سخن ما
قال الامام علىّ بن ابى طالب(علیه السلام): «الله الله فى الصّلوة فإنّها عمود دینکم»: «خدا را، خدا را درنظر گیرید در توجه به نماز، که پایدارى دینتان به نماز باشد». گر چه هر یک از احکام و فرائض دینى به جاى خود از اهمیت و ارزش خاصى برخوردار است، امّا در این میان بعد از معرفت الهى هیچ فریضهاى به والایى مرتبه نماز نرسد. چرا که این، تنها نماز است که معراج مؤمن و عامل تقرب انسان وارسته، به خدا شناخته شده و معیار پذیرش همه واجبات قرار گرفته است. به این جهت آخرین پیام سفیران الهى، سفارش به نماز، این استوانه استوار دین بوده، چنانچه پرسش نخستین روز رستاخیز هم از آن خواهد بود. آرى نماز، تنها محبوبِ دلدادگان به حضرت حق و روشنى دیده و چراغ راه پویندگان کوى دوست و محفل انس خلوت نشینان وادى عرفان است. آنان که زندگى را بىیاد او نخواهند و رستگارى خویش را با شهادت در محراب نماز بینند «فزت ورب الکعبة» و با تمام وجود در راه زنده داشتن نام و یاد خداى خویش و اقامه نماز و راز و نیاز با او کوشند و سرانجام خود فدایى راه نماز شوند «اشهد انّک قد اقمت الصلوة» این همه، جایگاه ویژه و عظمت فوق العاده این فرضیه الهى را روشن مىسازد و همگان را به تعظیم این عالىترین نمونه شعائر الهى وادار مىکند، که هم خود، اهل نماز و راز و نیاز باشند و هم در جهت اشاعه فرهنگ نورانى نماز در جامعه تلاشى پیگیر نمایند، (الذین إن مکنّاهم فى الأرض اقاموا الصلوة)، تا به وظیفه دینى خود عمل نموده باشند و همواره مشمول رحمت بىپایان الهى قرار گیرند. و در این راستا فضلاى اهل قلم حوزه، رسالتى بس عظیم دارند که با تألیف و انتشار آثار ارزشمند دینى، فرهنگ نماز و انس با خداوند متعال را در جامعه دینى ترویج دهند و رایحه دلپذیر معنویت را به فضاى جان همگان بویژه نسل جوان برسانند. چنانچه تاکنون آثار فراوانى را در این رابطه منتشر نمودهاند که از آن جمله است اثر گرانقدر فاضل گرامى جناب حجة الاسلام والمسلمین آقاى مصطفى خلیلى، تحت عنوان «نقش نماز، در شخصیت جوانان». و ما خادمان فرهنگى آستانه مقدّسه مفتخریم که در آغازین روزهاى سالى که به نام اوّلین شهید محراب، «حضرت امام على بن ابى طالب(علیه السلام)» نامگذارى شده، با عنایات کریمه اهلبیت حضرت فاطمه معصومه(علیها السلام) و مساعدتهاى تولیت معظم حضرت آیة الله مسعودى و معاون امور ادارى، مالى ایشان جناب آقاى فقیه میرزایى موفق به چاپ و نشر این اثر گرانمایه شدیم; باشد که گامى در جهت ترویج فرهنگ دینى برداشته و از اقامه کنندگان نماز باشیم.
مقدّمه
حمد و سپاس خدایى را سزاست که شکر شاکرین و حمد حامدین و ذکر ذاکرین و سعى خالصین متوجه درگاه اوست. ستایش بیکران مرا و راست که در خلق خویش هیچ کاستى نگذاشت بل همه مخلوقات حتى پست ترین شان را به راستى بگذاشت. تسبیح لایتناهى بر آستان او که آدمى را در مسیر سعادت بر همه موجودات، ولایت و تاج خلافت در سیاره زمین بر او کرامت و خلعت «لقد کرّمنا» بر اندامش عنایت و بعد از تکوین، مصداق «فتبارک» بر قامتش مقالت فرمود.
حمد و آفرین بر ذات جهان آفرین که هستى را آمیخته با حکمت و تعالیم را براى بشر همراه با مصلحت و براى وصول به سربلندى و عزّت توأم ساخته است.
و درود بى پایان بر ختم پیامبران و فص رسولان و اهل بیت و پاکان که شریعت به دست ایشان پایان و حجت خدا به عصمت آنان تمام گردید.
درود بى منّت و سلام با عزت بر سالکان راه طریقت و شاهدان کوى حقیقت که سر در راه حفظ شریعت در کف اخلاص نهاده و نزد دوست تحفه بردند.
با حمد بى انتهى بر ذات ربوبى و درود بى منتهى بر شأن مصطفوى، مُصحف بى مقدار نماز را محمّد ساخته تا شاید از این فریضه الهى که بزرگترین و مهمترین فریضه در تمامى ادیان الهى تشریع شده، نفوس مستعده بهره گیرند.
بر همه جوانان معزّز و مکرّم، معرفت به این نکته لازم است که در دین مبین اسلام، نماز لبیک همه ذاکران، عمل آزادگان، طواف عارفان، میقات کعبه عاشقان، سعى وصفاى پاکدلان، پرواز بیدار دلان مقصد سالکان، داروى دلهاى مجروح، شفاى قلبهاى محزون و تسکین دلهاى مفتون است. نماز کمال عابدان و معراج عالمان، معبد عاشقان و گل خوشبوى بوستان قلب پاک جوانان است.
جوان چون واجد قلب پاک و فاقد و فارغ از هرگونه ارزشهاى ناپاک است مىتواند با نماز، پلّههاى کمال را طى کند و به قلّه جمال باریابد. با برپایى نماز به مقام سرورى و سیادت راه یابد و دعاى اللهم اجعلنى للمتقین اماماً (خدایا مرا پیشواى پرهیزکاران قرارده) را ورد کلام خود سازد.
چون که هیچ عملى مثل نماز بینى شیطان را به خاک مذلّت نمىساید و توجهات الهى را نصیب انسان نمىسازد و هیچ بندهاى جز از طریق نماز به مقام قرب نمىرسد. بسیار زیبا فرمودهاند آن رهبر فرزانه که: «مبتدىترین
انسانها رابطه خود را با خدا به وسیله نماز آغاز مىکنند. برجستهترین اولیاء خدا نیز بهشت خلوت اُنس خود با محبوب را در نماز مىجوید. این گنجینه ذکر و راز را هرگز پایانى نیست و هر که با آن بیشتر آشنا شود جلوه و درخشش بیشترى در آن مىیابد»(1).
پس بیائیم همّت نمائیم که با تمسک به نماز به مقام قرب، راه یابیم و جوانى خویش را با سیره مردان الهى گره زنیم تا شاید در جهان جاودانى در منزلگه صادقان و صالحان منزل گزینیم که طوبى لهم و حسن مآب.
براى جوانان عزیز باید مسلّم باشد که هر چه در بهار جوانى کاشتند در پائیز پیرى درو خواهند نمود و به سنین بعد از جوانى عبادت را موکول نمودن از وسوسههاى شیطانى است.
*
جوانا ره طاعت امروز گیر که فردا جوانى نیاید ز پیر
*
که فردا جوانى نیاید ز پیر
1. رجال «مامقانى»، «سفینة البحار» و «مفتاح السّعادة» و «شرح ابن ابى الحدید».
2. سوره انفال، آیه 65.
بر این اساس هر کس که میخواهد عالم دین و پیشوا و مقتدای مردم باشد، باید ابتدا خودش را اصلاح و تهذیب کند و به وسیله عمل، مردم رابه سوی دین دعوت نمایند. او باید پیشوایان معصوم را الگوی عملی خود قرار دهد، چنانکه عالم ربانی شیخ حسین بحرانی مینویسد:
«با دقت در طریقه اهل بیت علیهمالسلام و تتبّع در آثارشان، در مییابیم که آن بزرگواران، تنها با اخلاق کریمه خویش مردم را هدایت نموده و مجذوب دین ساختهاند و پیروان خود را نیز به همین امر دعوت کرده و فرمودهاند: «مردم را با غیر زبانهای خود بخوانید»؛ یعنی، با اخلاق خوب و رفتار نیکوی خود، برای آنها الگو و نمونه باشید.(2)
مبلّغان وارسته و فرزانه، با داشتن اخلاق و رفتار نیک و الهی، میتوانند آثار و برکات بیکرانی در جامعه داشته باشند وبا نفس معنوی و اخلاق پسندیده خود در مردم یک شهر، روستا، محلّه و... تأثیر بگذارند.
«مبلّغان وارسته»، از قید نام و شهرت و نان رستهاند و دل در سودای عشق دوست نهادهاند تا بلکه بر تعداد عاشقان و دلدادگان دوست بیفزایند و از این رو برترین و با فضیلتترین انسانها به شمار میروند. عالم بیدار دل سید جعفر کشفی رحمهالله درباره فضیلت مبلّغان و اهمیت کار آنان مینویسد:
«فضیلت و مرتبه دو طایفه از مبلّغان (مبلّغانی که اصلاً طمع در کسی ندارند و اجری از کسی نمیخواهند و در مرتبه خلافت خدای، وراثت انبیا و ائمه، ثابت و مستقیماند) از حدّ گذشته و در تلو مرتبه پیغمبران و بالاتر از مرتبه مفتی میباشد، چون که وعظ نمودن آخر مرتبه و آخر کمال فتوا دادن و تعلیم نمودن است. و حقّ این طایفه بر مردمان شدیدتر است از حق مفتیان و این دو طایفه چون که ارشاد و عمل موعظه ایشان از دل و از روی اخلاص و بدون غرض میباشد، به مضمون «اِلاّ مَنْ اَتَی اللّهَ بِقَلْبٍ سَلیمٍ»(3) دل ایشان مقرون به اخلاص و سالم از طمع، ریا، شک و شرک میباشد و لهذا کلام و موعظه ایشان تأثیر میکند و به دل میرسد و بندگان به آن منتفع میگردند و عمل خلافت ایشان مرخداوند و انبیا، مثمر ثمر میگردد و لیکن تأثیر کلام و موعظه آن یکی که عالم به ظاهر و باطن هر دو میباشد، به مراتب سریعتر و شدیدتر میباشد، چون که کلام و موعظه از عالمِ بالاتر از دل و از عالم مشاهده و عیان ـ که عالم روح میباشد ـ صدور مییابد و سر تا پای او همگی وعظ و کلام شده است.(4)
از این جاست که وقتی حواریّین از حضرت عیسی علیهالسلام پرسیدند که مجالست با که بنمائیم؟ آن حضرت فرمودند: «مَنْ یُذَکِّرُکُمُ اللّهَ رُؤْیَتُهُ وَیَزیدُ فی عِلْمِکُمْ مَنْطِقُهُ وَیُرَغِّبُکُمْ فِی الاْآخِرَةِ عَمَلُهُ(5)؛ با کسی [مجالست کنید [که دیدن او شما را به یاد خداوند بیندازد و نطق و کلام او بر علم شما بیفزاید و عمل او شما را در مورد آخرت ترغیب کند.»
اصولاً بدون تزکیه و تهذیب نفس، تبلیغ و ارشاد دیگران معنا و مفهومی ندارد و دست زدن به این کار شریف، اقدامی سخت و پرخطر مینماید.
نفس خود ناکرده تسخیر ای فلان چون کنی تسخیر نفس دیگران
نفس را اوّل برو در بند کن پس بـــرو آهنگ وعــــظ و پند کن
منبری بگذار بهر خود نخست وانگهی برجه به منبر تند و چست
تا تو را سوزی نباشد در جگر دم مزن کاندر دَمَت نبود اثر
امام راحل رحمهالله درباره اهمیت تزکیه و تهذیب نفس قبل از اصلاح و ارشاد دیگران میفرماید: «باید دانست که مشکلترین امور و سختترین چیزها دینداری است در لباس اهل علم و زهد و تقوا و حفظ قلب نمودن است در این طریقه و از این جهت است که اگر کسی در این طبقه به وظایف خود عمل کند و با اخلاص نیّت وارد این مرحله شود و گلیم خود را از آب بیرون کشد و پس از اصلاح خود، به اصلاح دیگران پردازد و نگه داری از ایتام آل رسول نماید؛ چنین شخصی از زمره مقرّبین و سابقین به شمار آید.(6)
پس این تزکیه و تهذیب و خودسازی، باید از همان اوان تحصیل و در مراکز علمی صورت گیرد و پایههای اخلاقی مبلّغان از همانجا مستحکم شود. مرجع فقید شیعه آیت اللّه العظمی بروجردی نیز بر این باور بود که: «اولین برنامهای که برای فراگیران علوم دینی ضرورت دارد، پالایش درون، تطهیر روان و تهذیب نفس میباشد، زیرا تمامی فضایل بر این محور میگردند و تا آلودگیها از قلب پاک نشوند، تحصیل علم و رسیدن به مقامات بالای علمی انسان را نجات نخواهد داد. کسی که میخواهد جامعه را اصلاح کند، باید در مرکز علمی، خود را مهذّب نماید.(7)
امید آن که همه ما که در ـ دانشگاه اهل بیت علیهمالسلام علمآموزی میکنیم ـ از مکتب دین و اخلاق و معرفت آن بزرگان نیز دلدادگی و پارسایی آموزیم و بدانیم که برتری و شرافت در دنیا و آخرت مربوط به پرهیزگاران و نیکوکاران است، نه عالمان بیعمل.
«اهل علم با سایر مردم تفاوت ندارند، بلکه مسؤولیت سنگینتری را بر عهده دارند. اگر از مردم تزکیه و تهذیب نفس و عمل صالح خواسته شده، از ما نیز همین امر را خواستهاند. اگر گنهکاری و اخلاق زشت، اسباب هلاکت و شقاوت اخروی است، علما و غیر علما در این جهت فرقی ندارند.
اگر گفته میشود که ایمان و عمل صالح، تنها وسیله سعادت و کمال و نیل به مقام قرب الهی است، در مورد علما نیز همین امر ضرورت دارد. چنان که بعضی مردم به بهشت میروند و بعضی به جهنم، بعض علما هم در دوزخ معذّب خواهند شد. بنابراین اگر ما انتظار داشته باشیم که بدون تزکیه و تهذیب نفس و بدون پرورش اخلاق نیک و بدون عمل صالح، به مقام قرب الهی و درجات عالیه بهشت نائل گردیم، سخت اشتباه میکنیم و مغرور هستیم. علم تنها نمیتواند ما را از عذاب دوزخ نجات دهد و به قرب خدا نائل گرداند؛ بلکه عمل لازم دارد... پس باید به این نکته توجّه داشته باشیم که ممکن است در اثر درسها، سخنرانیها و نوشتهها، منبرها، مداحیها و مرثیه خوانیهای ما،صدها و هزارها نفر هدایت یابند و به سعادت و کمال نائل گردند، لیکن سعادت و کمال آنان، مستلزم نجات و رستگاری ما نخواهد بود. ما به آنها گفتهایم و عمل کردهاند تا به سعادت و کمال رسیدهاند، اگر خودمان اهل عمل نباشیم، ارشاد و هدایت آنها برایمان سودی نخواهد داشت(8)!!»
برخیز تا به عهد امانت وفا کنیم تقصیرهای رفته به خدمت قضا کنیم
بیمغز بود سر که نهادیم پیش خلق دیگر فروتنی به در کبریا کنیم
کمترین و ضروریترین خواسته بزرگان دین از ما، عمل به گفتهها و سخنان خود ما است، یعنی ما حداقل در آنچه که به دیگران میگوییم، عامل باشیم و نمونه کوچکی از مطلوب و مقصود مورد اشاره در سخنرانیها، وعظها و نصیحتهای خود باشیم.
اگر خود فراتر و برتر از گفتارها و تبلیغها باشیم و به تقصیرها و کاستیهای خود بینا شویم و با توبه و انابه، در صدد پاکسازی دل و جان برآئیم، در این صورت حتّی نیازی به گفتن و صحبت کردن نداریم؛ بلکه عمل و رفتار ما خود «تبلیغ واقعی» دین خدا و معارف اهل بیت علیهمالسلام خواهد بود.
در اینجا به چند نکته درباره «مبلّغان وارسته» اشاره میشود.
1 ـ مبلّغان وارسته و بایستهها
عارفان و دانشمندان اخلاق و ادب، سفارشها و رهنمودهای گران مایه و آگاهی بخشی در زمینه اخلاق و رفتار مبلّغان و دانشمندان دینی دارند و خود نیز بهترین نمونه و الگوی این خواستهها و رهنمودها بودند.
یکم. نخستین سفارش و دستورالعمل اخلاقی و عرفانی به مبلّغان و واعظان، اصلاح نفس و تصفیه درون از ناپاکیها و نقصها و مواظبت بر دوری از گناهان و محرّمات است.
عارف کامل بهاری همدانی رحمهالله در این زمینه میفرماید:«ابتدا بر خود مبلّغ و دانشمند واجب است که از اصلاح نفس خود آغاز کند و بر انجام طاعات وترک محرّمات مواظبت کند.»(9)
همو میفرماید: «فرقهای از [واعظان] هستند که تهذیب اخلاق کرده و تصفیه نفس از لوث کدورات نموده و نفس را از شواغل و علائق دنیویه استخلاص فرموده و طمع خود را از خلق به سوی حقّ گردانیدهاند... .»(10)
دوم. مبلّغان سعی کنند، جمیع مکارم و فضایل اخلاقی را در خود جمع کنند و از دنیاپرستی و مال دوستی گریزان باشند. عالم ربانی سید جعفر کشفی مینویسد: «عالمان و مبلّغان، منزّه باشند و تواضع، فروتنی، شکسته نفسی، حلم و بردباری در تعلیم و فتوا دادن به مردمان را شیوه و شعار خود سازند و زهد در دنیا و اعراض از زخارف و امتعه و لذّات فانیه آن را بنمایند و یأس از نفس و ریا و خلقپرستی را التزام نمایند و طریقه اخلاص و توکّل و رغبت در آخرت و تهّیؤ بر مردن قبل از آمدن مرگ را،زاد و توشه خود نمایند.(11)
سوم. جهاد اکبر و مبارزه بیامان با خواهشهای نفسانی و هواهای درون، از صفات بایسته مبلّغان است که در هیچ حال نباید ترک شود. عارف بنام ملکی تبریزی رحمهالله در این زمینه مینویسد: «از کارهای مهم برای اهل علم، امامت جماعت و وعظ است... اگر عالم، قوی و مجاهد بوده و از کسانی باشد که مدتی با نفس خود جهاد کرده و در طول جهاد، راههای پنهان نفوذ شیطان و پوششهای هوای نفس را پیدا کرده، نباید امامت جماعت و وعظ را به کلی رها کند، زیرا این دو مورد اهتمام شرع است.(12)
چهارم. از خصال و ویژگیهای دیگر مبلّغان و دانشمندان در نظر عارف ربانی مرحوم بهاری همدانی رحمهالله فروتنی، داشتن خوف و خشیت از خدا و خشوع و خضوع دائمی است:
«باید شکسته و حزین و ساکت و سرپایین باشد و آثار خوف و خشیت و خضوع و خشوع در وی نمایان باشد که هر که او را ببیند، متذکّر به الوهیت گردد. سیمای او دلالت بر علم کند... جهم چنینج باید اهتمام او به علم باطن و مراقبه قلب و شناختن طریق سلوک اخروی پیش از همه کارجهاج باشد.(13)
پنجم. تخلّق و زینت یافتن به اخلاق و مکارم برجسته و فضایل انسانی، از دیگر صفات و ویژگیهای «مبلّغان وارسته» است. شارح رساله سیر و سلوک، آیت اللّه مدرس هاشمی ضمن اشاره به این مهم، میگوید:
«همه افراد ـ به خصوص علما و طلاب و مدرسینِ محترم و کسانی که در لباس روحانیت هستند ـ لازم است خود را متخلّق به فضایل اخلاقی کنند و با کوشش و مجاهدت، خود را از رذایل اخلاقی، تخلیه کنند تا گفتارشان در دیگران مؤثّر افتد؛ چه آن که موعظه اگر از دل بر آید، بر دل نشیند.
امام باقر علیهالسلام میفرماید: «اِنَّ المَوْعِظَةَ اِذا خَرَجَتْ عَنِ الْقَلْبِ دَخَلَتْ فِی الْقَلْبِ وَاِذا خَرَجَتْ عَنْ مُجَرَّدِ اللِّسانِ، لَنْ تَتَجاوَزِ الاْآذانَ؛ موعظه اگر از دل خارج شود، در دل مینشیند و اگر صرف لقلقه زبان باشد، از گوشها، تجاوز نمیکند.(14)
ششم. یکی دیگر از صفات و ویژگیهای اخلاقی و عرفانی ناصحان و واعظان، داشتن سوز و گداز در مجالس سخنرانی است. در اینباره دانشمند گرانپایه مرحوم محدّث نوری رحمهالله مینویسد:
«سزاوار است که ارباب دانش و بینش، مجالس مصائب حضرت ابی عبداللّه علیهالسلام را... به دست دیندار دلسوزی دهند که در مجالس، اهل تقوا و دیانت و غیرت و عصبیت، بخوانند و بسوزند و بگریند و از خدای تعالی تعجیل فرج و ظهور سلطان ناشر عدل و امان و باسط فضل و احسان و... را بخواهند.(15)
هفتم. الگو برداری از عارفان و حکیمان و رعایت شؤون علم و حکمت، از صفات برجسته مبلّغان و عالمان دین است. آنان هم خود کسب نور و صفا میکنند و هم به دیگران گرمی و صفا میبخشند. علامه راغب اصفهانی در این رابطه میگوید:
«بر واعظ لازم است که تناسبی با حکما داشته باشد تا بتواند از آنها استفاده کند... و مناسبتی هم با مستمعین خود داشته باشد تا آنان بتوانند از او بهره گیرند... مانند پیامبر که خداوند او را از بشر انتخاب کرد و قدرت ملائکه را به او داد تا بتواند احکام الهی را از ملائکه بگیرد و به مردم برساند... .
سزاوار است که واعظ خود موعظه پذیرد و سپس دیگران را موعظه کند...، بلکه مانند خورشید باشد که به ماه نور میدهد و خودش بیش از آنچه به ماه میدهد نور دارد و مانند آتش باشد که آهن را داغ و سرخ میکند و خودش داغی بیشتری دارد. نیز بر او لازم است که اعمالش برخلاف گفتارش و حالاتش تکذیب کننده زبانش نباشد... .»(16)
2 ـ آفات و کاستیها
کسی که اهل وعظ و تبلیغ است، سعی میکند که از آفتهای این راه دوری جوید و کاستیها و معایب را برطرف سازد و اخلاق و رفتار خود را زینت دهد. در این صورت میتواند به هدایت و ارشاد دیگران مشغول شود.
امام عارفان حضرت صادق علیهالسلام میفرماید:
«لا یَصْلَحُ لِمَوْعِظَةِ الْخَلْقِ اِلاّ مَنْ جاوَزَ هذِهِ الآفاتِ بِصِدْقِهِ واَشْرَفَ عَلی عُیُوبِ الْکَلامِ وَعَرَفَ الصَّحیحَ مِنَ السَّقیمِ وَعِلَلَ الْخَواطِرِ وَفِتَنَ النَّفْسِ وَالْهَوی؛(17)
آن کسی شایستگی موعظه خلق را دارد که با صداقت از این آفتها گذشته باشد و بر عیوب سخن گفتن واقف باشد و درست را از نادرست تشخیص دهد و به بیماریهای دلها و فتنهها و هوای نفس آشنایی داشته باشد.»
امام علیهالسلام درباره این آفات و کاستیها میفرماید:
«آفَةُ العُلَماءِ عَشَرَةُ اَشْیاءَ: اَلطَّمَعُ وَالْبُخْلُ وَالرِّیاءُ وَالْعَصَبِیَّةُ وَحُبُّ الْمَدْحِ وَالْخَوْضُ فیما لَمْ یَصِلُوا اِلی حَقیقَتِهِ وَالتَّکَلُّفُ فی تَزیینِ الْکَلامِ بِزَوائِدِ الاَْلْفاظِ وَقِلَّةُ الْحَیاءِ مِنَ اللّهِ وَالاِْفْتِخارُ وَتَرْکُ الْعَمَلِ بِما عَلِموُا(18)؛
آفات اهل علم ده چیز است: طمع و بخل و ریا و تعصّب در رأی و علاقه به ستایش و فرورفتن در چیزی که به حقیقت آن نمیرسند و به سختی انداختن خود برای زینت بخشیدن به سخن با الفاظ زیاد و کم شرمی از خدا و فخرفروشی و عمل نکردن به آنچه که میدانند.»
امام راحل رحمهالله نیز میفرماید: «اگر شما درس بخوانید، ممکن است عالم شوید؛ ولی باید بدانید که میان مهذّب و عالم خیلی فاصله است... مواظب باشید مبادا پنجاه سال با کدّ یمین و عرق جبین در حوزهها، جهنّم کسب نمایید؛ به فکر باشید. در زمینه تهذیب و تزکیه نفس و اصلاح اخلاق برنامه تنظیم کنید. خدا نکند انسان بیش از آن که خود را بسازد، جامعه به او روی آورد و در میان مردم نفوذ پیدا کند؛ خود را میبازد. تا ریش سفید نشده، کاری بکنید.
از آن جایی که مبلّغان و واعظان، در هدایت و راهنمایی بشر، از پیامبران و امامان پیروی میکنند و برجایگاه رفیع ارشاد و هدایت تکیه زدهاند، باید خود را از آفات و کاستیهای این راه در امان دارند و از رذایل و خصلتهای ناپسند اخلاقی دوری جویند.
عالم ربّانی سید جعفر کشفی رحمهالله در این رابطه مینویسد:
«باری مرتبه ایشان (واعظان و ارشاد کنندگان)، بعد از مرتبه پیغمبران وامامان است و بالاتر از آن مرتبهای نمیباشد و خلیفه اعظم و اقدم خداوند میباشند در نشر نمودن و تعلیم کردن علم به بندگان و باید که قدر این مرتبه را بدانند و خود را از آفات محفوظ دارند و آفات این مرتبه، کبر، نخوت، تندخویی، حبّ دنیا، حبّ جاه و ریاست، حبّ خوراک، حبّ خواب، حبّ راحت، حبّ زنان، حرص مال و جمع مال، حسد، اتّباع هوا و طمع در خلق است و باید که از همه اینها اجتناب نمایند و منزّه باشند.
منبع مبلغان » شماره 36 نوشته رحیم کارگر تنظیم برای تبیان حسن رضایی *(dj:
1 ـ بحار الانوار، ج2، ص56؛ نهج البلاغه، قصارالکلم، ش73.
مبلغان » شماره 36 (صفحه 55)
2ـ سلوک عرفانی، ص18.
3 ـ شعراء/89.
4 ـ میزان الملوک و الطوائف، ص174.
5ـ بحار الانوار، ج71، ص189.
6ـ چهل حدیث، ص322.
7ـ ناصح صالح، ص217.
8خودسازی (تزکیه و تهذیب نفس)، آیت اللّه امینی، ص275 و 281.
9 ـ تذکرة المتقین، ص129 و 104.
10ـ همان.
11 ـ میزان الملوک و الطوائف، ص157.
12 ـ المراقبات، ص281.
13 ـ تذکرة المتقین، ص96.
14 ـ شرح رساله سیر و سلوک، ص53 و 54.
15 ـ لؤلؤ و مرجان، ص206.
16 ـ بر کرانه سعادت، ص138 و 139.
17ـ مصباح الشریعه، ص192.
18ـ همان، ص190.