همراز مهدي
موضوعات
امام زمان مهدی (عجل الله فرجه) (32) قائم آل محمد (29) گالری عکس تصویر فیلم (29) روانشناسی اسلامی (26) کنکور دانشگاه مهدی (25) مذهبی و معنوی (25) عشق و محبت (22) فرهنگی اجتماعی (22) نماز قرآن سنت (22) فلسفه و عرفان لاهوتیان (21) انتظار فرج و ظهور (21) یا اباصالح المهدی (21) سلام و صلوات (19) اخلاقی و سخنرانی (17) حدیث حکایت روایت (16) گل نرجس (16) دجال ملعون (15) آموزشی تحقیقاتی (13) کتاب علم فن آوری (13) مقاله پیام نامه بیانیه (13) عدالت انسانیت مسلمانیت (12) زندگی و خانواده (12) صبر و خویشتن دارى (12) شعر و شاعر (12) مشاوره عمومی نظرات (11) دانلود نرم افزار (8) شجاعت و شهامت (8) غدیر خم (8) سفیانی ملعون (6) مسئله پاسخ سوال جواب (6) دعا مناجات دلنوشته (6) اطلاعات و اخبار (5) نویسنده و داستان (5) ادب هنر طنز (5) سیدحسنی خراسانی یمانی (4) سید عبدالعظیم حسنی (4) شهید و دفاع مقدس (3) فروشگاه اینترنتی (2) جبهه جنگ ایثار شهادت (2) مذهبي و معنوي (2) الاسلام القرآن الکریم الشیعه اهل البیت علیهم السلام (2) آموزشي تحقيقاتي (2) مقاله پيام نامه بيانيه (2) حديث حكايت روايت (2) فلسفه و عرفان لاهوتيان (2) فرهنگي اجتماعي (2) يا اباصالح المهدي (1) روانشناسي اسلامي (1) نويسنده و داستان (1) عدالت انسانيت مسلمانيت (1) كتاب علم فن آوري (1) آدينه و متفرقه (1) Mahdism Doctrine Islamic (1) مرجع تقلید فتوی مجتهد (1) كنكور دانشگاه مهدي (1) امام زمان مهدي (عجل الله فرجه) (1) ورزشی و سیاحتی (1) پزشکی بهداشتی سلامت (1) گل گیاه طبیعت محیط زیست (0) سیاست پول اقتصاد (0) اینترنت رایانه کامپیوتر موبایل (0) سینما تئاتر نمایش (0) آدینه و متفرقه (0) بدون موضوع (46)
صفحه ها
همراز توجه : بیننده عزیز سلام علیکم برای اینکه از این وبلاگ دیدن میکنید سپاسگذارم لطفا برای تعجیل در فرج آقا امام زمان (عجل الله)<1>ءالی<100>صلوات بفرستید که برای برآورده شدن حاجت هم خوب است. آثار نماز آثار نماز نخواندن ويژگي هاي حضرت مهدي (عجل الله) 5 ويژگي هاي حضرت مهدي (عجل الله) 4 ويژگي هاي حضرت مهدي عليه السلام 3 ويژگي هاي حضرت مهدي عليه السلام 2 ويژگي هاي حضرت مهدي عليه السلام 1 مدح و منقبت سوّمين اختر فروزنده امامت و ولايت پنجره امام زمان علیه السلام چهل داستان و چهل حديث از امام حسين (ع) درخشش پنجمين نور ايزدى رمضان، منتخب از مفاتيح الجنان آيين رمضان مناسبتها، احکام، ادعيه و آداب ابوالأسود دوئلي شاعر ايمان و ولايت صداي سخن عشق، حماسه ديني در ادب پیک در وضو شریک نگیرید! قدمگاه کتاب ديگر قرآن! تكلیف عاشق ساعت به وقت شرعی دوازده! علم امام به رفتار ما روزه خواری اکیدا ممنوع! مهر من نثار تو آمنه بنت شريد رسم عاشق کشی اسلام چگونه گسترش يافت؟ فرهنگ ايراني چهار پناهگاه قرآنی تشيع و انديشه‌ شيعي2 تشيع و انديشه‌ شيعي سرز مین مقدس و خاندان آل اشعر
فيدها
چهره امام مهدى عليه السلام در آيينه القاب
القاب ائمه اطهار علیهم‏السلام، از آن جمله القاب امام زمان (عجل‏الله‏تعالى‏فرجه)، یکى از راه‏هاى مهم شناخت ‏خصایل و فضایل آن حجت‏هاى به حق الهى است . 

در این نوشته تلاش مى‏شود تا از طریق ارایه توضیح مختصر در زمینه برخى از لقب‏هاى حضرت بقیة‏الله، با ابعاد مختلف ویژگى‏ها و اوصاف آن حضرت از منظر القابى که براى او تعیین شده است ‏بیشتر آشنا شویم. 

براى امام زمان علیه السلام اسامى و لقب‏هاى زیادى ذکر شده است. در کتاب نجم‏الثاقب مرحوم محدث نورى حدود صد و هشتاد و دو نام و لقب و در کتاب نام نامه حضرت مهدى علیه السلام به حدود سیصد و ده اسم و لقب آن حضرت اشاره شده است. گفتنى است که منشا اصلى این نام‏ها و لقب‏ها علاوه بر تصریح ائمه اطهار علیهم‏السلام، و پیامبر اکرم (صلى الله علیه و آله) ادعیه و زیارتنامه‏هایى است که براى امام زمان علیه السلام ذکر شده است . 

در اینجا به برخى از مهمترین القاب آن حضرت اشاره مى‏کنیم: 

1- مهدى: یکى از مشهورترین لقب‏هاى امام زمان علیه السلام مهدى است. درباره علت نامیده شدن آن حضرت به این لقب روایت‏هاى مختلفى ذکر شده است. حضرت امام محمد باقر علیه السلام مى‏فرمایند:
امام زمان(عج) پس از ظهور قرآن اصیل و احکام واقعى، اسلام را از لابلاى آن همه تحریفات و تفسیرهاى نادرست‏ بیرون خواهند کشید به گونه‏اى که حتى مردم گمان خواهند کرد که ایشان یک دین و آیین جدیدى را مطرح مى‏کنند به این مناسبت آن حضرت را مهدى مى‏گویند. 

هنگامى که مهدى ما قیام کنند ثروت‏ها را به طور مساوى تقسیم و در جامعه به عدالت و دادگرى رفتار مى‏کند. هر کس از او اطاعت کند از خداوند اطاعت کرده است و هر کس او را نافرمانى کند از خدا نافرمانى کرده است. و آن جضرت را «مهدى‏» نامیده‏اند چون به امور پنهان و نهانى هدایت مى‏گردد. (1) 

درباره امور نهانى که آن حضرت به آنها هدایت مى‏شود یا هدایت مى‏کند با توجه به تعابیر روایات، نظرات چندى بیان شده است. از آنجا که در دوره غیبت مخصوصا دوران غیبت کبرى در اثر پیدا شدن تبلیغات ضددینى و تفسیرها و برداشت‏هاى نامناسب از احکام دین و نفوذ خرافات و اندیشه‏هاى غلط غیردینى به اصول و تعالیم اصیل اعتقادى مردم دین اصلى و حتى قرآن اصلى را فراموش خواهند کرد . آن حضرت پس از ظهور قرآن اصیل و احکام واقعى، اسلام را از لابلاى آن همه تحریفات و تفسیرهاى نادرست‏ بیرون خواهند کشید به گونه‏اى که حتى مردم گمان خواهند کرد که ایشان یک دین و آیین جدیدى را مطرح مى‏کنند به این مناسبت آن حضرت را مهدى مى‏گویند. 

پیامبر اکرم (صلى الله علیه و آله) در این باره مى‏فرمایند:

دوازدهمین فرزندم به گونه‏اى غایب خواهد شد که اصلا دیده نخواهد شد و در این دوره غیبت وقایع سختى رخ خواهد داد و در نتیجه طولانى شدن این دوره زمانى خواهد آمد که از اسلام جز اسمى و از قرآن جز رسم و خطى، اثرى باقى نخواهد ماند. در آن موقع خداوند متعال به وى اجازه خواهد داد تا قیام کند آنگاه به وسیله او اسلام را تقویت و تجدید خواهد کرد.(2) 

امام صادق علیه السلام در این باره فرموده‏اند: 

مهدى علیه السلام را به خاطر قیامش براى حق قائم نامیده‏اند. 


بر طبق این دیدگاه چون حضرت مهدى علیه السلام مردم را به حقایق پنهان شده دینى راهنمایى خواهند کرد او را مهدى مى‏گویند .

دیدگاه دیگر این است که قائم آل محمد (صلى الله علیه و آله) را از این رو مهدى مى‏گویند که مردم را به امورى که بر آنها پوشیده است راهنمایى خواهد کرد. وى پس از ظهور جهت ارشاد پیروان ادیان دیگر کتاب‏هاى آسمانى تحریف نشده آنها را به آنها نشان خواهد داد و از این طریق آنها را با دین اصیل خودشان آشنا خواهد ساخت و بر اساس همان احکام تحریف نشده آیین خودشان با آنان رفتار خواهد کرد. در روایتى مى‏خوانیم از جمله کارهاى حضرت امام زمان علیه السلام پس از ظهور این است که وى تورات اصلى و انجیل اصلى و سایر کتاب‏هاى انبیاى گذشته را از یک مخفیگاه خارج خواهد ساخت.(3) 

دیدگاه دیگر این است که آن حضرت پس از ظهور، مردم را در تمام زمینه‏هایى که به بیراهه رفته‏اند ارشاد خواهند کرد تا به راه و شیوه‏هاى درست دست ‏یابند؛ چون انحرافات دوران غیبت تنها در احکام دینى نیست چرا که در اثر جهل و ناآگاهى در عرصه‏هاى سیاسى، علمى و صنعتى نیز مردم دچار اشتباهات زیادى مى‏شوند. طرفداران این برداشت نیز به برخى از روایات که مشتمل بر تعابیر خاصى هستند تمسک مى‏جویند. به عنوان مثال از امام صادق علیه السلام روایت ‏شده است که آن حضرت فرمودند: 

دیدگاه دیگر این است که قائم آل محمد (صلى الله علیه و آله) را از این رو مهدى مى‏گویند که مردم را به امورى که بر آنها پوشیده است راهنمایى خواهد کرد. وى پس از ظهور جهت ارشاد پیروان ادیان دیگر کتاب‏هاى آسمانى تحریف نشده آنها را به آنها نشان خواهد داد و از این طریق آنها را با دین اصیل خودشان آشنا خواهد ساخت و بر اساس همان احکام تحریف نشده آیین خودشان با آنان رفتار خواهد کرد. 

آن حضرت را مهدى مى‏گویند چون مردم را به امورى که گم کرده‏اند هدایت مى‏کند. (4) 

این تعبیر شامل انحراف سیاسى و اقتصادى و فرهنگى و اجتماعى و ... نیز مى‏شود . 

نتیجه آن که مى‏توان گفت چون امام زمان علیه السلام به برکت علم بى‏نظیرى که دارند، مردم را در تمام عرصه‏هاى حیات فردى و اجتماعى و علمى و دینى به راه صحیح هدایت ‏خواهند کرد و آنها را از تمام گمراهى‏ها نجات خواهند داد به این مناسبت آن حضرت را «مهدى‏» مى‏گویند. البته در برخى روایات نیز به این نکته هم اشاره شده است که یکى از چیزهاى مخفى که حضرت مهدى علیه السلام مردم را به آن هدایت ‏خواهند کرد؛ ذخایر زیرزمینى و معادن است که شاید این لقب به این قبیل از عملکردهاى حضرت مهدى علیه السلام نیز دلالت داشته باشد . 

2- قائم: گرچه همه انبیا و امامان با توجه به شرایطى که در آن واقع شده بودند قائم به حق بودند اما حضرت مهدى علیه السلام را بالخصوص قائم لقب داده‏اند. وقتى ابوحمزه ثمالى به امام محمد باقر علیه السلام عرض کردند: 

اى فرزند رسول خدا مگر همه شما اهل‏بیت قیام کننده به حق نیستید؟ 

حضرت فرمودند: چرا همه ما براى حق قیام مى‏کنیم . 


آنگاه ابوحمزه سؤال مى‏کند: 

پس چرا از بین همه اهل‏بیت فقط به صاحب‏الامر علیه السلام قائم گفته مى‏شود؟ 

حضرت باقر علیه السلام مى‏فرمایند: 

موقعى که حضرت سیدالشهداء علیه السلام به شهادت رسیدند همه فرشتگان آسمان‏ها از این پیشامد ناراحت و متالم شدند. خداوند متعال به منظور دلدارى آنها امامان نه‏گانه از نسل امام حسین علیه السلام را به آنها نشان دادند آنگاه که به مهدى آل محمد صلى الله علیه و آله که در آن حال مشغول نماز و نیایش به درگاه حضرت حق بودند رسیدند خداوند متعال فرمودند: این همان قائمى است که به وسیله قیام او از قاتلان حسین بن على علیهماالسلام انتقام خواهم گرفت. (5) 

امام صادق علیه السلام روایت ‏شده است که آن حضرت فرمودند: 

آن حضرت را مهدى مى‏گویند چون مردم را به امورى که گم کرده‏اند هدایت مى‏کند. 


و امام صادق علیه السلام در این باره فرموده‏اند: 

مهدى علیه السلام را به خاطر قیامش براى حق قائم نامیده‏اند. (6) 

بر اساس این قبیل روایات چون دوازدهمین جانشین پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله بزرگترین حکومت و قیام اصلاحى دینى را در طول تاریخ حیات بشر انجام خواهد داد و در سرتاسر حکومت عدل جهانى اسلام را مستقر خواهد ساخت‏ به آن حضرت لقب «قائم‏» داده شده است . 

در این باره روایت‏هاى دیگرى نیز هست که از بُعد دیگرى این مطلب را مورد توجه قرار داده‏اند که البته منافاتى با برداشت دسته اول ندارد. بر طبق این دیدگاه آن حضرت را قائم مى‏گویند چون سال‏ها پس از غیبت وقتى که مردم در اثر طول زمان یاد و خاطره آن حضرت را کم کم در اثر مشغول شدن به زینت‏هاى دنیا فراموش کردند، آن حضرت قیام خواهند کرد و حکومت عدل جهانى را در سرتاسر عالم برقرار خواهند ساخت؛ «قائم‏» نامیده شده است . 

در این زمینه از پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله روایت ‏شده است که آن حضرت فرمودند: 

از این جهت قائم ما اهل‏بیت را قائم نامیده‏اند که پس از فراموش شدن نامش قیام مى‏کند. (7) 

و یا وقتى از امام جواد علیه السلام سؤال مى‏کنند چرا او را قائم مى‏نامند؟ در جواب مى‏فرمایند: 

زیرا بعد از آن که نام آن حضرت از خاطره‏ها فراموش شود و اکثر مفقودین به امامت آن حضرت از دین خدا و اعتقاد به امامت ‏حضرت مهدى علیه السلام رویگردان شوند او قیام مى‏کند. (8) 

و نقل شده است‏ به محض شنیدن ظهور آن حضرت عده‏اى خواهند گفت: در طول این همه سال چگونه ممکن است او زنده مانده باشد باید تاکنون استخوان‏هاى او هم پوسیده شده باشد. چطور ادعا مى‏کند که او قیام کرده است؟ اما در هر حال آن زمانى که شرایط فراهم گردد و به اذن پروردگار عالم او قیام خواهد کرد. عظیم‌ترین انقلاب قابل تصور را رهبرى خواهد نمود و قافله بشریت را به سعادت واقعى رهنمون خواهد شد . 

 

پى‏نوشت‏ها: 

1- عقدالدرر، باب 3، ص‏40/ اثباة‏الهداة، ج‏7، ص‏110 و 169 . 

2- منتخب‏الاثر، ص‏98 . 

3- بحارالانوار، ج‏51، ص‏29 . 

4- اثباة‏الهداة، ج‏7، ص‏110 . 

5- بحارالانوار، ج‏51، ص‏28 . 

6- همان، ص‏30 . 

7- معانى‏الاخبار، ص‏65 . 

8- کمال‏الدین، ص‏378 . 

 

منبع:

فصلنامه موعود، ش 28 ، صادق سیدنژاد .

 

برچسب ها :
اباصالح! بیا درمانده ام من!
علامه مجلسی (ع) می فرماید:

مرد شریف و صالحی را می شناسم به نام امیر اسحاق استرآبادی او چهل بار با پای پیاده به حجّ مشرف شده است، و در میان مردم مشهور است که طی الارض دارد. او یک سال به اصفهان آمد، من حضوراً با او ملاقات کردم تا حقیقت موضوع را از او جویا شوم.

او گفت: یک سال با کاروانی به طرف مکه به راه افتادم. حدود هفت یا نه منزل بیش تر به مکه نمانده بود که برای انجام کاری تعلل کرده ، از قافله عقب افتادم. وقتی به خود آمدم، دیدم کاروان حرکت کرده و هیچ اثری از آن دیده نمی شد، راه را گم کردم، حیران و سرگردان وامانده بودم، از طرفی تشنگی آن چنان بر من غالب شد که از زندگی ناامید شده آماده مرگ بودم.

[ ناگهان به یاد منجی بشریت امام زمان (ع) افتادم و] فریاد زدم: یا ابا صالح! یا ابا صالح! راه را به من نشان بده! خدا تو را رحمت کند!

درهمین حال، از دور شبحی به نظرم رسید، به او خیره شدم و با کمال ناباوری دیدم که آن مسیر طولانی را در یک چشم به هم زدن پیمود و در کنارم ایستاد، جوانی بود گندم گون و زیبا با لباسی پاکیزه بر شتری سوار بود و مشک آبی با خود داشت.

سلام کردم. او نیز پاسخ مرا به نیکی ادا نمود.

فرمود: تشنه ای؟

گفتم: آری. اگر امکان دارد، کمی آب از آن مشک مرحمت بفرمایید!

او مشک آب را به من داد و من آب نوشیدم.

آنگاه فرمود: می خواهی به قافله برسی؟

گفتم: آری.

او نیز مرا بر ترک شتر خویش سوار نمود و به طرف مکه به راه افتاد. من عادت داشتم که هر روز دعای" حرز یمانی" را قرائت کنم. مشغول قرائت دعا شدم. در حین دعا گاهی به طرف من بر می گشت و می فرمود: این طور بخوان!

چیزی نگذشت که به من فرمود: این جا را می شناسی؟

نگاه کردم، دیدم در حومه شهر مکه هستم، گفتم: آری می شناسم.

فرمود : پس پیاده شو!

من پیاده شدم برگشتم او را ببینم ناگاه از نظرم ناپدید شد، متوجه شدم که او قائم آل محمد(ص) است. از گذشته خود پشیمان شدم، و از اینکه او را نشناختم و از او جدا شده بودم، بسیار متاسف و ناراحت بودم.

پس از هفت روز، کاروان ما به مکه رسید، وقتی مرا دیدند، تعجب نمودند. زیرا یقین کرده بودند که من جان سالم به در نخواهم برد. به همین خاطر بین مردم مشهور شد که من طی الارض دارم.

منبع:

بحار الانوار، ج 52، صص 175 و 176.

برچسب ها :
اندوه
در کتابنشانه های قائم آل محمد به تالیف سید یحیی معروف به فاضل همدانی می خوانیم:

در روایات بسیاری آمده است که نشانه فرد شیعه، اندوهگین بودن او در غم و اندوه امامان علهیم السلام می باشد. تردیدی نیست که غیبت حضرت و آنچه از غمها و غصه ها بر آن حضرت و بر شیعیان وارد می گردد از مهمترین عوامل حزن ائمه هدی می باشد. در روایات بسیاری، داشتن حالت اندوه و غم در فراق حضرت بسیار مورد ستایش واقع شده است.

 

آن سفر کرده که صد قافله دل همره اوست 
هرکجا هست خدایا به سلامت دارش

برچسب ها :
عصر ظهور در كلام امام باقر علیه‏السلام
منتظران مژده باد
یاران وفادار
چشم به راه ظهور
جهان در آستانه ظهور
اقتدار حضرت مهدى علیه‏السلام
بانوان در دولت مهدوى
مخالفین دولت مهدوى

امامان معصوم علیهم‏السلام به جهت اهمیت مسئله مهدویت و غیبت دوازدهمین حجت الهى، در فرصت‌هاى مناسب از عصر ظهور سخن گفته و شیعیان را با نشانه‏ها، علائم و ویژگی‌هاى دولت کریمه حضرت قائم علیه‏السلام آشنا ساخته‏اند.

این آگاهی‌ها و اطلاع‏رسانى آن ستارگان هدایت موجب شده است که اهل ایمان و منتظران حکومت عدل حضرت مهدى علیه‏السلام بیش از پیش امیدوار و دلبسته آن عصر گشته، نسل‌هاى بعدى را نیز با این فرهنگ مأنوس کنند.

امام باقر علیه السلام می‌فرماید: بر مردم زمانى مى‏آید که امامشان از منظر آنان غایب مى‏شود. خوشا به حال آنان ‏که در آن زمان در امر [ولایت] ما اهل‌بیت ثابت‏قدم و استوار بمانند! کمترین پاداشى که به آنان مى‏رسد، این است که خداى متعال خطابشان مى‏کند و مى‏فرماید: بندگان من! شما به حجت پنهان من ایمان آوردید و غیب مرا تصدیق کردید. پس بر شما مژده باد که بهترین پاداش من در انتظارتان است.


دلدادگان فرهنگ انتظار با همه مشکلات و گرفتاری‌هایى که دشمنان برایشان فراهم مى‏آورند، هرگز امید به رسیدن آن روز دیدنى و لذتبخش را از دست نمى‏دهند، بلکه شوق و عشقشان بیشتر مى‏شود و زیر لب زمزمه مى‏کنند:

چه خوش باشد که بعد از انتظارى

به امیدى رسد امیدوارى 



سخن از خصوصیات انقلاب جهانى آن یار سفر کرده، زمانى شیرین‏تر مى‏شود که امامان معصوم علیهم‏السلام ویژگی‌ها و نشانه‏هاى عصر ظهور حضرت قائم آل محمد صلى‏ الله ‏علیه ‏و ‏آله را برایمان توصیف کنند و بذر امید و آرزوى استقرار دولت کریمه امام زمان علیه‏السلام را در دل‌هاى به انتظار نشسته‏مان شکوفا گردانند تا رایحه دل‏انگیز دوران ظهور در روح و جسم انسان‌هاىِ خسته از ظلم و ناعدالتى و فتنه و فساد، حیاتى تازه ببخشد.

اگر آن نائب رحمان ز درم باز آید

عمر بگذشته به پیرانه سرم باز آید 


دارم امید خدایا که کنى تأخیرى

در اجل تا به سرم تاج سرم باز آید 


گر نثار قدم مهدى هادى نکنم

گوهر جان به چه کار دگرم باز آید 


آن ‏که فرق سر من خاک کف پاى وى است

پادشاهى کنم ار او به سرم باز آید 


کوس نو دولتى از بام سعادت بزنم

گر ببینم که شه دین ز درم باز آید 


مى‏روم در طلبش کوى به کو دشت به دشت

شخصم ار باز نیاید خبرم باز آید 


«فیض» نومید مشو در غم هجران و منال

شاید ار بشنود آه سحرم، باز آید 




منتظران مژده باد
امام باقر علیه‏السلام در گفتارى امیدآفرین و نشاط ‏بخش به منتظران حقیقى آن حضرت مژده مى‏دهد که «یَأْتِى عَلَى النّاسِ زَمانٌ یَغِیبُ عَنْهُمْ اِمامُهُمْ فَیاطُوبى لِلثّابِتِینَ عَلى اَمْرِنا فِى ذلِکَ الزَّمانِ اِنَّ اَدْنى ما یَکُونُ لَهُمْ مِنَ الثّوابِ اَنْ یُنادِیَهُمُ الْبارِى‏ءُ عَزَّ وَ جَلَّ عِبادِى آمَنْتُمْ بِسِرّى وَ صَدَّقْتُمْ بِغَیْبى فَأَبْشِرُوا بِحُسْنِ الثَّوابِ مِنّى(1) ؛ بر مردم زمانى مى‏آید که امامشان از منظر آنان غایب مى‏شود. خوشا به حال آنان ‏که در آن زمان در امر [ولایت] ما اهل‌بیت ثابت‏قدم و استوار بمانند! کمترین پاداشى که به آنان مى‏رسد، این است که خداى متعال خطابشان مى‏کند و مى‏فرماید: بندگان من! شما به حجت پنهان من ایمان آوردید و غیب مرا تصدیق کردید. پس بر شما مژده باد که بهترین پاداش من در انتظارتان است.»

امام باقر علیه السلام فرمود: مطمئنا بدان! اگر من آن روزگاران را درک کنم، جانم را براى فداکارى در رکاب حضرت صاحب الامر علیه‏السلام تقدیم مى‏دارم.


آن ‏گاه امام باقر علیه‏السلام ادامه داد: «خداوند متعال به خاطر ارج‏گذارى به چنین منتظران راستینى به آنان مى‏فرماید: شما مردان و زنان، بندگان حقیقى من هستید. رفتار نیک و شایسته‏تان را مى‏پذیرم و از کردار ناپسندتان عفو مى‏کنم و به خاطر شما سایر گنهکاران را مى‏آمرزم و بندگانم را به خاطر شما با باران رحمت خود سیراب و از آنان بلا را دفع مى‏کنم. اى عزیزترین بندگان من! اگر شما نبودید، عذاب دردناک خود را به مردم نافرمان نازل مى‏کردم.»(2)


یاران وفادار
پیشواى پنجم علیه‏السلام در توصیف یاران حضرت مهدى علیه‏السلام که در زمان غیبت، خود را براى شرکت در قیام جهانى آن حضرت آماده مى‏کنند، به ابو خالد کابلى فرمود: «من به گروهى مى‏نگرم که در آستانه ظهور از طرف مشرق زمین به پا مى‏خیزند. آنان به دنبال طلب حق و ایجاد حکومت الهى تلاش مى‏کنند. بارها از متولیان حکومت اجراء حق را خواستار مى‏شوند، امّا با بى‏اعتنایى مسئولین مواجه مى‏شوند. وقتى که وضع را چنین ببینند، شمشیرهاى خود را به دوش مى‏نهند و با اقتدار و قاطعیت تمام در انجام خواسته‏شان اصرار مى‏ورزند تا این که سردمداران حکومت نمى‏پذیرند و آن حق طلبانِ ثابت قدم، ناگزیر به قیام و انقلاب مى‏گردند و کسى نمى‏تواند جلوگیرشان شود. این حق‏جویان وقتى که حکومت را به دست گرفتند، آن را به غیر از صاحب الامر علیه‏السلام به کس دیگرى نمى‏سپارند. کشته‏هاى اینها همه از شهیدان راه حق محسوب مى‏شوند.»

در اینجا امام باقر علیه‏السلام به ابو خالد کابلى جمله‏اى زیبا فرمود که مى‏تواند نصب العین همه منتظران لحظات ظهور باشد.

آن حضرت فرمود: «اَما اِنِّى لَوْ اَدْرَکْتُ ذلِکَ لاَءَسْتَبْقَیْتُ نَفْسى لِصاحِبِ هذَا الاْءَمْرِ(3) ؛ مطمئنا بدان! اگر من آن روزگاران را درک کنم، جانم را براى فداکارى در رکاب حضرت صاحب الامر علیه‏السلام تقدیم مى‏دارم.»

امام در مورد یاران امام زمان علیه السلام فرمود: به خدا سوگند! 313 نفر یاران مهدى علیه‏السلام مى‏آیند که پنجاه نفر از آنان زن مى‏باشند و بدون هیچ‏گونه وعده قبلى در شهر مکه گرد هم جمع مى‏شوند.

امام پنجم علیه‏السلام در مورد استقامت و استوارى یاران حضرت مهدى علیه‏السلام به آیه‏اى از قرآن استناد کرد و در تفسیر آیه «فَاِذا جاءَ وَعْدُ اُوْلهُما بَعَثْنا عَلَیْکُمَ عِبادا لَنا اُولى بَأْسٍ شَدِیدٍ فَجاسُوا خِلالَ الدِّیارِ وَ کانَ وَعْدا مَفْعُولاً»(4) ؛ «هنگامى که نخستین وعده فرا رسد، گروهى از بندگان پیکارجوىِ خود را بر ضد شما برمى‏انگیزیم [تا شما را سخت درهم کوبند و براى به دست آوردن مجرمان] خانه‏ها را جستجو مى‏کنند و این وعده‏اى است قطعى.» فرمود: «این بندگان پیکارجو و مقاوم که به طرفدارى از حق به پا مى‏خیزند، همان حضرت قائم و یاران وفادار او هستند.»(5)


چشم به راه ظهور
از منظر امام باقر علیه‏السلام در عصر غیبت، چشم به راه ظهور حضرت مهدى علیه‏السلام بودن و انتظار حکومت آل محمد صلى‏ الله ‏علیه ‏و ‏آله را کشیدن از عبادات شایسته و برتر محسوب مى‏شود. آن گرامى به نقل از وجود مقدس رسول اکرم صلى‏ الله ‏علیه ‏و ‏آله فرمود: «اَفْضَلُ الْعِبادَةِ انْتِظارُ الْفَرَجِ(6)؛ انتظار [پیروزى و] فرج [آل محمد صلى‏ الله ‏علیه ‏و ‏آله] از برترین عبادات محسوب مى‏شود.»


جهان در آستانه ظهور
در آستانه ظهور حضرت مهدى علیه‏السلام اوضاع جهان به بدترین وضع خود مى‏رسد و ظلم و ناعدالتى، تبعیض، تضییع حقوق دیگران به بدترین وضع خود تبدیل شده و مردم از هر کس و حکومتى ناامید گردیده، به دنبال روزنه امید و نداى عدالتى مى‏گردند که آنان را از آن منجلاب ستم و از چنگال زورمداران و مستکبران نجات بخشد. مردم چنان از دست دروغگویان فتنه‏انگیز و فرصت طلب به تنگ مى‏آیند که شب و روز آرزوى قیام منادى عدالت را در سر مى‏پرورانند. حضرت امام باقر علیه‏السلام فضاى تاریک جهان قبل از ظهور را این‏گونه بیان مى‏کند: «لا یَقُومُ الْقائِمُ اِلاّ عَلى خَوْفٍ شَدیدٍ مِنَ النّاسِ وَ زَلازِلَ وَ فِتْنَةٍ وَ بَلاءٍ یُصیبُ النّاسَ وَ طاعُونٍ قَبْلَ ذلِکَ وَ سَیْفٍ قاطِعٍ بَیْنَ الْعَرَبِ وَاخْتِلافٍ شَدیدٍ بَیْنَ النّاسِ وَ تشْتیتٍ فى دینِهِمْ وَ تَغْییرٍ فى حالِهِمْ حَتّى یَتَمَنَّى الْمُتَمَنّى الْمَوْتَ صَباحا وَ مَساءً مِنْ عِظَمِ ما یَرى مِنْ کَلْبِ النّاسِ وَ اَکْلِ بَعْضِهِمْ بَعْضا(7)؛ حضرت قائم علیه‏السلام قیام نمى‏کند، مگر در حال ترس شدید مردم و زلزله‏ها و فتنه و بلایى که بر مردم فرا رسد و قبل از آن، گرفتار طاعون مى‏شوند. آن‏گاه شمشیر برنده میان اعراب حاکم مى‏شود و اختلاف میان مردم و تفرقه در دین و دگرگونى احوالشان به اوج مى‏رسد؛ به‏ گونه‏اى که هر کس بر اثر مشاهده درنده‏خویى و گزندگى‏اى که در میان برخى از مردم نسبت به بعضى دیگر به وجود مى‏آید، صبح و شام آرزوى مرگ مى‏کند.» امام آن‏گاه افزود: «وقتى که یأس و ناامیدى تمام مردم را فرا گرفت و دیگر از هر جهت خود را در بن‏بست احساس کردند، امام غائب علیه‏السلام قیام مى‏کند.»


اقتدار حضرت مهدى علیه‏السلام
براى اجراء عدالت و گسترش مساوات در جامعه اسلامى لازم است که موانع عدالت را از میان برداشت و راه آن را هموار کرد؛ زیرا اصحاب زر و زور و تزویر و کسانى که از در هم ریختگى جامعه در راه ترویج فساد و انحراف بهره مى‏برند، هرگز از عدالت و برنامه‏هاى عادلانه راضى نخواهند بود و با توسل به هر شیوه‏اى در مسیر احقاق حقوق مردم سنگ‏اندازى خواهند کرد. بنابراین، یکى از مهم‏ترین ویژگی‌هاى زمامداران عادل قاطعیت و صلابت در مقابله با دشمنان داخلى و خارجى است. امام زمان علیه‏السلام نیز با اقتدار کامل مخالفین اسلام و دشمنان عدالت را سرکوب خواهد کرد. امام باقر علیه‏السلام مى‏فرماید: «لَیْسَ شَأْنُهُ اِلاّ بِالسَّیْفِ(8) ؛ آن حضرت (در سرکوب دشمنان قسم خورده‏اش) فقط شمشیر را مى‏شناسد.»

او در قاطعیت همانند جدّش رسول خدا صلى ‏الله ‏علیه ‏و ‏آله عمل خواهد کرد و به خیانتکاران، کافران و عوامل داخلى دشمن اجازه هیچ‏گونه توطئه‏اى نخواهد داد.

دجّال نیز فتنه‏گرى کذّاب و فریبنده است که موجى از آشوب و فتنه به پا مى‏کند و بسیارى را با دسیسه‏هاى شیطانى‏اش مى‏فریبد. چشم راست او ناپیداست و نام اصلى‏اش صیف بن عائد است. او ادعاى خدایى مى‏کند. در سحر و جادو، زبردست و در فریب مردم، مهارت عجیبى دارد. شیطان صفتان به اطراف او گرد مى‏آیند.


حضرت باقر علیه‏السلام درباره شباهتحضرت مهدى علیه‏السلام به پیامبران الهى مطالبى فرموده و درباره تشابه حضرت خاتم الاوصیاء به حضرت پیامبر اکرم صلى ‏الله ‏علیه ‏و ‏آله فرموده است: «وَ اَمّا مِنْ مُحَمَّدٍ صلى‏ الله ‏علیه ‏و ‏آله فَالْقِیامُ بِالسَّیْفِ وَ تَبْیینُ آثارِهِ ثُمَّ یَضَعُ سَیْفَهُ عَلى عاتِقِهِ ثَمانِیَةَ اَشْهُرٍ فَلا یَزالُ یَقْتُلُ اَعْداءَ اللّهِ حَتّى یَرْضَى اللّهُ عَزَّ وَ جَلَّ(9)؛ و امّا [شباهت حضرت مهدى علیه‏السلام] به پیامبر اکرم صلى‏ الله ‏علیه ‏و ‏آله قیام با شمشیر است [که دشمنان لجوج را از میان برمى‏دارد] و آثار آن حضرت را آشکار مى‏کند. آن‏گاه هشت ماه به صورت مسلّح و آماده به سر مى‏برد و همواره با دشمنان خدا مبارزه مى‏کند تا این که خداوند راضى شود.»


بانوان در دولت مهدوى
بدون تردید بانوانِ شایسته و متعهد در دولت آن حضرت جایگاه ارزشمندى دارند. نقش زن در آن زمان همانند زنان صدر اسلام، فراخور حال آنان و نسبت به موقعیت ویژه‏شان خواهد بود؛ یعنى همان رسالتى که یک زن مسلمان طبق آیین اسلام به دوش گرفته است، در عصر ظهور نیز به آن پاى‏بند خواهد بود. آنچه از روایات بر مى‏آید، آن است که عده‏اى از کارگزاران آن حضرت از بانوان ارجمند هستند. جابر بن یزید جعفى از یاران نزدیک امام محمد باقر علیه‏السلام به نقل از آن حضرت فرمود: «وَ یَجِى‏ءُ وَاللّهِ ثَلاثُ مِائَةٍ وَ بِضْعَةَ عَشَرَ رَجُلاً فیهِمْ خَمْسُونَ امْرَأَةً یَجْتَمِعُونَ بِمَکَّةَ عَلى غَیْرِ میعادٍ(10)؛ به خدا سوگند! 313 نفر یاران مهدى علیه‏السلام مى‏آیند که پنجاه نفر از آنان زن مى‏باشند و بدون هیچ‏گونه وعده قبلى در شهر مکه گرد هم جمع مى‏شوند.»

روایت دیگرى در این زمینه از ام‌سلمه، همسر رسول خدا صلى ‏الله ‏علیه ‏و ‏آله از طریق اهل سنت نقل شده است که پیامبر اکرم صلى ‏الله ‏علیه ‏و ‏آله در آن گفتار با اشاره به عصر ظهور و اجتماع یاران حضرت مهدى علیه‏السلام در اطراف آن حضرت مى‏فرماید: «یَعُوذُ عائِذٌ فِى الْحَرَمِ فَیَجْتَمِعُ النّاسُ اِلَیْهِ کَالطَیْرِ الْوارِدِ الْمُتَفَرِّقَةِ حَتّى یَجْتَمِعَ اِلَیْهِ ثَلاثُ مِائَةٍ وَ اَرْبَعَةَ عَشَرَ رَجُلاً فِیهِ نِسْوَةٌ ...؛ (در زمان ظهور) پناه‏خواهى به حرم خداوند در مکه پناهنده مى‏شود. مردم همانند کبوتران از هر سو به جانب او رو مى‏آورند تا این که سیصد و چهارده نفر که عده‏اى از آنان زن هستند، دور او را مى‏گیرند.» و ادامه داد: «و از همان‏ جا خروج مى‏کنند و بر تمام ستمگران و اعوان و انصارشان پیروز مى‏گردند و عدل را آن ‏چنان در روى زمین برقرار مى‏سازند که زندگان آرزو مى‏کنند که اى کاش مرده‏هایشان نیز از طعم آن عدالت مى‏چشیدند!»(11)


مخالفین دولت مهدوى
سران جبهه باطل معمولاً افرادى خودخواه، متکبر، صاحب صفات ناپسند انسانى هستند که در مقابل حق خودنمایى مى‏کنند. آنان چنان در منجلاب فساد و گناه غوطه‏ورند که انسان‌هاى حق‏طلب و جلوه‏هاى فضیلت را خطرناک‏ترین دشمنان خویش قلمداد مى‏کنند. به همین جهت، تمام تلاش‌هاى خود را براى نابودى آیین حق و رهبران الهى به کار مى‏گیرند. اما خداوند طبق سنت پایدار خود همواره حق را پیروز گردانیده و دشمنانش را مأیوس و مغلوب کرده است.قرآن مى‏فرماید: «یُرِیدُونَ أَن یُطْفِئُواْ نُورَ اللَّهِ بِأَفْوَهِهِمْ وَ یَأْبَى اللَّهُ إِلآَّ أَن یُتِمَّ نُورَهُ وَ لَوْکَرِهَ الْکَـفِرُونَ»(12)؛ «(مخالفین حق)مى‏خواهند نور خدا را با دهان‌هاى خود خاموش کنند، ولى خدا جز این نمى‏خواهد که نورش را کامل کند؛ هر چند کافران را خوش نیاید.»



در عصر ظهور، تلاش‌هاى زیادى صورت مى‏گیرد تا از استقرار حکومت قائم آل محمد صلى ‏الله ‏علیه ‏و ‏آله جلوگیرى شود، اما آن حضرت به لطف و مدد الهى، تمام موانع را از میان برمى‏دارد. سفیانى یکى از دشمنان سرسخت حضرت مهدى علیه‏السلام است.

امیرمؤمنان على علیه‏السلام در مورد جنایات وى به کوفیان فرمود: «بدا به حال کوفه! سفیانى چه جنایاتى در آنجا انجام مى‏دهد! به حریم شما تجاوز مى‏کند، کودکان را سر مى‏برد و ناموس شما را هتک مى‏کند.»(13)

امام ‌باقر علیه‏السلام درباره ویژگی‌هاى این دشمن سرسخت حضرت مهدى علیه‏السلام فرمود: «اگر سفیانى را مشاهده کنى، در واقع پلیدترین مردم را دیده‏اى. وى داراى رنگى بور و سرخ و کبود است. هرگز سر به بندگى خدا فرو نیاورده و مکه و مدینه را ندیده است.»(14)

امام باقر علیه‏السلام مى‏فرماید: «گویا من سفیانى (سرکرده دشمنان حضرت امام عصر علیه‏السلام) را مى‏بینم که در زمین‌هاى سرسبز شما در کوفه اقامت گزیده، ندا مى‏دهد که هر کس سر یک تن از شیعیان على علیه‏السلام را بیاورد، هزار درهم پاداش اوست. در این هنگام، همسایه به همسایه دیگر حمله مى‏کند و مى‏گوید: این شخص از شیعیان است. او را مى‏کشد و هزار درهم جایزه مى‏گیرد.»(15)

شیصبانى نیز یکى دیگر از سران جبهه باطل در عصر ظهور است. او از دشمنان کینه‏توز اهل‌بیت علیهم‏السلام و حضرت مهدى علیه‏السلام مى‏باشد. ریشه‏اش به بنى‏عباس مى‏رسد و شخصى بدکردار، شیطان صفت و گمنام است. امام باقر علیه‏السلام به جابر جعفى فرمود: «سفیانى خروج نمى‏کند، مگر آن که قبل از او شیصبانى در سرزمین عراق خروج مى‏کند. او همانند جوشیدن آب از زمین، یکباره پیدا مى‏شود و فرستادگان شما را به قتل مى‏رساند. بعد از آن در انتظار خروج سفیانى و ظهور قائم علیه‏السلام باشید.»(16)

دجّال نیز فتنه‏گرى کذّاب و فریبنده است که موجى از آشوب و فتنه به پا مى‏کند و بسیارى را با دسیسه‏هاى شیطانى‏اش مى‏فریبد. چشم راست او ناپیداست و نام اصلى‏اش صیف بن عائد است. او ادعاى خدایى مى‏کند. در سحر و جادو، زبردست و در فریب مردم، مهارت عجیبى دارد. شیطان صفتان به اطراف او گرد مى‏آیند.

اما طبق مشیت الهى و سنت تغییرناپذیرش همچنان که در طول تاریخ همواره به اثبات رسیده است، اهل باطل همچون کف روى آب نابود شدنى هستند و حضرت مهدى علیه‏السلام نیز با غلبه بر سران کفر و فتنه و نفاق طومار زندگانى دشمنان فضیلت و کمال را درهم مى‏پیچد و بساط عدل و داد و انسانیت را در روى زمین مى‏گسترد.


پی‌نوشت‌ها:
1.کمال الدین، ج 1، ص 330.

2.همان.

3.غیبت نعمانى، ص 273.

4.اسراء / 5.

5.تفسیر عیاشى، ج 2، ص 281.

6.بحارالانوار، ج 52، ص 125.

7.همان، ص 230.

8.همان، ص 354.

9.کمال الدین، ص 329.

10.بحار الانوار، ج 52، ص 222.

11.معجم احادیث المهدى علیه‏السلام ، ج 1، ص 501/ المعجم الاوسط، ج 5، ص 334.

12.توبه / 32.

13.یوم الخلاص، ص 93.

14.بحارالانوار، ج 52، ص 354.

15.بحار الانوار، ج 52، ص 215.

16.غیبت نعمانى، ص 302.

منبع:مجله ‏مبلغان، شماره 74 ، کریم حیدرى نهند

برچسب ها :
نرجس خاتون
بشر بن سلیمانِ برده فروش از شیعیان و دوستداران اهل بیت بود. او می گوید: خادم امام هادی علیه السلام نزد من آمد و گفت: امام هادی علیه السلام تو را به سوی خود فراخوانده است. من هم به خدمت حضرت رسیدم. وقتی نزد او نشستم: فرمود: ای بشر! تو از فرزندان انصار هستی و محبّت به اهل بیت همواره در دل شما، نسل پس از نسل بوده است، و مورد اعتماد ما هستید. من می خواهم تو را با آگاهی بر سرّ خود به فضیلتی برسانم که در موالات ما بر همه ی شیعیان سبقت گیری. و آن خرید یک کنیز است. آن گاه نامه ای با خط رومی به شکل زیبایی نوشت و آن را مهر کرد و کیسه ی پولی که در آن 220 دینار بود را به من داد و فرمود: به بغداد برو و در فلان تاریخ پس از بلند شدن آفتاب بر روی پل فرات حاضر شو.

وقتی کشتی های اسرا در کنار تو پهلو گرفتند و اسیران را در آنها مشاهده کردی، وکلای بنی عباس و جوانان عرب برای خرید آنها حاضر می شوند. در این هنگام شخصی به نام عمربن یزید برده فروش را زیر نظر گیر که اسیری را با ویژگی هایی از جمله این که دو لباس حریر پوشیده، و خود را از معرض فروش و دست رساندن مشتریان به او حفظ می کند، به خریداران عرضه می کند. در این هنگام نزد فروشنده برو و بگو که برای تو نامه ای لطیف به خط یکی از بزرگان دارم که به خط رومی نوشته است، و کرم و وفاء و شرافت و سخاوت خود را در آن بیان کرده است. آن را به کنیز بده تا اخلاق صاحب نامه را بداند. اگر به او مایل شد و راضی گردید من وکیل او هستم تا کنیز را خریداری کنم.

بشربن سلیمان گوید: آنچه را امام هادی علیه السلام فرمود: اطاعت کردم. وقتی چشم آن کنیز به نامه افتاد گریه ی شدیدی کرد و به عمر بن یزید برده فروش گفت: مرا به صاحب این نامه بفروش و قسم غلیظ یاد کرد که اگر از فروش او به صاحب نامه خودداری کند، خود را هلاک خواهد کرد. من هم با برده فروش صحبت کردم و کنیز را به پولی که امام علیه السلام داده بود خریداری کردم و با او که بسیار شاد و خوشحال بود به مکانی که در بغداد آن را اجاره کرده بودم آمدیم. در آن هنگام با بی قراری نامه ی امام علیه السلام را از جیب خود بیرون می آورد و می بوسید و بر دیدگان خود می گذارد.



من از روی تعجّب به او گفتم نامه ی کسی را می بوسی که او را نمی شناسی؟

گفت: من ملیکه، دختر «یشوعا» پسر قیصر روم هستم، و مادرم از فرزندان «شمعون» وصی عیسی علیه السلام است. بگذار داستان عجیب خود را به تو بگویم.

جدم قیصر روم خواست مرا که سیزده سال داشتم به عقد فرزند برادرش درآورد. سیصد نفر از راهبان و قسّیسین نصارا از دودمان حواریین مسیح علیه السلام و هفتصد نفر از بزرگان و جمعی از امرا و فرماندهان لشکر و بزرگان عشایر و قبایل را جمع کرد. آن گاه تختی بیاراست، و انواع جواهرات را بر روی چهل پایه نصب کرد. وقتی پسر برادرش را بر آن نشاند، و صلیب ها را بیرون آورد و اسقف ها جلوی او قرار گرفتند، و انجیل ها را گشودند، ناگهان صلیب ها از بالا بر زمین افتاد و پایه های تخت در هم شکست.

پسرعمویم با حالت بی هوشی از بالای تخت بر روی زمین افتاد و رنگ چهره ی اسقف ها تغییر کرد و اعضای بدن آنها لرزید.

بزرگ اسقف ها که این حوادث را مشاهده کرد، خطاب به جدّم گفت: ای پادشاه ما را از مشاهده ی این کارهای منحوس که دلالت بر زوال دین مسیح دارد معاف بدار.

جدّم نیز این اوضاع را به فال بد گرفت و به اسقف ها دستور داد ستون ها را دوباره برافراشته سازید، و صلیب ها را بالا برید، و پسر بدبخت برادرم را حاضر کنید تا این دختر را به عقد او درآورم. تا با این وصلت نحوست آن بر طرف شود.

وقتی به دستور او عمل کردند، حوادث نخست تکرار شد و مردم پراکنده شدند و جدّم قیصر با غم و اندوه نزد خانواده ی خود رفت و پرده ها افتاد.

شب در خواب دیدم مسیح علیه السلام و وصی او شمعون و گروهی از حواریین در قصر جدّم گرد آمده اند و منبری از نور نصب کرده اند که نور از آن می درخشید. در این هنگام محمد صلی الله علیه وآله و وصی او و عده ای از فرزندانش وارد شدند.

حضرت عیسی به استقبال رفت و با محمد معانقه کرد. محمد صلی الله علیه وآله به او فرمود: من نزد تو آمده ام تا دختر وصی تو شمعون را برای فرزندم خواستگاری کنم و در این هنگام به امام حسن عسگری علیه السلام اشاره کرد.

مسیح علیه السلام نگاهی به شمعون کرد و گفت: شرافت به تو روی آورده است پس خود را به آل محمد متصل گردان.

شمعون گفت: پذیرفتم.

آن گاه محمد صلی الله علیه وآله بالای منبر رفت و خطبه ای خواند و مرا به عقد فرزندش در آورد و مسیح علیه السلام و فرزندان محمد و عده ای از حواریین گواهی دادند.

وقتی از خواب برخاستم، از ترس که به جان خود داشتم، خوابم را برای پدر و جدّم بیان نکردم، و همواره آن را از آنها می پوشاندم.

پس از آن خواب چنان شیفته ی امام حسن عسگری علیه السلام شدم که از غذا افتادم و ضعیف و سخت بیمار شدم.



طبیبی در شهرها نبود مگر این که جدّم او را حاضر کرد و درباره ی درمان من با او صحبت کرد و چون مأیوس گردید، گفت: ای نور دیده! آیا خواسته ای داری تا آن را برآورم؟

گفتم: درهای گشایش بر من بسته شده است. اگر شکنجه را از اسرای مسلمان برداری و آنها را آزاد سازی، امید می رود مسیح و مادرش مرا شفا دهند. وقتی چنین کرد من اظهار بهبودی کردم و کمی غذا خوردم. جدّم بسیار خوشحال شد و به اسرا اکرام کرد.

پس از چهارده شب، سرور زنان عالمین، فاطمه زهرا علیها السلام را دیدم که به همراه مریم و حوریان بهشتی مرا زیارت کردند. مریم با اشاره به فاطمه علیها السلام به من گفت: این سرور زنان عالم، مادر همسر توست. من هم دامن او را گرفتم و از نیامدن ابامحمد (امام حسن عسگری علیه السلام) به خوابم گریه و شکوه کردم.

سرور زنان عالم (س) فرمود: در حالی که تو مشرک هستی فرزندم به زیارت تو نخواهد آمد، اگر رضایت خداوند، مسیح، مریم و زیارت فرزندم ابی محمد علیها السلام را می خواهی بگو «اَشْهَدُ انْ لا الهَ الاّ الله وَ انَّ ابی مُحَمَّداً رَسُولُ الله».

وقتی این کلمات را گفتم مرا در آغوش گرفت و روحم شادمان شد. سپس گفت: اکنون منتظر فرزندم باش که او را نزد تو خواهم فرستاد. از خواب بیدار شدم و منتظر ملاقات ابی محمد علیه السلام بودم. وقتی شب فرا رسید، امام حسن عسگری علیه السلام را دیدم که گویا به او می گفتم: به من جفا کردی ای محبوب من! من که خود را در راه محبت تو هلاک کردم.

فرمود: تأخیر من جز به خاطر مشرک بودن تو نبود، و حال که مسلمان شدی من هر شب به زیارت تو می آیم تا این که این جدایی به سرآید و از آن شب تا به حال همواره او را به خواب دیده ام.

بشر بن سلیمان گفت: چطور شد که در جمع اسرا قرار گرفتی؟

گفت: در خوابی که از امام حسن عسگری علیه السلام دیدم فرمود: جدّ تو می خواهد در فلان روز لشکری را به جنگ مسلمانان بفرستد، تو هم به صورت ناشناس و در لباس خدمتکاران با آنها همراه شو. من هم همراه آنها شدم که عدّه ای از پیش قراولان مسلمین ما را شناسایی و اسیر کردند، و کار من به این صورت شد که مشاهده می کنی. اما تا به حال به کسی نگفته ام نوه ی پادشاه روم هستم، و حتی پیرمردی که من سهم غنیمت او شدم، وقتی از نام من سؤال کرد نامم را نگفتم و اظهار کردم: نرگس.

گفت: نام کنیزان.

بشر گوید: به او گفتم: عجیب است که تو رومی هستی اما به زبان عربی صحبت می کنی.

گفت: بله، جدّم در آموزش آداب و تربیت من سعی جدّی داشت. زنی را که چندین زبان می دانست معین کرده بود که صبح و شام نزد من آید و زبان عربی را به من بیاموزد، من زبان عربی را فرا گرفتم.

بشر گوید: وقتی او را در سامره خدمت امام هادی علیه السلام بردم فرمود: خداوند چگونه عزّت اسلام و ذّلت مسیحیّت و شرف و بزرگی محمد و اهل بیت او را به تو نشان داد؟

عرض کرد: یابن رسول الله! چگونه چیزی را برای شما توصیف کنم که خود به آن آگاهتری؟

حضرت فرمود: من می خواهم تو را اکرام کنم. کدام از این دو نزد تو محبوب تر است؟ ده هزار دینار یا بشارت به شرف همیشگی؟

نرگس خانم جواب داد: بشارت به شرف همیشگی.

امام علیه السلام به او فرمود: بشارت باد تو را به فرزندی که مالک شرق و غرب عالم می شود و زمین را پر از عدل و داد می کند، همان گونه که پر از ظلم و جور شده باشد.

نرگس خانم عرض کرد: این فرزند از چه شوهری خواهد بود؟

امام علیه السلام فرمود: از کسی که رسول خدا صلی الله علیه وآله در فلان شب تو را به عقد او در آورد. در آن شب مسیح علیه السلام و وصی او تو را به ازدواج چه کسی در آوردند؟

نرگس خانم عرض کرد: فرزندت ابی محمد (امام حسن عسگری علیه السلام).

امام علیه السلام فرمود: آیا او را می شناسی؟

عرض کرد: آیا از شبی که به دست سرور زنان عالمین مسلمان شدم شبی مرا ترک گفته است؟

آن گاه امام علیه السلام به خادمش که کافور نام داشت فرمود: به خواهرم حکیمه بگو نزد من آید. وقتی حکیمه به خدمت حضرت رسید، به او فرمود: این زن همان است که گفته بودم.

حکیمه خانم مدتی او را در آغوش گرفت و بسیار خوشحال شد.

امام هادی علیه السلام به حکیمه خانم فرمود: ای دختر رسول خدا! او را به منزل خود ببر و واجبات و سنن اسلامی را به وی بیاموز که او همسر فرزندم حسن و مادر قائم آل محمد است. (1)

حکیمه او را به منزل خود برد و مسایل اسلامی را به وی آموزش داد و در همان منزل وسیله ی ازدواج او با امام حسن عسگری(ع) فراهم گردید. و منجی عالم بشریت یعنی قائم آل محمد علیهم السلام از او متولد گردید. و به این صورت دختری از دل شرک به شرف مادری حجّة ابن الحسن علیه السلام نائل گردید.

پی نوشتها:
1. بحارالانوار، ج 51، ص 6 الی 60.

برچسب ها :
حضرت مهدى (علیه السلام) در احادیث قدسى
 ـ خداوند فرمود: «اى پیامبر! به وسیله تو و پیشوایان از نسل تو بر بندگان خویش رحمت مى آورم، و به وسیله قائم از بین شما، زمین خود را با تسبیح و تقدیس و تهلیل و تکبیر و بزرگداشت مقام الوهیّت، آباد مى سازم.

و به وجود او زمین را از دشمنانم پاک مى کنم و آن را میراث اولیاى خویش قرار مى دهم، و به وسیله او کلمه توحید را تعالى بخشیده، کلمه کافران را به سقوط مى کشانم، و به دست او و با علم خود سرزمین ها و دل بندگانم را حیاتى تازه مى بخشم و گنج ها و ذخیره هاى پنهان را به مشیت خود برایش آشکار مى سازم.

و با اراده خود او را بر نهانى ها و مکنونات قلبى دیگران آگاه مى گردانم و با فرشتگان خود او را یارى مى رسانم تا در اجراى فرمان من و تبلیغ دین من مددکار او باشند. او به حقیقت ولىّ من است و به راستى هدایتگر بندگان من مى باشد.»(1)

2 ـ امام باقر(علیه السلام) در وجه نامگذارى حضرت «مهدى (علیه السلام)» به «قائم آل محمد(صلى الله علیه وآله وسلم)» حدیثى قدسى روایت فرمود: «زمانى که جدم حسین که صلوات خدا بر او باد به شهادت رسید، فرشتگان با گریه و زارى به درگاه خداوند عز و جلّ نالیدند و گفتند: پروردگارا! آیا از آنان که برگزیده و فرزند برگزیده تو را، و امام انتخاب شده از بین خلق را کشتند، در مى گذرى؟!

خداوند به آنان وحى فرمود که: «فرشتگان من آرام گیرید. سوگند به عزّت و جلالم که از آنان انتقام مى گیرم اگرچه بعد از گذشت زمانى طولانى باشد.» سپس فرزندان از نسل حسین (علیه السلام) را که پس از او به امامت مى رسند به ملائکه نشان داد و آنان شاد شدند.

در بین این پیشوایان، یک نفرشان به نماز ایستاده بود «فإذا احدهم قائم یصلّى فقال اللّه عزّوجلّ: بذلک القائم أنتقم منهم.» خداوند عزّوجلّ فرمود: به وسیله آن «قائم» از دشمنان و قاتلان حسین(علیه السلام)انتقام مى گیرم.»(2)

پی نوشت:

1- بحارالانوار ج 51 ص 66.

2 ـ مدرک پیش صفحه 29.

برچسب ها :
درباره وبلاگ
آمار وبلاگ
تعداد بازدید : 650563
تعداد نوشته ها : 253
تعداد نظرات : 11
پخش زنده
X