همراز مهدي
موضوعات
امام زمان مهدی (عجل الله فرجه) (32) قائم آل محمد (29) گالری عکس تصویر فیلم (29) روانشناسی اسلامی (26) کنکور دانشگاه مهدی (25) مذهبی و معنوی (25) عشق و محبت (22) فرهنگی اجتماعی (22) نماز قرآن سنت (22) فلسفه و عرفان لاهوتیان (21) انتظار فرج و ظهور (21) یا اباصالح المهدی (21) سلام و صلوات (19) اخلاقی و سخنرانی (17) حدیث حکایت روایت (16) گل نرجس (16) دجال ملعون (15) آموزشی تحقیقاتی (13) کتاب علم فن آوری (13) مقاله پیام نامه بیانیه (13) عدالت انسانیت مسلمانیت (12) زندگی و خانواده (12) صبر و خویشتن دارى (12) شعر و شاعر (12) مشاوره عمومی نظرات (11) دانلود نرم افزار (8) شجاعت و شهامت (8) غدیر خم (8) سفیانی ملعون (6) مسئله پاسخ سوال جواب (6) دعا مناجات دلنوشته (6) اطلاعات و اخبار (5) نویسنده و داستان (5) ادب هنر طنز (5) سیدحسنی خراسانی یمانی (4) سید عبدالعظیم حسنی (4) شهید و دفاع مقدس (3) فروشگاه اینترنتی (2) جبهه جنگ ایثار شهادت (2) مذهبي و معنوي (2) الاسلام القرآن الکریم الشیعه اهل البیت علیهم السلام (2) آموزشي تحقيقاتي (2) مقاله پيام نامه بيانيه (2) حديث حكايت روايت (2) فلسفه و عرفان لاهوتيان (2) فرهنگي اجتماعي (2) يا اباصالح المهدي (1) روانشناسي اسلامي (1) نويسنده و داستان (1) عدالت انسانيت مسلمانيت (1) كتاب علم فن آوري (1) آدينه و متفرقه (1) Mahdism Doctrine Islamic (1) مرجع تقلید فتوی مجتهد (1) كنكور دانشگاه مهدي (1) امام زمان مهدي (عجل الله فرجه) (1) ورزشی و سیاحتی (1) پزشکی بهداشتی سلامت (1) گل گیاه طبیعت محیط زیست (0) سیاست پول اقتصاد (0) اینترنت رایانه کامپیوتر موبایل (0) سینما تئاتر نمایش (0) آدینه و متفرقه (0) بدون موضوع (46)
صفحه ها
همراز توجه : بیننده عزیز سلام علیکم برای اینکه از این وبلاگ دیدن میکنید سپاسگذارم لطفا برای تعجیل در فرج آقا امام زمان (عجل الله)<1>ءالی<100>صلوات بفرستید که برای برآورده شدن حاجت هم خوب است. آثار نماز آثار نماز نخواندن ويژگي هاي حضرت مهدي (عجل الله) 5 ويژگي هاي حضرت مهدي (عجل الله) 4 ويژگي هاي حضرت مهدي عليه السلام 3 ويژگي هاي حضرت مهدي عليه السلام 2 ويژگي هاي حضرت مهدي عليه السلام 1 مدح و منقبت سوّمين اختر فروزنده امامت و ولايت پنجره امام زمان علیه السلام چهل داستان و چهل حديث از امام حسين (ع) درخشش پنجمين نور ايزدى رمضان، منتخب از مفاتيح الجنان آيين رمضان مناسبتها، احکام، ادعيه و آداب ابوالأسود دوئلي شاعر ايمان و ولايت صداي سخن عشق، حماسه ديني در ادب پیک در وضو شریک نگیرید! قدمگاه کتاب ديگر قرآن! تكلیف عاشق ساعت به وقت شرعی دوازده! علم امام به رفتار ما روزه خواری اکیدا ممنوع! مهر من نثار تو آمنه بنت شريد رسم عاشق کشی اسلام چگونه گسترش يافت؟ فرهنگ ايراني چهار پناهگاه قرآنی تشيع و انديشه‌ شيعي2 تشيع و انديشه‌ شيعي سرز مین مقدس و خاندان آل اشعر
فيدها
گفتگو با خدا
گفتگو با خدا

Interview with god

گفتگو با خدا

 

I dreamed I had an Interview with god

خواب دیدم در خواب با خدا گفتگویی داشتم .

 

So you would like to Interview me? "God asked."

خدا گفت : پس میخواهی با من گفتگو کنی ؟

 

If you have the time "I said"

گفتم : اگر وقت داشته باشید .

 

God smiled

خدا لبخند زد

 

My time is eternity

وقت من ابدی است .
گفتگو با خدا

What questions do you have in mind for me?

چه سوالاتی در ذهن داری که میخواهی بپرسی ؟

 

What surprises you most about humankind?

چه چیز بیش از همه شما را در مورد انسان متعجب می کند ؟

 

Go answered ....

خدا پاسخ داد ...

 

That they get bored with childhood.

این که آنها از بودن در دوران کودکی ملول می شوند .

 

They rush to grow up and then long to be children again.

عجله دارند که زودتر بزرگ شوند و بعد حسرت دوران کودکی را می خورند .

 

That they lose their health to make money

این که سلامتی شان را صرف به دست آوردن پول می کنند.
گفتگو با خدا

And then lose their money to restore their health.

و بعد پولشان را خرج حفظ سلامتی میکنند .

 

By thinking anxiously about the future. That

این که با نگرانی نسبت به آینده فکر میکنند .

 

They forget the present.

زمان حال فراموش شان می شود .

 

Such that they live in neither the present nor the future.

آنچنان که دیگر نه در آینده زندگی میکنند و نه در حال .

 

That they live as if they will never die.

این که چنان زندگی میکنند که گویی هرگز نخواهند مرد .

 

And die as if they had never lived.

و آنچنان میمیرند که گویی هرگز زنده نبوده اند .
گفتگو با خدا

God's hand took mine and we were silent for a while.

خداوند دست های مرا در دست گرفت و مدتی هر دو ساکت ماندیم .

 

And then I asked ...

بعد پرسیدم ...

 

As the creator of people what are some of life's lessons you want them to learn?

به عنوان خالق انسان ها ، میخواهید آنها چه درس هایی اززندگی را یاد بگیرند ؟

 

God replied with a smile.

خدا دوباره با لبخند پاسخ داد .

 

To learn they cannot make anyone love them.

یاد بگیرند که نمی توان دیگران را مجبور به دوست داشتن خود کرد .

 

What they can do is let themselves be loved.

اما می توان محبوب دیگران شد .
گفتگو با خدا

To learn that it is not good to compare themselves to others.

یاد بگیرند که خوب نیست خود را با دیگران مقایسه کنند .

 

To learn that a rich person is not one who has the most.

یاد بگیرند که ثروتمند کسی نیست که دارایی بیشتری دارد .

 

But is one who needs the least.

بلکه کسی است که نیاز کم تری دارد

 

To learn that it takes only a few seconds to open profound wounds in persons we love.

یاد بگیرن که ظرف چند ثانیه می توانیم زخمی عمیق در دل کسانی که دوست شان داریم ایجاد کنیم .

 

And it takes many years to heal them.

و سال ها وقت لازم خواهد بود تا آن زخم التیام یابد .

 

To learn to forgive by practicing forgiveness.

با بخشیدن ، بخشش یاد بگیرن .

 

To learn that there are persons who love them dearly.

یاد بگیرند کسانی هستند که آنها را عمیقا دوست دارند .
گفتگو با خدا

But simply do not know how to express or show their feelings.

اما بلد نیستند احساس شان را ابراز کنند یا نشان دهند .

 

To learn that two people can look at the same thing and see it differently.

یاد بگیرن که میشود دو نفر به یک موضوع واحد نگاه کنند و آن را متفاوت ببینند .

 

To learn that it is not always enough that they are forgiven by others.

یاد بگیرن که همیشه کافی نیست دیگران آنها را ببخشند .

 

They must forgive themselves.

بلکه خودشان هم باید خود را ببخشند .

 

And to learn that I am here.

و یاد بگیرن که من اینجا هستم .

 

Always

همیشه

01:00:29 

2009-11-12
برچسب ها :
تبلیغ در سیره و گفتار عارفان 1
«مبلّغان وارسته» از عالمان پرهیزگار، از خود گذشته، دلسوز، پارسا، هدایت‏گر، هدایت شده، اهل تزکیه و تهذیب نفس، صاحب اخلاق شریف و بیداردلانی هستند که این فرمایش امام علی علیه‏السلام را چراغ راهنمای زندگی خود قرار داده و ضمن تعلیم و تأدیب خود، به هدایت و ارشاد دیگران می‏پردازند. «مَنْ نَصَبَ نَفْسَهُ لِلنّاسِ اِماما فَعَلَیْهِ اَنْ یَبْدَءَ بَتَعْلیمِ نَفْسِهِ قَبْلَ تَعْلیمِ غَیْرِهِ وَلْیَکُنْ تَأدیبُهُ بِسیرَتِهِ قَبْلَ تَأدیبِهِ بِلِسانِهِ وَمُعَلِّمُ نَفسِهِ وُمَؤدِّبُها اَحَقُّ بِالاِْجْلالِ مِنْ مُعَلِّمِ النّاسِ وَمُؤدِّبِهِمْ(1)؛ کسی که خود را در مقام پیشوایی و امام مردم قرار می‏دهد، باید بیش از آن که به تعلیم دیگران بپردازد، به تعلیم خویش بپردازد و باید تأدیب کردن او به عملش پیش از تأدیب کردن به زبانش باشد. کسی که معلّم و ادب کننده خویشتن است، به احترام، سزاوارتر است از کسی که معلّم و مربّی مردم است.»

بر این اساس هر کس که می‏خواهد عالم دین و پیشوا و مقتدای مردم باشد، باید ابتدا خودش را اصلاح و تهذیب کند و به وسیله عمل، مردم رابه سوی دین دعوت نمایند. او باید پیشوایان معصوم را الگوی عملی خود قرار دهد، چنانکه عالم ربانی شیخ حسین بحرانی می‏نویسد:

«با دقت در طریقه اهل بیت علیهم‏السلام و تتبّع در آثارشان، در می‏یابیم که آن بزرگواران، تنها با اخلاق کریمه خویش مردم را هدایت نموده و مجذوب دین ساخته‏اند و پیروان خود را نیز به همین امر دعوت کرده و فرموده‏اند: «مردم را با غیر زبان‏های خود بخوانید»؛ یعنی، با اخلاق خوب و رفتار نیکوی خود، برای آن‏ها الگو و نمونه باشید.(2)

مبلّغان وارسته و فرزانه، با داشتن اخلاق و رفتار نیک و الهی، می‏توانند آثار و برکات بی‏کرانی در جامعه داشته باشند وبا نفس معنوی و اخلاق پسندیده خود در مردم یک شهر، روستا، محلّه و... تأثیر بگذارند.

«مبلّغان وارسته»، از قید نام و شهرت و نان رسته‏اند و دل در سودای عشق دوست نهاده‏اند تا بلکه بر تعداد عاشقان و دلدادگان دوست بیفزایند و از این رو برترین و با فضیلت‏ترین انسان‏ها به شمار می‏روند. عالم بیدار دل سید جعفر کشفی رحمه‏الله درباره فضیلت مبلّغان و اهمیت کار آنان می‏نویسد:

«فضیلت و مرتبه دو طایفه از مبلّغان (مبلّغانی که اصلاً طمع در کسی ندارند و اجری از کسی نمی‏خواهند و در مرتبه خلافت خدای، وراثت انبیا و ائمه، ثابت و مستقیم‏اند) از حدّ گذشته و در تلو مرتبه پیغمبران و بالاتر از مرتبه مفتی می‏باشد، چون که وعظ نمودن آخر مرتبه و آخر کمال فتوا دادن و تعلیم نمودن است. و حقّ این طایفه بر مردمان شدیدتر است از حق مفتیان و این دو طایفه چون که ارشاد و عمل موعظه ایشان از دل و از روی اخلاص و بدون غرض می‏باشد، به مضمون «اِلاّ مَنْ اَتَی اللّه‏َ بِقَلْبٍ سَلیمٍ»(3) دل ایشان مقرون به اخلاص و سالم از طمع، ریا، شک و شرک می‏باشد و لهذا کلام و موعظه ایشان تأثیر می‏کند و به دل می‏رسد و بندگان به آن منتفع می‏گردند و عمل خلافت ایشان مرخداوند و انبیا، مثمر ثمر می‏گردد و لیکن تأثیر کلام و موعظه آن یکی که عالم به ظاهر و باطن هر دو می‏باشد، به مراتب سریع‏تر و شدیدتر می‏باشد، چون که کلام و موعظه از عالمِ بالاتر از دل و از عالم مشاهده و عیان ـ که عالم روح می‏باشد ـ صدور می‏یابد و سر تا پای او همگی وعظ و کلام شده است.(4)

از این جاست که وقتی حواریّین از حضرت عیسی علیه‏السلام پرسیدند که مجالست با که بنمائیم؟ آن حضرت فرمودند: «مَنْ یُذَکِّرُکُمُ اللّه‏َ رُؤْیَتُهُ وَیَزیدُ فی عِلْمِکُمْ مَنْطِقُهُ وَیُرَغِّبُکُمْ فِی الاْآخِرَةِ عَمَلُهُ(5)؛ با کسی [مجالست کنید [که دیدن او شما را به یاد خداوند بیندازد و نطق و کلام او بر علم شما بیفزاید و عمل او شما را در مورد آخرت ترغیب کند.»

اصولاً بدون تزکیه و تهذیب نفس، تبلیغ و ارشاد دیگران معنا و مفهومی ندارد و دست زدن به این کار شریف، اقدامی سخت و پرخطر می‏نماید.

نفس خود ناکرده تسخیر ای فلان چون کنی تسخیر نفس دیگران

نفس را اوّل برو در بند کن پس بـــرو آهنگ وعــــظ و پند کن

منبری بگذار بهر خود نخست وانگهی برجه به منبر تند و چست

تا تو را سوزی نباشد در جگر دم مزن کاندر دَمَت نبود اثر

امام راحل رحمه‏الله درباره اهمیت تزکیه و تهذیب نفس قبل از اصلاح و ارشاد دیگران می‏فرماید: «باید دانست که مشکل‏ترین امور و سخت‏ترین چیزها دینداری است در لباس اهل علم و زهد و تقوا و حفظ قلب نمودن است در این طریقه و از این جهت است که اگر کسی در این طبقه به وظایف خود عمل کند و با اخلاص نیّت وارد این مرحله شود و گلیم خود را از آب بیرون کشد و پس از اصلاح خود، به اصلاح دیگران پردازد و نگه داری از ایتام آل رسول نماید؛ چنین شخصی از زمره مقرّبین و سابقین به شمار آید.(6)

پس این تزکیه و تهذیب و خودسازی، باید از همان اوان تحصیل و در مراکز علمی صورت گیرد و پایه‏های اخلاقی مبلّغان از همان‏جا مستحکم شود. مرجع فقید شیعه آیت اللّه‏ العظمی بروجردی نیز بر این باور بود که: «اولین برنامه‏ای که برای فراگیران علوم دینی ضرورت دارد، پالایش درون، تطهیر روان و تهذیب نفس می‏باشد، زیرا تمامی فضایل بر این محور می‏گردند و تا آلودگی‏ها از قلب پاک نشوند، تحصیل علم و رسیدن به مقامات بالای علمی انسان را نجات نخواهد داد. کسی که می‏خواهد جامعه را اصلاح کند، باید در مرکز علمی، خود را مهذّب نماید.(7)

امید آن که همه ما که در ـ دانشگاه اهل بیت علیهم‏السلام علم‏آموزی می‏کنیم ـ از مکتب دین و اخلاق و معرفت آن بزرگان نیز دلدادگی و پارسایی آموزیم و بدانیم که برتری و شرافت در دنیا و آخرت مربوط به پرهیزگاران و نیکوکاران است، نه عالمان بی‏عمل.

«اهل علم با سایر مردم تفاوت ندارند، بلکه مسؤولیت سنگین‏تری را بر عهده دارند. اگر از مردم تزکیه و تهذیب نفس و عمل صالح خواسته شده، از ما نیز همین امر را خواسته‏اند. اگر گنه‏کاری و اخلاق زشت، اسباب هلاکت و شقاوت اخروی است، علما و غیر علما در این جهت فرقی ندارند.

اگر گفته می‏شود که ایمان و عمل صالح، تنها وسیله سعادت و کمال و نیل به مقام قرب الهی است، در مورد علما نیز همین امر ضرورت دارد. چنان که بعضی مردم به بهشت می‏روند و بعضی به جهنم، بعض علما هم در دوزخ معذّب خواهند شد. بنابراین اگر ما انتظار داشته باشیم که بدون تزکیه و تهذیب نفس و بدون پرورش اخلاق نیک و بدون عمل صالح، به مقام قرب الهی و درجات عالیه بهشت نائل گردیم، سخت اشتباه می‏کنیم و مغرور هستیم. علم تنها نمی‏تواند ما را از عذاب دوزخ نجات دهد و به قرب خدا نائل گرداند؛ بلکه عمل لازم دارد... پس باید به این نکته توجّه داشته باشیم که ممکن است در اثر درس‏ها، سخنرانی‏ها و نوشته‏ها، منبرها، مداحی‏ها و مرثیه خوانی‏های ما،صدها و هزارها نفر هدایت یابند و به سعادت و کمال نائل گردند، لیکن سعادت و کمال آنان، مستلزم نجات و رستگاری ما نخواهد بود. ما به آن‏ها گفته‏ایم و عمل کرده‏اند تا به سعادت و کمال رسیده‏اند، اگر خودمان اهل عمل نباشیم، ارشاد و هدایت آن‏ها برایمان سودی نخواهد داشت(8)!!»

برخیز تا به عهد امانت وفا کنیم تقصیرهای رفته به خدمت قضا کنیم

بی‏مغز بود سر که نهادیم پیش خلق دیگر فروتنی به در کبریا کنیم

کمترین و ضروری‏ترین خواسته بزرگان دین از ما، عمل به گفته‏ها و سخنان خود ما است، یعنی ما حداقل در آنچه که به دیگران می‏گوییم، عامل باشیم و نمونه کوچکی از مطلوب و مقصود مورد اشاره در سخنرانی‏ها، وعظ‏ها و نصیحت‏های خود باشیم.

اگر خود فراتر و برتر از گفتارها و تبلیغ‏ها باشیم و به تقصیرها و کاستی‏های خود بینا شویم و با توبه و انابه، در صدد پاکسازی دل و جان برآئیم، در این صورت حتّی نیازی به گفتن و صحبت کردن نداریم؛ بلکه عمل و رفتار ما خود «تبلیغ واقعی» دین خدا و معارف اهل بیت علیهم‏السلام خواهد بود.

در این‏جا به چند نکته درباره «مبلّغان وارسته» اشاره می‏شود.

1 ـ مبلّغان وارسته و بایسته‏ها

عارفان و دانشمندان اخلاق و ادب، سفارش‏ها و رهنمودهای گران مایه و آگاهی بخشی در زمینه اخلاق و رفتار مبلّغان و دانشمندان دینی دارند و خود نیز بهترین نمونه و الگوی این خواسته‏ها و رهنمودها بودند.

یکم. نخستین سفارش و دستورالعمل اخلاقی و عرفانی به مبلّغان و واعظان، اصلاح نفس و تصفیه درون از ناپاکی‏ها و نقص‏ها و مواظبت بر دوری از گناهان و محرّمات است.

عارف کامل بهاری همدانی رحمه‏الله در این زمینه می‏فرماید:«ابتدا بر خود مبلّغ و دانشمند واجب است که از اصلاح نفس خود آغاز کند و بر انجام طاعات وترک محرّمات مواظبت کند.»(9)

همو می‏فرماید: «فرقه‏ای از [واعظان] هستند که تهذیب اخلاق کرده و تصفیه نفس از لوث کدورات نموده و نفس را از شواغل و علائق دنیویه استخلاص فرموده و طمع خود را از خلق به سوی حقّ گردانیده‏اند... .»(10)

دوم. مبلّغان سعی کنند، جمیع مکارم و فضایل اخلاقی را در خود جمع کنند و از دنیاپرستی و مال دوستی گریزان باشند. عالم ربانی سید جعفر کشفی می‏نویسد: «عالمان و مبلّغان، منزّه باشند و تواضع، فروتنی، شکسته نفسی، حلم و بردباری در تعلیم و فتوا دادن به مردمان را شیوه و شعار خود سازند و زهد در دنیا و اعراض از زخارف و امتعه و لذّات فانیه آن را بنمایند و یأس از نفس و ریا و خلق‏پرستی را التزام نمایند و طریقه اخلاص و توکّل و رغبت در آخرت و تهّیؤ بر مردن قبل از آمدن مرگ را،زاد و توشه خود نمایند.(11)

سوم. جهاد اکبر و مبارزه بی‏امان با خواهش‏های نفسانی و هواهای درون، از صفات بایسته مبلّغان است که در هیچ حال نباید ترک شود. عارف بنام ملکی تبریزی رحمه‏الله در این زمینه می‏نویسد: «از کارهای مهم برای اهل علم، امامت جماعت و وعظ است... اگر عالم، قوی و مجاهد بوده و از کسانی باشد که مدتی با نفس خود جهاد کرده و در طول جهاد، راه‏های پنهان نفوذ شیطان و پوشش‏های هوای نفس را پیدا کرده، نباید امامت جماعت و وعظ را به کلی رها کند، زیرا این دو مورد اهتمام شرع است.(12)

چهارم. از خصال و ویژگی‏های دیگر مبلّغان و دانشمندان در نظر عارف ربانی مرحوم بهاری همدانی رحمه‏الله فروتنی، داشتن خوف و خشیت از خدا و خشوع و خضوع دائمی است:

«باید شکسته و حزین و ساکت و سرپایین باشد و آثار خوف و خشیت و خضوع و خشوع در وی نمایان باشد که هر که او را ببیند، متذکّر به الوهیت گردد. سیمای او دلالت بر علم کند... جهم چنینج باید اهتمام او به علم باطن و مراقبه قلب و شناختن طریق سلوک اخروی پیش از همه کارجهاج باشد.(13)

پنجم. تخلّق و زینت یافتن به اخلاق و مکارم برجسته و فضایل انسانی، از دیگر صفات و ویژگی‏های «مبلّغان وارسته» است. شارح رساله سیر و سلوک، آیت اللّه‏ مدرس هاشمی ضمن اشاره به این مهم، می‏گوید:

«همه افراد ـ به خصوص علما و طلاب و مدرسینِ محترم و کسانی که در لباس روحانیت هستند ـ لازم است خود را متخلّق به فضایل اخلاقی کنند و با کوشش و مجاهدت، خود را از رذایل اخلاقی، تخلیه کنند تا گفتارشان در دیگران مؤثّر افتد؛ چه آن که موعظه اگر از دل بر آید، بر دل نشیند.

امام باقر علیه‏السلام می‏فرماید: «اِنَّ المَوْعِظَةَ اِذا خَرَجَتْ عَنِ الْقَلْبِ دَخَلَتْ فِی الْقَلْبِ وَاِذا خَرَجَتْ عَنْ مُجَرَّدِ اللِّسانِ، لَنْ تَتَجاوَزِ الاْآذانَ؛ موعظه اگر از دل خارج شود، در دل می‏نشیند و اگر صرف لقلقه زبان باشد، از گوش‏ها، تجاوز نمی‏کند.(14)

ششم. یکی دیگر از صفات و ویژگی‏های اخلاقی و عرفانی ناصحان و واعظان، داشتن سوز و گداز در مجالس سخنرانی است. در این‏باره دانشمند گران‏پایه مرحوم محدّث نوری رحمه‏الله می‏نویسد:

«سزاوار است که ارباب دانش و بینش، مجالس مصائب حضرت ابی عبداللّه‏ علیه‏السلام را... به دست دیندار دلسوزی دهند که در مجالس، اهل تقوا و دیانت و غیرت و عصبیت، بخوانند و بسوزند و بگریند و از خدای تعالی تعجیل فرج و ظهور سلطان ناشر عدل و امان و باسط فضل و احسان و... را بخواهند.(15)

هفتم. الگو برداری از عارفان و حکیمان و رعایت شؤون علم و حکمت، از صفات برجسته مبلّغان و عالمان دین است. آنان هم خود کسب نور و صفا می‏کنند و هم به دیگران گرمی و صفا می‏بخشند. علامه راغب اصفهانی در این رابطه می‏گوید:

«بر واعظ لازم است که تناسبی با حکما داشته باشد تا بتواند از آن‏ها استفاده کند... و مناسبتی هم با مستمعین خود داشته باشد تا آنان بتوانند از او بهره گیرند... مانند پیامبر که خداوند او را از بشر انتخاب کرد و قدرت ملائکه را به او داد تا بتواند احکام الهی را از ملائکه بگیرد و به مردم برساند... .

سزاوار است که واعظ خود موعظه پذیرد و سپس دیگران را موعظه کند...، بلکه مانند خورشید باشد که به ماه نور می‏دهد و خودش بیش از آنچه به ماه می‏دهد نور دارد و مانند آتش باشد که آهن را داغ و سرخ می‏کند و خودش داغی بیشتری دارد. نیز بر او لازم است که اعمالش برخلاف گفتارش و حالاتش تکذیب کننده زبانش نباشد... .»(16)

2 ـ آفات و کاستی‏ها

کسی که اهل وعظ و تبلیغ است، سعی می‏کند که از آفت‏های این راه دوری جوید و کاستی‏ها و معایب را برطرف سازد و اخلاق و رفتار خود را زینت دهد. در این صورت می‏تواند به هدایت و ارشاد دیگران مشغول شود.

امام عارفان حضرت صادق علیه‏السلام می‏فرماید:

«لا یَصْلَحُ لِمَوْعِظَةِ الْخَلْقِ اِلاّ مَنْ جاوَزَ هذِهِ الآفاتِ بِصِدْقِهِ واَشْرَفَ عَلی عُیُوبِ الْکَلامِ وَعَرَفَ الصَّحیحَ مِنَ السَّقیمِ وَعِلَلَ الْخَواطِرِ وَفِتَنَ النَّفْسِ وَالْهَوی؛(17)

آن کسی شایستگی موعظه خلق را دارد که با صداقت از این آفت‏ها گذشته باشد و بر عیوب سخن گفتن واقف باشد و درست را از نادرست تشخیص دهد و به بیماری‏های دل‏ها و فتنه‏ها و هوای نفس آشنایی داشته باشد.»

امام علیه‏السلام درباره این آفات و کاستی‏ها می‏فرماید:

«آفَةُ العُلَماءِ عَشَرَةُ اَشْیاءَ: اَلطَّمَعُ وَالْبُخْلُ وَالرِّیاءُ وَالْعَصَبِیَّةُ وَحُبُّ الْمَدْحِ وَالْخَوْضُ فیما لَمْ یَصِلُوا اِلی حَقیقَتِهِ وَالتَّکَلُّفُ فی تَزیینِ الْکَلامِ بِزَوائِدِ الاَْلْفاظِ وَقِلَّةُ الْحَیاءِ مِنَ اللّه‏ِ وَالاِْفْتِخارُ وَتَرْکُ الْعَمَلِ بِما عَلِموُا(18)؛

آفات اهل علم ده چیز است: طمع و بخل و ریا و تعصّب در رأی و علاقه به ستایش و فرورفتن در چیزی که به حقیقت آن نمی‏رسند و به سختی انداختن خود برای زینت بخشیدن به سخن با الفاظ زیاد و کم شرمی از خدا و فخرفروشی و عمل نکردن به آنچه که می‏دانند.»

امام راحل رحمه‏الله نیز می‏فرماید: «اگر شما درس بخوانید، ممکن است عالم شوید؛ ولی باید بدانید که میان مهذّب و عالم خیلی فاصله است... مواظب باشید مبادا پنجاه سال با کدّ یمین و عرق جبین در حوزه‏ها، جهنّم کسب نمایید؛ به فکر باشید. در زمینه تهذیب و تزکیه نفس و اصلاح اخلاق برنامه تنظیم کنید. خدا نکند انسان بیش از آن که خود را بسازد، جامعه به او روی آورد و در میان مردم نفوذ پیدا کند؛ خود را می‏بازد. تا ریش سفید نشده، کاری بکنید.

از آن جایی که مبلّغان و واعظان، در هدایت و راهنمایی بشر، از پیامبران و امامان پیروی می‏کنند و برجایگاه رفیع ارشاد و هدایت تکیه زده‏اند، باید خود را از آفات و کاستی‏های این راه در امان دارند و از رذایل و خصلت‏های ناپسند اخلاقی دوری جویند.

عالم ربّانی سید جعفر کشفی رحمه‏الله در این رابطه می‏نویسد:

«باری مرتبه ایشان (واعظان و ارشاد کنندگان)، بعد از مرتبه پیغمبران وامامان است و بالاتر از آن مرتبه‏ای نمی‏باشد و خلیفه اعظم و اقدم خداوند می‏باشند در نشر نمودن و تعلیم کردن علم به بندگان و باید که قدر این مرتبه را بدانند و خود را از آفات محفوظ دارند و آفات این مرتبه، کبر، نخوت، تندخویی، حبّ دنیا، حبّ جاه و ریاست، حبّ خوراک، حبّ خواب، حبّ راحت، حبّ زنان، حرص مال و جمع مال، حسد، اتّباع هوا و طمع در خلق است و باید که از همه این‏ها اجتناب نمایند و منزّه باشند.

منبع مبلغان » شماره 36 نوشته رحیم کارگر تنظیم برای تبیان حسن رضایی *(dj:

1 ـ بحار الانوار، ج2، ص56؛ نهج البلاغه، قصارالکلم، ش73.

مبلغان » شماره 36 (صفحه 55)

2ـ سلوک عرفانی، ص18.

3 ـ شعراء/89.

4 ـ میزان الملوک و الطوائف، ص174.

5ـ بحار الانوار، ج71، ص189.

6ـ چهل حدیث، ص322.

7ـ ناصح صالح، ص217.

8خودسازی (تزکیه و تهذیب نفس)، آیت اللّه‏ امینی، ص275 و 281.

9 ـ تذکرة المتقین، ص129 و 104.

10ـ همان.

11 ـ میزان الملوک و الطوائف، ص157.

12 ـ المراقبات، ص281.

13 ـ تذکرة المتقین، ص96.

14 ـ شرح رساله سیر و سلوک، ص53 و 54.

15 ـ لؤلؤ و مرجان، ص206.

16 ـ بر کرانه سعادت، ص138 و 139.

17ـ مصباح الشریعه، ص192.

18ـ همان، ص190.

برچسب ها :
سیمای پرهیزکاران در قرآن عظیم
خداوند کریم در آیه 135 سوره آل عمران به این نکته اشاره می‌فرماید که بهشتی به گستردگی آسمان‌ها و زمین برای پرهیزکاران آفریده است . و در آیات بعد ایشان را توصیف می‌نماید:

الَّذِینَ یُنفِقُونَ فِی السَّرَّاء وَالضَّرَّاء وَالْکَاظِمِینَ الْغَیْظَ وَالْعَافِینَ عَنِ النَّاسِ وَاللهُ یُحِبُّ الْمُحْسِنِینَ * - پرهیزکاران - کسانی هستند که در توانگری و تنگدستی انفاق می‌کنند و خشم خویش فرو می‌خورند و از خطای مردم در می‌گذرند. خداوند نیکوکاران را دوست دارد.

وَالَّذِینَ إِذَا فَعَلُواْ فَاحِشَةً أَوْ ظَلَمُواْ أَنْفُسَهُمْ ذَکَرُواْ اللهَ فَاسْتَغْفَرُواْ لِذُنُوبِهِمْ وَ مَن یَغْفِرُ الذُّنُوبَ إِلاَّ اللهُ وَ لَمْ یُصِرُّواْ عَلَى مَا فَعَلُواْ وَ هُمْ یَعْلَمُونَ * و آن کسانی که وقتی مرتکب کاری زشت شوند یا به خود ستمی کنند، خدا را، یاد می‌کنند و برای گناهان خویش آمرزش می‌خواهند و کیست جز خدا که گناهان را بیامرزد؟ و چون به زشتی گناه آگاهند در آنچه می‌کردند پای نفشرند .

أُوْلَـئِکَ جَزَآؤُهُم مَّغْفِرَةٌ مِّن رَّبِّهِمْ وَ جَنَّاتٌ تَجْرِی مِن تَحْتِهَا الأَنْهَارُ خَالِدِینَ فِیهَا وَ نِعْمَ أَجْرُ الْعَامِلِینَ * پاداش اینان آمرزش پروردگارشان است و نیز بهشت‌هایی که در آن نهرها جاری است در آنجا جاویدانند و چه نیکو است پاداش نیکوکاران . (آل عمران، 136،135،134)

امام باقر علیه السلام نقل شده که فرمود: اصرار بر گناه این است که انسان گناهى کند و به دنبال آن استغفار ننماید و در فکر توبه نباشد .

خداوند در آیات فوق پرهیزکاران را معرفى نموده و پنج صفت از اوصاف عالى و انسانى براى آنها ذکر نموده است :

1- آنها در همه حال انفاق مى‌کنند چه موقعى که در راحتى و وسعتند و چه زمانى که در پریشانى و محرومیتند. آنها با این عمل ثابت مى‌کنند که روح کمک به دیگران و نیکوکارى در جان آنها نفوذ کرده است و به همین دلیل تحت هر شرائطى اقدام به این کار مى‌کنند. روشن است که انفاق در حال وسعت به تنهائى نشانه نفوذ کامل صفت عالى سخاوت در اعماق روح انسان نیست، اما آنها که در همه حال اقدام به کمک و بخشش مى‌کنند نشان مى‌دهند که این صفت در آنها ریشه‌دار است .

در این جا این سوال مطرح می‌شود که انسان تنگدست چگونه مى‌تواند انفاق کند؟ پاسخ این است: که اولا افراد تنگدست نیز به مقدار توانائى مى‌توانند در راه کمک به دیگران انفاق کنند، و ثانیا انفاق منحصر به مال و ثروت نیست بلکه هر گونه موهبت خدادادى را شامل مى‌شود خواه مال و ثروت باشد یا علم و دانش یا مواهب دیگر، و به این ترتیب خداوند مى‌خواهد روح گذشت و فداکارى و سخاوت را حتى در نفوس مستمندان جاى دهد تا از رذائل اخلاقى فراوانى که از "بخل" سرچشمه مى‌گیرد بر کنار بمانند.

فراموشی خدا نتیجه سهل‌انگارى و وسوسه‌هاى شیطانى است و تنها کسانى گرفتار آن مى‌شوند که خود را در برابر او تسلیم کنند، و به اصطلاح با وسواس خناس همکارى نزدیک نمایند! ولى انسان‌های بیدار و با ایمان، کاملا مراقبند که هرگاه خطائى از آنها سر زد در نخستین فرصت آثار آن را با آب توبه و استغفار از دل و جان خود بشویند و دریچه‌هاى قلب خود را به روى شیطان و لشکر او ببندند که آنها از درهاى بسته قلب وارد نمى‌شوند.

2- دومین صفت ذکر شده برای پرهیزکاران این است که آنها بر خشم خود مسلط هستند .

"کظم" در لغت به معنى بستن سر مَشکى است که از آب پر شده باشد، و به طور کنایه در مورد کسانى که از خشم و غضب پر مى‌شوند و از اِعمال آن خوددارى مى‌نمایند به کار مى‌رود.

"غیظ" به معنى شدت غضب و حالت برافروختگى و هیجان فوق العاده روحى است، که بعد از مشاهده ناملایمات به انسان دست مى‌دهد.

حالت خشم و غضب از خطرناک‌ترین حالات است و اگر مهار نشود، در شکل یک نوع جنون و دیوانگى و از دست دادن هر نوع کنترل اعصاب خودنمائى مى‌کند، و بسیارى از جنایات و تصمیم‌هاى خطرناکى که انسان یک عمر باید کفاره و جریمه آن را بپردازد در چنین حالى انجام مى‌شود، و لذا در آیه فوق دومین صفت برجسته پرهیزکاران را فرو بردن خشم معرفى کرده است .

پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله فرمود: کسی که خشم خود را فرو ببرد با این که قدرت بر اعمال آن دارد؛ خداوند دل او را از آرامش و ایمان پر مى‌کند.

پس فرو بردن خشم اثر فوق العاده‌اى در تکامل معنوى انسان و تقویت روح ایمان دارد.

3- سومین صفت پرهیزکاران اینست که از خطاى مردم مى‌گذرند. فرو بردن خشم بسیار خوب است اما به تنهائى کافى نیست زیرا ممکن است کینه و عداوت را از قلب انسان ریشه کن نکند، در این حال براى پایان دادن به حالت عداوت باید "کظم غیظ" توام با "عفو و بخشش" گردد، لذا خداوند به دنبال صفت عالى خویشتندارى و فرو بردن خشم، مساله عفو و گذشت را بیان نموده است.

4- صفت بارز دیگر پرهیزکاران نیکوکاری آنان می‌باشد. در اینجا اشاره به مرحله‌اى عالی‌تر از عفو شده که همچون یک سلسله مراتب تکاملى پشت سر هم قرار گرفته‌اند و آن این است که انسان نه تنها باید خشم خود را فرو برد و با عفو و گذشت کینه را از دل خود بشوید بلکه با نیکى کردن در برابر بدى (آنجا که شایسته است) ریشه دشمنى را در دل طرف نیز بسوزاند و قلب او را نسبت به خویش مهربان گرداند به طورى که در آینده چنان صحنه‌اى تکرار نشود، به طور خلاصه نخست دستور به خویشتن‌دارى در برابر خشم، و پس از آن دستور به شستن قلب خود، و سپس دستور به شستن قلب طرف مى‌دهد.

"کظم" در لغت به معنى بستن سر مَشکى است که از آب پر شده باشد، و به طور کنایه در مورد کسانى که از خشم و غضب پر مى‌شوند و از اِعمال آن خوددارى مى‌نمایند به کار مى‌رود.

در حدیثى که در کتب شیعه و اهل تسنن در ذیل آیه فوق نقل شده چنین مى‌خوانیم که یکى از کنیزان امام سجاد علیه السلام به هنگامى که آب روى دست امام مى‌ریخت، ظرف آب از دستش افتاد و بدن امام را مجروح ساخت، امام از روى خشم سر بلند کرد کنیز بلافاصله گفت خداوند در قرآن مى‌فرماید: "و الکاظمین الغیظ". امام فرمود: خشم خود را فرو بردم، عرض کرد: "والعافین عن الناس" فرمود: تو را بخشیدم خدا تو را ببخشد، او مجددا گفت: "والله یحب المحسنین" امام فرمود: تو را در راه خدا آزاد کردم .

این حدیث شاهد زنده‌اى است بر این که سه مرحله مزبور هر کدام مرحله‌اى عالی‌تر از مرحله قبل است .

خداوند در آیه 135 اشاره به یکى دیگر از صفات پرهیزکاران کرده، مى‌فرماید: پرهیزکاران هنگامى که مرتکب عمل زشتى شوند یا به خود ستم کنند خیلی سریع به یاد خدا مى‌افتند و براى گناهان خود آمرزش مى‌طلبند و هیچگاه اصرار بر گناه نمى‌‌ورزند .

"فاحشة" از ماده فحش و فحشاء به معنى هر عمل بسیار زشت است و انحصار به اعمال منافى عفت ندارد زیرا در اصل به معنى "تجاوز از حد" است که هر گناهى را شامل مى‌شود.

در این آیه اینگونه به نظر می‌رسد که انسان تا به یاد خدا است مرتکب گناه نمى‌شود آنگاه مرتکب گناه مى‌شود که به کلى خدا را فراموش کند و غفلت تمام وجود او را فرا گیرد، اما این فراموشکارى و غفلت در افراد پرهیزکار طولانی نیست و سریع به یاد خدا مى‌افتند و گذشته را جبران مى‌کنند، آنها احساس مى‌کنند که هیچ پناهگاهى جز خدا ندارند و تنها باید آمرزش گناهان خویش را از او بخواهند؛ چرا که هیچ کس جز خدا توان بخشش گناهان را ندارد.

باید توجه داشت که در این آیه علاوه بر عنوان فاحشه، ظلم بر خویشتن نیز ذکر شده و فرق میان این دو ممکن است این باشد که فاحشه اشاره به گناهان کبیره است و ظلم بر خویشتن؛ اشاره به گناهان صغیره است .

در پایان آیه براى تاکید مى‌فرماید که پرهیزکاران هرگز با علم و آگاهى بر گناه خویش اصرار نمى‌ورزند و تکرار گناه نمى‌کنند .
انسان تا به یاد خدا است مرتکب گناه نمى‌شود آنگاه مرتکب گناه مى‌شود که به کلى خدا را فراموش کند و غفلت تمام وجود او را فرا گیرد، اما این فراموشکارى و غفلت در افراد پرهیزکار طولانی نیست و سریع به یاد خدا مى‌افتند و گذشته را جبران مى‌کنند، آنها احساس مى‌کنند که هیچ پناهگاهى جز خدا ندارند و تنها باید آمرزش گناهان خویش را از او بخواهند؛ چرا که هیچ کس جز خدا توان بخشش گناهان را ندارد.

در ذیل این آیه از امام باقر علیه السلام نقل شده که فرمود: " الاصرار ان یذنب الذنب فلا یستغفر الله ولا یحدث نفسه بتوبة فذلک الاصرار؛ اصرار بر گناه این است که انسان گناهى کند و به دنبال آن استغفار ننماید و در فکر توبه نباشد .

امام صادق علیه السلام در تفسیر این آیه فرمودند: "هنگامى که آیه فوق نازل شد و گناهکاران توبه‌کار را به آمرزش الهى نوید داد ابلیس سخت ناراحت شد، و تمام یاران خود را با صداى بلند به تشکیل انجمنى دعوت کرد آنها از وى علت این دعوت را پرسیدند، او از نزول این آیه اظهار نگرانى کرد، یکى از یاران او گفت : من با دعوت انسان‌ها به این گناه و آن گناه تاثیر این آیه را خنثى مى‌کنم، ابلیس پیشنهاد او را نپذیرفت، دیگرى نیز پیشنهادى شبیه آن کرد که آن هم پذیرفته نشد، در این میان شیطانى کهنه‌کار به نام "وسواس خناس" گفت: من مشکل را حل مى‌کنم! ابلیس پرسید: از چه راه؟ گفت: فرزندان آدم را با وعده‌ها و آرزوها آلوده به گناه مى‌کنم، و هنگامى که مرتکب گناهى شدند یاد خدا و بازگشت به سوى او را از خاطر آنها مى‌برم، ابلیس گفت راه، همین است، و این ماموریت را تا پایان دنیا بر عهده او نهاد."(1)

روشن است که فراموشی خدا نتیجه سهل‌انگارى و وسوسه‌هاى شیطانى است و تنها کسانى گرفتار آن مى‌شوند که خود را در برابر او تسلیم کنند، و به اصطلاح با وسواس خناس همکارى نزدیک نمایند! ولى انسان‌های بیدار و با ایمان، کاملا مراقبند که هرگاه خطائى از آنها سر زد در نخستین فرصت آثار آن را با آب توبه و استغفار از دل و جان خود بشویند و دریچه‌هاى قلب خود را به روى شیطان و لشکر او ببندند که آنها از درهاى بسته قلب وارد نمى‌شوند.

خداوند در آیه آخر پاداش پرهیزکارانى که صفات آنها در دو آیه گذشته آمده توضیح داده است که آمرزش پروردگار و بهشتى که نهرها از زیر درختان آن جارى است نصیب آنان می‌شود، بهشتی که در آن به طور جاودان سکنی می‌گزینند. و این پاداش نیکی است برای کسانی که اهل عمل هستند. نه افراد واداده و تنبل که همیشه از تعهدات و مسئولیت‌هاى خویش مى‌گریزند.

 

پی‌نوشت:

کتاب امالی شیخ صدوق، ص 376، ح 5 .

برگرفته از تفسیر المیزان و نمونه

برچسب ها :
درباره وبلاگ
آمار وبلاگ
تعداد بازدید : 650115
تعداد نوشته ها : 253
تعداد نظرات : 11
پخش زنده
X