همراز مهدي
موضوعات
امام زمان مهدی (عجل الله فرجه) (32) قائم آل محمد (29) گالری عکس تصویر فیلم (29) روانشناسی اسلامی (26) کنکور دانشگاه مهدی (25) مذهبی و معنوی (25) عشق و محبت (22) فرهنگی اجتماعی (22) نماز قرآن سنت (22) فلسفه و عرفان لاهوتیان (21) انتظار فرج و ظهور (21) یا اباصالح المهدی (21) سلام و صلوات (19) اخلاقی و سخنرانی (17) حدیث حکایت روایت (16) گل نرجس (16) دجال ملعون (15) آموزشی تحقیقاتی (13) کتاب علم فن آوری (13) مقاله پیام نامه بیانیه (13) عدالت انسانیت مسلمانیت (12) زندگی و خانواده (12) صبر و خویشتن دارى (12) شعر و شاعر (12) مشاوره عمومی نظرات (11) دانلود نرم افزار (8) شجاعت و شهامت (8) غدیر خم (8) سفیانی ملعون (6) مسئله پاسخ سوال جواب (6) دعا مناجات دلنوشته (6) اطلاعات و اخبار (5) نویسنده و داستان (5) ادب هنر طنز (5) سیدحسنی خراسانی یمانی (4) سید عبدالعظیم حسنی (4) شهید و دفاع مقدس (3) فروشگاه اینترنتی (2) جبهه جنگ ایثار شهادت (2) مذهبي و معنوي (2) الاسلام القرآن الکریم الشیعه اهل البیت علیهم السلام (2) آموزشي تحقيقاتي (2) مقاله پيام نامه بيانيه (2) حديث حكايت روايت (2) فلسفه و عرفان لاهوتيان (2) فرهنگي اجتماعي (2) يا اباصالح المهدي (1) روانشناسي اسلامي (1) نويسنده و داستان (1) عدالت انسانيت مسلمانيت (1) كتاب علم فن آوري (1) آدينه و متفرقه (1) Mahdism Doctrine Islamic (1) مرجع تقلید فتوی مجتهد (1) كنكور دانشگاه مهدي (1) امام زمان مهدي (عجل الله فرجه) (1) ورزشی و سیاحتی (1) پزشکی بهداشتی سلامت (1) گل گیاه طبیعت محیط زیست (0) سیاست پول اقتصاد (0) اینترنت رایانه کامپیوتر موبایل (0) سینما تئاتر نمایش (0) آدینه و متفرقه (0) بدون موضوع (46)
صفحه ها
همراز توجه : بیننده عزیز سلام علیکم برای اینکه از این وبلاگ دیدن میکنید سپاسگذارم لطفا برای تعجیل در فرج آقا امام زمان (عجل الله)<1>ءالی<100>صلوات بفرستید که برای برآورده شدن حاجت هم خوب است. آثار نماز آثار نماز نخواندن ويژگي هاي حضرت مهدي (عجل الله) 5 ويژگي هاي حضرت مهدي (عجل الله) 4 ويژگي هاي حضرت مهدي عليه السلام 3 ويژگي هاي حضرت مهدي عليه السلام 2 ويژگي هاي حضرت مهدي عليه السلام 1 مدح و منقبت سوّمين اختر فروزنده امامت و ولايت پنجره امام زمان علیه السلام چهل داستان و چهل حديث از امام حسين (ع) درخشش پنجمين نور ايزدى رمضان، منتخب از مفاتيح الجنان آيين رمضان مناسبتها، احکام، ادعيه و آداب ابوالأسود دوئلي شاعر ايمان و ولايت صداي سخن عشق، حماسه ديني در ادب پیک در وضو شریک نگیرید! قدمگاه کتاب ديگر قرآن! تكلیف عاشق ساعت به وقت شرعی دوازده! علم امام به رفتار ما روزه خواری اکیدا ممنوع! مهر من نثار تو آمنه بنت شريد رسم عاشق کشی اسلام چگونه گسترش يافت؟ فرهنگ ايراني چهار پناهگاه قرآنی تشيع و انديشه‌ شيعي2 تشيع و انديشه‌ شيعي سرز مین مقدس و خاندان آل اشعر
فيدها
زوایای تاریکی از تأسيس و تثبیت اسرائيل
با توجه به برگزاری کنفرانس بین المللی قدس و حمایت از مردم فلسطین از تاریخ 25 تا 27 فروردین ماه سال جاری در تهران ، نگارنده در این مقاله به زوایای تاریکی از تأسیس و تثبیت رژیم اسرائیل می پردازد که تاکنون کمتر مورد توجه و بررسی قرار گرفته اند.

در قرن هیجدهم وقتی که پذیرش یهودیان در کشورهای جدید ملی اروپا دچار اشکال شد، ناپلئون از یهودیان خواست زیر پرچم او جمع شوند و اورشلیم قدیم را بدست آورند. این بیان به اندیشه برگشت به فلسطین فرصت تولد داد. در سال 1865 جوزف سالوادور گفت: «دولت جدید در سواحل شهرستان جلیل1 و در کنعان قدیم تأسیس خواهد یافت. یهودیان در اثر ترکیب کشش‌های خاطرات تاریخی، تعقیب شدن در کشورهای مختلف و احساس بوریتانیسم انجیلی انگلستان به فلسطین بر خواهند گشت»2 . 
در این راستا «تئودور هرتسل»(3) (1904-1860) بنیانگذار کنگره بال سوئیس می نویسد:
«ما همچنین باید بخشی از یک دیوار دفاعی برای تمدن قدیمی اروپا در مقابل بربریت آسیا را تشکیل دهیم. ما باید در ارتباط نزدیک با تمام اروپا باشیم که تداوم وجود ما را تضمین خواهد کرد.»(4) 
هرتسل بعد از کوشش‌های فراوان موفق شد در سال 1897 اولین کنگره صهیونیست‌ها را با بیش از 200 عضو تشکیل دهد و این کنگره سازمان جهانی صهیونیستی را بوجود آورد و همه یهودیان را برای تشکیل یک کشور یهودی‌نشین در فلسطین فراخواند.
هرتسل با پیروزمندی ادعا کرد: «اگر آنچه در کنگره بال روی داد جمع‌بندی شود ، باید بگویم که من دولت یهود را تأسیس کردم. این بیان امروز خنده همگان را برخواهد انگیخت. اما شاید در بیست و پنج و مطمئناً در پنجاه سال آینده این کشور تشکیل خواهد شد و همه جهان آن را خواهند دید.»(5) 
در این راستا می توان گفت از همان ابتدای اندیشه صهیونیستی، اصطلاح «یهودی» بدل به «اشکنازی»(6) (یهودیان اروپائی) گردید و کلمه «سفاردی»(7) (یهودیان یمن، مراکش، حلب و غیره) حذف شد. به همین ترتیب تا استقرار دولت صهیونیستی در سال 1948 تمام کوشش‌ها برای به کار گرفتن فقط یهودیان اروپا به کار رفت تا متعهد رسالت گسترش تمدن اروپائی در خاور میانه باشند. در سال 1896 هرتسل در نامه خود به «گراند دوک بادن» به او اطمینان داد که وقتی یهودیان به سرزمین اجدادی خود برگشتند همانند نمایندگان تمدن غرب عمل خواهند کرد که پاکی و نظم و عادات استقراریافته غرب را به این گوشه شرق طاعون‌شده و شیطان‌زده خواهند برد. (8)
گروه‌های کشاورزی یهودیان در فلسطین با مهاجرت مداوم از اروپای غربی که تا سال 1914 به 58 هزار نفر رسید آغاز شد.
اعلامیه مشهور «بالفور»(9) در سال 1917 تعهد آشکار برای تشکیل سرزمین یهودیان، مزایای چند جانبه داشت. سرزمین یهودی‌نشین نماینده بریتانیا در خاورمیانه و به نفع امپراطوری بود و باعث جلب حمایت آمریکا برای جنگ می‌شد .
بعد از جنگ جهانی دوم نیز تبلیغات زیاد برکوره‌های آدم‌سوزی (هلوکاست) (10) ، دراستقرار دولت اسرائیل نقش بسزایی داشتند ؛ سایه «داخائو»(11) «تربلینکا»(12) و «آشویتس» (13). احساس گناه در میان اروپائیان و آمریکای شمالی و آرزو و تمنای تأمین سرزمینی برای یهودیان و خلاص شدن از یهودیان ناخواسته و شکننده در اروپا می‌تواند به عنوان عواملی دیگر ذکر گردد. هیتلر می‌خواست یهودیان را از اروپا بیرون راند و اسرائیل راهی مطمئن برای سکونت یهودیان در خارج از اروپا بوجود آورد.
در ضمن جنگ 8-1947 یهودیان واعراب، هنگهای داوطلب اسرائیل و ایالات متحده نیز به آنها پیوستند و سلاح‌های تهیه شده در اروپا را در اختیار آنها قراردادند و دولت بریتانیا نیز در فلسطین به آنها کمک می‌کرد و مهاجرت غیرقانونی آنها را نادیده گرفت.
در این زمان چرچیل به به وایزمن گفت که او حامی صهیونیست‌ها برای کسب تمام فلسطین است و در صورت ناکامی ، با سرعت بخشیدن به مهاجرت یهودیان به فلسطین (100 تا 150 هزار نفر در سال و در ضمن ده سال 1.150.000 نفر توازن جمعیت را از 1.200.000 نفر عرب در مقابل 600 هزار یهودی تغییر خواهد داد) این امر عملی خواهد شد. 
در 27 ژوئیه 1946 دولت جدید کارگر با نخست‌وزیری «کلمنت آتلی» (14)به قدرت رسید و موجب رضایت عمیق صهیونیست‌ها گردید زیرا حزب کارگر از سال 1940 با مصوبات خود از صهیونیست‌ها حمایت کرده بود.
وایزمن در ایجاد فشار برا عراب اصرار داشت زیرا معتقد بود یهودیان هرگز در هیچ کشور لیبرال غربی زمینه جذب در اجتماع را پیدا نخواهند کرد و تا زمانی که دروازه‌های فلسطین باز است فشارها به سوی آمریکا و بریتانیا منحرف خواهد شد و هر کدام از یهودیان اروپائی در این دو کشور دوستان یا منسوبینی دارند و این دو کشور خطر مسموم شدن در اثر مسئله یهودیان را -چون گذشته- خواهند پذیرفت.
نه بریتانیا و نه ایالات متحده خواهان مهاجرت وسیع یهودیان به کشورهای خود نبودند و ژنرال«اسموتس» (15) (قهرمان صهیونیسم در سرتاسر سال‌های جنگ) گفت که مهاجرت به آفریقای جنوبی راه حلی برای مسئله یهودیان نخواهد بود و افزایش تعداد یهودیان در آن کشور فقط احساس ضد یهود را ایجاد خواهد کرد. آفریقای جنوبی سهم خود را در کمک به یافتن راه حل که به نظر او استقرار یک کشور ملی یهودیان در فلسطین بود، انجام خواهد داد. (16)
فلسطین و مناطق اطراف آن برای انگلستان یک نقطه اتصال را در نظام شرق دور وصل می‌کند. این منطقه انبار نفت برای امپراطوری بود. همچنین شامل کانال سوئز و پایگاه‌های اصلی نیروی دریایی در شرق مدیترانه و در اسکندریه به حساب می‌آمد.
در این راستا ، ترومن بعد از انتخابات کنگره در نوامبر 1945 وقتی که به سفرای کشورهای عربی در ایالات متحده گفت: «آقایان من متأسفم اما باید به صدها هزار نفر که مشتاق موفقیت صهیونیست هستند، پاسخ دهم در حالی که صدها هزار نفر عرب در حوزه قانونی خود ندارم»(17) بدواً توجه موارد سیاسی بود. بدین ترتیب ترومن از صهیونیسم حمایت کرد و «آتلی» را وادار ساخت که فوراً هزار گواهی برای یهودیان جابجا شده جهت رفتن به فلسطین صادر نماید. (18)
از آن زمان به خاطر سهمیه‌های مهاجرت از قبل از جنگ، بریتانیا هر سال 18000 نفر و ایالات متحده تعداد انگشت‌شماری پناهنده می‌پذیرفتند.
در سال 1947 قدرت‌های غربی به رهبری ایالات متحده- اتحاد شوروی نیز به آنها پیوست- دولت اسرائیل را از طریق مصوبه‌ای در مجمع عمومی سازمان ملل متحد برای خدمات به مقاصد سیاسی، امنیتی و فرهنگی غرب تشکیل دادند.

قانون اساسى اسرائیل 
در هشتم جولاى 1948 کابینه ى موقت اسراییل، به منظور تدوین پیش ‍ نویس قانون اساسى و ارایه آن به پارلمان جهت بررسى و توصیب، کمیته اى را تشکیل داد. اما اعضاى این کمیته، نمایندگان نخستین پارلمان و احزاب اسراییل نتوانستند به دلیل اختلافات شدید در خصوص موضوعات مهمى همچون مذهب، قومیت، خطوط مرزى، حقوق اساسى شهروندان و حقوق و جایگاه اقلیت عرب زبان مقیم اسراییل به نتیجه برسند و این وضعیت هنوز هم ادامه دارد. به همین دلیل تا به امروز اسراییل واجد قانون اساسى دایم و ثابتى نمى باشد. در سال هاى اخیر جنبش هاى سیاسى، به رهبرى حقوقدانان و اساتید دانشگاه و با قصد مبارزه سیاسى جهت تدوین قانون اساسى پایدار براى دولت اسراییل، شکل گرفته است .
شایان توجه است که منشور اعلام استقلال اسراییل داراى ارزشى حقوقى یا قضایى نبوده و در دادگاه هاى این دولت قابل استناد نمى باشد.

قوانین مبنا
علىرغم ناکامى دولت ها و احزاب گوناگون اسراییل در تدوین یک قانون اساسى دایم، آنها موفق شده اند قوانینى شبیه به قانون اساسى به نام قوانین مبنا وضع و تدوین کنند. از جمله ى این قوانین قانون پارلمان، قانون ریاست دولت، قانون شوراى وزیران، قانون اراضى اسراییل، قانون اقتصاد دولت، قانون ارتش، قانون قضاوت، قانون ناظر دولت، قانون حفظ منزلت و آزادى انسان و قانون آزادى مشاغل مى باشد.
تغییر یا لغو قوانین مبنا تنها از طریق پارلمان و بااکثریت ویژه و غیر عادى اعضا امکان پذیر است . با این حال این قوانین به مثابه قانون اساسى نبوده و در هیچ یک از آنها به طور صریح گفته نشده است که قوانین دیگر نمى تواند ناقض آنها باشد. رهبران اسراییل با وضع قوانین مبنا در پى رسیدن به یک قانون اساسى ثابت براى دولت مى باشند.
برچسب ها :
تصاوير مراحل پاياني بازسازي سرداب سامرا
سرداب مقدس، زیرزمینى است در سامرَا، کنار مزار امام هادى و امام حسن عسکرى(ع) آن سرداب محل زندگى وعبادت امام هادى و امام حسن عسکرى و حضرت مهدى(ع) بوده وتمام دیدارها با حضرت مهدى(ع) در زمان پدرش در همین منزل و سرداب انجام مى گرفته است.
 

به گزارش شیعه آنلاین،‌ خانه امام عسکرى (ع) همانند دیگر خانه هاى عراق، شامل غرفه اى براى مردان، غرفه اى براى زنان و سرداب بوده که سرداب نیز شامل غرفه هایى براى مردان و زنان بوده است ودر تابستان از شدت گرما به این سرداب پناه مى برده اند. مقدس شمردن آن سرداب از سوى شیعیان موجب شدکه دشمنان اهل بیت، شیعیان را متهم کنند بر اینکه آن ها مى گویند امام زمان در این سرداب مخفى شده است اما شیعیان از چنین اعتقادى منزه هستند. شیعیان سرداب را به این دلیل مقدس مى شمارندکه محل زندگى ونیایش سه امام معصوم، همچنین محل زندگى حضرت حکیمه خاتون ونرجس خاتون بوده است.


و اما موقعیت کنونی سرداب سامرا: امروزه هرکس از هر نقطه شهر سامرا به مرکز شهر نگاه کند، دوگنبد با شکوه مى بیندکه یکى از آن ها باکاشى هاى طلایى براق و دیگرى باکاشى هاى رنگى زیبائى پوشیده شده است. هر یک از این گنبدها به ساختمان مستقلى تعلق دارند. گنبد بزرگ طلایى بر بالاى ضریح مطهرکه مرقدهاى مقدس امام دهم (ع) و امام یازدهم(ع) در آن جاى دارد، قرارگرفته است. ولى گنبدهاى کوچک بر بالاى ساختمان مسجد جامع شهر ساخته شده است. ساختمان حرم مطهر به شکل مستطیل وساختمان مسجد جامع به صورت مستقل از ساختمان حرم، ولى متصل به صحن حرم است وسرداب غیبت درست در زیر ساختمان مسجد قرارگرفته و در طول تاریخ بارها در بنا و بخش هاى مختلف آن تعمیرات و تغییراتى انجام شده است.


  


سرداب غیبت از جمله سرداب هاى عمیقى است که در زیر یک لایه سنگى حفر شده و در کل داراى سه قسمت عمده است: یک غرفه شش ضلعى، یک غرفه مستطیل کوچک و یک غرفه به شکل مستطیل بزرگ توضیح بیشتر آنکه غرفه مستطیل بزرگ در میان مردم به مصلاى مردان و غرفه مستطیل شکل کوچک به مصلاى بانوان، معروف است. این بخش ها با دو راهرو بلند و طولانى به یکدیگر مربوط مى شوند یعنى یک راهرو طولانى مصلاى مردان و مصلاى زنان را به هم وصل مى‌کند و یک راهرو طولانى دیگر بین مصلاى مردان و غرفه شش ضلعى وجود دارد.


همچنین این بخش هاى سه گانه هر یک از طریق روزنه اى کوچک و طولانى که از قسمت هاى فوقانى دیوار آغاز شده، تا پایین ترین حد دیوار بیرونى مسجد جامع امتداد مى‌یابد و نور و هوا دریافت مى کند. پلکانى که راه ورود و خروج سرداب است و به غرفه شش ضلعى منتهى مى شود داراى بیست پله است. ورودى این پلکان و سرداب در داخل ساختمان مسجد و بر دیوارى قرارگرفته که ورودى نماز خانه نیز در آن واقع است.گل نرجس خاتون


 


طول مصلاى مردان پنج متر وهشتاد سانیمتر و عرض آن سه متر و پنجاه سانتمتر است. در ضمن طول مصلاى زنان چهار متر و شصت سانتى متر و عرض آن سه متر است. طول راهرویى که مصلاى مردان و زنان را به هم مربوط مى سازد، چهار متر است. طول روزنه اى که نور غرفه شش ضلعى را تأمین مى کند، حدود شش متر و طول روزنه اى که نور مصلاى زنان را تأمین مى کند، چهار متر وپنجاه سانتیمتر است. در انتهای غرفه مستطیل شکل یعنى انتهاى همان مصلاى مردان، یک در چوبى که معروف به باب غیبت است وجود دارد. در پشت این در اتاق کوچکى قرار داردکه طول آن یک متر وپنجاه سانتیمتر است. این اتاق به نام محل غیبت شهرت پیدا کرده است که در حقیقت بخش مکمل غرفه مستطیل شکل بزرگ محسوب مى شود ودر جلوى آن حفاظ مشبکى است که آن را از بقیه غرفه جدا مى کند. چاه معروف به چاه غیبت هم درگوشه اى از همین اتاق قرار دارد.گل نرجس


اشاره به این نکته نیز خالى از فایده نیست که این سرداب در جهت غربى صحن عسکری(ع) به سمت شمال واقع شده و در طول تاریخ اصلا حات و تعمیرات زیادى در آن انجام گرفته است. همیشه در موقع تعمیر و ترمیم بارگاه عسکریین (ع) در ساختمان سرداب نیز تغییرات و اصلاحاتى به عمل آمده است به عنوان مثال در زمان هاى گذشته از داخل بارگاه عسکریین(ع) ازکنار مرقد حضرت نرجس خاتون به سرداب مى رفتند و این وضع به همین صورت تا سال 1202ق ادامه داشت و در این سال احمد خان دنبلى براى سرداب، راهى جداگانه از طرف شمال باز کرد و راه سرداب از طرف روضه عسکریین(ع) را مسدود نمود و صحن سرداب را جداگانه ساخت که تقریبا از یک فضاى بزرگى به طول 60 متر و عرض 20 متر برخوردار است. بنابراین اگر درکتاب هایى چون مزار شهید اول، اعمال و دعاهاى مربوط به زیارت این همه امام دریک مکان ذکر شده است علت آن است که در زمان سابق راه سرداب نیز از پشت حرم عسکریین(ع) در یک ساختمان بوده است، لذا پس از زیارت عسکریین(ع) بلافاصله زیارت امام زمان(ع) و سپس زیارت حضرت نرجس خاتون ذکر شده است.گل نرجس


 


در هر حال این سرداب در طول تاریخ به اندازه اى مورد توجه مردم بوده است که در آن آثار ارزشمندى از منبتکارى و کاشى کارى و سایر هنرهاى معمارى به کار رفته است. از جمله این اشیاء درِ چوبى نفیسى است که از دوران خلافت عباسیان به جاى مانده است و از ویژگى هاى هنرى وتاریخى ارزشمندى برخوردار است.گل نرجس
گل نرجس
برچسب ها :
تشرف ملا ابوالقاسم قندهارى و جمعى از اهل سنت
فاضل جلیل ملا ابوالقاسم قندهارى فرمود: در سـال 1266 ، هـجرى در شهر قندهار، خدمت ملا عبدالرحیم (پسر مرحوم ملاحبیب اللّه افغان) کتاب هیئت و تجرید را درس مى گرفتم (این دو کتاب از دروسى است که سابقا در حوزه خوانده مى شد و الان هم کم و بیش آنها را مى خوانند).

عـصـر جـمـعه‌اى به دیدن ایشان رفتم .

در پشت بام شبستان بیرونى او، جمعى از علماء و قضات و خـوانـیـن افـغان نشسته بودند.

بالاى مجلس، پشت به قبله و رو به مشرق، جناب ملا غلام محمد قـاضى القضات، سردار محمد علم خان و یک نفر عالم عرب مصرى و جمعى دیگر از علماء نشسته بودند.

بـنـده و یک نفر از شیعیان که پزشک سردار محمد بود، و پسرهاى مرحوم ملاحبیب اللّه، پشت به شـمـال و پـسـر قـاضـى القضات و مفتى‌ها برعکس ما، یعنى رو به قبله و پشت به مشرق که پایین مجلس مى شد، به همراه جمعى از خوانین نشسته بودند.

سـخـن در مـذمـت و نکوهش مذهب تشیع بود، تا به این جا کشید که قاضى القضات گفت: "از خرافات شیعه آن است که مى گویند: - حضرت - م ح م د مهدى پسر (حضرت) حسن عسکرى [علیه السلام] سال 255 هجرى در سامرا متولد شده و در سال 260 در سرداب خانه خود غایب گردیده و تا زمان ما هم هنوز زنده است و نظام عالم بسته به وجود او است."

هـمـه اهل مجلس در سرزنش و ناسزا گفتن به عقاید شیعه هم زبان شدند، مگر عالم مصرى، که قبل از این سخن قاضى القضات بیشتر از همه، شیعه را سرزنش مى کرد.

او در این وقت خاموش بود و هـیـچ نـمـى گفت، تا این که سخن قاضى القضات به پایان رسید.

در این جا عالم مصرى گفت: "سـال فـلان، در مـسـجـد جـامـع طـولون، پاى درس حدیث حاضر مى شدم .

فلان فقیه حدیث مـى گـفـت .

سـخـن به شمایل [حضرت] مهدى [(عج)] رسید.

قال و قیل برخاست و آشوب بپا شد.

نـاگـهـان هـمـه ساکت شدند، زیرا جوانى را به همان شکل و شمایل ایستاده دیدند، در حالى که قدرت نگاه کردن به او را نداشتند."

چـون سـخـن عـالـم مـصرى به این جا رسید، ساکت شد.

بنده دیدم اهل مجلس ما همگى ساکت شـده‌انـد و نـظرها به زمین افتاده است و عرق از پیشانی‌ها جارى شد.

از مشاهده این حالت حیرت کردم .

ناگاه جوانى را دیدم که رو به قبله در میان مجلس نشسته است .

به مجرد دیدن ایشان حالم دگـرگـون شـد. تـوانـایـى دیدن رخسار مبارکشان را نداشتم و مانند بقیه اهل جلسه بى حس و بى حرکت شدم .

تقریبا ربع ساعت همه به این حالت بودیم و بعد آهسته آهسته به خود آمدیم .

هر کس زودتر به حال طـبیعى برمى گشت، بلند مى شد و مى رفت .

تا آن که همه جمعیت به تدریج و بدون خداحافظى رفتند.

من آن شب را تا صبح هم شاد و هم غمگین بودم: شادى براى آن که مولاى عزیزم را دیدار کرده‌ام، و اندوه به خاطر آن که نتوانستم بار دیگر بر آن جمال نورانى نظر کنم و شمایل مبارکش را درست به ذهن بسپارم .

فـرداى آن روز بـراى درس رفـتـم .

مـلا عـبدالرحیم مرا به کتابخانه خود خواست و در آن جا تنها نـشـستیم .

ایشان فرمود: دیدى دیروز چه شد؟ حضرت قائم آل محمد (عج) تشریف آوردند و چنان تـصـرفـى در اهـل مجلس نمودند که قدرت سخن گفتن و نگاه کردن را از آنها گرفته و همگى شرمنده و در هم و پریشان شدند و بدون خداحافظى رفتند.

مـن ایـن قضیه را به دو دلیل انکار کردم: یکى این که از ترس، تقیه کرده و دیگر آن که، یقین کنم آنـچه را دیده‌ام خیال نبوده است، لذا گفتم: من کسى را ندیدم و از اهل مجلس هم چنین حالتى را مشاهده نکردم.

گـفت: مطلب از آن روشن‌تر است که تو بخواهى آن را انکار کنى .

بسیارى از مردم دیشب و امروز براى من نوشتند. برخى هم آمدند و شفاها جریان را نقل کردند.

روز بعد پزشک سردار محمد را که شیعه بود دیدم ، گفت: چشم ما از این کرامت روشن باد.

سردار محمد علم خان هم از دین خود سست شده و نزدیک است او را شیعه کنم .

چند روز بعد، اتفاقا پسر قاضى القضات را دیدم .

گفت: پدرم تو را مى خواهد.

هر قدر عذر آوردم که نـروم، نـپـذیـرفت .

ناچار با او به حضور قاضى القضات رفتم .

در آن جا جمعى از مفتىها و آن عالم مـصـرى و افـراد دیـگـر حـضور داشتند.

بعد از سلام و تحیت با قاضى القضات، ایشان چگونگى آن مـجـلـس را از من پرسید.

گفتم: من چیزى ندیده‌ام و غیر از سکوت اهل مجلس و پراکنده شدن بدون خداحافظى، متوجه مطلب دیگرى نشدم .

آنهایى که در حضور قاضى القضات بودند، گفتند: این مرد دروغ مىگوید، چطور مى شود که در یک مجلس در روز روشن، همه حاضرین ببینند و این آقا نبیند؟ قـاضى القضات گفت: چون طالب علم است، دروغ نمى گوید.

شاید آن حضرت فقط خود را براى منکرین وجودش جلوه‌گر ساخته باشد، تا موجب رفع انکار ایشان شود.

و چون آن که مردم فارسى زبان این نواحى، نیاکانشان شیعه بوده‌اند و از عقاید شیعه، اعتقاد کمى به وجود امام عصر (عج) براى آنها باقى مانده است، ممکن است او هم ندیده باشد.

اهـل مـجـلـس بعضى از روى اکراه و برخى بدون آن، سخن قاضى القضات را تصدیق کردند.

حتى بعضى مطلب او را تحسین نمودند.

 


منبع:

کتاب العبقرى الحسان که داراى پنج بخش است که جلد اول آن سه بخش و جلد دوم دو بخش است. مطالب ارائه شده مربوط به جلد اول، بخش دوم (المسک الاذفر) و جـلـد دوم، بـخـش اول (الـیـاقوت الاحمر) مى باشد.

برچسب ها :
شوق دیدار
یکی از نشانه های دوستی و محبت نسبت به دیگران اظهار علاقه برای دیدار با ایشان است. امام زمان (عج) که محبوب همه اولیاء و انبیاء می باشد و در مواقع مختلفی نیز اظهار علاقه برای دیدن حضرت توسط ایشان صورت گرفته است.

 امیرالمومنین (ع) پس از وصف حضرت ولی عصر(عج) اظهار علاقه و اشتیاق به دیدار حضرت دارد. 

دوستداران و منتظران با اعمال و رفتار خود باید نسبت به دیدار با حضرت اظهار اشتیاق نمایند.

قسمتی از کتاب نشانه های قائم آل محمد / یحیی فاضل همدانی

برچسب ها :
امام و انتظار
امام صادق (ع) در فراق مهدی (عج)

به همراه «مفضّل»، «ابوبصیر» و «ابان» خدمت امام صادق (ع) رسیدیم و دیدیم که آن حضرت بر روی خاک‌ها نشسته، در حال گریه است. سراسر وجود او را حزن و اندوه فراگرفته بود، آثار غم و اندوه در صورتش ظاهر گشته بود.

امام صادق (ع) گاه مشتاقانه از زمان ظهور آخرین حجّت خدا صحبت می‌کند و به حال کسانی که آن زمان را درک می‌کنند، غبطه می خورد و می‌فرماید: «فطوبی لمن أدرک ذلک الزّمان؛ خوشا به حال کسی که آن زمان را دریابد»

گاه نیز عاشقانه آرزوی درک زمان آن حضرت را می‌کند و می‌فرماید: «و لو أدرکته لخدمته أیّام حیاتی؛ اگر زمان [ظهور] او را درک می‌کردم همة عمرم را در خدمتش می‌گذراندم»

و گاه با مشاهدة شرایط غیبت آن حضرت از خود بی خود شده و سیل اشک از دیدگان جاری می‌سازد. «سُدَیر صیرفی» می‌گوید: به همراه «مفضّل»، «ابوبصیر» و «ابان» خدمت امام صادق(ع) رسیدیم و دیدیم که آن حضرت بر روی خاک‌ها نشسته، در حال گریه و زاری است. سراسر وجود او را حزن و اندوه فراگرفته بود، آثار غم و اندوه در صورتش ظاهر گشته بود، رنگ چهرة او به کلّی دگرگون شده بود، سیل اشک از دل پر خون و قلب پر التهاب او برخاسته بود و بر گونه‌هایش فرو می‌ریخت و در این حال این گونه زمزمه می‌کرد: «سیّدی غیبتک نفت رقادی و ضیّقت علیّ مهادی، و ابتزّت منّی راحة فؤادی؛ ای آقا و سرور من! غیبت تو خواب از دیدگانم ربوده، عرصه را بر من تنگ نموده و آسایش و آرامش را از قلبم گرفته است» هنگامی که امام صادق(ع) را این چنین پریشان دیدیم، دل‌هایمان آتش گرفت و هوش از سرمان پرید که چه مصیبت جانکاهی برای حجّت خدا روی داده و چه فاجعة اسفباری بر او وارد شده است. عرض کردیم: (چه حادثه‌ای بر شما روی آورده که این چنین اشک از دیدگانتان فرو می‌ریزد؟) امام صادق(ع) آهی عمیق به پهنای قفسة سینه از اعماق دل برکشید و به ما روی کرد و فرمود: «صبح امروز در مورد تولد، غیبت، درازی غیبت و دیرزیستی قائم ما و گرفتاری باورداران در آن زمان، راه یافتن شکّ و تردید در دل مردم در اثر طول غیبت و مرتد شدن مردم از آیین مقدّس اسلام را تفکر می کردم، دلم به حال مردم آن زمان سوخت و امواج غم و اندوه بر پیکرم فرو ریخت»
دعای شریف ندبه که از امام صادق (ع) نقل شده، شاهد دیگری بر سوز و گداز آن حضرت در غیبت و فراق قائم آل محمد(ع) و منجی موعود جهان اسلام است.

در پایان جا دارد از خود بپرسیم آیا ذرّه‌ای از آن سوز و گداز و اندوه فراق که در قلب‌های همة معصومان به ویژه امام صادق(ع) بوده است تا آنجا که خواب و آرامش را از آنها می‌ربوده و زندگی را بر آنها دشوار می‌ساخته است، در دل ما وجود دارد؟ آیا هیچ شده است که در خلوت خود بر فتنه‌ها، مصیبت‌ها، انحراف‌ها و... که در زمان غیبت گریبان‌گیر اهل ایمان می‌شود، گریه کنیم؟ آیا تاکنون اتفاق افتاده است که با همة وجود سنگینی مصیبت غیبت را درک کنیم و در نبود امام زمانمان از ته دل ناله سر دهیم؛ نالة مادری که عزیز خود را از دست داده است؟

برچسب ها :
چهره امام مهدى عليه السلام در آيينه القاب
القاب ائمه اطهار علیهم‏السلام، از آن جمله القاب امام زمان (عجل‏الله‏تعالى‏فرجه)، یکى از راه‏هاى مهم شناخت ‏خصایل و فضایل آن حجت‏هاى به حق الهى است . 

در این نوشته تلاش مى‏شود تا از طریق ارایه توضیح مختصر در زمینه برخى از لقب‏هاى حضرت بقیة‏الله، با ابعاد مختلف ویژگى‏ها و اوصاف آن حضرت از منظر القابى که براى او تعیین شده است ‏بیشتر آشنا شویم. 

براى امام زمان علیه السلام اسامى و لقب‏هاى زیادى ذکر شده است. در کتاب نجم‏الثاقب مرحوم محدث نورى حدود صد و هشتاد و دو نام و لقب و در کتاب نام نامه حضرت مهدى علیه السلام به حدود سیصد و ده اسم و لقب آن حضرت اشاره شده است. گفتنى است که منشا اصلى این نام‏ها و لقب‏ها علاوه بر تصریح ائمه اطهار علیهم‏السلام، و پیامبر اکرم (صلى الله علیه و آله) ادعیه و زیارتنامه‏هایى است که براى امام زمان علیه السلام ذکر شده است . 

در اینجا به برخى از مهمترین القاب آن حضرت اشاره مى‏کنیم: 

1- مهدى: یکى از مشهورترین لقب‏هاى امام زمان علیه السلام مهدى است. درباره علت نامیده شدن آن حضرت به این لقب روایت‏هاى مختلفى ذکر شده است. حضرت امام محمد باقر علیه السلام مى‏فرمایند:
امام زمان(عج) پس از ظهور قرآن اصیل و احکام واقعى، اسلام را از لابلاى آن همه تحریفات و تفسیرهاى نادرست‏ بیرون خواهند کشید به گونه‏اى که حتى مردم گمان خواهند کرد که ایشان یک دین و آیین جدیدى را مطرح مى‏کنند به این مناسبت آن حضرت را مهدى مى‏گویند. 

هنگامى که مهدى ما قیام کنند ثروت‏ها را به طور مساوى تقسیم و در جامعه به عدالت و دادگرى رفتار مى‏کند. هر کس از او اطاعت کند از خداوند اطاعت کرده است و هر کس او را نافرمانى کند از خدا نافرمانى کرده است. و آن جضرت را «مهدى‏» نامیده‏اند چون به امور پنهان و نهانى هدایت مى‏گردد. (1) 

درباره امور نهانى که آن حضرت به آنها هدایت مى‏شود یا هدایت مى‏کند با توجه به تعابیر روایات، نظرات چندى بیان شده است. از آنجا که در دوره غیبت مخصوصا دوران غیبت کبرى در اثر پیدا شدن تبلیغات ضددینى و تفسیرها و برداشت‏هاى نامناسب از احکام دین و نفوذ خرافات و اندیشه‏هاى غلط غیردینى به اصول و تعالیم اصیل اعتقادى مردم دین اصلى و حتى قرآن اصلى را فراموش خواهند کرد . آن حضرت پس از ظهور قرآن اصیل و احکام واقعى، اسلام را از لابلاى آن همه تحریفات و تفسیرهاى نادرست‏ بیرون خواهند کشید به گونه‏اى که حتى مردم گمان خواهند کرد که ایشان یک دین و آیین جدیدى را مطرح مى‏کنند به این مناسبت آن حضرت را مهدى مى‏گویند. 

پیامبر اکرم (صلى الله علیه و آله) در این باره مى‏فرمایند:

دوازدهمین فرزندم به گونه‏اى غایب خواهد شد که اصلا دیده نخواهد شد و در این دوره غیبت وقایع سختى رخ خواهد داد و در نتیجه طولانى شدن این دوره زمانى خواهد آمد که از اسلام جز اسمى و از قرآن جز رسم و خطى، اثرى باقى نخواهد ماند. در آن موقع خداوند متعال به وى اجازه خواهد داد تا قیام کند آنگاه به وسیله او اسلام را تقویت و تجدید خواهد کرد.(2) 

امام صادق علیه السلام در این باره فرموده‏اند: 

مهدى علیه السلام را به خاطر قیامش براى حق قائم نامیده‏اند. 


بر طبق این دیدگاه چون حضرت مهدى علیه السلام مردم را به حقایق پنهان شده دینى راهنمایى خواهند کرد او را مهدى مى‏گویند .

دیدگاه دیگر این است که قائم آل محمد (صلى الله علیه و آله) را از این رو مهدى مى‏گویند که مردم را به امورى که بر آنها پوشیده است راهنمایى خواهد کرد. وى پس از ظهور جهت ارشاد پیروان ادیان دیگر کتاب‏هاى آسمانى تحریف نشده آنها را به آنها نشان خواهد داد و از این طریق آنها را با دین اصیل خودشان آشنا خواهد ساخت و بر اساس همان احکام تحریف نشده آیین خودشان با آنان رفتار خواهد کرد. در روایتى مى‏خوانیم از جمله کارهاى حضرت امام زمان علیه السلام پس از ظهور این است که وى تورات اصلى و انجیل اصلى و سایر کتاب‏هاى انبیاى گذشته را از یک مخفیگاه خارج خواهد ساخت.(3) 

دیدگاه دیگر این است که آن حضرت پس از ظهور، مردم را در تمام زمینه‏هایى که به بیراهه رفته‏اند ارشاد خواهند کرد تا به راه و شیوه‏هاى درست دست ‏یابند؛ چون انحرافات دوران غیبت تنها در احکام دینى نیست چرا که در اثر جهل و ناآگاهى در عرصه‏هاى سیاسى، علمى و صنعتى نیز مردم دچار اشتباهات زیادى مى‏شوند. طرفداران این برداشت نیز به برخى از روایات که مشتمل بر تعابیر خاصى هستند تمسک مى‏جویند. به عنوان مثال از امام صادق علیه السلام روایت ‏شده است که آن حضرت فرمودند: 

دیدگاه دیگر این است که قائم آل محمد (صلى الله علیه و آله) را از این رو مهدى مى‏گویند که مردم را به امورى که بر آنها پوشیده است راهنمایى خواهد کرد. وى پس از ظهور جهت ارشاد پیروان ادیان دیگر کتاب‏هاى آسمانى تحریف نشده آنها را به آنها نشان خواهد داد و از این طریق آنها را با دین اصیل خودشان آشنا خواهد ساخت و بر اساس همان احکام تحریف نشده آیین خودشان با آنان رفتار خواهد کرد. 

آن حضرت را مهدى مى‏گویند چون مردم را به امورى که گم کرده‏اند هدایت مى‏کند. (4) 

این تعبیر شامل انحراف سیاسى و اقتصادى و فرهنگى و اجتماعى و ... نیز مى‏شود . 

نتیجه آن که مى‏توان گفت چون امام زمان علیه السلام به برکت علم بى‏نظیرى که دارند، مردم را در تمام عرصه‏هاى حیات فردى و اجتماعى و علمى و دینى به راه صحیح هدایت ‏خواهند کرد و آنها را از تمام گمراهى‏ها نجات خواهند داد به این مناسبت آن حضرت را «مهدى‏» مى‏گویند. البته در برخى روایات نیز به این نکته هم اشاره شده است که یکى از چیزهاى مخفى که حضرت مهدى علیه السلام مردم را به آن هدایت ‏خواهند کرد؛ ذخایر زیرزمینى و معادن است که شاید این لقب به این قبیل از عملکردهاى حضرت مهدى علیه السلام نیز دلالت داشته باشد . 

2- قائم: گرچه همه انبیا و امامان با توجه به شرایطى که در آن واقع شده بودند قائم به حق بودند اما حضرت مهدى علیه السلام را بالخصوص قائم لقب داده‏اند. وقتى ابوحمزه ثمالى به امام محمد باقر علیه السلام عرض کردند: 

اى فرزند رسول خدا مگر همه شما اهل‏بیت قیام کننده به حق نیستید؟ 

حضرت فرمودند: چرا همه ما براى حق قیام مى‏کنیم . 


آنگاه ابوحمزه سؤال مى‏کند: 

پس چرا از بین همه اهل‏بیت فقط به صاحب‏الامر علیه السلام قائم گفته مى‏شود؟ 

حضرت باقر علیه السلام مى‏فرمایند: 

موقعى که حضرت سیدالشهداء علیه السلام به شهادت رسیدند همه فرشتگان آسمان‏ها از این پیشامد ناراحت و متالم شدند. خداوند متعال به منظور دلدارى آنها امامان نه‏گانه از نسل امام حسین علیه السلام را به آنها نشان دادند آنگاه که به مهدى آل محمد صلى الله علیه و آله که در آن حال مشغول نماز و نیایش به درگاه حضرت حق بودند رسیدند خداوند متعال فرمودند: این همان قائمى است که به وسیله قیام او از قاتلان حسین بن على علیهماالسلام انتقام خواهم گرفت. (5) 

امام صادق علیه السلام روایت ‏شده است که آن حضرت فرمودند: 

آن حضرت را مهدى مى‏گویند چون مردم را به امورى که گم کرده‏اند هدایت مى‏کند. 


و امام صادق علیه السلام در این باره فرموده‏اند: 

مهدى علیه السلام را به خاطر قیامش براى حق قائم نامیده‏اند. (6) 

بر اساس این قبیل روایات چون دوازدهمین جانشین پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله بزرگترین حکومت و قیام اصلاحى دینى را در طول تاریخ حیات بشر انجام خواهد داد و در سرتاسر حکومت عدل جهانى اسلام را مستقر خواهد ساخت‏ به آن حضرت لقب «قائم‏» داده شده است . 

در این باره روایت‏هاى دیگرى نیز هست که از بُعد دیگرى این مطلب را مورد توجه قرار داده‏اند که البته منافاتى با برداشت دسته اول ندارد. بر طبق این دیدگاه آن حضرت را قائم مى‏گویند چون سال‏ها پس از غیبت وقتى که مردم در اثر طول زمان یاد و خاطره آن حضرت را کم کم در اثر مشغول شدن به زینت‏هاى دنیا فراموش کردند، آن حضرت قیام خواهند کرد و حکومت عدل جهانى را در سرتاسر عالم برقرار خواهند ساخت؛ «قائم‏» نامیده شده است . 

در این زمینه از پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله روایت ‏شده است که آن حضرت فرمودند: 

از این جهت قائم ما اهل‏بیت را قائم نامیده‏اند که پس از فراموش شدن نامش قیام مى‏کند. (7) 

و یا وقتى از امام جواد علیه السلام سؤال مى‏کنند چرا او را قائم مى‏نامند؟ در جواب مى‏فرمایند: 

زیرا بعد از آن که نام آن حضرت از خاطره‏ها فراموش شود و اکثر مفقودین به امامت آن حضرت از دین خدا و اعتقاد به امامت ‏حضرت مهدى علیه السلام رویگردان شوند او قیام مى‏کند. (8) 

و نقل شده است‏ به محض شنیدن ظهور آن حضرت عده‏اى خواهند گفت: در طول این همه سال چگونه ممکن است او زنده مانده باشد باید تاکنون استخوان‏هاى او هم پوسیده شده باشد. چطور ادعا مى‏کند که او قیام کرده است؟ اما در هر حال آن زمانى که شرایط فراهم گردد و به اذن پروردگار عالم او قیام خواهد کرد. عظیم‌ترین انقلاب قابل تصور را رهبرى خواهد نمود و قافله بشریت را به سعادت واقعى رهنمون خواهد شد . 

 

پى‏نوشت‏ها: 

1- عقدالدرر، باب 3، ص‏40/ اثباة‏الهداة، ج‏7، ص‏110 و 169 . 

2- منتخب‏الاثر، ص‏98 . 

3- بحارالانوار، ج‏51، ص‏29 . 

4- اثباة‏الهداة، ج‏7، ص‏110 . 

5- بحارالانوار، ج‏51، ص‏28 . 

6- همان، ص‏30 . 

7- معانى‏الاخبار، ص‏65 . 

8- کمال‏الدین، ص‏378 . 

 

منبع:

فصلنامه موعود، ش 28 ، صادق سیدنژاد .

 

برچسب ها :
درباره وبلاگ
آمار وبلاگ
تعداد بازدید : 650257
تعداد نوشته ها : 253
تعداد نظرات : 11
پخش زنده
X