همراز مهدي
موضوعات
امام زمان مهدی (عجل الله فرجه) (32) قائم آل محمد (29) گالری عکس تصویر فیلم (29) روانشناسی اسلامی (26) کنکور دانشگاه مهدی (25) مذهبی و معنوی (25) عشق و محبت (22) فرهنگی اجتماعی (22) نماز قرآن سنت (22) فلسفه و عرفان لاهوتیان (21) انتظار فرج و ظهور (21) یا اباصالح المهدی (21) سلام و صلوات (19) اخلاقی و سخنرانی (17) حدیث حکایت روایت (16) گل نرجس (16) دجال ملعون (15) آموزشی تحقیقاتی (13) کتاب علم فن آوری (13) مقاله پیام نامه بیانیه (13) عدالت انسانیت مسلمانیت (12) زندگی و خانواده (12) صبر و خویشتن دارى (12) شعر و شاعر (12) مشاوره عمومی نظرات (11) دانلود نرم افزار (8) شجاعت و شهامت (8) غدیر خم (8) سفیانی ملعون (6) مسئله پاسخ سوال جواب (6) دعا مناجات دلنوشته (6) اطلاعات و اخبار (5) نویسنده و داستان (5) ادب هنر طنز (5) سیدحسنی خراسانی یمانی (4) سید عبدالعظیم حسنی (4) شهید و دفاع مقدس (3) فروشگاه اینترنتی (2) جبهه جنگ ایثار شهادت (2) مذهبي و معنوي (2) الاسلام القرآن الکریم الشیعه اهل البیت علیهم السلام (2) آموزشي تحقيقاتي (2) مقاله پيام نامه بيانيه (2) حديث حكايت روايت (2) فلسفه و عرفان لاهوتيان (2) فرهنگي اجتماعي (2) يا اباصالح المهدي (1) روانشناسي اسلامي (1) نويسنده و داستان (1) عدالت انسانيت مسلمانيت (1) كتاب علم فن آوري (1) آدينه و متفرقه (1) Mahdism Doctrine Islamic (1) مرجع تقلید فتوی مجتهد (1) كنكور دانشگاه مهدي (1) امام زمان مهدي (عجل الله فرجه) (1) ورزشی و سیاحتی (1) پزشکی بهداشتی سلامت (1) گل گیاه طبیعت محیط زیست (0) سیاست پول اقتصاد (0) اینترنت رایانه کامپیوتر موبایل (0) سینما تئاتر نمایش (0) آدینه و متفرقه (0) بدون موضوع (46)
صفحه ها
همراز توجه : بیننده عزیز سلام علیکم برای اینکه از این وبلاگ دیدن میکنید سپاسگذارم لطفا برای تعجیل در فرج آقا امام زمان (عجل الله)<1>ءالی<100>صلوات بفرستید که برای برآورده شدن حاجت هم خوب است. آثار نماز آثار نماز نخواندن ويژگي هاي حضرت مهدي (عجل الله) 5 ويژگي هاي حضرت مهدي (عجل الله) 4 ويژگي هاي حضرت مهدي عليه السلام 3 ويژگي هاي حضرت مهدي عليه السلام 2 ويژگي هاي حضرت مهدي عليه السلام 1 مدح و منقبت سوّمين اختر فروزنده امامت و ولايت پنجره امام زمان علیه السلام چهل داستان و چهل حديث از امام حسين (ع) درخشش پنجمين نور ايزدى رمضان، منتخب از مفاتيح الجنان آيين رمضان مناسبتها، احکام، ادعيه و آداب ابوالأسود دوئلي شاعر ايمان و ولايت صداي سخن عشق، حماسه ديني در ادب پیک در وضو شریک نگیرید! قدمگاه کتاب ديگر قرآن! تكلیف عاشق ساعت به وقت شرعی دوازده! علم امام به رفتار ما روزه خواری اکیدا ممنوع! مهر من نثار تو آمنه بنت شريد رسم عاشق کشی اسلام چگونه گسترش يافت؟ فرهنگ ايراني چهار پناهگاه قرآنی تشيع و انديشه‌ شيعي2 تشيع و انديشه‌ شيعي سرز مین مقدس و خاندان آل اشعر
فيدها
شرح و توضیح آیۀصلوات
این پایان‏نامه در شرح و تفسیر آیۀشریفۀ«ان الله و ملائکته یصلون على النبى یا ایها الذین آمنوا صلوا علیه ‏و سلموا تسلیماً» (احزاب 56) است. در این پژوهش‏ آیۀمذکور از دیدگاه اهل سنت بررسى شده و طى آن ‏وجوب صلوات بر محمد و آل او به اثبات رسیده‏ است. مباحث این پایان‏نامه عبارتند از: معناى لغوى و اصطلاحى صلوات، تفاوت صلوات با سلام و رحمت، آثار و فوائد صلوات، کیفیت ذکر صلوات نزد عامه، روایات صلوات در کتب اهل سنت و اسامى 26 تن از صحابه‏اى که آن‌ها را نقل کرده‏اند، احکام صلوات، صلوات بتراء و این که چرا اهل سنت صلوات بر آل محمد را در پى صلوات بر محمد نمى‏آورند.شرح و توضیح آیۀصلوات
برچسب ها :
كتابنامه صلوات
 باقرى بیدهندى یکى از اذکارى که فضیلت بسیار دارد و در آیات قرآن, به تصریح و تلویح بدان امر شده و در اخبار ائمه هدى(ع) نیز آیه (واذکروا اللّه کثیراً) 1 به آن تأویل شده است, فرستادن درود و سلام بر مخلص ترینِ بندگانِ خداى تعالى, پیامبر رحمت,محمد مصطفى(ص) است . در اهمیّت صلوات, همین بس که آفریدگار هستى, خود, ابتدا پیامبرش را مورد عنایت و رحمت خاص قرار داده, بر او صلوات مى فرستد و تمام فرشتگانى را که تدبیر این جهان به فرمان حق بر عهده آنها گذارده شده, به این تصلیه و تبجیل و تکریم فرامى خواند: انّ اللّه و ملائکته یصلّون على النّبى یا أیّها الذین آمنوا صلّوا علیه و سلّموا تسلیماً . 2 فرستادن صلوات بر روان پاک خاتم انبیا و اهل بیت عصمت و طهارت, ابراز ارادت و اظهار محبّت به آن بزرگواران است و براى فرستنده صلوات, فواید بسیارى دربر داردسلام و صلوات
برچسب ها :
ظهور حضرت مريم در مصر
ایرنا: شایعه ظهورحضرت مریم علیها سلام در کلیسایی در مصر که موجب تجمع هزاران نفر در برابر این کلیسا شده است به عقیده فعالان سیاسی با شرایط سیاسی مصر و نبود مشارکت سیاسی و دمکراسی مرتبط است که موجب شده مردم دربحران کنونی برای حل مشکلات خود راهی جز چشم دوختن به آسمان نداشته باشند.

روزنامه کویتی القبس روز دوشنبه نوشت: به عقیده مسیحیان مصر ( قبطی ها) حضرت مریم در مواقع بروز بحرانها و سختی ها ظاهر می شود تا مردم را در شرایط دشوار یاری کند.

براساس این خبر ، یکی از ساکنان مجاور کلیسایی در منطقه الوراق در استان جیزه مصر مدعی شد که حضرت مریم را دیده است که در قالب یک کبوتر بسیار بزرگ در هاله ای از نور بر فراز کلیسا پرواز می کند.

وی همچنین چند نفر را دیده است که به بالای کلیسا چشم دوخته اند و فریاد می زنند :"ببینید حضرت مریم چه می کند" و "نور حضرت مریم بر روی صلیب افتاده است".

به نوشته القبس، "کمال زاخر" فعال سیاسی قبطی چنین رویدادی را با حالات روحی و سیاسی مردم مصر مرتبط دانست وگفت: بخشی از این موضوع به ماوراء الطبیعه مربوط می شود که کلیسا باید درباره آن اظهار نظر کند اما از سوی دیگر این موضوع به شرایط سیاسی در مصر باز می گردد.

زاخر با اشاره به آنچه در ورای چنین رویدادی نهفته است خاطر نشان کرد که شور و اشتیاق وافر مردم برای دیدن چنین پدیده ای مرتبط با احساس عمومی به علت نبود مشارکت سیاسی و دمکراسی در این کشور است .

وی افزود: هنگامی که راههای زمینی را بر روی مردم بسته اند جامعه به عنوان راه نجانی از فشارهای موجود که به یک گفتمان جدی نیاز دارد به آسمان دل می بندد.

زاخر توجه غیرعادی به این رویداد را که از چارچوب دینی و متافیزیکی خود خارج شده است نشانگر بحران درون جامعه مصر برشمرد.

در همین حال نجیب جبرائیل مشاور پاپ شنوده سوم رهبر قبطی های مصر درباره این واقعه گفت که کلیسا سرگرم تشکیل کمیته ای از اسقف های ارشد است تا مساله ظاهر شدن حضرت مریم را بخصوص در دوره کنونی تحلیل وبررسی کند.

به گفته جبرائیل این واقعه یک بار دیگر در سال 1968 یعنی درست یک سال پس از ناکامی مصر در جنگ با اسرائیل در سال 1967 در کلیسای زیتون و بار دیگر در یکی از کلیساهای شبرا تکرار شده است.

روزنامه مصری الدستور نیز نوشت که در حال حاضر بیش از ده هزار قبطی برای چهارمین روز متوالی برای دیدن حضرت مریم در برابر این کلیسا تجمع کرده اند که این امر رفت و آمد اهالی و عبور ومرور وسایل نقلیه را در این منطقه مختل کرده است.

براساس این گزارش ، تعداد زیادی از نیروهای امنیتی نیز برای جلوگیری از هرج و مرج در اطراف کلیسا مستقر شده اند. تجمع کنندگان با رفتن به پشت بام منازل و کوبیدن بر طبل و خواندن دعا از حضرت مریم می خواهند که بار دیگر ظاهر شود.

دراین حال، اهالی منطقه با سوء استفاده از این واقعه، پشت بام منازل خود را در اطراف کلیسا برای بهتر دیدن ظهور حضرت مریم به مردم اجاره می دهند وکاسبی فروشندگان چای ، مواد خوراکی و اجاره هندگان صندلی نیز رونق زیادی گرفته است.
برچسب ها :
گلستانه
به انگیزة ولادت امام علی(ع): 
تا بهار چشم تو
تا بروید آفتاب، از فرار چشم تو 
آسمان نشسته در انتظار چشم تو 
ای نجیب مهربان، ای صبور ناتمام! 
چند فصل مانده است، تا بهار چشم تو؟ 
روی دوش می‌کشی، کوفه کوفه درد را
دارِ عشق می‌زنند، در کنار چشم تو 
راستی چه می‌شود، یک نظر به ما کنی 
گرچه آسمانی است، اعتبار چشم تو 
هرچه گندم و عطش، سهم لحظه‌هایمان 
هرچه آب و آینه، از تبار چشم تو 
انتهای دفترم، یک غزل به نام تو 
مانده روی دست من، یادگار چشم تو 
معصومه سادات نبوی 


تقدیم به پیامبر خاتم، حضرت رسول اکرم(ص):
ای جنون جان 
ای که به یک اشاره‌ات، ماه دو نیم می‌شود 
حلقة زرّ مغربی، سکة سیم می‌شود 
پای به هر چه می‌نهی، مخملی از گل و گیاه
دست به هرچه می‌زنی، جور نسیم می‌شود 
گر تو بخواهی آب‌ها قهر کنند و شعله لطف 
آب زبانه می‌کشد، شعله رحیم می‌شود 
در اثر قیام تو، خاک دوان دوان چو من 
در حرم مقام تو، باد مقیم می‌شود 
پیش تو ای جنون جان، کوه و زمین و آسمان 
قامت سرو بوستان، حلقة میم می‌شود 
چنگ زدم، چنگ زدم، قافیه را سنگ زدم 
غیر تو هر قافیه، شیطان رجیم می‌شود 
گفت کسی که شعر هم غنچه نشد به باغمان 
گفتم اگر پرنده را سبز کنیم، می‌شود
حبیب الله بخشوده


بشارت نور
بیا که پیش تو از روزگار شِکوه کنیم 
ز درد و رنج برون از شمار، شکوه کنیم 
ازین خزان غم‌افزا، ازین شبان سیاه 
ز سست‌عهدی فصل بهار، شکوه کنیم 
اگر چه ابر کرامت مُدام می‌بارد 
ز خشک ناخنی چشمه‌سار، شکوه کنیم 
ز گردباد غلیظی که غنچه‌ها را بُرد 
ز باغ و گلبن بی‌برگ و بار، شکوه کنیم 
بیا که نور بگیریم از فروغ خدا
ز تیره‌فامی این شام تار، شکوه کنیم 
تو ای صلابت ایمان، تو ای بشارت نور! 
بیا که در برِ پروردگار، شکوه کنیم 
تو می‌رسی ز ره و غم به سینه می‌میرد 
بیا که پیش تو ای غمگسار، شکوه کنیم 
هوروش نوّابی



تو را من چشم در راهم تو می‌آیی
تو می‌آیی
از سمت مشرق حقیقت
و هرچه صبح کاذب است
از هُرم نفس‌هایت خجل می‌شوند. 
تمام شب می‌گریزد
و شمشیرهای سینه‌سوز
تسلیم تو می‌شوند. 
غبارهای دروغ و نیرنگ 
بر زمین می‌اُفتند 
و ذهن تمام غزل‌ها 
پر می‌شود از نرگس و سبزه 
و تمام فصل‌ها 
برای دیدن محراب چشم‌های تو 
قیام می‌کنند. 
شب، با صد پیاله راز و نیاز 
در صف دیدارکنندگان تو 
آنگاه 
تمام پرسش‌ها 
هورا می‌کشند 
و کودکان کوچه‌های غربت
با یک بغل شقایق آشنایی
خورشید را به بازی فرا می‌خوانند
و ماه 
آن سوتر 
در نوبت سلام به تو می‌ایستد
وحید خلیلی اردلی 


پرندة عرش آشیان عشق
عرشی! پرندگان جهان، عاشقت شدند
برگرد! چون زمین و زمان، عاشقت شدند 
گل‌های باغ، اطلسی و لاله، رازقی
چیزی ورای حدّ بیان، عاشقت شدند 
باور کن ای پرندة عرش آشیان عشق!‌
کروبیان هر دو جهان عاشقت شدند
عطر تو در تمام تن باغ منتشر 
باغی گلِ خجسته دمان، عاشقت شدند
در دشت، لاله‌ها، به طواف تو آمدند
و جویبارهای جوان، عاشقت شدند
بی‌شک تمام باغ و تمام عناصرش 
آی ای نماد فرّ مهان! عاشقت شدند
توصیفت ای بدیع شمایل! ز حد گذشت
تا شاعران چیره زبان، عاشقت شدند
هادی محمّدزاده


ماهنامه موعود شماره 101
سلام و صلوات
برچسب ها :
از انتخاب تا ازدواج
من در آن شب در خواب دیدم که مسیح و شمعون و جمعی از حواریون در کاخ جدّم گرد آمدند و در همان موضعی که جدّم تخت را قرار داده بود منبری نصب کردند که از بلندی سر به آسمان می‌کشید و محمد(ص) به همراه جوانان و شماری از فرزندانش وارد شدند. مسیح به استقبال او آمد و با او معانقه کرد.


محمد بن بحر شیبانی گوید: در سال 286 ق. وارد کربلا شدم و قبر آن غریب ـ رسول خدا(ص) ـ را زیارت کردم سپس به جانب بغداد رو کردم تا مقابر قریش را زیارت کنم و در آن وقت گرما در نهایت خود بود و بادهای حارّه می‌وزید و چون به مشهد امام کاظم(ع) رسیدم، نسیم تربت آکنده از رحمت وی را استشمام نمودم که در باغ‌های مغفرت در پیچیده بود. با اشک‌های پیاپی و ناله‌های دمادم بر وی گریستم و اشک، چشمانم را فرا گرفته بود و نمی‌توانستم ببینم و چون از گریه باز ایستادم و ناله‌ام قطع گردید، دیدگانم را گشودم. پیرمردی را دیدم پشت خمیده با شانه‌های منحنی که پیشانی و هر دو کفِ دستش پینة سجده داشت و به شخص دیگری که نزد قبر همراه او بود می‌گفت: ای برادرزاده! عمویت به واسطة علوم شریف و غیوب دشواری که آن دو سیّد به وی سپرده‌اند شرف بزرگی یافته که کسی جز سلمان بدان شرف نرسیده است و هم‌اکنون مدّت حیات وی استکمال پذیرفته و عمرش سپری گردیده است و از اهل ولایت مردی را نمی‌یابد که سرّش را به وی بسپارد. با خود گفتم: ای نفس! همیشه از جانب تو رنج و تعب می‌کشم و در همه حال برای کسب علم بدین سو و آن سو می‌روم و اکنون گوشم از این شخص سخنی را می‌شنود که بر علم فراوان و آثار عظیم وی دلالت دارد. گفتم: ای شیخ! آن دو سیّد چه کسانی هستند؟ گفت: آن دو ستارة نهان که در سُرّ من رأی خفته‌اند. گفتم: من به موالات و شرافت محلّ آن دو در امامت و وراثت سوگند یاد می‌کنم، که من جویای علوم و طالب آثار آنها هستم و به جان خود سوگند که حافظ اسرار آنان باشم. 

گفت: اگر در گفتارت صادق هستی آنچه از آثار و اخبار آنان داری بیاور و چون کتب و روایات را وارسی کرد، گفت: راست می‌گویی. من بشر بن سلیمان نخّاس از فرزندان ابو ایّوب انصاری و از موالیان امام هادی و امام عسکری(ع) و همسایة آنها در «سرّ من رأی» بودم. گفتم: برادرت را به ذکر برخی از مشاهدات خود از آثار آنان گرامی بدار.

 گفت: مولای ما امام هادی(ع) مسائل بنده فروشی را به من آموخت و من جز با اذن او خرید و فروش نمی‌کردم و از این رو از موارد شبهه‌ناک اجتناب می‌کردم تا آنکه معرفتم در این باره کامل شد و فرق میان حلال و حرام را نیکو دانستم. 

یک شب که در «سرّ من رأی» (سامرا) در خانة خود بودم و پاسی از شب گذشته بود، کسی درِ خانه را کوفت، شتابان به پشت در آمدم دیدم کافور ـ فرستادة امام هادی(ع) ـ است که مرا به نزد او فرا می‌خواند. لباس پوشیدم و بر او وارد شدم دیدم با فرزندش ابومحمد و خواهرش حکیمه خاتون از پس پرده گفت‌وگو می‌کند، چون نشستم فرمود: «ای بشر! تو از فرزندان انصاری و ولایت ائمه(ع) پشت در پشت، در میان شما بوده است و شما مورد اعتماد ما اهل‌بیت هستید و من می‌خواهم تو را مشرّف به فضیلتی سازم که بدان بر سایر شیعیان در موالات ما سبقت بجویی، تو را از سرّی مطّلع می‌کنم و برای خرید کنیزی گسیل می‌دارم. آنگاه نامه‌ای به خط و زبان رومی نوشت و آن را در پیچید و به خاتم خود ممهور ساخت و دستمال زرد رنگی را که در آن 220 دینار بود بیرون آورد و فرمود: آن را بگیر و به بغداد برو و ظهر فلان روز، در معبر نهر فرات حاضر شو و چون زورق‌های اسیران آمدند، جمعی از وکیلان فرماندهان بنی عباس، خریداران و جوانان عراقی دور آنها را بگیرند. چون چنین دیدی سراسر روز شخصی به نام عمر بن یزید برده فروش را زیر نظر بگیر و چون کنیزی را که صفتش چنین و چنان است از خریداران و اطاعت آنان سرباز زند، تو به آن مکاشف مهلت بده و تأملی کن، بنده فروش آن کنیز را بزند و او به زبان رومی ناله و زاری کند و بدان که گوید: وای از هتک ستر من! یکی از خریداران گوید من او را 300 دینار خواهم خرید که عفاف او باعث مزید رغبت من شده است و او به زبان عربی گوید: اگر در لباس سلیمان و کرسی سلطنت او جلوه کنی در تو رغبتی ندارم، اموالت را بیهوده خرج مکن! برده فروش گوید: چاره چیست؟ گریزی از فروش تو نیست، آن کنیز گوید: چرا شتاب می‌کنی باید خریداری باشد که دلم به امانت و دیانت او اطمینان یابد، در این هنگام برخیز و به نزد عمر بن یزید برو و بگو: من نامه‌ای سربسته از یکی از اشراف دارم که به زبان و خطّ رومی نوشته و کرامت، وفا، بزرگواری و سخاوت خود را در آن نوشته است. نامه را به آن کنیز بده تا در خلق و خوی صاحب خود تأمّل کند اگر به او مایل شد و به آن رضا داد من وکیل آن شخص هستم تا این کنیز را برای وی خریداری کنم. 

بشر بن سلیمان می‌گوید: همة دستورات مولای خود ـ امام هادی(ع) ـ را دربارة خریداری آن کنیز به جای آوردم و چون در نامه نگریست به سختی گریست و به عمر بن یزید گفت: مرا به صاحب این نامه بفروش! و سوگند اکید بر زبان جاری کرد که اگر او را به صاحب نامه نفروشد خود را خواهد کشت و در بهای آن گفت‌وگو کردم تا آنکه بر همان مقداری که مولایم در دستمال زرد رنگ همراهم کرده بود توافق کردیم و دینارها را از من گرفت و من هم کنیز را خندان و شادان تحویل گرفتم و به حجره‌ای که در بغداد داشتم آمدیم. چون به حجره درآمد نامة مولایم را از جیب خود درآورده و آن را می‌بوسید و به گونه‌ها و چشمان و بدن خود می‌نهاد و من از روی تعجب به او گفتم: آیا نامة کسی را می‌بوسی که او را نمی‌شناسی؟ گفت: ای درمانده و ای کسی که به مقام اولاد انبیا معرفت اندکی داری! به سخن من گوش فرا دار و دل به من بسپار که من «ملیکه» دختر یشوعا ـ فرزند قیصر روم ـ هستم و مادرم از فرزندان حواریون یعنی شمعون وصیّ مسیح است و برای تو داستان شگفتی نقل می‌کنم: جدم قیصر روم می‌خواست مرا در سنّ سیزده سالگی به عقد برادرزاده‌اش درآورد و در کاخش محفلی از افراد زیر تشکیل داد: از اولاد حواریون و کشیشان و رهبانان سیصد تن، از رجال و بزرگان هفتصد تن، از امیران لشکری و کشوری و امیران عشایر چهار هزار تن و تخت زیبایی که با انواع جواهر آراسته شده بود، در پیشاپیش صحن کاخش و بر بالای چهل سکّو قرار داد. چون برادرزاده‌اش بر بالای آن رفت و صلیب‌ها افراشته شد و کشیش‌ها به دعا ایستادند و انجیل‌ها را گشودند، ناگهان صلیب‌ها به زمین سرنگون شد و ستون‌ها فرو ریخت و به سمت میهمانان جاری گردید و آنکه بر بالای تخت رفته بود بیهوش بر زمین افتاد و رنگ از روی کشیشان پرید و پشتشان لرزید. بزرگ آنها به جدّم گفت: ما را از ملاقات این نحس‌ها که دلالت بر زوال دین مسیحی و مذهب ملکانی دارد معاف کن! جدّم از این حادثه فال بد زد و به کشیش‌ها گفت: این ستون‌ها را برپا سازید و صلیب‌ها را برافرازید و برادر این بخت برگشتة بدبخت را بیاورید تا این دختر را به ازدواج او درآورم و نحوست او را به سعادت آن دیگری دفع سازم و چون دوباره مجلس جشن برپا کردند همان پیشامد اوّل برای دومی نیز تکرار شد و مردم پراکنده شدند و جدّم قیصر اندوهناک گردید و به داخل کاخ خود درآمد و پرده‌ها افکنده شد. 

من در آن شب در خواب دیدم که مسیح و شمعون و جمعی از حواریون در کاخ جدّم گرد آمدند و در همان موضعی که جدّم تخت را قرار داده بود منبری نصب کردند که از بلندی سر به آسمان می‌کشید و محمد(ص) به همراه جوانان و شماری از فرزندانش وارد شدند. مسیح به استقبال او آمد و با او معانقه کرد. آنگاه محمد(ص) به او گفت: ای روح‌الله! من آمده‌ام تا از وصیّ تو شمعون دخترش ملیکا را برای این پسرم خواستگاری کنم و با دست خود اشاره به «ابومحمد» صاحب این نامه کرد. مسیح به شمعون نگریست و گفت: شرافت نزد تو آمده است. با رسول خدا(ص) خویشاوندی کن. گفت: چنین کردم، آنگاه محمد بر فراز منبر رفت و خطبه خواند و مرا به پسرش تزویج کرد و مسیح(ع) و فرزندان محمد(ص) و حواریون همه گواه بودند و چون از خواب بیدار شدم ترسیدم اگر این رؤیا را برای پدر و جدّم بازگو کنم مرا بکشند، و آن را در دلم نهان ساخته و برای آنها بازگو نکردم و سینه‌ام از عشق ابومحمد لبریز شد تا به غایتی که دست از خوردن و نوشیدن کشیدم و ضعیف و لاغر شدم و سخت بیمار گردیدم و در شهرهای روم طبیبی نماند که جدّم او را بر بالین من نیاورد و درمان مرا از وی نخواهد و چون ناامید شد به من گفت: ای نور چشمم! آیا آرزویی در این دنیا داری تا آن را برآورده کنم؟ گفتم: ای پدر بزرگ! همة درها به رویم بسته شده است، اگر شکنجه و زنجیر را از اسیران مسلمانی که در زندان هستند برمی‌داشتی و آنها را آزاد می‌کردی امیدوار بودم که مسیح و مادرش شفا و عافیت را به من ارزانی کنند. چون پدربزرگم چنین کرد، اظهار صحّت و عافیت نمودم و اندکی غذا خوردم. پدربزرگم بسیار خرسند شد و به عزّت و احترام اسیران پرداخت و نیز پس از چهار شب دیگر سرور زنان را در خواب دیدم که به همراه مریم و هزار خدمتکار بهشتی از من دیدار کردند و مریم به من گفت: این سیّدةالنّساء مادرِ شوهرت، ابومحمد است، من به او در آویختم و گریستم و گلایه کردم که ابومحمد به دیدارم نمی‌آید. سیّدةالنّساء فرمود: تا تو مشرک و به دین نصارا باشی فرزندم ابومحمد به دیدار تو نمی‌آید و این خواهرم مریم است که از دین تو به خداوند تبرّی می‌جوید و اگر تمایل به رضای خدای تعالی و رضای مسیح و مریم داری و دوست داری که ابومحمد تو را دیدار کند پس بگو: «أشهد أن لا إله الا الله و أشهد أنّ محمّداً رسول الله» و چون این کلمات را گفتم: سیّدةالنّساء مرا در آغوش گرفت و مرا خوشحال نمود و فرمود: اکنون در انتظار دیدار ابومحمد باش که او را نزد تو روانه می‌سازم. سپس از خواب بیدار شدم و می‌گفتم: وا شوقاه به دیدار ابو محمد! و چون فردا شب فرا رسید، ابومحمد در خواب به دیدارم آمد و گویا به او گفتم: ای حبیب من! بعد از آنکه همة دل مرا به عشق خود مبتلا کردی، در حقّ من جفا نمودی! و او فرمود: تأخیر من برای شرک تو بود حال که اسلام آوردی هر شب به دیدار تو می‌آیم تا آنکه خداوند وصال عیانی را میسّر گرداند و از آن زمان تا کنون هرگز دیدار او از من قطع نشده است. 

بشر گوید: به او گفتم: چگونه در میان اسیران درآمدی؟ او گفت: یک شب ابومحمد به من گفت: پدربزرگت در فلان روز لشکری به جنگ مسلمانان می‌فرستد و خود هم به دنبال آنها می‌رود و بر توست که در لباس خدمتگزاران درآیی و به طور ناشناس از فلان راه بروی و من نیز چنان کردم و طلایه‌داران سپاه اسلام بر سر ما آمدند و کارم به آنجا رسید که مشاهده کردی و هیچ کس جز تو نمی‌داند که من دختر پادشاه رومم که خود به اطلاع تو رسانیدم و آن مردی که من در سهم غنیمت او افتادم نامم را پرسید و من آن را پنهان داشتم و گفتم: نامم نرجس است و او گفت: این نام کنیزان است. 

گفتم: شگفتا تو رومی هستی امّا به زبان عربی سخن می‌گویی! گفت: پدربزرگم در آموختن ادبیات به من حریص بود و زن مترجمی را بر من گماشت و هر صبح و شام به نزد من می‌آمد و به من عربی آموخت تا آنکه زبانم بر آن عادت کرد. 

بشر گوید: چون او را به «سرّ من رأی» (سامرا) رسانیدم و بر مولایمان امام هادی(ع) وارد شدم، به او فرمود: چگونه خداوند عزت اسلام و ذلّت نصرانیّت و شرافت اهل بیت محمد(ص) را به تو نمایاند؟ گفت: ای فرزند رسول خدا! چیزی را که شما بهتر می‌دانید چگونه بیان کنم؟ فرمود: من می‌خواهم تو را اکرام کنم، کدام را بیشتر دوست می‌داری، ده هزار درهم، یا بشارتی که در آن شرافت ابدی است؟ گفت: بشارت را. 

فرمود: بشارت باد تو را به فرزندی که شرق و غرب عالم را مالک شود و زمین را پر از عدل و داد نماید همچنان که پر از ظلم و جور شده باشد! 

گفت: از چه کسی؟ 

فرمود: از کسی که رسول خدا(ص) در فلان شب از فلان ماه از فلان سال رومی تو را برای او خواستگاری کرد، گفت: از مسیح و جانشین او؟ فرمود: پس مسیح و وصیّ او تو را به چه کسی تزویج کردند؟ گفت: به پسر شما ابومحمد! فرمود: آیا او را می‌شناسی؟ گفت: از آن شب که به دست مادرش سیّدة النّساء اسلام آورده‌ام شبی نیست که او را نبینم. 

امام هادی(ع) فرمود: ای کافور! خواهرم حکیمه را فراخوان و چون حکیمه آمد، فرمود: هشدار که اوست! حکیمه او را زمانی طولانی در آغوش کشید و به دیدار او مسرور شد، بعد از آن مولای ما فرمود: ای دختر رسول خدا او را به منزل خود ببر و فرایض و سنن را به وی بیاموز که او زوجة ابومحمد و مادر قائم(ع) است. 

ماهنامه موعود شماره 79
از انتخاب تا ازدواج
٭ شیخ صدوق، کمال‌الدین، ج 2، صص 132-143
از انتخاب تا ازدواج
برچسب ها :
کرم نما و فرودآ، که خانه خانه توست...
برتراند راسل مى گوید:دنیا چشم به راه مصلحى است که همگان را در سایه یک پرچم و یک شعار متحد سازد.حضرت مسیح (ع) به دنبال قیام حضرت قائم(ع) در فلسطین آشکار خواهد شد وپشت سر حضرتش نماز خواهد گزارد. 

 


پدیده ظهور منجى بزرگ که با خروج خود، عدل و قسط، گشایش و آسایش را در مقطع پایانى تاریخ حیات انسان، به ارمغان خواهد آورد و به ستم و تجاوز ظالمان در پهنه کره خاکى پایان خواهد بخشید و دولت کریمه عدل پرور و دادگسترى را بنیان خواهد نهاد، عقیده اى است که پیروان ادیان سه گانه ابراهیمى و بخش چشم گیرى از سایر ملل بدان ایمان داشته و دارند. یهودیان مانند مسیحیان- که به بازگشت عیسى (ع) معتقدند- به ظهور یک منجى مى اندیشند و همان گونه که زرتشتیان در انتظار رجعت بهرام شاه اند، نصرانیان حبشى نیز چشم به راه ظهور پادشاه خود تئودور موعود هستند و هندوها نیز به خروج ویشنو دل بسته اند و مجوسى ها به زنده بودن هوشیدراعتقاد راسخ دارند و بودایى ها منتظر باز آمدن بودا و اسپانیایى ها مترقب بزرگ خود رودریک اند و اقوام مغول هم رهبر خود چنگیز را منجى بزرگ مى شمارند. درمصر باستان نیز ایده ظهور منجى هم رواج داشته است، همان گونه که در متون کهن چینى نیز دیده شده است. (المهدیه فی الاسلام سعد محمد حسن ص 43) 

درکنار این حقایق تکان دهنده، تصریحات قابل توجهى ازنوابغ مغرب زمین و اندیشمندان آن دیار مى یابیم. مبنى بر این که جهان در انتظار مصلح کبیرى است که سر رشته امور را به دست خواهد گرفت و جامعه بشرى را زیر یک پرچم و به دنبال یک هدف، گرد هم خواهد آورد. مانند فیلسوف شهیر انگلیسى برتراند راسل که مى گوید: دنیا چشم به راه مصلحى است که همگان را در سایه یک پرچم و یک شعار متحد سا زد. 

اساساً میان مسلمانان و دیگر پیروان ادیان و ملل مختلف، در اصل اعتقاد به ظهور یک منجى در آخر الزمان هیچ گونه اختلافى نیست، هر چند در مصداق آن میان مسلمانان و دیگران اختلافاتى وجود دارد. 

انجیل و بشارت موعود
بر اساس بشارات فراوانى که درکتاب انجیل آمده است، حضرت مسیح (ع) به دنبال قیام حضرت قائم(ع) در فلسطین آشکار خواهد شد وبه یارى آن حضرت خواهد شتافت وپشت سر حضرتش نماز خواهد گزارد، تا یهودیان و مسیحیان وپیروان وى تکلیف خویش را بدانند و به اسلام بگروند وحامى حضرت مهدى(ع) گردند. 
از این رو، در آخرین روزهاى زندگى- و شاید در طول دوران حیات- به یاران و شاگردان خود، توصیه ها و سفارش هاى بسیارى درباره بازگشت خود به زمین نموده و آنان را در انتظارگذارده وامر به بیدارى و آمادگى فرموده است . 

ما براى نمونه متن برخى از آن بشارات راکه درانجیل آمده است مى آوریم:
انجیل متی: ....عیسى در جواب ایشان گفت: زنهارکسى شما را گمراه نکند. آن روز که بسا به نام من آمده خواهند گفت که من مسیح هستم و بسیارى را گمراه خواهند کرد. و جنگ ها واخبار جنگها را خواهید شنید. زنهار مضطرب مشوید، زیرا که وقوع این همه لازم است لیکن انتها هنوز نیست، زیرا قومى با قومى ومملکتى با مملکتى تفاوت خواهند نمود وقحطى ها ووباها و زلزله ها در جاى ها پدید آید. و فوراً پس از مصیبت آن امام، آفتاب تاریک گردد و ماه نور خود را ندهد وستارگان از آسمان فرو ریزند، وقوَت هاى افلاک متزلزل گردد. آن گاه علامت پسر انسان در آسمان پدید گردد، ودر آن وقت جمیع طوایف زمین سینه زنى کنند وپسر انسان را ببینند که بر ابرهای آسمان با قوت وجلال عظیم آید... (کتاب مقدس، انجیل متى ص 41 باب 24)

انجیل مرقس:...از آن روز وساعت، غیر از پدر، هیچ کس اطلاع ندارد، نه فرشتگان در آسمان و نه پسر هم، پس برحذر و بیدارشده دعا کنید، زیرا نمى دانید که آن وقت کى مى شود. مثل کسى که عازم سفر شده خانه خود را واگذارد وخادمان خود را قدرت داده، هر یکى را به شغلى خاص مقرر نماید ودربان را امر فرماید که بیدار بماند . پس بیدار باشید زیرا نمى دانید که در چه وقت صاحب خانه مى آید. در شام یا نصف شب یا بانگ خروس یا صبح . مبادا ناگهان آمده شما را خفته یابد . اما آن چه به شما می گویم به همه می گویم، بیدار باشید. (کتاب مقدس، انجیل مرقس، ص77 باب 13)

انجیل لوقا: کمرهاى خود را بسته، چراغ هاى خود را افروخته بدارید. وشما مانند کسانى باشید که انتظار آقاى خود را می کشند، که چه وقت از عروسى مراجعت کند، تا هر وقت آید ودر را بکوبد، بى درنگ براى او بازکنند. پس شما نیز مستعد باشید، زیرا در ساعتى که گمان نمى برید پسر انسان مى آید (کتاب مقدس انجیل لوقا، ص 116، باب 12)

انجیل یوحنا : وپدر قدرت بخشیده است که داورى هم بکند، زیراکه پسر انسان است واز این تعجب مکنید، زیرا ساعتى مى آید که در آن جمیع کسانى که در قبور مى باشند آواز او را خواهند شنید وبیرون خواهند آمد، هرکه اعمال نیکوکرد براى قیامت حیات، وهرکه اعمال بد کرد به جهت قیامت داورى. (کتاب مقدس، انجیل یوحنا، ص 152، باب 5)

مکاشفه یوحنا : وعلامتى عظیم در آسمان ظاهر شد . زنى که آفتاب را در بر دارد وماه زیر پاى هایش وبر سرش تاجى از دوازده ستاره است. و آبستن بوده، از درد و عذاب زاییدن فریاد برمى آورد. وعلامتى دیگر در آسمان پدید آمد که اینک اژدهاى بزرگ آتش گون که او را هفت سر وده شاخ بود وبر سرهایش هفت افسر، ودمش ثلث ستارگان آسمان را کشیده آن ها را بر زمین ریخت واژدها پیش آن زن- که مى زایید- بایستاد تا چون بزاید فرزند او را ببلعد. پس پسر نرینه را زایید که همه امت هاى زمین را به عصاى آهنین حکم رانى خواهد کرد وفرزندش به نزد خدا وتخت او ربوده شد....( کتاب مقدس، مکاشفه یوحنا ص 408، باب 12) با اندکى تأمل آمد درجملات مذکور، این نتیجه به دست مى آید که شخص مورد بشارت در مکاشفه یاد شده، بزرگترین مولود جهان انسانیت، حضرت مهدى(ع) است که در زمان نامعلومى از پشت پرده غیبت با شمشیر ظاهر شده وبا عصاى آهنین بر بشریت حکومت می کند (بشارت عهدین ص 265-267).

رساله پولس به رومیان : پولس، رساله هاى متعددى داشته است، که در رساله اش به رومیان مى نویسد: زیرا یقین مى دانم که دردهاى زمان حاضر نسبت به آن جلالى که در ما ظاهر خواهد شد، هیچ است... و آن که براى حکمرانى امت ها مبعوث شود، امید امت ما بر وى خواهد بود. (رساله پولس رسول به رومیان، ص 252 و 261باب 8 و 5)

کتاب اعمال رسولان: و چون دین را گفت، وقتى که ایشان همى نگریستند بالا برده شد وابرى او را از چشمان ایشان در ربود. وچون به سوى آسمان چشم دوخته مى بودند، هنگامى که ا و مى رفت ناگاه دو مرد سفید پوش نزد ایشان ایستاده، گفتند: اى مردان جلیل چرا ایستاده به سوى آسمان نگرانید؟ همین عیسى که از نزد شما به آسمان بالا برده شد باز خواهد آمد، به همین طورى که او را به سوى آسمان روانه دیدید. (کتاب مقدس اعمال رسولان ص187 باب1)

تورات و بشارت موعود
درکتاب تورات که ازکتب آسمانى به شمار مى رود و هم اکنون در دست اهل کتاب و مورد قبول آن ها است، بشارات زیادى از آمدن مهدى موعود و ظهور مصلحى جهانى در آخرالزمان آمده است.

در زبور حضرت داود(ع) که تحت عنوان مزامیر درلابلاى کتب "عهد عتیق " آمده، نویدهایى درباره ظهور حضرت مهدى (ع) به بیان هاى گوناگون داده شده است و در 35 بخش از مزامیر 150 گانه، اشاره اى به ظهور مبارک آن حضرت ونویدى از پیروزى صالحان بر شریران وتشکیل حکومت واحد جهانى وتبدیل ادیان ومذاهب مختلف به یک دین محکم و آیین جاوید، موجود است . (آخرین امید، داود الهامى ص 193) و جالب این که مطالبى که قرآن کریم درباره ظهور حضرت مهدى (ع) اززبور نقل کرده است عیناً در زبور فعلى موجود و از دستبرد تحریف وتفسیر مصون مانده است. قرآن کریم چنین مى فرماید: ولقد کتبنا فی الزبور من بعده الذکر ان الارض یرثها عبادی الصالحون (سوره انبیاء، آیه 105) ما علاوه بر ذکر تورات در زبور نوشتیم که درآینده بندگان صالح من وارث زمین خواهند شد. مقصود از ذکردر آیه شریفه، تورات موسى (ع) است که زبور داود(ع) پیرو شریعت تورات بوده است . در زبور آمده است:... زیرا که شریران منقطع مى شوند. اما متوکلان به خداوند وارث زمین خواهند شد (عهد عتیق، کتاب مزامیر مزمور37). اسم او ابداً بماند، اسمش مثل آفتاب باقى بماند، در او مردمان برکت خواهند یافت وتمامى قبایل او را خجسته خواهند گفت، بلکه اسم ذوالجلال او ابداً مبارک باد وتمامى زمین از جلالش پر شود، دعاى داوود پسر یسئ تمام شد. (همان، مزمور 72)

درکتاب اشعیاى نبى که یکى از پیامبران پیرو تورات است، بشارات فراوانى درباره ظهور حضرت آمده است: ونهالى ازتنه یسی (یسی به معناى قوى، پدر حضرت داود و نوه "راعوت " است، و به طورى مشهور بود که داود را پسر یسی مى نامیدند در صورتى که خود داود شهرت و شخصیت عظیمی داشته و از پیامبران بزرگ بنى اسرائیل بوده است. قاموس کتاب مقدس. ) بیرون آمده، شاخه اى از ریشه هایش خواهد شگفت وروح خداوند بر او قرار خواهد گرفت... مسکینان را به عدالت داورى خواهد کرد وبه جهت مظلومان زمین، به راستى حکم خواهد نمود... کمربند کمرش عدالت خواهد بود وکمربند میانش امانت... (تورات، کتاب اشعیاى نبی، باب 11) منظور ازنهالى که از تنه یسی خواهد رویید ممکن است یکى از چهار نفر: حضرات داود، سلیمان، عیسى و مهدى (ع)و باشند ولى دقت و بررسى کامل آیات مذکور نشان مى دهد که منظور از این نهال، هیچ یک از آن پیامبران نیستند، بلکه همه آن بشارت ها ویژه قائم آل محمد(ع) است، زیرا حضرت داود وسلیمان فرزندان پسرى یسی ، وحضرت عیسى (ع) نواده دخترى وى، و مهدى (ع) نیز از جانب مادرش، جناب نرجس خاتون- که دختر یشوعا، پسر قیصر، پادشاه روم و از نسل حضرت داود، و مادرش از اولاد حواریون حضرت عیسى (ع) بوده، ونسب شریفش به (ع) شمعون صفا، وصی حضرت عیسى (ع) می رسد نواده دخترى یسی مى باشد. (ظهور حضرت مهدى ا زدیدگاه اسلام، مذاهب وملل جهان هاشمى شهیدى، ص 312).

درکتاب یوئیل نبى که از پیامبران پیرو تورات است، چنین آمده است: آن گاه جمیع امت ها را جمع کرده، به وادى یهوشافاظ (نام صحراى است در نزدیکى بیت المقدس که اکنون وادى قدرون نامیده مى شود . لغت نامه دهخدا ص 177) فرود خواهم آورد و در آن جا با ایشان درباره قوم خود ومیراث خویش، اسرائیل را محاکمه خواهم نمود. زیرا که ایشان را در میان امت ها پراکنده ساخته وزمین مرا تقسیم نموده اند وبر قوم من قرعه انداخته وپسرى در عوض فاحشه داده و دخترى به شراب فروخته اند تا بنوشند (نام صحراى است در نزدیکى بیت المقدس که اکنون وادى قدرون نامیده مى شود . لغت نامه دهخدا ص 177) درکتاب عاموس نبی (تورا ت، کتاب عاموس نبى، ص1333 باب 4 بندهاى 2 1 و 3 1) وهوشع نبى (تورات، کتاب هوشع نبى ص 1314باب 5 بندهاى 14 و 15) نیز از نزول حضرت عیسى (ع) وداورى آن حضرت سخن به میان آمدهاست. 

درکتاب "زکریاى نبى بشارت ظهور مهدى (ع) چنین آمده است: اینک روز خداوند مى آید وغنیمت تو در میانت تقسیم خواهد شد . وجمیع امت ها را به ضد اورشلیم براى جنگ فراهم خواهد کرد وشهر را خواهند گرفت وخانه ها را تاراج خواهند نمود ... وخداوند بیرون آمده با آن قوم ها مقاتله خواهد کرد چنان که در روز جنگ مقاتله نمود... و آن یک روز معروف خداوند خواهد بود... ویهوه خدا بر تمامى زمین پادشاه خواهد بود... (تورات کتاب زکریاى نبى ص 1382 باب 4 1، بندهاى ا- 10).

لازم به یادآورى است که درکتب عهدین تورات وانجیل کلمه خداوند بیشتر در مورد حضرت عیسى (ع) به کار مى رود. درکتاب حزقیال نبى نیز در مورد حضرت مهدى (ع) و سرنوشت اسرائیل و جهانى شدن آیین توحید خبرهایى آمده ادست: .. و اما تواى پسر انسان خداوند یهوه چنین مى فرماید: که به هر جنس مرغان وبه همه حیوانات صحرا بگو: جمع شوید وبیایید ونزد قربانى من که آن را براى شما ذبح مى نمایم فراهم آیید. 

قربانى عظیمى که بر کوه هاى اسرائیل، تا گوشت بخورید و خون بنوشید. و خداوند یهوه مى گوید: که بر سفره من از اسبان وسواران وجباران وهمه مردان جنگى سیر خواهید شد. ومن جلال خود را در میان امت ها قرار خواهم داد و جمیع امت ها داورى مرا که آن را اجرا خواهم داشت ودست مرا که بر ایشان فرود خواهم آورد، مشاهده خواهند نمود..... (تورات کتاب حزقیال نبى ص 1265 باب 39، بند 7 1-23) باید توجه داشت که منظور از پسر انسان مانند کلمه مسیح ، حضرت عیسى (ع) نیست بلکه مراد از آن، حضرت مهدى (ع) است، زیرا در انجیل بیش از هشتاد بارکلمه پسر انسان آمده است که تنها در سى مورد آن حضرت مسیح (ع) اراده شده است(قاموس کتاب مقدس، ماد ه پسر خواهرص 219).

درکتاب حَجئ نبى نیز بشارت ظهور آمده است: یهوه صبایوت چنین مى گوید: یک دفعه دیگر آسمان ها وزمین ودریا وخشکى را متزلزل خواهم ساخت وتمامى امت ها را متزلزل خواهم ساخت و فضیلت جمیع امت ها خواهد آمد ... این خانه را از جلال خود پر خواهم ساخت... (کتاب مقدس کتاب حجی نبى ص 1367باب 2بندهاى 6-9).

که در آن به تشکیل حکومت واحد جهانى اشاره شده است. درکتاب "صفنیاى نبى " همچنین آمده است:... خداوند مى گوید: براى من منتظر باشید، تا روزى که به جهت غارت برخیزم، زیرا که قصد من این است که امت ها را جمع نمایم و ممالک را فراهم آورم تا غضب خود وتمامى حدت خشم خویش را بر ایشان بریزم، زیرا که تمامى جهان به آتش غیرت من سوخته خواهد شد... (کتاب مقدس کتاب صفنیاى نبی ص 1363باب 3، بندهاى 5- 9) نیز درکتاب دانیال نبى آمده که: ... امیر عظیمى که براى پسران قوم تو ایستاده قائم است، خواهد برخاست... بسیارى از آنانى که در خاک زمین خوابیده اند بیدار خواهند شد(کتاب مقدس کتاب دانیال نبی ص 1309، باب12 بندهاىا- 12)

زرتشت و بشارت موعود
در منابع زرتشتیان تصریحات بسیارى به ظهور حضرت مهدى (ع) شده است که قسمتى از آن ها را در این جا مى آوریم: درکتاب زند که ازکتب مقدسه زرتشتیان است، درباره انقراض اشرار و وراثت صلحا مى گوید: لشکر اهریمنان با ایزدان، دایم در روى خاکدان محاربه وکشمکش دارند وغالباً پیروزى با اهریمنان باشد، امَا نه به طورى که بتوانند ایزدان را محو ومنقرض سازند، چه در هنگام تنگى از جانب اورمزد که خداى آسمان است به ایزدان که فرزندان اویند یارى مى رسد و محاربه ایشان نه هزار سال طول مى کشد. 

آنگاه پیروزى بزرگ از طرف ایزدان مى شود و اهریمنان را منقرض مى سازند، وتمام اقتدار اهریمنان در زمین است و در آسمان راه ندارند، و بعد ازپیروزى ایزدان و برانداختن تبار اهریمنان، عالم کیهان به سعادت اصلى خود رسیده، بنى آدم بر تخت نیکبختى خواهند نشست (بشارت عهدین ص237).

در بخش گات ها که یکى از بخش هاى چهارگانه اوستاست، نویدهایى درباره ظهور حضرت مهدى (ع) وسیطره جهانى آن حضرت آمده است:... وهنگامى که سزاى این گناهکاران فرا رسد، پس آنگاه اى مزدا کشورت را بهمن در پایان برپا کند، از براى کسانى که دروغ را به دست هاى راستى سپرند، وخواستاریم از آنانى باشیم که زندگى تازه کنند ... کى اى مزدا بامداد روز فراز آید، جهان را دین راستین فرا گیرد، با آموزش هاى فزایش بخش پر خرد رهانندگان، کیانند آنانى که بهمن به یارى شان خواهد آمد، از براى آگاه ساختن، من تو را برگزیدم اى اهورا بهمن را نماینده توانایى و منش نیک وراستى وپارسایى دادار اهور مزدا، تفسیر کرده ا ند (بشارات عهدین استدراکات، پس از مقدمه چاپ دوم ص 10 و 11). جا ماسب درکتاب معروف خود جاماسب نامه مى گوید: پیغمبر عرب، آخر پیغمبران باشد.

که در میان کوه هاى مکه پیدا شود، وشتر سوار شود وقوم او شتر سواران خواهند بود، وبا بندگان خود چیز خورد، وبه روش بندگان نشیند، واو را سایه نباشد وازپشت سر، مثل پیش رو ببیند. دین او اشرف ادیان باشد وکتاب او باطل گرداند همه کتاب ها را ... واز فرزندان دختر آن پیغمبرکه خورشید جهان وشاه زنان نام دارد، کسى پادشاه شود در دنیا به حکم یزدان، که جانشین آخر آن پیغمبر باشد در میان دنیا که مکه باشد ودولت اوتا به قیامت متصل باشد وبعد از پادشاهى او، دنیا تمام شود... همه جهان را یک دین کند ودین گبرى وزرتشتى نماند، وپیغمبران خدا وحکیمان وپرى زادان ودیوان ومرغان وهمه اصناف جانوران وابرها وبادها ومردان سفیدرویان در خدمت او باشند... (لمعات النور، ج 1 ص 23-25).

در زند و هومن یسن از ظهور شخصیت فوق العاده اى بنام سوشیانس،- نجات دهنده بزرگ- خبر داده و درباره نشانه هاى ظهور وى چنین مى گوید. نشانه هاى شگفت انگیزى در آسمان پدید آید که به ظهور منجى جهان دلالت مى کند وفرشتگانى از شرق و غرب به فرمان او فرستاده مى شوند، وبه همه دنیا پیام مى فرستند ... سوشیانس دین را به جهان رواج دهد، فقر وتنگدستى را ریشه کن سازد، ایزدان را از دست اهریمن نجات داده، مردم جهان را هم فکر و همگفتار و همکردارگرداند. (او خواهد آمد على اکبر مهدى پور، ص 08 1 و 121 و 122).

لازم به یاد آورى است که اعتقاد یه ظهور سوشیانس در میان ملت ایران باستان به اندازه اى رایج بوده است که حتى در موقع شکست هاى جنگى وفراز ونشیب هاى زندگى با یادآورى ظهور چنین نجات دهنده مقتدرى، خود را از یأس ونا امیدى نجات مى دادند. (ظهور حضرت مهدى (ع) از دیدگاه اسلام ، مذاهب و ملل جهان، هاشمى شهیدى ص 355)

هندوها و بشارت موعود
درکتاب هاى مذهبى مقدسى که در میان هندیان به عنوان کتاب هاى آسمانی شناخته شده و آورندگان این کتاب ها به عنوان پیامبر شناخته مى شوند، تصریحات بسیارى به وجود مقدس مهدى موعود(ع) و ظهور مبارک آن حضرت شده است که قسمتى از آن ها را مى آوریم: درکتاب اوپانیشاد که یکى ازکتب معتبره و از منابع هندوها به شمار مى رود، بشارت ظهور مهدى موعود(ع) چنین آمده است: این مظهر ویشنومظهر دهم در انقضاى کلى یا عصرآهن، سوار بر اسب سفیدى، در حالى که شمشیر برهنه درخشانى به صورت ستاره دنباله دار در دست دارد، ظاهر مى شود و شریران را هلاک مى سازد ...

درکتاب "باسک " که ازدیگر کتب مقدسه آسمانی هندوهاست، بشارت ظهور حضرت ولى عصر(ع) چنین آمده است: دور دنیا تمام مى شود . پادشاه عادلى در آخرالزمان، که پیشواى ملائکه و پریان و آدمیان باشد و حق و راستى با او باشد و آن چه در دریا و زمین ها وکوه ها پنهان باشد، همه را به دست آورد و از آسمان ها و زمین و آن چه باشد خبر مى دهد و از او بزرگ تر کسى به دنیا نیاید.

درکتاب "پاتیکل " نیزکه ازکتب مقدسه هندویان است، بشارت ظهور حضرت چنین آمده است: چون مدت روز تمام شود، دنیاى کهنه نو شود و زنده گردد، و صاحب ملک تازه پیدا شود از فرزندان دو پیشواى بزرگ جهان که یکى " ناموس آخرالزمان " و دیگرى صدیق اکبر". یعنى وصی بزرگتر وى که پشن نام دارد و نام آن صاحب ملک تازه "راهنما" است. به حق پادشاه شود و خلیفه "رام " باشد و حکم براند و او را معجزه بسیار باشد... . 

در این بشارت، شاید مقصود از " ناموس آخرالزمان " پیامبر اسلام باشد. پشن، نام هندى حضرت على (ع) ، "صاحب ملک تازه "، حضرت ولى عصر(ع) و راهنما نام مبارک حضرت مهدى (ع) بوده باشد وکله "رام " به لغت سانسکریتى، نام اقدس حضرت احدیت است.
درکتاب وشن جوک نیز بشارت به ظهور حضرت آمده است: آخر دنیا به کسى برمى گردد که خدا را دوست مى دارد و از بندگان خاص او باشد و نام او خجسته و فرخنده باشد. 
گل نرجس
درکتاب دید که ازکتب مقدسه هندیان است آمده که: پس از خرابى دنیا، پادشاهى در آخرالزمان پیدا شود که پیشواى خلایق باشد و نام منصور باشد و تمام عالم را بگیرد و به دین خود درآورد... درکتاب "دادتگ" نیزآمده است: بعد از آن که مسلمانى به هم رسد، در آخرالزمان، و اسلام در میان مسلمانان از ظلم ظالمان و فسق عالمان و ... برطرف شود و دنیا مملو از ظلم و ستم شود... دست حق به درآید و جانشین آخر ممتاطا (در زبان هندى به معنى محمد، است) ظهورکند و شرق و مغرب عالم را بگیرد ... و درکتاب "ریگ و دا" آمده است که: ویشنو در میان مردم ظاهر مى گردد... او از همه کس قوى تر است... در یک دست ویشنو نجات دهنده شمشیرى به مانند ستاره دنباله دار و در دست دیگرش انگشترى درخشنده دارد، هنگام ظهور وى، خورشید و ماه تاریک مى شوند و زمین خواهد لرزید".

درکتاب " شاکمونى " نیزکه ازکتب مقدسه هندیان است آمده : "پادشاهى و دولت دنیا به فرزند سید خلایق دو جهان گشن " بزرگوار تمام شود، و اوکسى باشد که برکوه هاى مشرق و مغرب دنیا حکم براند و فرمان کند، و بر ابرها سوار شود و فرشتگان، کارکنان او باشند ... دین خدا یک دین شود و زنده گردد و نام او "ایستاده " باشد و خداشناس باشد.گل نرجس
برچسب ها :
درباره وبلاگ
آمار وبلاگ
تعداد بازدید : 650238
تعداد نوشته ها : 253
تعداد نظرات : 11
پخش زنده
X