های انجیلی بسیاری، چه فرقه ای ، چه فرا فرقه ای در سراسر آمریکا اصول خداشناسی آرماگدون را بر پایه پرستش اسرائیل تعلیم می دهند. تعداد این مدارس در حدود ٢٠٠ مؤسسه و دارای حدود ١٠٠٠٠٠ دانشـجو می باشـند. این دانشـجویان پس از فراغت از تحصیـل، کشـیش پروتسـتان می شوند، به میـان مردم می روند و این دیدگاه را تبلیغ می کنند. 
یکی دیگر از نمونه های نفوذ دیدگاه «مشیت الهی گرایی» در سمت های حساس دولت آمریکا « رونالد ریگان » رئیس جمهور اسبق آمریکا می باشد. لانگ، مدیر تحقیقات انستیتو در ١٩٨٥ افشا کرد که « رونالد ریگان» رئیس جمهور آمریکا، معتقد به ایدئولوژی آرماگدون بوده است. رونالد ریگان در طی همه سال های زندگی خود تحت تأثیر آموزش « نل ریگان » بوده که گفته می شود زنی بسیار معتقد به کتاب مقدس بوده است. خود وی گفته است که ایمانش را مدیون مادرش است.«الینگ وود» که خود یکی از معتقدان پرو پاقرص پرستش اسرائیل و ازجمله نبرد آخرالزمان است،گفته است که او و فرماندار ریگان اغلب باهم می نشینند و درباره پیشگوییهای کتاب مقدس به بحث و گفتگو می پردازند. 
ریگان در یک مجلس شام می گوید: «این نبی خشمگین عهد قدیم، حزقیال نبی است که بهتر از هر کسی ، قتل عامی که عصرما را به ویرانی خواهد کشید را پیشگویی کرده است» و سپس با خشم تندی درباره کمونیست شدن لیبی سخن می گوید واظهار عقیده می کند. که: « این علامت آن است که فرارسید آرماگدون ، دورنیست. »ریگان همچنین در یک مصاحبه گفته است که اعتقاد دارد تجدید حیات یافته است. دادن لقب « امپراطور شیطانی» به روسیه توسط وی از همین بینش سرچشمه می گیرد. 
رونالد ریگان بعد از آن که به عنوان رئیس جمهور آمریکا انتخاب شد گفت: « من از خدا می خواهم به من توفیق بدهد که کلید شلیک موشک هسته ای را فشار دهم تا جنگ آرماگدون آغاز شود» و هم چنین در سال 1983 در حالی که روی سخن را متوجه ایپاک ( لابی یهود) نموده بود گفت: «هنگامی که به پیامبران گذشته در عهد قدیم کتاب مقدس و نشانه هایی که نبرد هارمجدون ( آرماگدون) را پیشگویی می کند باز می گردم، از خود می پرسم ممکن است نسل ما شاهد وقوع این نبرد باشد. 
باور کنید این پیشگوییها به تأکید، منطبق بر دوره هایی است که ما در کانون آن به سر می بریم». « جیمی کارتر» هم با هیأتی دمکرات منش، پس از آنکه میزان علاقه و نسبت 
” کنفراس تل آو یو: این کنفرانس که ظاهراً با هدف تحلیل انقلابهای شیعی به خصوص انقلاب اسلامی ایران تشکیل گردید در پایان به این نتیجه دست یافت که شیعیان دارای دو نگاه متفاوتند که استراتژی راهبردی آنان را در بر می گیرد: الف: نگاه سرخ ب: نگاه سبز ... “ 

آمریکا و یهودیت را در حد « وحدت در اخلاق و فرهنگ واحکام» خواند اعلام کرد:«تأسیس دولت اسرائیل در سال ١٩٤٨،بازگشت به سرزمین آفتاب مقدس را که یهود صدها سال پیش از آن بیرون رانده شده، فراهم می سازد. تأسیس دولت اسرائیل تکمیل پیشگوییهای کتاب مقدس و جوهر تمام کارهاست.» 
و هم اکنون نیز « جورج بوش » رئیس جمهور فعلی آمریکا در آستانه سال ٢٠٠٣ در گرد همآیی گویندگان مذهبی در شهر «ناشویل ایالت تنسی » گفته بود:«ایالت متحده فرا خوانده شده تا آزادی را که یکی از مواهب الهی است به تمام مخلوقات درسراسر جهان ارزانی دارد». و پس از حادثه ١١ سپتامبر اعلام کرد: ما می خواهیم اراده خداوند را محقق کنیم ». 
و امروزه نیز در تلویزیونهای آمریکا ، مبلغ شیک پوش ، خانم «جویس مایر» و آقای «بنی هین» آیات کتاب مقدس را از صحن کلیساهای تلویزیونی واقع در آمریکا و انگلیس قرائت می کنند، فردا هم در کلیسای تازه تأسیس همین فرقه در « کویت» داد سخن خواهند داد و بی شک از میان بیش از یک میلیون دریافت کنند کان کتاب مقدس در عراق کسانی شنوای کلام او خواهند شد. کسانی که به زودی با عنوان «مسلمان صهیونیست» از کیان آمریکا و ایدئولوژی آرماگدون حمایت خواهند کرد.
5 ـ کنفراس تل آو یو: این کنفرانس که ظاهراً با هدف تحلیل انقلابهای شیعی به خصوص انقلاب اسلامی ایران تشکیل گردید در پایان به این نتیجه دست یافت که شیعیان دارای دو نگاه متفاوتند که استراتژی راهبردی آنان را در بر می گیرد: 
الف: نگاه سرخ 
ب: نگاه سبز 
نگاه سـرخ به عـاشـورا و نگاه سبز به انتظـار و مهدویت معطـوف گشته است و ظـاهراً جمله مشهور « اینان به اسم امام حسین(ع) قیام کرده و به اسم امام زمان(عج) قیام خود را حفظ می کنند.» در این نشست بیان گردیده و در پایان به این نتیجه رسیده اند که انتظار سبز شیعیان را باید سیاه کرد. پس از این کنفرانس ساختن فیلم و بازیهای رایانه ای در خصوص مسئله مهدویت به شکل چشمگیری گسترش یافت. 
6 ـ بازی کامپیوتری مشهور به (جهنم خلیج فارس) : از این بازی کامپیوتری گاهی به«یا مهدی(عج)»نیز یادشده است. در این نرم افزارسعی شده است که خلیج فارس مرکز حرکات تروریستی جهان نشان داده شده و خود را سردمدار مبارزه با این تحرکات نشان دهند. همچنین از بعد روانشناسی در نظر دارند که افراد را نسبت به امام زمان(عج) و لفظ «یا مهدی(ع)» شرطی کرده و نفرت به حضرتش را در میان مردم القاء نمایند. در واقع غربی در این بازی و فیلم فوق خواستار این مطلبند که چهره مصلح را خشن و خونریز جلوه دهندتا در اثر فاصله گرفتن مردم از حضرت شرایط ظهور(قبلاًٌ شرح مفصلش گذشت) فراهم نگردد. 
7 - کتاب جنگ بعدی: در این کتاب که به همت گاسپار وانبرگر وزیر دفاع سابق آمریکا به رشته تحریر در آمده است بخشی به وقایع سال١٩٩٩تا ٢٠٠٠ میلادی و بخش دیگر آن به ظهور «محمّد منتظر» در ایران اختصاص داده شده است. 
8 ـ نوشتن و چاپ کتاب توسط صهیونیستها با عناوین : 
- زمین سیاره بزرگ محروم 
- جهانی نوین در حال رسیدن است 
- شما و سال ۲۰۰۰- 
-چه بر سر ما می آید 
-و دهها نوشته و مقاله دیگر در این خصوص 
آیا وقت آن فرانرسیده تا ما مسلمانان نیز از غفلت در آییم و «استراتژی ظهور » را برای ظهور امام صلح وعدالت حضرت مهدی ارواحنا له الفداء ترسیم نماییم؟!
مرجع:خبرگزاری آینده روشن
برچسب ها :
آخرالزمان و حکومت جهانی حضرت مهدی(عج)
گفت وگو با حجت الاسلام والمسلمین نجم الدین طبسى

اشاره :
حجت الاسلام والمسلمین نجم الدین طبسى در سال 1334 در نجف اشرف به دنیا آمدند. دروس مقدماتى حوزه را در همین شهر و نزد پدر بزرگوارشان حضرت آیت اللَّه حاج شیخ محمد طبسى آغاز کردند، اما به دلیل شرایط نامناسبى که حکومت بعثى براى طلاب حوزه هاى علمیه فراهم آورده بود ناچار به مهاجرت از نجف و اقامت در شهر مقدس قم شدند. دروس سطح حوزه را در محضر اساتیدى چون حضرات آیات ستوده، اشتهاردى و حرم پناهى گذراندند و در مقطع خارج حوزه نیز از محضر اساتیدى چون آیات عظام گلپایگانى، وحید خراسانى، فاضل لنکرانى و تبریزى بهره بردند.
ایشان علاوه بر تدریس دروس حوزوى در مقطع سطح و خارج به تألیف و نگارش کتاب در زمینه مباحث مختلف فقهى، تاریخى و کلامى نیز اشتغال دارند که از جمله این کتابها مى توان به مواردالسجن، مواردالنفى والتغریب، امام حسین(ع) در مکه، عاشورا، چشم اندازى از حکومت امام مهدى(ع) و... اشاره کرد.
آنچه در پى خواهد آمد حاصل گفت وگوى ما با ایشان است که امیدواریم مقبول طبع شما گرامیان واقع شود.

موعود با تشکر از این که وقت خود را در اختیار ما قرار دادید بفرمایید منظور از دو واژه »آخرالزمان« و »عصر ظهور« که در روایات آمده است، چیست؟ و به کدام برهه از زمان اشاره دارند؟
بسم اللَّه الرحمن الرحیم. الحمدللَّه رب العالمین و صلّى اللَّه على سیدنا محمد و آله الطاهرین. براى روشن شدن پاسخ این سؤال باید ببینیم که در روایات از این دو واژه چگونه تعبیر شده است. با مرورى سطحى در جلد چهارم معجم الأحادیث الامام المهدى(ع) دیدم که در روایات ائمه طاهرین(ع) درباره »عصر ظهور« چنین تعبیراتى آمده است: »دولة القائم«، »ظهور الحق«، »إذا قام قائمنا«، »قام القائم«، »یخرج قائمنا« و »الذى یطهّرالأرض من أعداء اللَّه« (کسى که زمین را از دشمنان خدا پاک مى کند). گویا بزرگ ترین افتخارى که ائمه معصوم(ع) به خود نسبت مى دهند برخاستن قائم از میان ایشان و برپایى دولت حق به دست آن حضرت است.
درباره »آخرالزمان« هم به دو روایت از امام صادق(ع) و امام باقر(ع) اشاره مى کنم که در آنها به ویژگیهاى این دوران اشاره شده است: امام صادق(ع) در روایت مفصلى پس از اشاره به سیره حکومتى امام على(ع)، خطاب به بریدبن معاویه که راوى این حدیث است در توصیف زمان خود فرمودند: »لاواللَّه ما بقیت للَّه حرمة إلّا انتکهت«؛ به خدا قسم، دیگر هیچ حریم و حرمتى براى خدا نمانده مگر این که به آن حریم تعدى و تجاوز شده است. »ولا عمل بکتاب اللَّه ولا سنّة نبیّه فى هذا العالم«؛ در این جهان نه به کتاب خداوند و نه به سنت پیامبر او(ص) عمل نمى شود. »ولا أقیم فى هذا الخلق حدّ منذ قبض اللَّه امیرالمؤمنین، صلوات اللَّه و سلامه علیه«؛ از زمان شهادت امیرالمؤمنین على(ع) در میان این مردم حدى بر پا نشده است. پس از آن حضرت ادامه مى دهد: »ولا عمل بشى ء من الحق إلى یوم الناس هذا«؛ و تا این زمان به چیزى از حق عمل نشده است. مى توانیم بگوییم فتنه هاى آخرالزمان، هتک حرمتها، عمل نکردنهاى به قرآن، رواج انحرافات و دیگر ویژگیهایى که براى آخرالزمان نقل مى کنند، از وقتى که امیرالمؤمنین(ع) به شهادت رسیدند، شروع شد. اما اوج این ویژگیها در دوران قبل از ظهور امام زمان(ع) نمایان مى شود، آن هم به حدى که، به بیان برخى روایات، طلب و آرزوى منجى ورد زبان مردم مى شود.
امام صادق(ع) در ادامه روایت مى فرمایند: »أما واللَّه لا تذهب الأیّام واللیالى حتى یحیى اللَّه الموتى و یمیت الأحیاء و یردّاللَّه الحقّ إلى أهله«؛ اما سوگند به خدا، دور روزگار به پایان نمى رسد تا این که خدا مردگان را زنده کند و زندگان را بمیراند و حق را به اهلش برگرداند. »و یقیم دینه الذى ارتضاه لنفسه و نبیّه«؛1 و دینى را که براى خودش و پیامبرش مى پسندد برپا سازد.
در روایتى دیگر، امام باقر(ع) مى فرمایند: »لا یقوم القائم إلّا على خوف شدید من الناس و زلازل و فتنة و بلاء یصیب الناس«؛ دولت حق برپا نمى شود مگر در شرایطى که ترس همه را فرا گرفته و همه کس و همه جا دچار فتنه و بلایا و زلزله و طاعون و دیگر بیماریها شده باشند. »وسیف قاطع بین العرب و اختلاف شدید بین الناس«؛ جنگ کشورهاى عربى را فرا گرفته و در میان مردم اختلاف نظرها شدت یافته است. »و تشتیت فى دینهم و تغییر فى حالهم«؛ چنان مردم از حیث عقیدتى پراکنده شده اند و حالات آن دگرگون شده است. »حتى یتمنّى المتمنّى الموت صباحاً و مساء« چنان اوضاع عمومى سخت مى شود که آرزوى مردم در هر صبح و شام مرگ مى شود. در ادامه روایت درباره علت این موضوع چنین مى خوانیم: »من عظم ما یرى من کلب الناس و أکل بعضهم بعضاً«؛ از شدت فشارها و ناراحتیها و این که مى بینند مردم همانند سگ به هم مى پرند و همدیگر را تکه پاره مى کنند.
در ادامه روایت، حضرت ظهور حضرت مهدى(ع) را چنین توصیف مى کنند: »فخروجه إذا خرج یکون عند الیأس و القنوط من أن یروا فرجا«2؛ هنگامى که همه مردم ناامید شده اند و دیگر هیچ امیدى براى فرج باقى نمانده است، آن حضرت ظهور مى کنند. خلاصه در این دوران افراد نه امنیت و آسایش دارند و نه هیچ خیر و پناهگاهى مى یابند و وقتى چنین شد حضرت ظهور مى کنند.

یعنى حضرت عالى آخرالزمان را همان دوران ظهور مى دانید؟
اوج آخرالزمان را، بله! اوج آن همان دوران نزدیک به ظهور است ولى اصل آن همانطور که در روایت امام صادق(ع) دیدیم از زمان شهادت حضرت امیر(ع) شروع شد.

پس چرا از حضرت رسول(ص) به عنوان پیامبر آخرالزمان یاد مى شود؟
این دو مطلب با هم منافات ندارند؛ از آنجا که پس از ایشان پیامبرى نیست، آن حضرت پیامبر آخرالزمان خوانده مى شوند و همانطور که گفتیم آخرالزمان هم محدود به دوران نزدیک ظهور نمى شود.

دوران ظهور حضرت چه ویژگیهایى دارد؟
دوران ظهور، دورانى است که حاکم آن امام معصوم(ع) است و بر کل جهان حکومت مى کند و این حاکمیت سراپا عدل و عدالت است و قابل مقایسه با هیچ حکومت و حاکمیتى نیست و آرزو و نوید همیشگى همه معصومین(ع) تحقق این چنین حکومتى بوده است.

در چنین دورانى آیا ما تنها شاهد تحول در عرصه حکومت هستیم یا باقى عرصه ها هم دچار تحول مى شوند؟
تحقق حکومت امام زمان(ع) تحول عمیقى را در جهان، جامعه و انسانها به وجود مى آورد. این روزها شاهدیم که دولتهاى استکبارى براى دستیابى به منافع و مطامع پست مادى شان از آن سوى دنیا بلند شده و به منطقه خاورمیانه آمده اند، این همه جنایات مرتکب مى شوند و با این حال نه تنها اصلاً ذره اى ناراحت و متأثر نمى شوند، بلکه اسم این عمل شنیع را پیروزى مى گذارند. اما با ظهور امام زمان(ع) انسانها چنان متحول مى شوند که خودخواهى در آنها کشته مى شود و به جاى کشتن همنوعان خود، به خدمت کردن به ایشان افتخار مى کنند.
امام باقر(ع) در این زمینه مى فرماید: »إذا قام قائمنا وضع اللَّه یده على رئوس العباد، فجمع بها عقولهم و کملت به أحلامهم«3؛ وقتى حضرت قائم(ع) ظهور کنند دستشان را بر سر مردم مى گذارند و عقلها و آرزوها و خلاصه اخلاقشان کمال مى یابد. طبیعى است وقتى کسى عقلش کامل شد و آرزوها و اخلاقیاتش تغییر کرد، به قول پیامبر اکرم(ص) »ذهبت الشحناء والبغضاء«؛4 دیگر کینه توزى از بین مردم رخت برمى بندد. آیا تحولى از این بالاتر مى توان تصور کرد؟ امام زمان(ع) چنان تحولى در افراد به وجود مى آورند که وقتى اعلام مى کنند هر کس پول و جواهرات مى خواهد، بیاید بگیرد، جز یک نفر بلند نمى شود که او هم بعداً از کرده خود پشیمان مى شود5. علت چنین حرکتى غناى مردم نیست بلکه استغنایى است که در آنها پدیدار شده و تغییراتى است که در روحیات آنها به وجود آمده است. آن کسى که بلند مى شود و ابراز نیاز مى کند چنان در دامنش پول و جواهرات مى ریزند که نتواند جابه جا شود. او هم وقتى مى بیند که فقط خودش بلند شده پشیمان مى شود و مى خواهد آنچه را گرفته، پس بدهد که از او قبول نمى کنند.
چنین تحول عمیق و ریشه دارى مختص انسانها نیست بلکه حتى تجلى آن را در حیوانات هم مى توان مشاهده کرد. بنا بر بعضى روایات حیوانات درنده و غیر درنده با هم صلح مى کنند6 و چوپانها خیالشان از گرگها راحت است، تازه خود گله هم در طول مسیرش تا چراگاه پا روى گندمها و دانه هاى درشت نمى گذارند.7 حاکمیت جهانى حضرت چنین تحولى جهانى را به دنبال دارد.

عمده این تغییرها را در کدام عرصه ها مى توان
دید؟
در تمام عرصه هایى که شما به نظرتان مى رسد، قطعاً شاهد تغییر خواهیم بود. طبق روایاتى که از امام صادق(ع) نقل شده: »إذا خرج القائم یقوم بأمر جدید و کتاب جدید و سنة جدیدة و قضاء جدید«8 معناى این سخن این نیست که نعوذ باللَّه ایشان دینى غیر از اسلام و کتابى غیر از قرآن مى آورند، بلکه تحریفات در عرضه و تفسیر این دو، آنقدر زیاد شده که وقتى حضرت مى خواهند اصل مطلب و صحیح آنها را بیان کنند، براى مردم همانند امر جدیدى وانمود مى شود. روش ایشان چیزى جز بیان قرآن و مفاهیم آن و احیاى سنت رسول اللَّه(ص) نیست با این تفاوت که براساس اسلام اصیل وناب محمدى(ص) در همه عرصه ها تغییر و تحول به وجود مى آورند؛ به عنوان مثال شما ببینید، براساس آنچه در روایات آمده است تمام علومى که انبیا براى بشریت از آدم تا خاتم(ص) آورده اند، دو حرف است حال آن که در زمان حضرت مهدى(ع) علم بیست و هفت حرف خواهد شد9. یعنى حدود سیزده برابر. با این تحول عظیم علمى دیگر تکلیف همه چیز معلوم است که چه خواهد شد. فرهنگ، صنایع، اقتصاد، کشاورزى و خلاصه همه چیز دچار تحولى اساسى مى شود. طبق بعضى روایات، در زمان ظهور حتى یک وجب زمین بایر و لم یزرع روى زمین باقى نمى ماند10 و بیابانهاى مکه و مدینه با اشاره حضرت به نخلستان مبدل مى شوندو یا انارهایى که از باغها در آن دوران به عمل مى آیند به گونه اى هستند که مى توانند چند نفر را سیر کنند11 و یا سلاحهایى که حضرت از آنها استفاده مى کنند هر چند به ظاهر آهنین هستند (من حدید) ولى در واقع چیزى غیر از آن12 و در سطح بالاترى است و اصلاً قابل قیاس با تسلیحات کنونى جهان نیست.
در خصوص امنیت، الان هر چند سازمانها و تشکیلات بین المللى مدعى نظم و امنیت جهانى بسیارند ولیکن جایى که حقیقتاً افراد بتوانند به آنها پناه ببرند و دادخواهى کنند وجود ندارد و این همان چیزى است که در روایات از آن با تعبیر »لایجد ملجاء«13 یاد شده است. همین موضوع امنیت در زمان ظهور به قدرى تغییر مى کند که از سویى حتى اگر به اندازه مقدار غذایى که لاى دندان مى ماند14 حق کسى پایمال شده باشد آن را باز مى ستانند و از سویى دیگر خانمها چه پیرزن باشند و چه دختران جوان از یک سمت دنیا به سمت دیگر براى به جا آوردن حج مسافرت مى کنند و احدى متعرض آنها نمى شود.15
اگر روایات پیش و پس از ظهور را کنار هم بچینیم نکات جالبى به دست مى آوریم:
پیش از ظهور، فرد بر سر قبر مردگان مى رود و آرزو مى کند که کاش جاى آنها بود16 و بعد از ظهور شخص بر سر قبر برادرش مى رود و به او مى گوید: کاش تو هم بودى و از این برکاتى که ما بهره مند شده ایم متنعم مى شدى17. یا پیش از ظهور خون ریزى مفصلى در منا به وجود مى آید18 و پس از ظهور مردم آنقدر به حج اقبال مى کنند که حضرت از آنها که طواف مستحبى مى کنند، مى خواهند که مطاف را براى آنها که حج واجب دارند رها کنند19. مساجد پیش از ظهور زیبا و با شکوه اما خالى از مؤمنان و معنویت اند20 ولى پس از ظهور یکى از مساجدى که ساخته مى شود پانصد در دارد که حکایت از بزرگى و وسعت آن مى کند21 و یا آنها که مى خواهند در نماز جمعه کوفه که به امامت حضرت برپا مى شود، شرکت کنند، صبح زود هم که حرکت مى کنند باز موفق به پیدا کردن جا نمى شوند.22
قبل از ظهور مرگهاى ناگهانى (موت فجاة)، بیماریهاى متنوع و همه گیر نظیر طاعون و وبا گسترش قابل توجهى دارند23 و مرگ و میر زیاد چنان شایع مى شود که درصد قابل توجهى از مردم مى میرند24 ولى بعد از ظهور امام زمان(ع) افراد چنان عمر مى کنند که حتى هزار فرزند بلاواسطه خود را مى بینند25 که از آن علاوه بر کثرت اولاد، حد اعلاى صحت، سلامتى، نعمت و خدمات را مى توان برداشت کرد. خلاصه این تحول در همه ابعاد و عرصه هاست.

با توجه به این که دوران پیش از ظهور سیاهى محض است و پس از آن روشنایى مطلق؛ گذار از آخرالزمان به عصر ظهور چگونه رخ مى دهد و چطور این دو دوره کاملاً متفاوت به هم متصل مى شوند؟
با گسترش یافتن و شیوع فشارها و مشکلات، خود به خود توجه مردم به حکومتى که منجى موعود برپا خواهد ساخت بیشتر مى شود و این فشارها مقدمه اى است براى این دگرگونیها و البته اصل این تحول یک شبه انجام مى شود: »یصلح اللَّه له أمره فى لیلة واحدة«26.

از جمله صفاتى که براى حضرت در دعاى ندبه بیان شده »هادم ابنیة الشرک والنفاق« است. آیا مى توان از این بناهاى شرک و نفاق که توسط حضرت درهم شکسته مى شوند، مصادیقى را نام برد؟
در جوابتان بهتر است روایتى از امام صادق(ع) را بخوانم که در دل خود مطالب زیادى دارد. حضرت مى فرمایند: »یصنع کما صنع رسول اللَّه«؛ حضرت مهدى(ع) همان کارى را که پیامبر اکرم(ص) کرد، انجام مى دهند. »یهدم ما کان قبله«؛ همه بناهاى پیش ازخود را درهم مى شکند. »کما هدم رسول اللَّه أمر الجاهلیة«؛ همانند پیامبر اکرم(ص) که بناها، اعتقادات، باورها و همه بافته هاى جاهلیت را فرو ریختند حضرت مهدى(ع) نیز همه آثار دوران جاهلیت بشر را متلاشى مى کنند؛ »و یستأنف الاسلام جدیداً«27؛ اسلام را از نو بنا مى کنند.
گسترش رعب، وحشت، آدم کشى چیزهایى نیستند که براى کسى قابل تحمل باشند ولى همه اینها زیر سر مشرکین است که در رأس آنها یهود قرار دارد و جالب این است که آقا امیرالمؤمنین(ع) قرنها قبل نسبت به این مطلب در مسجد کوفه هشدار داده بودند. آن حضرت به مردم رو کرده و فرمودند: »واللَّه لتسألن ماتؤمرون«؛ یا هر آنچه را به شما مى گوییم اطاعت و اجرا کنید: »او لترکبن أعناقکم الیهود والنصارى28«؛ یا منتظر حاکمیت یهود و نصارا بر خود باشید. یا در جاى دیگر فرمودند: »لیستأمرون علیکم الیهود والنصارى...«29 چنان یهود و نصارا بر شما حاکم مى شوند که عرصه را بر شما تنگ کرده و شما را از شهرهایتان بیرون خواهند کرد.
مشرکان در دوره حاکمیتشان یک سرى بافته ها، عقاید و فرهنگ را بر مردم تحمیل مى کنند که از جمله عوارضش گسترش فساد، بى بند و بارى، بى عفتى و هدف قرار گرفتن اعتقادات مردم است. در کنار حاکمیت یهود، حکومتهایى دیده مى شود که تشکیل شده از مشرکان، منافقان و همه آنهایى که ظاهراً همراه مردمند ولى در حقیقت بقاى خود را وامدار همدستى و همراهى مشرکان هستند.
قبل از ظهور امام زمان(ع) دنیا گرفتار مشرکان؛ یعنى یهود و نصاراست که مصداق بارزش در جهان امروز همان آمریکا و مولود نامشروعش اسراییل است که حکومتهاى دست نشانده اى که به جز رضایت آنها به هیچ چیز دیگرى فکر نمى کنند، همراهشان هستند. حضرت در همان ابتداى امر با تمام قوا با ایشان رودررو شده و جنگ خونینى با ایشان به پا مى کنند. در این جنگ تمام عیار، حتى سنگها و درختها به یارى حضرت و سپاهیانش آمده و ایشان را خطاب مى کنند که یک یهودى یا دشمن خدا پشت من پنهان شده، بیایید او را بگیرید و بکشید.30
برخى روایات هم به جنگ حضرت با حکومتهاى عربى و دست نشانده هاى آنها اشاره مى کنند که »على العرب شدید«31 »لا واللَّه ما بینه و بینهم إلّا السیف«32؛ البته نکته اى را که مى بایست در اینجا متذکر شوم، این است که جنگهاى خونین و شدید حضرت تنها با حکومتهاى مشرک و سردمداران شرک و نفاق است والا اصل حکومت ایشان حکومت سفاک و خونریزى نیست که بین عوام مردم شایع کرده اند.
حضرت با شیطان درگیر مى شود33 که »إلى یوم وقت المعلوم«34 مهلت خواسته است؛ البته این که منظور همان ابلیس است یا شیطان بزرگ بماند تا زمانى که خود حضرت ظهور کنند.

با استقرار حکومت حضرت چه کسانى از این نعمت بهره مند مى شوند؟
اولاً طبق برخى روایات، همه در دوران امام زمان(ع) موحد مى شوند و دیگر هیچ حد و مرزى باقى نمى ماند که فلانى مثلاً یهودى یا نصرانى است: »له أسلم من فى السموات والأرض«35؛ همه در دوران حکومت امام زمان(ع) مسلمان مى شوند.
نکته دوم این که با توجه به بعضى دیگر از روایات که مى فرماید: »وضع اللَّه یده على رؤس العباد«36 نه رئوس مؤمنان یا شیعیان، حضرت دست مبارکشان را بر سر تمام بندگان مى گذارند و عقول همه بندگان کامل مى شود و نه عقل جمعیتى خاص.
نکته سوم این که سرور ناشى از ظهور امام زمان(ع) حتى شامل حال اهل برزخ و مردگان هم مى شود37 یعنى علاوه بر شیعیان و کل انسانهاى زنده، مردگان هم از فرج بهره مند مى شوند: »دخلتهم الفرحه«38.

آیا مى توان تعریف جامعى از حکومت حضرت ارایه کرد به طورى که مشخص شود ابعاد، الگوها، قوانین و سیره اى که قرار است ایشان برقرار کنند چیست؟
مى دانید که ما ده قانون یا ده دین نداریم. در نگاه ما دین و قانون حق جز یکى و اسلام نیست: »إنّ الدین عند اللَّه الإسلام«39. افتخار و هنر حضرت مهدى(ع) پیاده کردن همان چیزى است که رسول اللَّه(ص) به بشر ارائه کرده اند؛ چرا که به فرموده قرآن »لقد کان لکم فى رسول اللَّه أسوة حسنه«40. به عبارت دیگر نه تنها سیره ایشان که سیره حضرت على(ع) همان سیره رسول خدا(ص) بود و همگى افتخارشان این است که قدم جاى قدم پیامبر(ص) مى گذارند. البته نتیجه تأسى و عمل به این سیره بنا بر آیه »ولو أنّ أهل القرى آمنوا واتقوا لفتحنا علیهم برکات من السماء والأرض«41 وفور و نزول برکات از آسمان و زمین است و طبیعى است در چنین حالتى دیگر زمین با اهل خود قهر نیست و رود و دریاچه اى خشک نمى شود و بسیارى مسایل از این قبیل وجود نخواهد داشت.

آیا براى تحقق چنین حکومتى زمینه سازى هم مى توان کرد؟
پاسخ این سؤال به بحث انتظار برمى گردد که مرحوم مجلسى در جلد 52 بحارالانوار بیش از هشتاد روایت در این رابطه آورده اند که در بعضى از آنها از انتظار با تعبیرى همچون »أحبّ الاعمال«42 یا »أفضل أعمال أمتّى«43 یاد شده و شخص منتظر را در برخى دیگر به کسى تشبیه کرده اند که در خیمه رسول اللَّه (ص) باشد.44 مسلماً کسى که در خیمه رسول اللَّه(ص) باشد براى تهاجم به دشمن و ویران کردن ابنیه شرک و نفاق در حالت آماده باش به سر مى برد؛ یا وقتى حداقل ثواب انتظار را معادل ثواب هزار شهید بدر و احد بیان مى کنند45 معنایش این است که هر منتظر باید رنج و زحمتى معادل رنج و زحمت هزار شهید بدر و احد را تحمل کند. به هر حال مردم باید با این موضوع و این فرهنگ و خود امام(ع) و دشمنان ایشان آشنا شوند و براى مردم روشن شود که دشمنان آن حضرت به دنبال چه مى گردند و چه هدفى را دنبال مى کنند.
به نظر حقیر بهترین وسیله براى آگاه کردن مردم، پیاده کردن فرهنگ مهدویت و برحذر داشتن آنها از فرهنگ ضد آن است. بهترین حالت آن هم وقتى است که حکومت به پا مى شود. با برپایى حکومت و دستیابى به امکانات بیشتر، مسئولیت هم بیشتر مى شود. مى بایست با استفاده از صدا و سیما و دیگر رسانه هاى گروهى ابعاد مختلف موضوع را براى مردم تبیین کرد و به معناى واقعى براى برپایى حکومت امام زمان(ع) مقدمه چینى نمود. البته در اینجا مجال پاسخ به آنها که با استناد به حدیث ضعیف السندى اصل تشیکل حکومت در عصر غیبت را زیر سؤال مى برند، نیست و به همین قدر بسنده مى کنم که به نظر بنده الان اوجب واجبات و اهم مسایل تشکیل و حفظ حکومت اسلامى است.

با گذشت بیش از دو دهه از آغاز انقلاب در ایران عملکرد اصل نظام را در این راستا چگونه مى بینید؟
هر چند که انتظار بیش از این بوده ولى بینى و بین اللَّه کوتاهى نکرده اند.
یک تذکر و درخواست هم از آقایان دارم این که بیایید فرهنگ مهدویت را مثل کتابهاى مدارس که به تناسب سطوح مختلف سنى نوشته شده، بازنویسى کنیم و براى هر مقطعى کتاب و اسلاید، سى دى، فیلم و برنامه هاى مختلف و مناسب داشته باشیم که در این راستا مى طلبد هم فضا و هم ابزار را به خوبى بشناسیم و هم مناسب ترین نحوه استفاده از ابزار را در شرایط کنونى اعمال کنیم. در ورود به این میدان هم ان شاءاللَّه موفق خواهیم بود.

تا کنون در بین طلبه ها و عامه مردم چقدر در زمینه فرهنگ انتظار کار شده است؟
راستش را بخواهید ما در برابر ساحت مقدس امام زمان(ع) سراپا تقصیریم. آبرو و اعتبار ما طلبه ها به همین عمامه هایمان است. این عمامه ها هم اعتبارش به همان اصل و پشتوانه اش است. همانند پول که کاغذى عادى است و با پشتوانه اى که در بانک مرکزى دارد معتبر مى شود. این احترامى که مردم به ما مى گذارند، دستمان را مى بوسند، وجوهات را براى صرف در امور مذهبى پیش ما مى آورند و خلاصه یک جور دیگر نگاهمان مى کنند همه به خاطر آن بزرگوار است و متأسفانه ما در واقع یک هزارم حقى را که آن حضرت بر گردن ما دارند ادا نکرده ایم.
از ساحت مقدس امام زمان(ع) پوزش مى طلبیم که سرباز خوبى براى ایشان نبوده و نیستیم ولى امیدواریم به خوبى و بزرگى و بزرگوارى خودشان ما را عفو کرده و نظر لطفشان را از ما برنگردانند.

در پایان اگر مطلبى ناگفته مانده بفرمایید.
امیدواریم خداوند، عزّوجلّ، این توفیق را به ما بدهد که حکومت موعود جهانى را درک کنیم که ان شاءاللَّه به زودى شاهدش خواهیم بود. امیدواریم که خیلى ها این ایام را درک کنند و جزء یاران و سربازان حضرت باشند و باشیم و ان شاءاللَّه از اجر شهادت در جبهه ایشان که دو برابر اجر دیگر شهداست بهره مند شویم.
در پایان این گفت وگو از شما و مجله وزین موعود تشکر و تقدیر مى کنم که سعى بلیغ دارید و مجدانه در راه نشر فرهنگ مهدویت و آشنایى با این بزرگوار تلاش مى کنید 

پى نوشتها :
1 . محمدبن یعقوب کلینى، الکافى، ج3، ص536-538.
2 . محمدباقر مجلسى، بحارالانوار، ج52، ص231.
3 . همان، ج52، ص328.
4 . سیدبن طاووس، الملاحم والفتن، ص152 به نقل از: نجم الدین طبسى، چشم اندازى به حکومت مهدى(ع)، ص184.
5 . جامع احادیث الشیعه، ج1، ص34.
6 . محمدبن الحسن الحرالعاملى، اثبات الهداة، ج3، ص542، ح521.
7 . عقدالدرر، ص159.
8 . الملاحم والفتن، ص97 به نقل از: چشم اندازى به حکومت مهدى(ع)، ص189.
9 . بحارالانوار، ج52، ص326.
10 . شیخ صدوق، کمال الدین و تمام النعمة، ج1، ص331.
11. الملاحم والفتن، ص152.
12. ر.ک: چشم اندازى به حکومت حضرت مهدى(ع)، ص118.
13. المستدرک على الصحیحین، ج4، ص514؛ عقدالدرر، ص150.
14. عقدالدرر، ص36؛ ملاحم، ص68.
15. شیخ صدوق، الخصال، ج2، ص626؛ بحارالانوار، ج52، ص316.
16. عقدارلدرر، ص236 به نقل از همان.
17. الاذاعه، ص119، به نقل ازهمان.
18. بحارالانوار، ج52، ص374.
19. همان، ج52، ص190.
20. همان، ج52، ص375.
21. همان، ج52، ص330 و 337.
22. همان، ج52، ص269.
23. بیان الائمه(ع)، ج8، ص102.
24. بحارالانوار، ج52، ص337.
25. عقدالدرر، صص 90-99؛ کشف الاستار: ص137.
26. بحارالانوار، ج52، ص352.
27. الغارات، ج2، ص333.
28. در منابع عین عبارت یافت نشد.
29. مسنداحمد، ج2، ص398.
30. بحارالانوار، ج52، ص349.
31. همان، ج52، ص355.
32. همان، ج60، ص254؛ اثبات الهداة، ج3، ص551.
33. حجر (15)، آیه 38.
34. آل عمران(3)، آیه 83.
35. ر.ک: پاورقى 3.
36. بحارالانوار، ج52، ص328.
37. کامل الزیارات، ص30.
38. آل عمران(3)، آیه 19.
39. احزاب (33)، آیه 21.
40. اعراف (7)، آیه 95.
41. بحارالانوار، ج52، ص123.
42. منتخب الاثر، ح570.
43. بحارالانوار، ج52، ص146.
44. همان، ج52، ص126.
برچسب ها :
تکاليف منتظران حضرت مهدی(عج)
-تحصیل شناخت صفات و آداب و ویژگیهای آن جناب
2- رعایت ادب نسبت به یاد او
3- محبت خاص نسبت به آن حضرت
4- محبوب نمودن او در میان مردم
5- انتظار فرج و ظهور آن حضرت
6- اظهار اشتیاق به دیدار آن حضرت
7- ذکر مناقب و فضایل آن حضرت

8- اندوهگین بودن مومن از فراق آن حضرت 
9- حضور در مجالس فضایل و مناقب آن حضرت
10- تشکیل مجالس ذکر مناقب و فضایل آن حضرت
11و12- سرودن و خواندن شعر در فضایل و مناقب آن حضرت
 13- قیام،هنگام یاد شدن نام یا القاب آن حضرت
14و15و16- گریستن و گریاندن وخود را به گریه کنندگان شبیه نمودن بر فراق آن حضرت 
17- درخواست معرفت امام عصر از خداوند 
18- تداوم درخواست معرفت آن حضرت
19- مداوت به خواندن دعای غریق
20- دعا در زمان غیبت آن حضرت
21- شناختن علامتهای ظهور آن حضرت 
22- تسلیم بودن و عجله نکردن 
23- صدقه دادن به قصه سلامتی آن حضرت
24- صدقه دادن به نیابت آن حضرت 
25و26- حج رفتن به نیابت از آن حضرت و فرستادن نایب از طرف آن جناب
27و28- طواف بیت الحرام به نیابت از امام و نایب ساختن دیگری تا از طرف ایشان طواف نماید
29- زیارت مشاهد رسول خدا و ائمه به نیابت از مولایمان
30- استحباب اعزام نایب برای زیارت از سوی آن حضرت 
31- سعی در خدمت کردن به آن حضرت
32- اهتمام ورزیدن به یاری آن جناب
33- تصمیم قلبی بر یاری کردن آن جناب در زمان حضرت و ظهور او
34- تجدید بیعت با آن حضرت بعد از فرائض همه روزه و هر جمعه 
35- صله آن حضرت به وسیله مال
36- صله شیعیان و دوستان صالح امام به وسیله مال
37- خوشحال کردن مومنین
38- خیرخواهی برای آن حضرت
39- زیارت کردن آن حضرت
40- دیدار مومنین صالح و سلام کردن بر آنان  
41- درود فرستادن بر آن حضرت
42- هدیه کردن ثواب نماز به آن جناب
43- هدیه نماز مخصوص
44- نماز هدیه به آن حضرت به گونه مخصوص و در وقت معین 
45- اهدا قرائت قرآن به آن حضرت
46- توسل و طلب شفاعت نزد خداوند به وسیله آن حضرت
47- دادخواهی و توجه نمودن و عرض حاجت بر آن حضرت
48- دعوت کردن مردم به آن حضرت
49-رعایت حقوق آن حضرت و مواظبت بر ادای آنها ورعایت وظایف نسبت به آن بزرگوار
50- خشوع دل هنگام یاد آن حضرت
51- عالم باید علمش را آشکار سازد
52-تقیه کردن از اشرار و مخفی داشتن راز از اغیار
53- صبر کردن بر اذیت و تکذیب و سایر محنتها
54- درخواست صبر از خدای تعالی
55- سفارش یکدیگر به صبر در زمان غیبت حضرت قائم  
56- پرهیز از مجالسی که نام آن حضرت در آنها مورد تمسخر باشد
57- تظاهر با ستمگران و اهل باطل
58- ناشناس ماندن و پرهیز از شهرت یافتن
59- تهذیب نفس
60- اتفاق و اجتماع بر نصرت آن حضرت
61- موفق شدن بر توبه واقعی و بازگرداندن حقوق به صاحبان آنها
62و63- پیوسته به یاد آن حضرت بودن و به آدابش عمل کردن
64- دعا به درگاه الهی برای جلوگیری از نسیان یاد آن حضرت
65- اینکه بدنت نسبت به آن جناب خاشع باشد
66- مقدم داشتن خواسته آن حضرت برخواسته خود
67- احترام کردن نزدیکان و منسوبین به آن حضرت
68- بزرگداشت اماکنی که به قدوم آن حضرت زینت یافته اند
69و70- وقت ظهور را تعیین نکردن وتکذیب وقتگذاران
71- تکذیب مدعیان نیابت خاصه از آن حضرت در زمان غیبت کبری
72- درخواست دیدار آن حضرت با عافیت و ایمان
73- اقتدا و تاسی جستن به اخلاق و اعمال آن حضرت 
74- حفظ زبان از غیر یاد خداوند ومانند آن
75- نماز آن حضرت
76- گریستن در معصیت مولایمان حضرت امام حسین
77- زیارت قبر مولایمان امام حسین
78- بسیار لعنت کردن بر بنی امیه در آشکار و پنهان
79- اهتمام در ادای حقوق برادران دینی
80- مهیا کردن سلاح و اسب در انتظار ظهور آن جناب

برگرفته از کتاب گرانسنگ "مکیال المکارم" تالیف مرحوم آیت الله سید محمدتقی موسوی اصفهانی (جلداول)

برای تعجیل در ظهور امام زمان هزار صلوات بفرستیم
برچسب ها :
درباره وبلاگ
آمار وبلاگ
تعداد بازدید : 650208
تعداد نوشته ها : 253
تعداد نظرات : 11
پخش زنده
X